۲۲۷ نتیجه برای محمد
زهرا شکیبا، علی اصغر فرشاد، ایرج علیمحمدی، نرمین حسن زاده رنگی، یحیی خسروی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: مراکز درمانی بهعنوان یک سیستم پیچیده فنی-اجتماعی همواره در معرض ریسک حوادث آتشسوزی هستند. این مطالعه با هدف بررسی نظامیافته علل و عوامل مؤثر در رخداد حوادث آتشسوزی در مراکز درمانی با تمرکز بر حادثه آتشسوزی کلینیک سینا مهر تهران با ۱۹ کشته و ۱۴ مجروح، جهت پیشگیری از حوادث مشابه انجام شده است.
روش کار: علل و عوامل مؤثر در حوادث مراکز درمانی از طریق تحلیل محتوای قوانین و مقررات عمومی و اختصاصی مرتبط با تأسیس و عملیات مراکز درمانی، گزارشهای رسمی حادثه، مصاحبه با متخصصان و مرور مطالعات گذشته، استخراج و دستهبندی شدند. از روشهای واکاوی حادثه مبتنی بر نظریه سیستمها شامل AcciMap و STAMP جهت واکاوی همزمان سلسله مراتبی علت ها و بازخوردی کنترل ها استفاده شد. در این مطالعه از روشهای بازگشت چندباره یافتهها به منابع گردآوری داده و نظر خبرگان برای اعتبارسنجی و استحکام یافتهها استفاده شد.
یافته ها: بر اساس تحلیل محتوای دادهها، علل و عوامل مؤثر بر حوادث آتشسوزی مراکز درمانی شناسایی و دسته بندی شدند. صدور مجوز قانونی پایان کار برای ساختمان ناقض مقررات ملی ساختمان، صدور مجوز قانونی موسسه درمانی برای ساختمان با کاربری مسکونی و همچنین عدمکفایت نظارت دستگاههای دولتی و عمومی بر دانشگاههای علوم پزشکی، اداره های کار و سازمان آتشنشانی بهعنوان ناظران مستقیم مراکز درمانی، مهمترین علل ریشهای و سلسله مراتبی وقوع حوادث آتشسوزی و عدم واکنش اضطراری صحیح در مراکز درمانی است.
نتیجه گیری: اصلاح مقررات تأسیس، بهرهبرداری و فعالیت مراکز درمانی با تاکید بر مقررات ایمنی و همچنین تعدد و کوتاه کردن حلقه های بازخوردی نظیر استعلام نوع مجوز پایان کار ساختمان از شهرداری، اعلام تاسیس مرکز درمانی به سایر دستگاه های ناظر دولتی و عمومی، گزارش موارد ناایمن از طرف ناظران مستقیم به وزارت بهداشت و مراجع قانونی مهمترین چرخهها در تابآوری حوادث آتشسوزی و پیامدهای آنها در مراکز درمانی است.
میرغنی سیدصومعه، فریده گلبابائی، رضا ارجمندی، فرزام بابائی سمیرمی، علی محمدی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: علیرغم قانون منع استفاده از الیاف آزبست در کشور، مطالعههای متعدد موجود، نشاندهنده وجود الیاف آزبست در هوای شهرهای مختلف از جمله شهر تهران است که دلیل آن میتواند کاربرد وسیع این ماده معدنی در گذشته در فرآوردههای مختلف ساختمانی مانند ایرانیت، لولههای آزبستی، عایقهای سیستمهای سرمایش و گرمایش و همچنین تجهیزات اصطکاکی، لنت ترمز، صفحه کلاج و استهلاک آنها باشد. همچنین، ورود کالاهای غیراستاندارد از مجاری غیرقانونی نیز میتواند به عنوان یک عامل دیگر آلودگی هوا به الیاف آزبست مطرح باشد. وجود آزبست در هوای کلانشهرها در دراز مدت میتواند منجر به ایجاد اثرات نامطلوب بر سلامتی شهروندان و سیستم تنفسی آنان شود و در نهایت منجر به ایجاد فیبروز ریوی و سرطان ریه یا مزوتلیوما گردد. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف بررسی کمی و کیفی انتشار و پراکنش الیاف آزبست در هوای شهر تهران طی سال ۱۳۹۶، طراحی و به اجرا درآمد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی-توصیفی، غلظت الیاف آزبست در هوای شهر تهران طی فصول و ماههای مختلف سال ۱۳۹۶، در ۱۱ نقطه منتخب بر اساس دادهها و اطلاعات بدست آمده از شرکت کنترل کیفیت هوا مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نمونهبرداری، آمادهسازی و تجزیه نمونهها براساس روش NIOSH۷۴۰۰ انجام گردیده است. بررسی کیفی الیاف مشاهدهشده میکروسکوپی با استفاده از اطلس الیاف آزبست صورت گرفت و پس از اطمینان از نوع لیف، بررسی کمی الیاف به روش میکروسکوپ فازکنتراست انجام و نتایج حاصل با استفاده از فرمولهای مربوطه به غلظت الیاف آزبست در هوا تبدیل گردید.
یافته ها: نتایج حاصل از بررسی نمونهها در چهار فصل مختلف نشان داد که بیشترین میزان پراکندگی غلظت الیاف آزبست مربوط به فصل بهار با میانگین ۰/۰۰۱۳۴ (± ۰/۰۰۰۲) f/ml و کمترین میزان پراکندگی مربوط به فصل تابستان با مقدار میانگین
۰/۰۰۰۱۱۷ (± ۰/۰۰۰۴) f/ml بوده است. با توجه به مناطق مختلف منتخب شهری تحت مطالعه و در نظر گرفتن ماه انجام مطالعه، کمترین غلظت الیاف آزبست در شهریور ماه در منطقه ۲۱ (شادآباد) با غلظت ۰/۰۰۰۲۲ f/ml بوده است.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از یافتههای این تحقیق نشان داد که میانگین تراکم الیاف آزبست بر اساس فصول سال متغیر بوده است و با توجه به حد آستانه قابل پذیرش این آلاینده در هوای عمومی شهرها، میانگین غلظت اندازهگیریشده در تمامی فصول بالاتر از حدود مجاز یعنی f/ml ۵-۱۰×۵ بوده است و لزوم اقدام کاربردی مراکز تصمیمگیر در خصوص پیشگیری و کنترل این آلایندهها از هوای عمومی شهر تهران ضرورت مییابد.
