جستجو در مقالات منتشر شده


۲۰ نتیجه برای دست

مجید معتمدزاده، مسعود شفیعی مطلق، ابراهیم درویشی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: فعالیت‌های جابه‌جایی دستی بار (Manual Material Handing) چه به‌صورت بلند یا کوتاه‌ مدت‎ می‎تواند عوارضی مانند پارگی، شکستگی، تنش‌های سیستم قلب و عروق، خستگی ماهیچه‎ای و اختلالات اسکلتی– عضلانی به‌خصوص در مهره‎های کمر ایجاد نماید. هدف این مطالعه ارزیابی جابه‌جایی دستی کپسول‌های اکسیژن توسط کارگران واحد ریخته‌گری و مداخله ارگونومیکی جهت کاهش ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی- عضلانی می‌باشد.

 .

روش کار: این یک مطالعه مداخله‎ای می‌باشد که بر روی ۱۸ نفر کارگر مرد واحد ریخته‎گری یک شرکت فولاد صورت گرفته است. ارزیابی جابه‌جایی دستی کپسول‎های اکسیژن با بهره‎گیری از جداول و نرم افزار اسنوک (Snook Tables) انجام شد. با طراحی و ساخت یک باکس که ۶ عدد کپسول اکسیژن درآن گنجانده شده است و توسط جرثقیل منتقل می‎شود، جابه‌جایی دستی کپسول‎ها حذف گردید.

 .

یافته ها: بر طبق نتایج، بلند کردن و پایین آوردن کپسول‎ها در اکثر موارد و فعالیت‎های حمل، کشیدن و هل دادن کپسول‌های اکسیژن در سه مورد برای کمتر از ۱۰ درصد کارگران واحد ریخته‎گری بی‌خطر. بلند کردن کپسول نیز برای ۲۵ درصد آنان خطری در پی نداشت. بر اساس روش اسنوک طراحی نحوه جابه‌جایی بار باید به گونه‎ای باشد که برای حداقل ۷۵ درصد کارگران ضرری نداشته باشد.

 .

نتیجه گیری: با اجرای مداخله ارگونومیکی در واحد ریخته‌گری، ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی– عضلانی ناشی از جابه‌جایی دستی کپسول‎های اکسیژن حذف گردید و وضعیت ایمنی کارکنان در برابر ریسک انفجار این کپسول‎ها نسبت به شرایط قبل از مداخله بهبود یافت.


پروین نصیری، ایرج علی محمدی، محمد حسین بهشتی، کمال اعظم،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: تیلر یک تراکتور دستی چند منظوره است که در ابتدا برای شخم زدن زمین و بعدا برای فعالیتهای دیگر کشاورزی استفاده می شود. ارتعاش منتقله از دسته تیلر به کاربران احتمال دارد منجر به بروز صدمات زیادی از جمله ناراحتی ، درد و اختلالات اسکلتی عضلانی گردد. هدف از این مطالعه ارزیابی مواجهه با ارتعاش دست و بازو در کاربران تیلر مدل HT۹۰۰ به عنوان فراوانترین مدل تیلر مورد استفاده می باشد.

.

روش کار: در این مطالعه ۴۰ کاربر تیلر مدل HT ۹۰۰ در شهرستان کاشمر استان خراسان رضوی مورد بررسی قرار گرفتند . اندازه گیری ارتعاش دست و بازو بر اساس استاندارد ISO ۵۳۴۹-۱ و ISO ۵۳۴۹-۲ در ۳ حالت مختلف، ساکن و دنده خلاص (درجا) ، انتقال به زمین و شخم زدن زمین در دنده های مختلف انجام شد. جهت اندازه گیری ارتعاش از ارتعاش سنج پاسخ انسان B$K مدل ۲۵۱۲ استفاده شد.

.

یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که در تمام موقعیتهای اندازه گیری شده میزان مواجهه با ارتعاش دست و بازو بیش از میزان استاندارد بوده و خطر بروز اختلالات ناشی از ارتعاش وجود دارد. بیشترین میزان مواجهه با ارتعاش در حالت شخم زدن تیلر می باشد . میزان مواجهه در ۳ حالت شخم زدن ، انتقال و درجا کار کردن تیلر به ترتیب برابر ۱۶,۹۵ ، ۱۴.۱۶ و ۸.۶۵ متر بر مجذور ثانیه می باشد. در تمام حالات اندازه گیری شده میزان مواجهه با ارتعاش در جهت x نسبت به جهت y و z بیشتر بود.

.

نتیجه گیری: این مطالعه بر نیاز برای مداخله و اتخاذ تدابیر کنترلی و مدیریتی جهت حذف و کاهش ارتعاش دست و بازو منتقله از تیلر به دست کاربران جهت جلوگیری از بروز مشکلات عمده از جمله وقوع اختلالات اسکلتی – عضلانی ، ناراحتی و خستگی زودرس تاکید فراوان داشته و همچنین تیاز به انجام مطالعات بیشتر جهت شناسایی منابع ارتعاش بر روی انواع مختلف تیلر نیز امری ضروریست.


زهرا پنجعلی، سید ابوالفضل ذاکریان، رضوان عابدینلو، صفورا غریب زاده، هادی احسنی، احسان رضایی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: اختلالات اسکلتی عضلانی شایع ترین عارضه ناشی از کار می باشد. حمل دستی بار (MMH) یکی از علل ارگونومیکی است که منجر به ایجاد این نوع اختلالات می‌شود و این امر یکی از دلایل مهم برای بروز کمردرد می باشد. حمل دستی نا ایمن بار منجر به ایجاد آن دسته از اختلالات اسکلتی عضلانی می شود که شامل آسیب های فیزیکی حاد و نیز ایجاد استرین هایی در نواحی کمر، شانه ها و بازو ها می باشد . جامعه جراحان ارتوپد آمریکا، مشکلات کمر را پر هزینه ترین مشکل پزشکی جامعه خوانده اند. در این میان شمار قابل ملاحظه ای از مشکلات کمر مربوط به محیط کار می باشد .

.

روش کار: با توجه به این‌که کمتر مطالعه ای با رویکرد مقایسه ای استانداردهای داخلی و خارجی در این زمینه در ایران انجام گرفته است، این مطالعه با هدف مقایسه روش‌های داخلی و روش‌های معتبر جهانی انجام پذیرفت . این مطالعه از نوع موردی مقطعی بوده و با هدف ارزیابی مقایسه‌ای‌‌ آیین نامه حمل دستی بار در ایران و معادله حمل بار سازمان نایوش و MAC در یکی از صنایع ریخته گری تهران در سال ۱۳۹۱ انجام پذیرفت.

.

