رجبعلی حکم آبادی، محسن مهدی نیا، ویدا رضایی هاچه سو، علی کریمی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: خواب یکی از مهمترین نیازهای فیزیولوژیک در چرخۀ شبانهروزی و بخش مهمی از کیفیت زندگی بشمار میرود. اختلالات خواب، یکی از معمولترین مشکلات سلامتی در جمعیتهای کاری است که میتواند بر عملکرد فیزیکی، ذهنی و توانایی انجام کار افراد تأثیر بگذارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط اختلالات خواب با شاخص توانایی انجام کار در کارگران شاغل در کارگاههای ساختمانی میباشد.
روش کار: این مطالعه، توصیفی–تحلیلی و از نوع مقطعی میباشد که نمونهها به تعداد ۲۲۰ نفر به روش نمونهگیری تصادفی و از بین کارگران و پرسنل پروژههای ساختمانی انتخاب شدهاند. ابزارهای گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه کیفیت خواب، پرسشنامه شدت بیخوابی و پرسشنامه شاخص توانایی انجام کار میباشد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۱۹ و با توجه به اهداف تعیین شده با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و آزمونهای تحلیلی شامل آزمون تی زوجی، همبستگی پیرسون، کروسکال-والیس، رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین سنی، شاخص توده بدنی، ساعت کار و سابقه کاری افراد به ترتیب برابر ۸,۵ ± ۳۴.۲ سال، ۲.۷۸ ± ۵۵.۵۸، ۱.۲۵ ± ۱۰.۵ ساعت و ۶.۵ ± ۱۲.۷ سال محاسبه گردید. میانگین شاخص شدت بیخوابی افراد، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ و شاخص توانایی انجام کار افراد به ترتیب برابر ۵.۳۵ ± ۶.۶، ۲.۴۳ ± ۴.۹۵ و ۵.۱۳ ± ۴۲.۵ محاسبه گردید. ارتباط بین توانایی انجام کار با اختلالات خواب کاملاً معنادار بود. متغیرهای وضعیت تأهل، نوع استخدام و استعمال دخانیات مستقل از متغیرهای شدت بیخوابی و کیفیت خواب، اثر معناداری بر شاخص توانایی انجام کار داشتند، بهطوریکه مقدار R۲ متغیرهای مذکور به ترتیب ۰,۲۴۶ و ۰.۲۴۲ از تغییرات شاخص توانایی انجام کار محاسبه گردید.
نتیجه گیری: هر گونه اختلال در خواب و استراحت میتواند باعث کیفیت نامناسب خواب شده که میتواند توانایی انجام کار شاغلین را به شدت کاهش دهد؛ بنابراین پیشنهاد میشود بهمنظور افزایش شاخص توانایی انجام کار و درنتیجه افزایش کارایی یک سازمان به برنامههای خواب-استراحت شاغلین توجه ویژهای گردد.
روح اله فلاح مدواری، ریحانه سفیدکار، رضا رئیسی، غلامحسین حلوانی، رضا جعفری ندوشن،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با توجه به فراوانی و تعداد زیاد کارگران شاغل در کارگاه های خرد و کوچک کشور ایران و نیز اهمیت سلامت شاغلین، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خستگی مزمن در ارتباط میان بار کاری ذهنی و توانایی انجام کار با شکست شناختی با استفاده از تحلیل مسیر انجام پذیرفت.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از روش مقطعی بر روی نمونه ای از شاغلین کارگاه های خرد و کوچک صنعتی شهر اقلید انجام پذیرفت. داده ها با استفاده از معیارهای مختلف، از جمله پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و شغلی، شاخص بار کار ذهنی (NASA–TLX)، شاخص توانایی انجام کار (WAI) و همچنین پرسشنامه های خستگی مزمن و شکست شناختی جمع آوری گردید. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون همبستگی و مدل سازی تحلیل مسیر در نرم افزارهایSPSS (ورژن ۲۴) و AMOS استفاده گردید.
یافته ها: میانگین نمره کلی بار کاری ذهنی، توانایی انجام کار، خستگی مزمن و شکست شناختی به ترتیب ۶۹/۶۳، ۳۵/۲۰، ۱۵/۵۸ و ۵۳/۳۰ بدست آمد. مقادیر شاخص های نیکویی برازش نشانگر تایید شدن مدل مفهومی توسط داده های پژوهش است. همچنین بر اساس یافته های تحلیل مسیر، مدل پژوهش حاضر دارای برازش مناسب و مطلوبی می باشد. (CFI=۱,۰۰ ، GFI=۰.۹۹۸ ، NFI=۰.۹۹۹ ، AGFI=۰.۹۸ و (RMSEA=۰.۰۰۳(۰.۰۰,۰.۱۶۹)
نتیجه گیری: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که خستگی مزمن نقشی مهم و میانجی در ارتباط میان بار کاری ذهنی و توانایی انجام کار با شکست شناختی دارد. درک بهتر از مکانیسم های میانجی و تأثیرات پیچیده این ارتباطات، میتواند در بهبود مدیریت خستگی مزمن و ارتقای عملکرد شناختی در محیط کار مؤثر باشد.