محمدجواد شیخمظفری، فاطمه السادات میرنجفی زاده، ندا ساسانی نسب، پارسا محمد علی زاده، جمال بیگانه، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از کار (WMSDs) یکی از شایعترین مشکلات بهداشت شغلی میباشد. علاوه بر فاکتورهای فیزیکی، فاکتورهای روانی-اجتماعی نیز نقش مهمی در شیوع WMSDs دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرند. یکی از روشهای ارزیابی سریع و کم هزینه WMSDs و فاکتورهای تأثیرگذار، استفاده از پرسشنامههای معتبر است. هدف اصلی از این مطالعه، بررسی پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه MDRF و کاربردپذیری آن در کشور ایران و همچنین بررسی شیوع WMSDs در بین افراد و ارتباط آن با ریسک فاکتورهای استرس فیزیکی و روانی-اجتماعی محیط کار بود.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی مقطعی بود که در سال ۱۴۰۲ در میان ۱۰۰ نفر از کارکنان (۵۰ نفر خط تولید و ۵۰ نفر اداری) یک صنعت خودروسازی در استان کرمان انجام شد. برای بررسی روایی زبانی پرسشنامه و ترجمه آن از روش Forward-Backward و برای بررسی روایی محتوایی از شاخص CVI و CVR استفاده شد. برای ارزیابی پایایی درونی و توافق درونی پرسشنامه به ترتیب از روش آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درونی (ICC) استفاده شد. اعتبارسنجی پاسخهای داده شده از سوی کاربران برای پرسشنامههای توزیع شده در سری اول و دوم با استفاده از آزمون کاپا و اسپیرمن و آنالیز آماری دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ انجام شد.
یافته ها: میزان پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ و ICC به ترتیب ۹۶۰/۰ و ۹۲۵/۰ بدست آمد. میزان روایی پرسشنامه با استفاده از آزمون CVR و CVI در حد مناسب ارزیابی شد. بیشترین میزان شیوع WMSDs برای کارگران خط تولید و کارکنان اداری در ۱۲ ماه گذشته در ناحیه کمر بود. از میان ۴ زیر گروه مطرح شده در پرسشنامه، بالاترین میزان ریسک مربوط به فاکتور رضایت شغلی بود. حدود ۸۵ درصد از افراد با توجه به سطح ریسک پرسشنامه در محدوده بالا و خیلی بالا ارزیابی شدند که نشان از وخیم بودن شرایط کارکنان دارد. شیوع WMSDs در نقاط مختلف بدن با تمامی فاکتورهای استرس فیزیکی و استرس روانی-اجتماعی ارتباط معنیداری داشت.
نتیجه گیری: در این مطالعه نشان داده شد که میزان شیوع WMSDs در میان گروههای شغلی کارگران و کارکنان اداری به ریسک فاکتورهای فیزیکی و روانی-اجتماعی مختلفی بستگی دارد که باید در بحث ارزیابی WMSDs مورد توجه قرار گیرند و همچنین پرسشنامه MDRF که کاربردپذیری بالای آن در این مطالعه در ارزیابی ریسک فاکتورهای WMSDs اثبات گردید، ابزاری مناسب برای شناسایی اولولیتها و برنامهریزی و اجرای اقدامات آموزشی و پیشگیرانه برای نیرو کاری جامعه به منظور پیشگیری و کاهش WMSDs میباشد.
فاطمه فصیح رامندی، فریده گلبابایی، هادی شکیبیان، سید محمد اسدزاده، محمدرضا منظم اسماعیل پور،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: انتخاب درست و استفاده مناسب از تجهیزات حفاظت فردی، یکی از راهکارهای بسیار مهم در حفظ سلامتی و ایمنی کارکنان میباشد. لازمه انتخاب درست، شناخت معیارهایی است که در گزینش تجهیزات حفاظتی مد نظر قرار میگیرند. مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت و معیارهای لحاظ شده در انتخاب تجهیزات حفاظت از سیستم تنفسی و شنوایی در صنایع استان تهران انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی بوده، که روی ۴۰۰ نفر از کارشناسان و متخصصان ایمنی و بهداشت حرفهای شاغل در صنایع استان تهران در سال ۱۴۰۱ انجام شد. به منظور آگاهی از معیارهایی که جهت انتخاب تجهیزات حفاظتی مد نظر قرار میگیرند، از چکلیست و پرسشنامه محققساخته (نسخه فیزیکی و آنلاین) استفاده شد. چکلیست حاوی یک سری سوالات جمعیت شناختی و تخصصی و پرسشنامه حاوی سوال باز در مورد معیارهای انتخاب تجهیزات حفاظت تنفسی و شنوایی بود. از نرم افزار SPSS-v۲۱ و Excel-۲۰۱۶ به منظور آنالیز آماری دادهها و ترسیم نمودارها استفاده شد.
یافته ها: میانگین سن و سابقه کاری شرکتکنندگان به ترتیب ۶۶/۳۸ و ۷۸/۱۱ سال بود. از بین شرکتکنندگان، به ترتیب ۳/۴۸% و ۷/۴۷% آنها کیفیت و ۵/۴۲% و ۵/۳۹% از آنها کمیت تجهیزات حفاظت تنفسی و شنوایی موجود در واحد تولیدی/ صنعتی تحت نظارت خود را تایید نکرده و ۳/۵۶% آنها اذعان نمودند که هیچ مسئولیتی در خصوص تهیه یا تایید این تجهیزات در محیط کار خود ندارند و این مسئولیت اغلب بر عهده کارپردازان، کارفرما و مسئولین خرید/تدارکات میباشد. همچنین در بررسی معیارها، در مجموع به ترتیب ۲۷ و ۲۹ معیار در ارتباط با تجهیزات حفاظت تنفسی و شنوایی توسط شرکتکنندگان در مطالعه عنوان شد که پرتکرارترین آنها معیارهایی چون نوع و غلظت آلایندههای تنفسی، کیفیت و جنس اجزاء تشکیلدهنده، قیمت و کارایی فیلتراسیون در ارتباط با حفاظهای تنفسی و شاخص کاهندگی صدا، کیفیت و جنس گوشیهای ایمنی، قیمت و راحتی استفاده-کننده در ارتباط با حفاظهای شنوایی بود. توزیع فراوانی معیارهای شناسایی شده نیز حداقل ۳/۰ % و حداکثر ۳۸% بود.
نتیجه گیری: فراوانی بالای گزارش شده در خصوص عدم دخالت و رضایت کارشناسان از تناسب تجهیزات حفاظتی و نیز فراوانی ناچیز اغلب معیارهای مطرح شده، نشان میدهد که با وجود اهمیت زیاد مساله انتخاب درست تجهیزات حفاظت تنفسی و شنوایی، این مساله در صنایع مورد بررسی آنچنان مورد توجه قرار نگرفته و مستلزم بررسیهای بیشتر و ارائه راهکارهای عملیاتی و کاربردی جهت بهبود وضعیت میباشد.
زینب رستمی، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: با توجه به نبود ابزاری برای سنجش مشکلات شغلی مختص افراد با اختلال دوقطبی و ضرورت وجود چنین ابزاری، پژوهش حاضر با هدف ساخت و بررسی ویژگیهای روانسنجی پرسشنامهی مشکلات شغلی افراد با اختلال دوقطبی صورت گرفت.