یافته ها: جامعه هدف، کارگران مرد صنعت مورد مطالعه بودند که به روش نمونه گیری ساده تصادفی انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با کمک کاربرگ MAC ، معادله نایوش و آیین نامه ایران انجام گرفت. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار Stata صورت پذیرفت و سطح معناداری ۰,۰۵ مورد نظر قرار گرفت.

.

نتیجه گیری: نتایج نشان دادند توافق معناداری بین روش آیین نامه ایران و MAC وجود دارد و این توافق در مورد معادله سازمان نایوش و آیین نامه ایران نیز وجود دارد. با این حال رابطه معنا داری بین معادله نایوش و روش MAC به‌دست نیامده است.


تیمور الهیاری، فرین خانه شناس، حمید رضا خلخالی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: افت مهارت دستی ناشی از پوشیدن دستکش های لاتکس و نیتریل مورد استفاده در میان کارکنان مراقبت های بهداشت و درمان و آزمایشگاه‌ها امری قابل توجه است چراکه ممکن است پیامدهای نامطلوبی را به همراه داشته باشد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه تاثیر استفاده از دستکش لاتکس و نیتریل آزمایشگاهی بر مهارت دست انجام گردید.

.

روش کار: در یک مطالعه نیمه تجربی ۳۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه به طور تصادفی انتخاب شدند. افراد مورد مطالعه در سه حالت از شرایط آزمایشگاهی شامل شرایط کنترل (بدون استفاده از دستکش)، استفاده از دستکش لاتکس و استفاده از دستکش نیتریل قرار گرفته و با استفاده از تست پردیو پگ بورد، سطح مهارت درشت و مهارت ظریف دست این افراد اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های آماری اندازه گیری های مکرر یک طرفه و همچنین T-test و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید.

.

یافته ها: نتایج حاصل از آنالیز نشان می دهد که تفاوت آماری معناداری بین سه گروه از شرایط آزمایش برای امتیاز مهارت ظریف و درشت وجود دارد (p<۰,۰۵). به‌طوری‌که دستکش لاتکس اثر مثبت و معناداری بر مهارت ظریف و درشت در مقایسه با دستکش نیتریل و گروه کنترل نشان داد، ولی دستکش نیتریل در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معناداری نداشت. به عبارت دیگر دستکش نیتریل اثر منفی بر مهارت ظریف و درشت دست ندارد.

.

نتیجه گیری: با توجه به اینکه امتیاز هر دو مهارت ظریف و درشت دست در استفاده از دستکش نیتریل در مقایسه با شرایط کنترل (بدون استفاده از دستکش)، اختلاف معناداری نشان نداد، به عبارت دیگر استفاده از دستکش نیتریل تاثیر سویی بر مهارت دست ندارد، لذا استفاده از آن به‌عنوان جایگزینی برای دستکش های لاتکس با در نظر گرفتن مزیت عدم ایجاد واکنش های آلرژیک قابل تایید می باشد.


محمود اوصانلو، حمید شیرخانلو، ارکیده قربان دادرس،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: عنصر جیوه یکی از سمی ترین فلزات است که به سیستم عصبی و کلیه ها اسیب می زند، لذا پایش میزان بخارات جیوه در محیط زیست به خصوص در هوا بسیار ضروری است. هدف این مطالعه نمونه برداری بخارات جیوه از هوای محیط های صنعتی توسط نانو ذرات نقره می باشد.

.

روش کار: جاذب جدیدی از جنس نانو ذرات نقره بر روی بستری از جنس کوراتز ساخته شد. این جاذب قادر به نمونه برداری از مقادیر ناچیز بخارات جیوه ازهوا است. در این مطالعه، بخارات جیوه مورد نیاز بوسیله پایلوت دستگاه هیدرید ساز تولید شد و آنالیزهای مورد نیاز به وسیله دستگاه جذب اتمی با تکنیک بخار سرد انجام شد.

.

یافته ها: بخارات جیوه در فاز ساکن به میزان ۲۳۰۰ برابر تغلیظ می شوند (حد تشخیص دستگاه جذب اتمی ۱,۱۵ میکروگرم بر لیتر هوا است)، لذا بوسیله این فاز ساکن مقادیر جرمی جیوه تا حد ۰.۵ نانوگرم در لیتر هوا شناسایی می شود. مقدار شناسایی شده توسط روش پیشنهادی ۲۰۰ برابر کمتر از حد مواجهه با بخارات جیوه در استاندارد بین المللی اداره ایمنی و بهداشت شغلی (OSHA) است. برای واجذب دمایی جیوه از جاذب نانو ذرات نقره درجه حرارتی معادل ۲۴۵ درجه سانتی گراد از دستگاه تولید حرارتی با کنترل دما استفاده شد. زمان بهینه برای واجذب دمایی۱۵۰ ثانیه و تکرار پذیری روش ۵۸ مرتبه بدست آمد. بخارات جذب شده به روی جاذب نانو ذرات نقره حداقل به مدت ۸۰ روز در دمای اتاق (C◦۲۵) قابل نگهداری می باشند. از جمله مزایای روش می توان به میزان جاذب کم، قدرت جذب بالا، تکرار پذیری بالای جاذب برای نمونه برداری، هزینه پایین و دقت بالا اشاره نمود.

.

نتیجه گیری: این جاذب دارای قابلیت بالا برای نمونه برداری جیوه از هوا می باشد. براحتی قابل احیا مجدد بوده ودر دمای ۲۵ تا ۷۰ درجه سانتی گراد برای نمونه برداری مناسب است. به علت اکسید شدن نقره وکاهش سطح جذب نانو ذره از آون با دمای ۲۴۵ درجه سانتی گراد برای احیای نقره فلزی استفاده می گردد.