روش کار: به منظور بررسی روایی تشخیصی، با روش نمونهگیری هدفمند و انجام مصاحبه توسط روانپزشک، ۱۰۸ نفر از دو گروه نمونه (۵۳ نفر از افراد بهنجار و ۵۵ نفر شرکتکننده با اختلال دوقطبی) انتخاب شدند و پژوهش انجام شد. گویهها از سه منبع مقالات علمی مرتبط با مشکلات شغلی افراد دوقطبی، مصاحبه با افراد مبتلا و مصاحبه با مشاوران و روانشناسان متخصص، به روش کیفی سیستمی MOOSE استخراج و پس از انجام مراحل و اصلاحات لازم، گویههای این پرسشنامه نهایتا به ۸۱ سوال رسید. روایی محتوا، سازه و همگرا و تحلیل عاملی پرسشنامهی مشکلات شغلی افراد با اختلال دوقطبی نیز مورد بررسی قرار گرفت. پایایی این پرسشنامه با روش همسانی درونی و ثبات زمانی با ۷ هفته فاصله پس از اجرای اولیهی پرسشنامه مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: روایی همگرای نمره کل این پرسشنامه با نمره کل پرسشنامه ی علائم اختلال افراد با اختلال دوقطبی در نمونه ی افراد بهنجار و نمونه ی افراد با اختلال دو قطبی به ترتیب ( ۷۹/۰ = r، ۰۱/ ۰> P ، ۵۳=N) و ( ۷۸/۰ = r، ۰۰۰۱/ ۰> P، ۵۳=N) بود. در بررسی روایی سازه به روش تحلیل عاملی با استفاده از چرخش واریمکس ۹ خرده مقیاس استخراج شد که شامل: مشکلات ارتباطی، عملکرد ضعیف کاری، ناامنی، بزرگ منشی، بی اعتباری، تغییرطلبی، آسیب پذیری، بی مرزی و عدم خودکنترلی در ارتباط با جنس مخالف می باشد. در بررسی پایایی نیز ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب ۹۶/۰ (۵۵=N، در نمونه افراد با اختلال دو قطبی) و۸۶/۰ (۵۳=N، در نمونه افراد بهنجار) ۰۵/۰> P بود که نشان از همسانی درونی بالای این ابزار داشت. ضریب همبستگی بازآزمایی نمرات کل پرسشنامه ۹۱/۰ = r ، ۰۱/۰>P بود، که حاکی از ثبات بسیار خوب این پرسشنامه داشت.
نتیجه گیری: پرسشنامهی تشخیص مشکلات شغلی افراد با اختلال دوقطبی یک پرسشنامهی روا و پایا برای سنجش دقیق مشکلات شغلی خاص این افراد و ابزاری سودمند برای توانبخشی شغلی زودرس آنها میباشد.
علی محمد مصدق راد، محمدرضا منظم اسمعیل پور، سید جمال الدین شاه طاهری، سید ابوالفضل ذاکریان، عادل مظلومی، منیره خادم، محیا عباسی، علی کریمی، حسن کریمی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: هدف سلامت شغلی، حفظ و ارتقای سلامت کارکنان و بهبود رفاه فیزیکی، روانی و اجتماعی آنها از طریق پیشگیری، کنترل و حذف مخاطرات شغلی است. در این راستا، هماهنگی و ادغام فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و خدماتی به منظور پیشگیری و کنترل مخاطرات بالقوه سلامت شغلی جامعه تحت پوشش ضروری است. این مطالعه با هدف تدوین برنامه جامع اقدام مشترک بهداشت حرفهای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی تهران انجام شد.
روش کار: در این مطالعه اقدام پژوهی مشارکتی، کمیته برنامه ریزی استراتژیک با حضور اساتید گروه بهداشت حرفه ای دانشکده بهداشت و مدیران و کارشناسان گروه بهداشت حرفه ای معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی تهران تشکیل شد. کمیته برنامهریزی استراتژیک به ارزشیابی استراتژیک محیط داخلی و خارجی گروههای بهداشت حرفه ای در دانشکده بهداشت و معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران پرداخت و نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدهای موجود را شناسایی کرد. سپس، اهداف کلی و اختصاصی در زمینه ارتقای سلامت شغلی جامعه تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی تهران تدوین شد. همچنین، استراتژیها و اقدامات ممکن برای دستیابی به اهداف تعیین شده شناسایی و بهترین و موثرترین استراتژی ها انتخاب شدند. در نهایت، برنامه عملیاتی دستیابی به اهداف برای سال ۱۴۰۰ تدوین شدند.
یافته ها: انجام این پژوهش کاربردی منجر به ارزشیابی استراتژیک محیط درونی و بیرونی گروههای بهداشت حرفه ای دانشکده بهداشت و معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران، تعیین جهت استراتژیک و اهداف کلی و اختصاصی و در نهایت، تدوین برنامه عملیاتی دستیابی به اهداف شد.
نتیجه گیری: برنامه جامع اقدام مشترک بهداشت حرفهای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی تهران با رویکرد مشارکتی و سیستمی تدوین شد. اجرای درست این برنامه میتواند منجر به بهبود شاخصهای بهداشت حرفهای در منطقه تحت پوشش دانشگاه شود. همکاری دانشگاه و صنعت برای توسعه پایدار جامعه ضروری است.
غلامرضا مرادی، سنا محمدی، عبدالرسول صفائیان، سعید احمدی، مهرنیا لک،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: صداهای مزاحم می توانند باعث ایجاد بیماری های جسمی و روحی در کارگران شوند. به همین دلیل کاهش صداهای مزاحم به خصوص در محیط های کاری امری ضروری است. برای کاهش میزان صدا، استفاده از مواد جاذب صوت با خواص آکوستیکی مناسب روند رو به رشدی داشته است. هدف از مطالعه حاضر، بهبود خاصیت آکوستیکی فوم پلی یورتان (PUF) به عنوان جاذب صوت می باشد.
روش کار: در مطالعه حاضر PUF با درصدهای مختلف نانوذرات خاک رس (%wt. ۲/۱ -۰) سنتز شدند و سپس ضریب جذب صوتی PUF سنتز شده توسط لوله امپدانس صوتی در محدوده بسامد ۶۳ تا ۶۴۰۰ هرتز مطابق با استاندارد ISIRI ۹۸۰۳ اندازه گیری شد. مورفولوژی فوم ها نیز توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) بررسی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد افزودن نانو ذرات خاک رس به PUF منجر به بهبود رفتار جذب صوتی نمونه ها می شود و بهترین رفتار جذب صوتی برای PUF با ۲/۱ درصد وزنی نانوذره در فرکانس های پایین (۲۶۰۰-۵۰۰ هرتز) بود. این افزایش در ضریب جذب می تواند به دلیل افزایش تعداد و کوچک شدن منافذ با افزایش میزان نانوذره در PUF باشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد ضریب جذب صوت PUF با افزودن درصدهای مختلف نانو ذره خاک رس به PUF بهبود یافته است. حضور نانو ذرات خاک رس منجربه کاهش اندازه سلولی و افزایش تعدا منافد و اصطکاک سطحی شده است که با افزایش درصد نانو ذرات، افزایش ضریب جذب صوت در PUF مشاهده گردید
معصومه خوش کردار، رضا سعیدی، امین باقری، محمد حجارتبار، محمد درویشی، رضا غلام نیا،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: به منظور شناسایی و بررسی اثرات ظهور فناوری در صنعت و به خصوص صنعت معدن، در این مطالعه تاثیر استفاده از سامانههای هوشمند ماشینآلات، شامل سیستم نظارت بر سلامت خودرو (VHMS: Vehicle health monitoring system)، سیستم کنترل هوشمند عملیات معدنکاری (Dispatching) و سنسور پایش فشار باد لاستیک (TPMS: Tire pressure monitoring system) بر پارامترهای بهداشت، ایمنی، محیطزیست و نگهداشت پیشگیرانه در صنعت معدن مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که در دو بازه زمانی قبل و بعد از به کارگیری سیستمهای هوشمند ماشین آلات معدنی انجام شده است. در ابتدا پارامترهای بهداشت، ایمنی، محیطزیست و نگهداشت پیشگیرانه شناسایی شد، سپس با مقایسه و تحلیل وضعیت و استفاده از روش دلفی، پارامترهای منتخب پیشو پس از راه اندازی سامانههای هوشمند ماشینآلات معدنی و میزان اثربخشی استفاده از این سامانهها تعیین گردید.
یافته ها: یافتهها نشان داد که به کارگیری سیستمهای هوشمند ماشین آلات معدنی با فرض ثابت بودن شرایط محیطی منجر به کاهش حوادث تجهیزاتی به میزان ۳/۳۳ درصد، افزایش عمر مفید لاستیک ۱/۷ درصد، کاهش مصرف سوخت ۶/۱۴ درصد، کاهش میانگین زمان خاموشی ماشین جهت تعمیر ۵/۲۵ درصد و افزایش مطابقت با برنامه نگهداشت ۷/۵ درصد شده است.
نتیجهگیری: استفاده از سامانههای هوشمند ماشین آلات معدنی میتواند اثرات مثبتی در زمینه ایمنی ماشین آلات، کاهش اثرات زیستمحیطی از جمله مصرف سوخت و همچنین بهبود شرایط نگهداشت ماشینآلات سنگین داشته باشد که این امر منجر به بهبود شرایط استخراج و کاهش هزینهها میگردد.
یلدا ترابی، ندا گیلانی، یوسف محمدیان، علی اسماعیلی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: پذیرش قوانین Health, Safety, and Environment (HSE) یکی از مهم ترین فاکتورهای موثر بر عملکرد مرتبط با HSE افراد در محیط کار می باشد. مطالعه حاضر با هدف طراحی پرسشنامه جهت بررسی عوامل موثر بر پذیرش قوانین HSE در بین کارکنان انجام شده است.
روش کار: روایی صوری (روی ده نفر از جمعیت هدف) و محتوایی (روی ده نفر از خبرگان) بصورت کیفی و کمی ارزیابی شدند. جهت سنجش روایی صوری کمی برای هر آیتم ضریب تاثیر (Impact score) و برای سنجش روایی محتوایی کمی پرسشنامه مقادیر CVR (Content Validity Ratio) یا نسبت روایی محتوایی و CVI (Content Validity Index) یا شاخص روایی محتوایی بررسی شد. برای تعیین روایی ساختاری (روی ۵۰۶ آزمودنی) از تحلیل عاملی اکتشافی (EFA) و تحلیل عاملی تاییدی (CFA) استفاده شد. همچنین از محاسبه آلفای کرونباخ و ضریب ICC (Intraclass Correlation Coefficient) یا همبستگی درون رده ای برای سنجش پایایی بهره گرفته شد.
یافته ها: تمامی آیتم ها در حدقابل قبول ۵/۱ Impact score>، ۶۹/۰ CVR> و۷۹/۰ CVI> به دست آمدند. میانگین Impact score، CVI، CVR و S-CVI-UA آیتم ها به ترتیب برابر با ۲۶/۴، ۹۶۳/۰، ۹۴۴/۰ و ۶۲/۰ بود. مقادیر آلفای کرونباخ و ICC کل پرسشنامه و ابعاد بدست آمده از روایی سازه مناسب و بالای ۷/۰ بود. همچنین ساختار ابعاد پرسشنامه توسط EFA شناسایی شد و با شاخص های نیکویی برازش CFA مورد پذیرش قرار گرفت.
نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه بررسی عوامل موثر بر پذیرش قوانین HSE دارای روایی و پایایی قابل قبول است. پرسشنامه حاضر می تواند به عنوان ابزاری جهت بررسی عوامل موثر بر پذیرش قوانین HSE در محیط های کاری مختلف مورد استفاده قرار گیرد.
حسن مهری دیز، محمد صادق قاسمی، حسن سعیدی، مهسا ورمزیار، احسان گروسی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: بلندکردن بار در پوسچر نامناسب یکی از دلایل بروز اختلالات اسکلتی-عضلانی ناحیه کمر میباشد. در این راستا محققان از شاخصهای گوناگونی به منظور تعیین ارتباط بین متغیرهای بیومکانیکی و ریسک بروز این اختلالات استفاده کردهاند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین نیروی فشاری وارده به کف پا با نیروی فشاری وارده به ناحیه کمری (BCF) و شاخص بلندکردن بار (LI) در وظایف بلندکردن متقارن بار بود.
روش کار: در این مطالعه آزمایشگاهی از ۱۳ نفر مرد سالم با محدوده سنی بین ۲۵ تا ۳۵ سال خواسته شد تا به صورت متقارن وظایف بلندکردن بارهای ۷,۵ و ۱۵ کیلوگرمی را در ۱۵ پوسچر شامل ضریب ۳ فاصله افقی
(A-B-C) از بدن و ۵ ارتفاع (۱-۵) انجام دهند. فشار وارده به کف پاها توسط ۱۶ عدد سنسور FSR متناسب با ۸ ناحیه آناتومیک از کف هر پا ثبت گردید. علاوه براین، نیروی وارده به دیسکهای بین مهرهای و شاخص ریسک بلندکردن بار (LI) به ترتیب با روش یوتا و معادله نایاش محاسبه شد. همچنین برای آنالیز آماری از نرم افزار SPSS (نسخه ۲۱) استفاده شد.
یافته ها: با توجه به نتایج، زمانی که بار در نزدیکترین فاصله به بدن قرار داشت (A۱-A۵) بیشترین میزان فشار در ناحیه پاشنه و ناحیه متاتارس ۴ و ۵ پای چپ و راست ثبت شده بود. علاوه بر این، در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای A۲, B۱, B۲, C۱, C۲ و در بلندکردن بار ۷,۵ کیلوگرمی در پوسچر C۲، میانگین نیروی فشاری وارده به کمر بیشتر از ۷۰۰ پوند محاسبه گردید. در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای B۱, B۲, B۴, B۵, C۱-C۵ و در بلندکردن بار ۷.۵ کیلوگرمی در پوسچرهای C۱, C۲, C۴, C۵ میانگین LI بیشتر از ۱ بود. در بسیاری از پوسچرهای بلندکردن بارهای ۷.۵ و ۱۵ کیلوگرمی، همبستگی معنیداری بین نیروی فشاری وارده به کف پا با مقدار LI و UTAH مشاهده شد (p-value < ۰.۰۵).
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه گواه بر وجود همبستگی معنادار بین توزیع فشار وارده به کف پا و پوسچرهای ایمن و ناایمن بلندکردن بار بود. بنابراین، میتوان از نتایج حاصل از تحلیل توزیع فشارهای وارده به کف پا بعنوان یک پیش بینی کننده تمایز ایمن و ناایمن بودن بلندکردن بار استفاده کرد. علاوه بر این، یافتههای این مطالعه با شناسایی سطوح ریسک بلندکردن بار در هر پوسچر، راه را برای تحقیقات آینده در مورد شناسایی و دسته بندی الگوهای فشاری ایمن و ناایمن کف پا برای ارائه مداخلات بهینه برای بلندکردن ایمن بار هموار میکند.