فریده گل بابایی، زهرا پنجعلی، مریم برهانی، عبدالرسول رحمانی، مریم افضلی، مهدی اصغری،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: شاید یکی از مهم ترین فاکتورها در صنایع و سازمان ها عملکرد شغلی افراد باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هم‌زمان صدا، روشنایی و استرس گرمایی بر عملکرد شغلی کارکنان می‌باشد.
.
روش کار: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی ۳۰ نفر از پرسنل یک شرکت قطعه ساز خودرو در شهر تهران به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. در مطالعه اصلی، ضمن کنترل و محدود کردن عوامل مداخله گر، تاثیر هم‌زمان صدا، روشنایی و استرس حرارتی بر عملکرد شغلی شرکت کنندگان، ۲ سری آزمایش ذهنی و دستی به‌عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از SPSS نسخه ۱۸ و از آمار توصیفی و آزمون‌های آنالیز واریانس و توکی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
.
یافته ها: نتایج نشان داد با افزایش میزان صدا و شاخص استرس حرارتی(۳۴۴/۰ = r , ۰۴۶/۰ =p) و کاهش روشنایی(۴۷۲/۰ = r , ۰۰۸/۰- =p) زمان انجام آزمون جایگذاری مینه سوتا افزایش یافته است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که با افزایش میزان صدا و شاخص استرس حرارتی (۴۷۸/۰ = r , ۰۰۷/۰ =p) و کاهش روشنایی (۵۲۳/۰ = r , ۰۰۳/۰ =p) زمان در انجام آزمون چالاکی ابزار دستی افزایش یافته است. با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین میزان روشنایی (۴۰۷/۰= r, ۰۱۴/۰ =p) و میزان شاخص استرس حرارتی و صدا (۳۸۹/۰ = r, - ۰۰۷/۰ =p) با عملیات ذهنی در حدسطحی و میانی رابطه وجود دارد.
.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که افزایش صدا و استرس گرمایی و کاهش روشنایی سرعت انجام آزمون‌های دستی و دقت و زمان محاسبات ریاضی را کاهش می‌دهد. به‌همین دلیل نتایج این مطالعه می‌تواند تاییدی بر تاثیر فاکتورهای مختلف محیطی بر عملکرد شغلی افراد باشد؛ به گونه‌ای که باتغییر فاکتورهای مختلف محیطی، زمان انجام آزمون‌های دستی و دقت و زمان در آزمون‌های ذهنی تغییر می‌یابد.


ابراهیم درویشی، عباس شفیع خانی، علی‌اکبر شفیع خانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: حمل دستی بار شایع ترین علت اختلالات اسکلتی، عضلانی مرتبط با کار است. پیشگیری از بروز این اختلالات بسیارضروری است. هدف از این مطالعه، ارزیابی مخاطرات جابه‌جایی دستی موکت توسط رانندگان تحویل و کارگران خرده فروش و مداخلات ارگونومی جهت کاهش ریسک اختلالات اسکلتی-عضلانی بود.

.

روش کار: این مطالعه مداخله ای بر روی ۳۶ نفر کارگر در ۱۹سایت خرده فروشی وابسته به یک شرکت نساجی صورت گرفته است. ارزیابی وضعیت ارگونومی خرده فروشی ها با بهره گیری از مدل ارزیابی ریسک جامع بنیاد فرش انگلستان و ارزیابی وضعیت اختلالات اسکلتی-عضلانی کارگران با استفاده از پرسشنامه نوردیک انجام شد. پس از اجرای مداخلات ارگونومی، ارزیابی مجدد صورت گرفت.

.

یافته ها: میانگین سنی و سابقه کار افراد به ترتیب ۲۸/۳۶ و ۲/۱۶سال بود. نتایج حاصل از پرسشنامه نوردیک قبل از مداخله نشان داد که درمجموع ۸/۳۷ درصد از کارگران حداقل یک‌بار درد را در یکی از اندام‌های نه‌گانه خود تجربه کرده‌اند که کمر (۷۵%)، شانه (۶۱%)، گردن و پشت (۵۵%) دارای بیشترین فراوانی بودند. پس از اجرای مداخلات، درصد شیوع اختلالات به حدود ۵/۲۳% کاهش یافت. نتایج ارزیابی ریسک در خرده‌فروشی‌ها قبل و بعد از مداخله نشان داد که از ۱۹سایت خرده فروشی ارزیابی شده، شش سایت خرده فروشی از شرایط ضعیف به شرایط متوسط و یک سایت از شرایط متوسط به خوب ارتقا یافتند.

.

نتیجه گیری: با اجرای مداخلات ارگونومی در سایت های تحویل موکت، عوامل خطرزایی ابتلا به اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از جابه‌جایی دستی موکت کاهش و وضعیت کیفی خرده‌فروش ها از لحاظ ایمنی و ارگونومی نسبت به شرایط قبل از مداخله بهبود یافت.


پریسا حیرانی، علی بقایی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: امروزه ۶۰% از منابع انرژی در دنیا را نفت و گاز تشکیل می­دهد. حمل و نقل نفت خام و محصولات آن به روش­های مختلفی انجام می­شود که از این میان بیش ترین سهم انتقال، بر عهده لوله­های انتقال می­باشد. با توجه به گستردگی خطوط در مناطق مختلف تاسیساتی و یا حتی مسکونی و هم‌چنین پتانسیل بالای آسیب پذیری، ایمنی خطوط لوله و رعایت اصول مدیریت ریسک آن از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. یکی از روش­های تعیین سطح ایمنی، ارزیابی ریسک به روش Bow-tie است. روش Bow-tie یک روش کیفی نیمه کمی‌است که داده‌های آن  از طریق نظرسنجی از متخصصین اجراء می‌شود.
 

روش کار: در این تحقیق  از روش  Bow-tie در تلفیق با  منطق فازی با به‌کارگیری روش مقیاسی لیکرت جهت کمی‌سازی داده‌های کیفی(زبانی) به منظور  کاهش عدم قطعیت ارزیابی ریسک خطوط لوله شماره ۱۰ گاز آماک و ۱۲ نفت بنگستان استفاده شد، به طوری که ابتداء عوامل تأثیرگذار بر ایمنی خطوط  انتقال از طریق تهیه چک لیست  مشخص گردید و سپس با استفاده از روش ذکر شده اقدام به ارزیابی ریسک خطوط لوله مورد مطالعه شد.
 

نتیجه‌گیری: یافته­های تحقیق نشان داد که عوامل آسیب شخص ثالث ، نقص اولیه در مواد و ساخت خط لوله با احتمال شکست ۰۴۸۴/۰ دارای بالاترین درصد اهمیت ( معادل ۳۲/۱۲ %) در تخریب خط لوله‌های انتقال گاز و نفت می‌باشند. افزون بر این، اثرات سمی‌و آسیب محیط زیست با احتمال رخداد ۰۰۳۲۷/۰ ، از بارزترین پیامدهای ناشی از نشت نفت و گاز از خطوط لوله­های انتقال بر اساس روش درخت پیامد هستند. براین اساس و با لحاظ  مهم‌ترین عوامل موثر شناسایی شده در تخریب خطوط انتقال گاز و نفت و اصلی­ترین پیامد ناشی از آن­ها، اقدام به ارایه دستورالعمل بهینه کاهش پیامدهای بالقوه و کنترل آن‌ها با تأکید بر حذف علل احتمالی آن‌ها شده است.