صبا کلانتری، محمدرضا پورمند، انسیه ماسوریان، میرغنی سیدصومعه، زهرا برخورداریان، سارا حاجی نژاد، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: از دهه های گذشته، محافظت از سیستم تنفسی یک موضوع حیاتی بوده است و بدین منظور راهکارهای مختلفی از جمله استفاده از ماسک های تنفسی پیشنهاد گردیده است. یکی از مهم ترین پارامترهای مورد سنجش در ماسک ها، کارایی آنها در میزان حذف ذرات و عوامل میکروبی است. در این راستا مطالعه حاضر با هدف ارزیابی فیلتراسیون باکتریایی و ذره ای ماسک های پزشکی انجام شد.
روش کار: در این مطالعه از استاندارد ملی ۶۱۳۸، منطبق بر استاندارد EN۱۴۶۸۳ استفاده گردید. سوسپانسیون باکتریایی استافیلوکوکوس اورئوس از طریق نبولایزر از سطح مقطع ماسک تحت دبی ۳/۲۸ لیتر بردقیقه عبور داده شد. در هر یک از طبقات برخورد دهنده نیز پلیت های حاوی آگار سویا قرار گرفت. کارایی فیلتراسیون باکتریایی (BFE) ماسک از طریق شمارش کلنی های باکتریایی عبوری احتمالی از مدیای ماسک تعیین گردید. برای کلیه ماسکهای تحت بررسی میزان افت فشار و کارایی بدام اندازی ذرات نیز تعیین گردید و ارتباط بین فیلتراسیون باکتریایی و ذرات مورد بررسی قرار گرفت..
یافته ها: براساس نتایج عملکرد بدام اندازی ذرات برای اندازه ذره ۳ میکرون، ماسکها به سه گروه دارای راندمان بالای ۹۹%، بالای ۹۵% و ۹۰% دسته بندی شدند. براساس استاندارد ملی ۶۱۳۸، کلیه ماسکها دارای افت فشار قابل قبول زیر ۴۰ پاسکال بودند. میزان فیلتراسیون باکتریایی مورد قبول برای ماسک های نوع I براساس استاندارد ملی ۶۱۳۸ بایستی بالای ۹۵ درصد باشد. نتایج نشان داد که ماسک های نوع A و B دارای میزان فیلتراسیون باکتریایی قابل قبول هستند و بین انواع ماسک های مورد بررسی از نظر راندمان باکتریایی و ذره ای همبستگی معنا داری وجود دارد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که انواع مختلف ماسک های تحت بررسی از نظر راندمان فیلتراسیون ذرات و باکتری اختلاف معنادار دارند. علاوه براین رابطه همبستگی معناداری بین راندمان فیلتراسیون باکتریایی و ذرات، وجود دارد.
ایرج علیمحمدی، آتنا رفیعی پور، لیلا حسینی شفیعی، محمدرضا وفا، نرگس مقدسی، شهرام وثوقی، جمیله ابوالقاسمی، رعنا قاسمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: چاقی و اضافه وزن از چالش های مهم بهداشتی در سراسر جهان است. از این رو در مطالعه حاضر به بررسی تأثیر مواجهه با صدا فرکانس بالا بر بروز چاقی، مصرف غذا و وزن چربی احشایی شکمی در خوکچه های هندی پرداخته شد.
روش کار: ۲۴ خوکچه هندی نر بالغ در این مطالعه به طور تصادفی به ۳ گروه (کنترل و دو گروه مواجهه) تقسیم شدند. گروه های مواجهه به طور جداگانه در یک دوره ۳۰ روزه (به مدت ۸ ساعت در روز و ۵ روز در هفته) در مواجهه با صدای فرکانس بالا(۸۰۰۰ -۲۰۰۰ هرتز) با تراز فشار صوت ۶۵ یا ۸۵ دسی بل قرار گرفتند. میزان غذای دریافتی روزانه حیوانات ثبت شد. وزن بدن حیوانات در ۶ نوبت (آغاز مطالعه، هر ۶ روز یکبار و در پایان مواجهه) اندازهگیری شد. سپس حیوانات قربانی شده و وزن چربی احشایی شکمی آنها تعیین شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS V,۲۲ و آزمون آماری ANOVA تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه، نشان داد که مواجهه با صدای فرکانس بالا در ترازهای فشار صوت ۶۵ و ۸۵ دسی بل، موجب افزایش وزن و افزایش میزان مصرف غذا می گردد (P-value<۰,۰۵) که در گروه مواجهه یافته باصدا ۶۵ دسیبل، بیشتر از سایر گروهها بود. همچنین صدای فرکانس بالا تأثیر معنیداری بر روی افزایش وزن چربی احشایی شکمی در حیوانات مورد مطالعه داشت (P-value<۰.۰۵) که میانگین وزن چربی احشایی شکمی در گروه مواجهه یافته باصدا ۸۵ دسیبل، نسبت به سایر گروه ها، بالاتر بود. اختلاف معنی داری بین گروه مواجهه ۸۵ دسی بل و ۶۵ دسی بل در وزن، میزان مصرف غذا و چربی احشایی شکمی یافت نشد (P-value>۰.۰۵).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که مواجهه با صدا در فرکانس های بالا می تواند یک عامل مستعد کننده برای چاقی و پرخوری باشد که منجر به تشدید تأثیر صدا بر بروز سایر پیامدهای سلامتی از جمله ناراحتی های قلبی و عروقی شود.
مهدی محمدیان، عمران احمدی، مهدی یاسری، علی کریمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: استفاده از سیستم امتیازدهی درجه شدت حادثه (ASG) یک رویکرد عمومی برای تعیین کمیت ریسک ناشی از حوادث میباشد که میتواند با توجه به عوامل مؤثر بر ریسک حوادث در محیط کار اصلاح شده و به یک ماتریس ریسک اختصاصی برای تحلیل حوادث تبدیل گردد؛ لذا هدف از این مطالعه تدوین یک ابزار ارزیابی ریسک اختصاصی با استفاده از سیستم ASG برای تعیین کمیت شدت آسیبهای شغلی ناشی از حوادث در یک صنعت خودروسازی بوده است که در نهایت امتیازهای شدت حوادث، برای ایجاد یک ماتریس ریسک اختصاصی سهبعدی، جهت تحلیل و ارزیابی ریسک حوادث صنعت استفاده شد.
روش کار: مطالعه حاضر بهصورت مقطعی در یکی از صنایع مونتاژ خودروسازی انجام شده است. با بررسی سوابق حوادث گذشته این صنعت از سال در یک دوره ۵ساله، در مجموع ۱۰۰ حادثه با روش نمونه گیری ساده تصادفی انتخاب شد. برای ارزیابی ریسک حوادث از شدت، فراوانی و قابلیت پیشگیری حادثه استفاده گردید و در نهایت تحلیل ریسک به کمک ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدی، طبق روش پیشنهادی Azadeh-Fard و همکاران، انجام گرفت.
یافته ها: بر طبق نتایج تحلیل حوادث، در مجموع ۶۹۰ حادثه و ۱۵۰۱۹ روز ازدسترفته کاری در این بازه زمانی ثبت شده است. با اعمالکردن نظر متخصصان در تعیین سطح تأثیر، بیشترین وزن مربوط به ویژگیهای سطح زمین (۶/۰) و کمترین آنها متعلق به فاکتور «شرایط آبوهوا « تخمین زدهشد.
نتیجه گیری: این مطالعه یک معیار برای «شدت رخ داد حادثه» پیشنهاد میکند که این معیار با در نظر گرفتن عوامل تأثیرگذار بر ریسک، توسط متخصصان ایمنی و بهداشت صنعت خودروسازی وزن گذاری میشود. در نهایت با در نظر گرفتن فاکتور سومی، تحت عنوان «قابلیت پیشگیری»، یک ماتریس سهبعدی ارزیابی ریسک اختصاصی برای صنعت ارائه مینماید. با استفاده از درجه شدت حادثه (ASG)، در ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدیِ پیشنهادی، در این صنعت میتوان شدت حوادث را بلافاصله پس از وقوع آن کمیسازی نمود. این رویکرد امکان نظارت در زمان وقوع حادثه را فراهم میکند که منجر به اجرای بهموقع کنترل و پیشگیری از رخداد حوادث جدید میگردد.
جمال بیگانه، ونوشه کلانتری، سقراط عمری شکفتیک، محمد جواد شیخ مظفری، سیده سولماز طالبی، محمد حسین ابراهیمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: رانندگی ازجمله مشاغلی است که بواسطه ماهیت کار، دارای عوامل زیان آور مختلفی است که مواجهه با آنها سلامتی رانندگان را بصورت مستقیم و غیرمستقیم متاثر می کند. لذا اطلاع از وضعیت و میزان شیوع این عوامل در رانندگان بمنظور اجرای سیاست های پیشگیرانه، بسیار ضروری می نماید.
روش کار: مطالعه مقطعی حاضر، بخشی از یک مطالعه کوهورت است که در بازه زمانی ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ در میان رانندگان حرفه ای شهرستان شاهرود انجام گردید. داده های مربوط به اطلاعات زمینهای، مقدار فشارخون، اندازه قد، وزن، اندازه دورکمر، شاخص توده بدن، فاکتورهای خونی، میزان افت شنوایی (dB)، شاخص های عملکرد تنفسی، اختلالات خواب و نیز داده های مربوط به تصادفات، برای هریک از شرکت کنندگان، با ابزار و روش استاندارد، جمع آوری و استخراج شد.
یافته ها: تعداد افراد موردبررسی در این مطالعه ۱۴۶۱ نفر از رانندگان حرفه ای بود. میانگین سنی این افراد ۹۶/۶ ± ۳۰/۳۷ سال و تمامی آن ها مرد بودند. ۴۲۶ نفر از جمعیت آنها مبتلا به سندرم متابولیک بودند. ۷۹۷ نفر و ۹۴۲ نفر دارای درجات مختلفی از کاهش شنوایی، به ترتیب، در گوش راست و چپ بودند. ۱۲۹ نفر دارای آپنه انسدادی خواب و ۱۳۳۰ نفر دارای اختلال بی خوابی بودند. بررسی ها نشان داد که ۳۵۱ نفر از رانندگان حداقل یک بار دچار حوادث رانندگی شده بودند.
نتیجه گیری: این مطالعه شیوع عوامل خطر سلامتی را، در مقطع زمانی موردبررسی، در رانندگان حرفه ای نشان داد. با توجه به نقش حیاتی رانندگان در حمل ونقل و اقتصاد کشور، توجه بیشتر به سلامت این گروه شغلی ضروری به نظر می رسد. غربالگری منظم وضعیت سلامت، آموزش شیوه زندگی سالم، بهبود شرایط کاری و مدیریت استرس، از جمله مداخلاتی هستند که می توانند در ارتقای سلامت رانندگان موثر باشند.
علی جعفری، محمدرضا منظم اسمعیل پور، فردین زندسلیمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: رشتههای چوب در ترکیب با ملات سیمان پرتلند، جاذب پنل رشته چوب – سیمان (WWCP) را میسازند. این ماده آکوستیکی سازگار با محیط زیست میتواند به عنوان عایق حرارتی و نیز مقاوم در برابر حریق با خواص مکانیکی مطلوب استفاده شود. هدف از این مطالعه تعیین نوع مکانیسم جذب صدای WWCP و نیز تعیین تأثیر پارامترهای تولید و کاربرد بر روی فرآیند جذب میباشد.
روش کار: نمونهها از رشتههای چوب و سیمان پرتلند، در دو نسبت سیمان به الیاف و سه دانسیته بالک متفاوت و نیز در ضخامتهای ۲ و ۴ سانتیمتر تهیه شدند. سه حالت قرارگیری بر روی سطوح، شامل قرارگیری همراه با یک لایه هوا یا فوم پلیاورتان و یا پشم شیشه به طور جداگانه مورد اندازهگیری قرار گرفتند. تاثیر رنگآمیزی سطحی نیز موررد بررسی قرار گرفت. اندازهگیری ضریب جذب صوتی با استفاده از دستگاه لوله امپدانس براساس استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ در محدوده فرکانسی ۶۳ تا ۶۳۰۰ هرتز انجام شد.
یافته ها: یافتههای این پژوهش نشان داد که افزایش ضخامت نمونهها و نیز افزایش دانسیته بالک تا ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب برای اکثر نمونهها منجر به افزایش کارآیی جذب میشود. در حالی که ادامه افزایش دانسیته تا مقدار ۶۰۰ موجب کاهش ضرائب جذب اغلب نمونهها شد. بهینهترین حالت لایهگذاری، قرار دادن ۴ سانتیمتر فوم پلیاورتان در پشت نمونه بود که موجب اضافه شدن یک پیک جذبی شد. در بررسی تاثیر رنگ روغنی نشان داده شد که رنگآمیزی در فرکانسهای بالا منجر به افت ضرائب جذب میشود؛ به گونهای که مشخصا در فرکانس ۵۰۰۰ هرتز حدود ۶/۰ کاهش در مقدار ضریب جذب نمونه با ضخامت ۲ سانتیمتر اتفاق افتاد.
نتیجه گیری: مکانسیم جذب صوت WWCP بیشتر به مکانسیمهای تشدیدی یا ریاکتیو شباهت دارد. با توجه به الگوی جذبی باند باریک در این نوع جاذب، تنظیم بازههای فرکانسی جذب حداکثری با تغییر عواملی مانند ضخامت یا دانسیته بالک امکانپذیر است.