جواد ساجدی فر، امیرحسین کوکبی، کمال اعظم، سمیه فرهنگ دهقان، علی کریمی، فریده گلبابایی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: امروزه جوش‌کاری با الکترود دستی پوشش دار یا SMAWی (Shielded Metal Arc Welding) پرمصرف ترین نوع جوش‌کاری در میان جوش‌کاری‌های قوس الکتریکی می‌باشد. در طول عملیات جوش‌کاری معمولاً عوامل زیان‌آور مختلفی از قبیل فیوم ها، گازها،  گرما، صدا و پرتو فرابنفش تولید می‌شوندکه از دیدگاه بهداشت شغلی، مهم‌ترین این عوامل فیوم‌های جوش‌کاری می‌باشند. مطالعه حاضر سعی دارد تا با مقایسه تراکم عددی و جرمی فیوم‌های منتشره در فرآیندهای جوش‌کاری SMAW مشخص کند که کدام‌یک از تراکم‌های عددی یا جرمی شاخص بهتری از مواجهه با فیوم‌ها را در فرآیندهای جوش‌کاری نشان می‌دهد.

روش کار: این در مطالعه حاضر، دستگاه پایش‌گر گردوغبار GRIMM مدل ۱,۱۰۶ برای ارزیابی تراکم عددی و جرمی فیوم‌های جوش‌کاری SAMW بر روی استیل زنگ نزن ۳۰۴ با ضخامت ۴/۰ میلی متر مورد استفاده قرار گرفت. نمونه برداری از هوا به منظور پایش ذرات در فاصله ۴۱ سانتی متری که نماینده ناحیه تنفسی اپراتور جوش‌کار می‌باشد، انجام شد. سنجش تراکم عددی و جرمی فیوم‌ها در شرایطی صورت گرفت که ولتاژ ۲۵ ولت و قطبیت الکترود به‌صورت جریان مستقیم الکترود مثبت یا DCEPی(Direct Current Electrode Negative) بود.

یافته ها: میزان تراکم عددی و جرمی کلی فیوم‌های جوش‌کاری در ناحیه تنفسی اپراتور جوش‌کار به ترتیب ۱۱۴۰۴۵۱ ذره بر لیتر و µg/m۳ ۱۱/۱۶۳۱ است. بیش‌ترین تراکم عددی مربوط به ذرات در ردیف اندازه  ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (NC۱) با ۹۳۸۹۷۶ ذره بر لیتر و کم‌ترین آن مربوط به ذرات در ردیف اندازه ۵ تا ۵/۶ میکرومتر (NC۷) و ذرات بزرگ‌تر از ۵/۶ میکرومتر (NC۸) به ترتیب با ۲۸۸ و ۴۶۳ ذره بر لیتر بود. هم‌چنین، بالاترین میزان تراکم جرمی مربوط به ذرات در ردیف اندازه  ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (MC۱) و ذرات بزرگ‌تر از ۵/۶ میکرومتر (MC۸) به ترتیب با میزان ۴۵۰ و µg/m۳ ۳۵۵ می‌باشد.

نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین تراکم عددی و جرمی به عنوان دو شاخص ارزیابی ذرات در محدوده سایزی تطابق وجود ندارد و با کوچک‌تر شدن سایز ذرات این عدم تطابق مشهودتر است. از آن‌جایی که ذرات کوچک‌تر به قسمت‌های تحتانی دستگاه تنفسی نفوذ می‌کنند و پتانسیل بالاتری برای اعمال اثرات نامطلوب بهداشتی را دارند، لزوم سنجش و ارزیابی ذرات در ردیف اندازه‌های مختلف و بخصوص کسر ریزتر ذرات احساس می‌شود. لذا تصور می‌شود صرفا در نظر گرفتن  تراکم جرمی و عدم توجه به تراکم عددی در ارزیابی مواجهه با ذرات در محیط‌های کار صنعتی و به خصوص در فرآیند جوش‌کاری، ارزیابی صحیح و درستی از اثرات بهداشتی فیوم‌های جوش‌کاری به عنوان سم سیستمیک ارگان‌های بدن منعکس نخواهد کرد.


فاطمه دهقانی، سید ابوالفضل ذاکریان، اسما زارع، فریبرز امیدی، زهرا مرادپور، ابوذر عینی پور، مسعود قنبری کاکاوندی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: درصد بالایی از اختلالات اسکلتی - عضلانی محیط کار به علت وضعیت بدنی نامناسب و طراحی غیر ارگونومیک ایستگاه کار در حین برداشتن و جابه جایی بار می‌باشد. برای اجتناب از این صدمات باید مشاغل به گونه ای طراحی شوند تا ریسک فاکتورهای ارگونومی را به طور مناسبی کنترل کرد. هدف از این مطالعه به کارگیری اقدامات مداخله ای ارگونومیک برای کاهش ریسک فاکتورهای ارگونومیک در واحد کیسه‌گیری یک کارخانه تولید مواد معدنی پودری می‌باشد.

روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی ۲۰ نفر از کارگران بخش کیسه‌گیری انجام شد. شناسایی ریسک فاکتورهای ارگونومیکی از طریق فیلم برداری،‌ بررسی پرونده‌های پزشکی، مصاحبه با کارگران و نیز استفاده از روش  REBA صورت گرفت. مداخلات انجام شده، شامل تغییر ارتفاع نوار نقاله و استفاده از پالت فنری(Spring table) بود. آنالیز داده‌ها با استفاده از آزمون تی - تست زوجی به‌وسیله نرم افزار SPSS ۱۸‌ انجام شد.

یافته ها: قبل از انجام مداخله ارگونومیکی، در مجموع  ۷۵ درصد پوسچرهای ارزیابی شده توسط روش REBA نمره ۸- ۱۰ (سطح خطر بالا) و ۲۵ درصد آن‌ها نمره ۱۱ تا ۱۵ ( سطح خطر خیلی بالا) را به دست آوردند که به ترتیب سطح اولویت‌های اقدام اصلاحی ۳و ۴ را نشان میدهند. پس از اجرای مداخلات ارگونومیکی، در مجموع ۹۰ درصد از پوسچرهای آنالیز شده سطح اولویت اقدام اصلاحی ۲ با سطح خطر متوسط و ۱۰ درصد پوسچر‌های آنالیز شده باقی‌مانده سطح خطر بالا را نشان دادند. مقایسه نتایج به دست آمده روش REBA قبل و بعد از انجام مداخله اختلاف معناداری را نشان داد (P-Value <۰,۰۵).

نتیجه گیری: براساس یافته‌های حاصل از این پژوهش، به‌کار‌گیری مداخلات ارگونومیکی سطح اقدامات اصلاحی را به مقدار زیادی کاهش داده و ممکن است قادر به بهبود پوسچرهای مرتبط با کار باشد.