مهدی محمدیان، نفیسه نصیرزاده، اکبر احمدی آسور، سپیده کیوانی، فاطمه فصیح رامندی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: در سال های اخیر مواجهه با نانو ذرات در محیط های شغلی به عنوان یک چالش شناخته شده، برای متخصصان بهداشت حرفه ای بوده است. در این زمینه استفاده از تجهیزات حفاظت فردی به عنوان راهکاری برای کاهش مواجهه شاغلان دانسته شده است. با توجه به اینکه مسیر استنشاقی و پوستی اصلی ترین مسیر مواجهه در محیط های کاری هستند، آگاهی از کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی اهمیت ویژه دارد. لذا این مطالعه با یک رویکر دامنه ای به بررسی کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی به منظور کنترل نانو ذرات موجود در محیط های کاری پرداخته است.
روش کار: این مطالعه در سال ۲۰۲۲ با رویکرد مرور دامنهای یا محدود انجام شد. چارچوب پنج مرحله ای Arksey و O’Malley به عنوان روش پژوهشی انتخاب گردید. به منظور دسترسی به داده ها، جست و جو در پایگاههای اطلاعات علمی PubMed, Google Scholar ,Science direct ,Web of Science, Scopus انجام گرفت. همچنین به منظور جمع آوری مطالعات از نرم افزار EndNote و برای تحلیل یافته ها از نرم افزار Microsoft Excel استفاده شد.
یافته ها: در جست و جوی اولیه ۱۰۱۴ مقاله شناسایی گردید، در نهایت ۳۸ مقاله برای بررسی کارایی تجهیزات حفاظت فردی وارد مطالعه شدند. ۲۵ مقاله در زمینه ماسکهای تنفسی، ۶ مقاله در رابطه با دستکشهای حفاظتی و ۷ مقاله دیگر لباسهای حفاظتی را به خود اختصاص دادند. کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی با شاخص های مختلفی در مطالعات سنجیده شده است که مهمترین آنها شاخص نافذترین اندازه ذره یا s می باشد. برای تجهیزات حفاظت پوستی نیز استانداری جهت سنجش کارایی وجود نداشته و فقط در برخی از مطالعات بر پایه قابلیت نفوذ هوا در منسوج و یا از طریق سیستم شبیهسازی بسته پیشنهاد شده است.
نتیجه گیری: گرچه کارایی تجهیزات حفاظت فردی موجود، نتایج خوبی را برای کنترل نانوذرات نشان می دهد، با این حال سایز ذره یکی از پارامترهای مهم در تعیین کارایی بوده که بایستی با توجه به شرایط محیط کار مورد توجه قرار گیرد. از این رو پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری برای بهبود کارایی آنها به کارگرفته شود، همچنین تست های استاندارد برای ارزیابی کارایی آنها توسعه داده شود.
مجتبی ذکایی ، میلاد عباسی، محسن وحیدنیا، محمد زارعی، فردین زندسلیمی، محسن فلاحتی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: امروزه آمار ساخت و ساز پروژه های زیر زمینی در کشور رو به افزایش است، به دنبال آن نیز آمار حوادث ناشی از کار این پروژه ها رو به فزونی است. لذا بکارگیری سیستم های نظارتی اثر بخش جهت کنترل و پایش مخاطرات ایمنی و بهداشت محیط کار می تواند در کاهش حوادث و بیماریهای شغلی نقش بسزایی داشته باشد. بکارگیری ترکیبی تکنولوژی های نوین از قبیل فناوری اطلاعات، اینترنت اشیاء، هوش مصنوعی و ... می تواند در تشخیص سریع و دقیق مخاطرات محیط کار قابل توجه باشد.
روش کار: رویکرد اصلی مدل پیشنهادی در این مطالعه استفاده از فناوری IOT در چارچوب مدیریت ریسک شامل شناسایی ، ارزیابی، کنترل سطح ریسک مخاطرات در فاز ساخت تونل مترو بود که خط ۷ مترو تهران بعنوان محیط مورد مطالعه انتخاب گردید. روش تحقیق این مطالعه در ۴ مرحله طراحی گردید. در مرحله اول قوانین، الزامات و استاندارد های ایمنی و بهداشت مرتبط با مخاطرات مذکور در سطح ملی گردآوری شد. در مرحله دوم معیار ها و حدود مجاز مواجهه شغلی مخاطرات شناسایی شده تعیین گردید و در مرحله سوم حسگر های نوری، صوتی، گاز سنج و بینایی با قابلیت اتصال به شبکه مورد بررسی قرار گرفت. برنامه نویسی کامپیوتری، نحوه دریافت، پردازش و مقایسه اطلاعات حسگرها با استانداردهای تعیین شده در مرحله چهارم انجام و سیستم های هشدار و کنترل هوشمند مربوط به مخاطرات مورد نظر پیشنهاد شد.
یافته ها: براساس مراحل تحقیق مخاطرات مهم کارگاه از قبیل صدا، کمبود روشنایی و مواجهه با گازهای Co ، متان و کمبود اکسیژن تعیین گردید و یک مدل تلفیقی با استفاده از استفاده از IOT جهت کنترل و پایش این این مخاطرات استخراج و براساس مدل موجود سنسورهای تشخیص میزان صدا، روشنایی، گاز متان و اکسیژن تعیین و کد نویسی آن بر اساس حد مجاز شغلی(OEL) تعیین گردید.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد، با بکارگیری دانش تخصصی IT و استفاده از نرم افزار و سخت افزارهای مرتبط، با ایجاد یک دانش مشترک در حوزه های IT و ایمنی و بهداشت میتوان مفهوم اینترنت اشیاء را در بکارگیری نظارت دقیق بر کنترل میزان غلظت گازهای گازهای متان و منواکسید کربن و همچنین پایش عوامل زیان آوری فیزیکی از قبیل صدا و روشنایی در محیط های کاری مختلف از قبیل فاز ساخت تونل مترو توسعه داد.
زهرا هاشمی، محمدجواد شیخمظفری، آزما پوترا، مرضیه صادقیان، نسرین اسدی، سعید احمدی، معصومه علیدوستی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با وجود اینکه پنلهای میکروسوراخدار (MPP) به عنوان نسل جدیدی از جاذبهای صوتی و جایگزینی موثر برای جاذبهای الیافی معرفی میشوند، این فناوری همچنان با چالشهایی مواجه است. مهمترین ضعف این پنلها، پهنای باند جذب محدود آنهاست که عمدتاً در اطراف فرکانس طبیعی متمرکز است. این محدودیت باعث میشود که MPP ها نتوانند بهطور موثری طیف وسیعی از فرکانسها را پوشش دهند، که این امر کارایی آنها را در کاربردهای مختلف کاهش میدهد. در نتیجه، بهینهسازی طراحی این پنلها برای بهبود عملکرد جذب در گستره وسیعتری از فرکانسها، به یکی از اهداف اصلی تحقیقات در این حوزه تبدیل شده است
روش کار: در این مطالعه از روش سطح پاسخ (RSM) با رویکرد طراحی مرکب مرکزی (CCD) و نرمافزار Design Expert برای تعیین میانگین ضریب جذب نرمال در محدوده فرکانسی ۱۲۵ تا ۲۵۰۰ هرتز استفاده شد. همچنین شبیهسازیهای عددی به روش اجزاء محدود (FEM) برای اعتبارسنجی نتایج RSM انجام گرفت. پس از بهینهسازی، یک جاذب MPP طراحی، ساخته و ضریب جذب نرمال آن با استفاده از لوله امپدانس اندازهگیری شد. مدل تئوریک مدار معادل (ECM) نیز برای پیشبینی ضریب جذب نرمال برای MPP ساخته شده استفاده شد.
یافته ها: فرایند بهینهسازی نشان داد که با تنظیم قطر سوراخها، درصد تخلخل و عمق حفره هوایی پشت پنل به ترتیب بر روی ۰.۳ میلیمتر، ۲.۵% و ۲۵ میلیمتر، حداکثر جذب در محدوده فرکانسی مورد نظر حاصل میشود. تحت این شرایط بهینه، میانگین ضریب جذب با پیشبینیهای RSM در شبیهسازیهای عددی، تئوریک و آزمایشگاهی هماهنگی نزدیک داشت و بهبود چشمگیری به میزان ۱۳.۸% نسبت به MPP غیر بهینهشده نشان داد.
نتیجه گیری: این مطالعه کارایی و اثربخشی استفاده از RSM را برای ارزیابی پارامترهای مختلف مؤثر بر عملکرد MPP به نمایش گذاشت. همچنین مدل عددی FEM و مدل تئوریک ECM همبستگی قابل توجهی با نتایج لوله امپدانس نشان دادند و بهعنوان جایگزینهای مقرونبهصرفه و قابل اعتماد برای روشهای آزمایشگاهی سنتی پیشنهاد میشوند. این مدلها سطح توافق قابل قبولی با نتایج تجربی ارائه دادند و پتانسیل خود را در کاربردهای عملی تایید کردند.
محمدصادق سهرابی، آتوسا رضایی، طیب محمدی، مهرانه شعبانی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: در تمامی جوامع عموماً ابزارها و تجهیزات برای راست دستان که حدود ۹۰ درصد جمعیت جامعه را تشکیل میدهند طراحیشدهاند ولی افراد چپ دست و دوسویهتوان (آنان که از هر دو دست خود برای انجام فعالیتهای دستی استفاده میکنند) نیز در میان ما زندگی میکنند و حتی در مشاغل ظریف و حساسی نیز فعالیت دارند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین اثر طیفی دست غالب با قدرت چنگش و چابکی دست انجام شده است.
روش کار: مطالعه بهصورت مقطعی با اندازهگیری چنگش قدرتی و ظریف ۱۸۲ شرکتکننده بالغ (۵۶ درصد خانم و ۴۴ درصد آقا) انجام شد. دست غالب شرکتکنندهها با پرسشنامه دست برتر ادینبورگ مشخص شده بود. همچنین چابکی هر دو دست با آزمون پگبورد ۳۲۰۲۰A اندازهگیری شد. سنجش چنگش قدرتی با دستگاه Constant ۱۴۱۹۲-۷۰۹E و سنجش چنگش ظریف با استفاده از دستگاه Saehan Hydraulic Pinch Gauge SH۵۰۰۵ انجام شد.
یافته ها: چنگش قدرتی و ظریف در مردان بیشتر از زنان به دست آمد (۰۰۱/۰> P). نیروی چنگش قدرتی در زنان راست دست و چپ دست متفاوت بود (۰۱۹/۰= P) بهطوریکه خانمهای راست دست چنگش قدرتی بیشتری داشتند. نیروی چنگش ظریف در مردان چپ دست بهطور معنیداری (۰۰۱/۰> P) از مردان راست دست بیشتر بود. چابکی دست مردان چپ دست نیز از مردان راست دست بهطور معنیداری (۰۰۱/۰> P) بیشتر به دست آمد. چابکی دو دست (۰۰۱/۰> P) و چابکی مونتاژ (۰۰۱/۰> P) در افراد دوسویهتوان بهطور معنیداری بیشتر از راست و چپ دستها به دست آمده است.
نتیجه گیری: چنگش قدرتی، ظریف و چابکی دست بین زنان و مردان متفاوت است. چنگش قدرتی و ظریف مردان قویتر از زنان برآورد شده است. افراد دوسویهتوان، چابکی دو دست و چابکی مونتاژ بیشتری داشتند، بنابراین در مشاغلی که نیازمند به استفاده از دو دست باشد این افراد عملکرد بهتری دارند و جهت استخدام در این دسته مشاغل توصیه میشوند.
سیدمحمدجواد گلحسینی، محسن علیآبادی، رستم گلمحمدی، مریم فرهادیان، مهدی اکبری،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: علیرغم وجود مطالعات فراوانی در مورد افتشنوایی ناشی از مواجهه با صدای شغلی (NIHL)، مستندات محدودی در ارتباط با تأثیر مواجهه با ارتعاش بر سیستم شنوایی شاغلین وجود دارد. رانندگان ماشین آلات سنگین، بهطور همزمان با سطوح بالایی از صدا و ارتعاشتمامبدن (WBV) مواجهه داشته و بنابراین در ریسک بالایی از NIHL قرار دارند؛ با این حال، سهم اثرگذاری WBV بر عملکرد سیستم شنوایی آنان در هالهای از ابهام میباشد. بنابراین، هدف از این مطالعه، بررسی پاسخ شنیداری رانندگان ماشینآلاتسنگین، در مواجهه با WBV و همچنین مواجهه همزمان با صدا و WBV میباشد.
روش کار: تعداد ۳۰ نفر مرد از رانندگان ماشینآلاتسنگین با میانگین سنی ۹۱/۴±۴۰/۳۲ سال در این مطالعه که بر اساس مدل اندازهگیریهای مکرر طراحی شده بود، شرکت داشتند. در طول ۳ سناریوی تعریف شده: مواجهه با WBV، مواجهه همزمان با صدا و WBV و همچنین سناریوی بدون مواجهه، پاسخ شنیداری رانندگان با استفاده از گسیلهای صوتی اعوجاجی گوش (DPOAE)، مورد بررسی قرار گرفت. تحلیلهای آماری مربوطه توسط نرمافزار SPSS-۲۵ صورت پذیرفت.
یافته ها: محدوده صدای درون اتاقک ماشینآلاتسنگین، ۸۹-۸۳ دسیبل و بیشترین مواجهه رانندگان با WBV در محور Z با میانگین شتاب m/s۲ ۲۹/۱ به دست آمد. دامنه DPOAE رانندگان در هر سه سناریو، تغییرات معناداری را در طول روز نشان داد (P<۰,۰۵)؛ ولی در مقایسه بین سناریوها، مواجهه با WBV و مواجهه همزمان با صدا و WBV، دارای تاثیر قابلتوجهی در پاسخ سیستم شنوایی رانندگان، نسبت به سناریوی بدون مواجهه بود (P<۰.۰۵). همچنین اختلاف معناداری در تغییرات دامنه DPOAE در فرکانسهای مختلف وجود داشت؛ بگونهای که بیشترین تغییرات دامنه DPOAE در فرکانسهای محدوده ۴۰۰۰ هرتز مشاهده گردید.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه تاییدکننده پیامدهای منفی مواجهه با صدا و WBV بر روی پاسخ شنیداری موردبررسی در این پژوهش بود؛ ضمن اینکه شواهدی مبنی بر اثرات آسیبزای مواجهه تنها با WBV بر سیستم شنوایی رانندگان ماشینآلاتسنگین ارائه نمود.