هادی اسدی، عادل مظلومی، مروارید ظریف یگانه، مصطفی حسینی، مهین حق شناس، پریسا حاجی زاده مقدم،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: یکی از پیامدهای مهم جهانی شدن و پیشرفت به خصوص در کشورهای در حال توسعه حوادث شغلی است، به طوری که در دنیای امروزی هزینه این حوادث لطمه‌ی سنگینی را به اقتصاد کشورها وارد می‌کند. لذا با توجه به اهمیت موضوع هدف از این پژوهش برآورد  مالی بهروری از دست رفته در اثر مرگ‌های ناشی ازکار در ایران در سال ۱۳۹۲ می‌باشد.

روش کار: برای انجام این پژوهش از داده‌های سیستم ثبت حوادث مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی استفاده گردید. برای برآورد مالی بهره‌وری از دست رفته از فرمول مورد استفاده توسط مراکز کنترل و پیش‌گیری از بیماری آمریکا (CDC) استفاده شد. در نهایت بعد از جایگزینی پارامترهای لازم میزان بهره‌وری از دست رفته محاسبه گردید.

یافته ها: مجموع مقدار سال‌های از دست رفته عمر برای مرگ‌های ناشی از حوادث شغلی، ۱۵/۱۲۹۳سال محاسبه شد. هم‌چنین میزان ریالی بهره‌وری از دست رفته در کشور، ۰۶/۷۳۰۵۱۳ ریال برآورد گردید. بیش‌ترین زیان ایجاد شده مربوط به گروه سنی ۵۹-۵۰ سال بود.

نتیجه گیری: منفی بودن مقدار میزان افزایش بهره‌وری، بالا بودن مقدار میزان تنزیل، کم بودن مقدار امید به زندگی در کشور و هم‌چنین پایین بودن دستمزدهای کارگران، از دلایل  بسیار ناچیز تاثیر منفی مرگ‌های ناشی از کار بر روی بهره‌وری کشور می‌باشد.


فرانک مساکینی، فاطمه نوربخش، سحر هنرمند جهرمی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: عفونت های بیمارستانی به عنوان  یکی از مهم ترین عوامل  خطر در بخش های مراقبت بهداشتی شناخته می شوند و بهداشت دست به ویژه در گروه پرستاری اولین گام در کنترل این عفونت ها می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر شستن دست  به روش معمولی با مواد ضد عفونی کننده بدون آب درآلودگی میکروبی دست پرستاران بیمارستانی انجام شده است.

روش کار: از دست ۳۰ نفراز پرستاران دربخش های داخلی، جراحی، اطفال، اوژانس، CCU، ICU و قلب در۴ مرحله  قبل  و بعد از شست و شو با صابون و قبل و بعد از شست و شو با مایع hand rub نمونه گیری به عمل آمده و نمونه ها در محیط  بلاد آگار و  ائوزین متیلن بلو کشت و سپس با رنگ آمیزی گرم، تست کاتالاز، مانیتول سالت آگار و کواگولاز تشخیص داده شدند.  

یافته ها: نتیجه مطالعه نشان داد از ۳۰ نمونه کشت دست در محیط EMB ،تمام نمونه ها فاقد رشد و در محیط بلادآگار، تمام  نمونه ها  قبل از شست و شو با صابون و نیز مایع با بنیان الکلی بدون آب hand rub دارای کشت مثبت استافیلوکوک بوده و بیش ترین اثربخشی پس ازاستفاده از مایع الکلی hand rub می باشد. هم  چنین کشت نمونه ها در محیط مانیتول وانجام تست کواگولاز بیان گر رشد (۸۰%) استافیلوکوک (کوآگولاز منفی) و (۲۰%) استافیلوکوک اورئوس (کواگولازمثبت) بودند.

نتیجه گیری: در مطالعه حاضر، شست و شو با صابون تاثیری در میکروب زدایی  کف دست کارکنان نداشته است اما ضدعفونی  با مایع الکل hand rub، ارتباط  معنی داری را در کاهش بار میکروبی کشت دست  کارکنان  نشان می دهد که بیان گر این است مایع الکل از مایع صابون در کاهش آلودگی موثرتر بوده است.


فرزانه فدائی، احسان اله حبیبی، فرشته کرمیانی، اکبر حسن زاده، زهرا اردودری،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: تاثیر تمرینات ورزشی در پیشگیری از اختلالات اسکلتی عضلانی اندام های فوقانی، توجه محققان را به خود جلب کرده است. از سویی، در مونتاژکاران به دلیل اینکه قسمتی از بدن  مکررا و بدون استراحت مورد استفاده قرار میگیرد، خطر ابتلا به این اختلالات افزایش می یابد. این مطالعه با هدف بررسی اثر۸ هفته کینزیوتیپ و ورزش بر پایداری چنگش قدرتی زنان مونتاژکار یک صنعت تولید قطعات الکتریکی انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی روی ۴۰ کارگر زن شاغل در واحد مونتاژ یک صنعت تولیدی انجام شد. افراد به مدت هشت هفته و هر هفته دو بار به انجام ورزش و استفاده از کینزیوتیپ پرداختند. پایداری چنگش قبل و بعد از مداخله توسط دستگاه دینامومتر(SAEHAN Hydraulic Hand Dynamometer SH ۵۰۰۱) و با مشخص کردن حداکثر زمانی )بر حسب ثانیه ( که فرد قادر به ادامه یک سوم حداکثر انقباض ارادی بود، تعیین شد. برای ارزیابی ناتوانی اندام فوقانی هم از پرسشنامه DASH استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ۲۰ تجزیه و تحلیل شد و P value کمتر از ۰۵,۰ معنادار تلقی گردید.  
یافته ها: در مطالعه حاضر،  میانگین پایداری چنگش دست راست و چپ در گروه کینزیوتیپ و ورزش به ترتیب قبل از مداخله ۱۰,۵۵ و۹.۵۱ و بعد از مداخله ۲۰.۵۵ و ۱۶.۱۸ بدست آمد. همچنین نمره ناتوانی اندام فوقانی در گروه کینزیوتیپ و ورزش قبل و بعد از مداخله بترتیب ۳۸.۷۱ و ۲۵.۰۷ بدست آمد (۰.۰۵> P).
نتیجه گیری: طبق نتایج، انجام تمرینات ورزشی و نیز استفاده از نوار چسب های کینزیوتیپ، موجب افزایش زمان پایداری چنگش  و نیز کاهش ناتوانی اندام فوقانی خواهد شد.
سمیرا برکات، بهنام مرادی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: مواجهه طولانی مدت با ارتعاش دست - بازو سبب بروز ناراحتی و اختلالات اسکلتی - عضلانی عمدتاً در دست و شانه می شوند. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر ورزش و استفاده از دستکش ضد ارتعاش بر نیروی چنگش قدرتی کارگران مواجهه یافته با ارتعاش دست- بازو بود.
روش کار: در این مطالعۀ توصیفی - مداخله ای، ۴۱ نفر از کارگران شاغل در یکی از صنایع فلزی شهر اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های دموگرافیک، اندازه گیری شتاب ارتعاش دست - بازو بر اساس استاندارد ISO ۵۳۴۹ و اندازه گیری چنگش قدرتی با دستگاه داینامومتر مدل Jamar انجام شد. در ۳ گروه مداخلات حرکات ورزشی، استفاده از دستکش ضد ارتعاش و ترکیب حرکت ورزشی و استفاده از دستکش اجرا شد. ۲۰ نفر از کارگران بدون مواجهه با ارتعاش دست - بازو به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. داده ها با نرم افزار آماری SPSS-۲۱، آنالیز شدند.   
یافته ها: نیروی چنگش قدرتی کارگران قبل و بعد از مواجهه با ارتعاش معنادار بود (۰۰۱/۰>PValue) و قدرت چنگش با ارتعاش رابطه معنی دار و معکوسی داشت (۰۰۱/۰>PValue ، ۴۱۱/۰-=R). نیروی چنگش در گروهی که هم از دستکش ضدارتعاش استفاده می کردند و هم حرکات ورزشی انجام می دادند بالاتر از قبل از اجرای مداخله بود و رابطه معناداری به دست آمد (۰۰۱/۰>PValue).
نتیجه گیری: ارتعاش در کاهش نیروی چنگش تأثیرگذار است و از نیروی چنگش می توان برای غربالگری کارکنان در معرض خطر و بیماری های مرتبط با ارتعاش استفاده کرد. حرکات ورزشی منظم و استفاده از دستکش ضد ارتعاش در بهبود قدرت چنگش کارکنان و پیشگیری از بروز عوارض مرتبط با ارتعاش مؤثر می باشند.
مسعود فیضی، علی جعفری، حجت احمدی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: به دلیل وضعیت رشدنیافته مکانیزاسیون، ارّه موتوری یکی از ابزارهای پرکاربرد در جنگل‌های ایران است. این ابزار، به‌واسطه ارتعاشات انتقال‌یافته از طریق دسته به اعضای بدن، می‌تواند موجب ایجاد اختلالات ناخواسته (مانند سندرم انگشت سفید) گردد. شناسایی این ارتعاشات می‌تواند موجب به حداقل رساندن شدت این اختلالات گردد. این مطالعه هدف بررسی تأثیر گونه‌های مختلف چوب جنگلی (راش، ممرز و توسکا) بر ارتعاشات انتقال‌یافته به مچ و بازو را دنبال می‌کند.
روش کار: آزمایش‌ها در چهار عملیات شامل برش مقطعی راش، ممرز و توسکا و حالت بدون برش به‌عنوان تیمار شاهد انجام شد. شتاب ارتعاشات در سه جهت تعریف‌شده در سیستم مختصات دکارتی در سه نقطه شامل دسته ارّه موتوری، مچ و بازوی کاربر اندازه‌گیری شد. با استفاده از داده‌های حوزه زمان و فرکانس شتاب ارتعاشات، جذر میانگین مربعات (RMS)، برآیند شتاب ارتعاش، انتقال‌پذیری کلی ارتعاش و شتاب ارتعاش وزن‌دار شده فرکانسی بر اساس استانداردهای ISO ۵۳۴۹ (۲۰۰۱) و ISO ۱۰۸۱۹ (۲۰۱۳)، محاسبه شدند. پارامترهای محاسبه‌شده در نرم‌افزار SAS مورد تجزیه‌وتحلیل آماری قرار گرفت. 
یافته ها: نتایج نشان داد که تغییر گونه چوب، می‌تواند به‌طور معنی‌داری بر میزان جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش در هر سه نقطه تأثیر بگذارد. مقدار جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش از دسته به سمت بازو روند کاهشی داشت. جالب است که تفاوت‌های معنی‌داری در انتقال‌پذیری ارتعاش در فرکانس‌های مختلف مشاهده شد. این مطالعه تأیید می‌کند که اندام‌های بدن ارتعاشات با فرکانس‌های بالا را بهتر از فرکانس‌های پایین میرا می‌کنند.
نتیجه گیری: هرچند که میزان جذر میانگین مربعات در حالت‌های برش چوب نسبت به نمونه شاهد کمتر است، امّا مقدار شتاب ارتعاش وزن‌دار شده فرکانسی و درنتیجه خطر ابتلا به عارضه انگشت سفید در حالت‌های برش چوب بیشتر است. همچنین، شتاب ارتعاش در برخی از فرکانس‌ها (زیر ۴۰ هرتز برای مچ و زیر ۲۵ هرتز برای بازو) حین انتقال، باوجود میرایی معنی‌دار در ارتعاشات کلی، تقویت شده است.

کیکاوس ازره، علی خوانین، مجید شاهی، محبوبه پارسائیان، امید صراف زاده، محمدرضا منظم،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: این مطالعه با هدف تعیین میزان ارتعاش دست و بازو منتقلِ از دسته ابزارهای تخریب‌کننده سنگین الکتریکی و تعیین تأثیر استفاده از قلم‌های با طول و شکل متفاوت هنگام تخریب سطوح بتنی انجام شد.
روش کار: ۳۲۳ اندازه­گیری جهت تعیین میزان بزرگی ارتعاش دست-بازو بر روی دسته‌های چپ و راست دو چکش تخریب الکتریکی سنگین پرکاربرد در مشاغل ساختمانی و خدمات شهری در ایران (RONIX و NEC) انجام شد. فرایند تخریب در شرایط واقعی توسط ۲ کاربر با­تجربه بر روی ۴۹ دال بتنی با کیفیت یکسان ۲۰ C با ضخامت‌های ۱۰ و ۱۵ سانتی­متر و با استفاده از ملزومات پرکاربرد معمول در این چکش­ها شامل ۲ طول قلم (۴۰ و ۶۰ سانتی­متر) و ۲ شکل سر قلم (تخت و تیز) انجام شد. اندازه­گیری و ارزیابی مطابق با روش ۵۳۴۹ ISO و با استفاده از ۲ ارتعاش سنج SVANTEK به‌صورت هم‌زمان بر روی هر دسته چکش انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین شتاب مؤثر (ریشه میانگین مربعات) وزن یافته فرکانسی (awrms) برای مقدار مجموع محورها (VSV) در دسته چکش­ ها ۲m/s ۱۵,۱۷ بود. محور عمودی با ۲ m/s ۱۳,۶۰ محور غالب ارتعاش منتقلِ به دسته ابزارها بود. میانگین awrms هنگام استفاده از قلم‌های تخت و تیز به ترتیب ۱۶,۵۹ و ۱۴.۸۲ متر بر مجذور ثانیه بود. اختلاف بین نتایج قلم­ های ۶۰ و ۴۰ کمی بیش از ۲m/s۲ بود. فرکانس‌های غالب و هارمونیک ابزارها عموماً در محدوده ۲۵ تا ۸۰ و ۲۰۰ تا ۴۰۰ هرتز قرار داشت.
نتیجه‌گیری: به­ طور­کلی میانگین نتایج نشان داد که در قلم­ های تیز و با طول کوتاه‌تر (cm۴۰) شتاب کمتری نسبت به قلم­ های تخت و cm۶۰ وجود دارد. چکش رونیکس در طیف فرکانسی کمتر از ۴۰ هرتز نسبت به چکش NEC شتاب بالاتری ایجاد نمود که این اختلاف در مقایسه دو چکش مزیت رقابتی ایمنی بالاتری برای چکش NEC را بیان می‌کند.
مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری، ایمان دیانت، مریم مجدم،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: کمردردهای شغلی یکی از اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از بلند کردن دستی بار در میان خانم‌هایی می‌باشد که درگیر فعالیت‌های بلند کردن دستی بار هستند. حدود مجاز بلند کردن بار به‌عنوان ابزاری جهت ارزیابی ریسک ابتلا به کمردردهای شغلی و در نتیجه پیشگیری از آن‌ها استفاده می‌شود. در کشور ایران از روش WISHA به‌عنوان حدود مجاز ارزیابی بلند کردن بار دستی استفاده می‌شود. ازآنجایی‌که تاکنون روش WISHA به‌منظور تعیین حدود مجاز باربرداری در افراد ایرانی و بخصوص در زنان شاغل موردبررسی و ارزیابی قرار نگرفته است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی حدود مجاز باربرداری در زنان ایرانی که مبتنی بر روش WISHA می‌باشد، با استفاده از معیارهای بیومکانیکی و سایکوفیزیکی انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه، ۱۰ کارگر زن با رنج سنی ۳۰-۲۰ سال که دارای سابقه فعالیت بلند کردن دستی بار بودند، داوطلبانه مشارکت کردند و از آن‌ها خواسته شد ۲۱ وظیفه باربرداری برای بارهای خارجی ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰ کیلوگرم با توجه به شرایط باربرداری (فواصل عمودی، افقی و فرکانس) که بر اساس روش WISHA طراحی شده بود، انجام دهند. جهت تعیین زوایای خمش تنه در حین بلند کردن بار از یک شیب‌سنج الکترونیکی بی‌سیم استفاده شد. با وارد کردن اطلاعات آنتروپومتریکی، وزن بار، زاویه کمر و پوسچر فرد در نرم‌افزار ۳DSSPP، نیروهای بیومکانیکی برای هر وظیفه به‌دست‌آمده و با حدود توصیه‌شده NIOSH مقایسه گردید. همچنین به‌منظور ارزیابی ذهنی، پس از انجام هر وظیفه میزان تلاش ادراکی هر فرد برای هر وظیفه با استفاده از مقیاس بورگ جمع‌آوری گردید.  
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که زاویه خمش برای ۴۷,۶۱ درصد از وظایف بلند کردن بار بیش از ۲۰ درجه بود. میانگین نیروی فشاری تخمینی برای ۶ وظیفه بیش‌ازحد توصیه‌شدۀ NIOSH (۳۴۰۰ نیوتن) تخمین‌زده شد. همچنین میانگین مقیاس Borg برای ۳۳.۳۳ درصد از وظایف، سخت و برای ۹.۵۲ درصد از وظایف، بین سخت تا خیلی سخت تعیین شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر مشخص شد که استاندارد بلند کردن دستی بار خانم‌ها ایران برای برخی از وظایف ممکن است قابلیت کافی به‌منظور کنترل و پیشگیری از کمردرد ناشی از بلند کردن دستی بار در خانم‌ها را نداشته باشد و عدم انطباق برخی از حدود مجاز بلند کردن دستی بار با ویژگی‌های آنتروپومتریکی و بیومکانیکی، ممکن است منجر به افزایش بارهای بیومکانیکی وارد بر کمر خانم‌ها شود. لذا به نظر می‌رسد حدود مجاز بلند کردن بار برای زنان بر اساس روش WISHA نیاز به بازبینی و طراحی مجدد بر اساس ویژگی‌های آنتروپومتریکی و بیومکانیکی دارد.
حسن مهری دیز، محمد صادق قاسمی، حسن سعیدی، مهسا ورمزیار، احسان گروسی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: بلندکردن بار در پوسچر نامناسب یکی از دلایل بروز اختلالات اسکلتی-عضلانی ناحیه کمر می‌باشد. در این راستا محققان از شاخص‌های گوناگونی به‌ منظور تعیین ارتباط بین متغیرهای بیومکانیکی و ریسک بروز این اختلالات استفاده کرده‌اند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین نیروی فشاری وارده به کف پا با نیروی فشاری وارده به ناحیه کمری (BCF) و شاخص بلندکردن بار (LI) در وظایف بلندکردن متقارن بار بود.
روش کار: در این مطالعه آزمایشگاهی از ۱۳ نفر مرد سالم با محدوده سنی بین ۲۵ تا ۳۵ سال خواسته شد تا به صورت متقارن وظایف بلندکردن بارهای ۷,۵ و ۱۵ کیلوگرمی را در ۱۵ پوسچر شامل ضریب ۳ فاصله افقی
(A-B-C)  از بدن و ۵ ارتفاع (۱-۵) انجام دهند. فشار وارده به کف پاها توسط ۱۶ عدد سنسور FSR متناسب با ۸ ناحیه آناتومیک از کف هر پا ثبت گردید. علاوه براین، نیروی وارده به دیسک‌های بین مهره‌ای و شاخص ریسک بلندکردن بار (LI) به ترتیب با روش یوتا و‌ معادله نایاش محاسبه شد. همچنین برای آنالیز آماری از نرم افزار SPSS (نسخه ۲۱) استفاده شد.
یافته‌ ها: با توجه به نتایج، زمانی که بار در نزدیکترین فاصله به بدن قرار داشت (A۱-A۵) بیشترین میزان فشار در ناحیه پاشنه و ناحیه متاتارس ۴ و ۵ پای چپ و راست ثبت شده بود. علاوه بر این، در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای A۲, B۱, B۲, C۱, C۲ و در بلندکردن بار ۷,۵ کیلوگرمی در پوسچر C۲، میانگین نیروی فشاری وارده به کمر بیشتر از ۷۰۰ پوند محاسبه گردید. در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای B۱, B۲, B۴, B۵, C۱-C۵ و در بلندکردن بار ۷.۵ کیلوگرمی در پوسچرهای C۱, C۲, C۴, C۵ میانگین LI بیشتر از ۱ بود. در بسیاری از پوسچرهای بلندکردن بارهای ۷.۵ و ۱۵ کیلوگرمی، همبستگی معنی‌داری بین نیروی فشاری وارده به کف پا با مقدار LI و UTAH مشاهده شد (p-value < ۰.۰۵). 
نتیجه‌ گیری: یافته‌های این مطالعه گواه بر وجود همبستگی معنادار بین توزیع فشار وارده به کف پا و پوسچرهای ایمن و ناایمن بلندکردن بار بود. بنابراین، می‌توان از نتایج حاصل از تحلیل توزیع فشارهای وارده به کف پا بعنوان یک پیش بینی کننده تمایز ایمن و ناایمن بودن بلندکردن بار استفاده کرد. علاوه بر این، یافته‌های این مطالعه با شناسایی سطوح ریسک بلندکردن بار در هر پوسچر، راه را برای تحقیقات آینده در مورد شناسایی و دسته بندی الگوهای فشاری ایمن و ناایمن کف پا برای ارائه مداخلات بهینه برای بلندکردن ایمن‌ بار هموار می‌کند.
 
مهدی محمدیان، نفیسه نصیرزاده، اکبر احمدی آسور، سپیده کیوانی، فاطمه فصیح رامندی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در سال های اخیر مواجهه با نانو ذرات در محیط های شغلی به عنوان یک چالش شناخته شده، برای متخصصان بهداشت حرفه ای بوده است. در این زمینه استفاده از تجهیزات حفاظت فردی به عنوان راهکاری برای کاهش مواجهه شاغلان دانسته شده است. با توجه به اینکه مسیر استنشاقی و پوستی اصلی ترین مسیر مواجهه در محیط های کاری هستند، آگاهی از کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی اهمیت ویژه دارد. لذا این مطالعه با یک رویکر دامنه ای به بررسی کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی به منظور کنترل نانو ذرات موجود در محیط های کاری پرداخته است. 
روش کار: این مطالعه در سال ۲۰۲۲ با رویکرد مرور دامنه‌ای یا محدود انجام شد. چارچوب پنج مرحله ای Arksey و O’Malley به عنوان روش پژوهشی انتخاب گردید. به منظور دسترسی به داده ها، جست و جو در پایگاه‌های اطلاعات علمی PubMed, Google Scholar ,Science direct ,Web of Science, Scopus  انجام گرفت. همچنین به منظور جمع آوری مطالعات از نرم افزار EndNote و برای تحلیل یافته ها از نرم افزار  Microsoft Excel استفاده شد.  
یافته ها: در جست و جوی اولیه ۱۰۱۴ مقاله شناسایی گردید، در نهایت ۳۸ مقاله برای بررسی کارایی تجهیزات حفاظت فردی وارد مطالعه شدند. ۲۵ مقاله در زمینه ماسک‌های تنفسی، ۶ مقاله در رابطه با دستکش‌های حفاظتی و ۷ مقاله دیگر لباس‌های حفاظتی را به خود اختصاص دادند. کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی با شاخص های مختلفی در مطالعات سنجیده شده است که مهمترین آنها شاخص نافذترین اندازه ذره یا s می باشد. برای تجهیزات حفاظت پوستی نیز استانداری جهت سنجش کارایی وجود نداشته و فقط در برخی از مطالعات بر پایه قابلیت نفوذ هوا در منسوج و یا از طریق سیستم شبیه‌سازی بسته پیشنهاد شده است.
نتیجه گیری: گرچه کارایی تجهیزات حفاظت فردی موجود، نتایج خوبی را برای کنترل نانوذرات نشان می دهد، با این حال سایز ذره یکی از پارامترهای مهم در تعیین کارایی بوده که بایستی با توجه به شرایط محیط کار مورد توجه قرار گیرد. از این رو پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری برای بهبود کارایی آنها به کارگرفته شود، همچنین  تست های استاندارد برای ارزیابی کارایی آنها توسعه داده شود.
محمدصادق سهرابی، آتوسا رضایی، طیب محمدی، مهرانه شعبانی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در تمامی جوامع عموماً ابزارها و تجهیزات برای راست دستان که حدود ۹۰ درصد جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند طراحی‌شده‌اند ولی افراد چپ دست و دوسویه‌توان (آنان که از هر دو دست خود برای انجام فعالیت‌های دستی استفاده می‌کنند) نیز در میان ما زندگی می‌کنند و حتی در مشاغل ظریف و حساسی نیز فعالیت دارند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین اثر طیفی دست غالب با قدرت چنگش و چابکی دست انجام شده است.
روش کار: مطالعه به‌صورت مقطعی با اندازه‌گیری چنگش قدرتی و ظریف ۱۸۲ شرکت‌کننده بالغ (۵۶ درصد خانم و ۴۴ درصد آقا) انجام شد. دست غالب شرکت‌کننده‌ها با پرسشنامه دست برتر ادینبورگ مشخص شده بود. همچنین چابکی هر دو دست با آزمون پگبورد ۳۲۰۲۰A اندازه‌گیری شد. سنجش چنگش قدرتی با دستگاه Constant ۱۴۱۹۲-۷۰۹E و سنجش چنگش ظریف با استفاده از دستگاه Saehan Hydraulic Pinch Gauge SH۵۰۰۵ انجام شد.  
یافته ها: چنگش قدرتی و ظریف در مردان بیشتر از زنان به دست آمد (۰۰۱/۰> P). نیروی چنگش قدرتی در زنان راست دست و چپ دست متفاوت بود (۰۱۹/۰= P) به‌طوری‌که خانم‌های راست دست چنگش قدرتی بیشتری داشتند. نیروی چنگش ظریف در مردان چپ دست به‌طور معنی‌داری (۰۰۱/۰> P) از مردان راست دست بیشتر بود. چابکی دست مردان چپ دست نیز از مردان راست دست به‌طور معنی‌داری (۰۰۱/۰> P) بیشتر به دست آمد. چابکی دو دست (۰۰۱/۰> P) و چابکی مونتاژ (۰۰۱/۰> P) در افراد دوسویه‌توان به‌طور معنی‌داری بیشتر از راست و چپ دست‌ها به دست آمده است.
نتیجه گیری: چنگش قدرتی، ظریف و چابکی دست بین زنان و مردان متفاوت است. چنگش قدرتی و ظریف مردان قوی‌تر از زنان برآورد شده است. افراد دوسویه‌توان، چابکی دو دست و چابکی مونتاژ بیشتری داشتند، بنابراین در مشاغلی که نیازمند به استفاده از دو دست باشد این افراد عملکرد بهتری دارند و جهت استخدام در این دسته مشاغل توصیه می‌شوند.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb