جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱۶ نتیجه برای Di

رجبعلی حکم آبادی، پروین سپهر،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: کار با رایانه ‌و شرایط حاکم ‌بر محیط‌های شغلی، انسان را در معرض ریسک‌ فاکتورهای اختلالات اسکلتی‌عضلانی قرار می دهد. لذا هدف از این مطالعه ارزیابی پوسچر، بررسی وضعیت اختلالات اسکلتی عضلانی، تعیین ریسک فاکتورها، وزن‌دهی و اولویت بندی این ریسک‌فاکتورها با استفاده از الگوریتم شبکه‌عصبی در کاربران رایانه می باشد. 
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی و به صورت مقطعی بر روی کاربران رایانه در سال ۱۳۹۸ انجام گرفت. این مطالعه در شش مرحله کلّی انجام گرفت که تعیین وضعیت اختلالات اسکلتی عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک، انتخاب عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی با روش ROSA و وزن دهی عوامل موثّر بر این اختلالات با استفاده از الگوریتم شبکه عصبی انجام گرفت. داده ها با نرم افزار IBM SPSS Modeler  آنالیز شدند.  
یافته ها: میانگین سن و سابقه کار کاربران بترتیب ۹/۶±۳۴ و  ۷/۰±۵/۱ سال محاسبه گردید. بیشترین اختلالات اسکلتی-عضلانی بترتیب در نواحی کمر، گردن و بخش فوقانی پشت مشاهده گردید. میانگین نمره نهایی صندلی، تلفن- مانیتور و موس- کیبورد بترتیب برابر با ۱±۷/۳، ۱/۱±۶/۳و ۲/۱±۶۵/۳ و میانگین نمره نهایی ROSA برابر ۹/۰±۴/۴ بود. بیشترین همبستگی با نمره ROSA متعلق به عامل صندلی(۰,۴۶=R۲)و پس از آن عامل تلفن- مانیتور(۰.۴۳=R۲) و عامل موس- کیبورد (۰.۴۲=R۲) بود. اعتبار پیش بینی عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی طبق اولویت بندی الگوریتم شبکه عصبی بترتیب برای صندلی(۴۸%)، تلفن- مانیتور(۲۸%) و موس- کیبورد (۲۴%) بود. صحت الگوریتم شبکه عصبی در بررسی میزان تاثیر عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی، بر اساس امتیاز ROSA برابر ۹۸% بدست آمد.
نتیجه گیری: عوامل موثر بر اختلالات اسکلتی- عضلانی کار با رایانه طبق اولویت بندی الگوریتم شبکه عصبی به ترتیب صندلی، تلفن- مانیتور و موس- کیبورد می باشد. لذا با اصلاح ارگونومیک صندلی کاربران و جانمایی مناسب مانیتور و تلفن می توان از بخش عمده ای از اختلالات اسکلتی عضلانی کاربران رایانه پیشگیری نمود.  
هانیه اخلاص، حمیدرضا پورآقا، محمدرضا منظم، رامین مهرداد، پریسا بهرامی، مژگان زعیم دار،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: بیشتر مطالعات قبلی در خصوص ارتباط مواجهه با صدا و سلامت روان بر روی مشاغل صنعتی با مواجهه با ترازهای بالای صدا و یا مواجهه با صداهای محیط زیست صورت پذیرفته است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین مواجهه با ترازهای متوسط صدای محیط کار با افسردگی، اضطراب و استرس در کارکنان مشاغل غیر صنعتی (کادر اداری ) است. 
روش کار: این مطالعه مقطعی که با استفاده از دیتاهای فاز ثبت نام مطالعه کوهورت کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران - ایران بر روی ۳۸۹۹ نفر از کارکنان که در هفت گروه شغلی مشغول کار بودند انجام پذیرفت. مواجهه با صدا با استفاده از شاخص Leq۱۰min بررسی شده و افسردگی، اضطراب و استرس نیز بوسیله پرسشنامه DASS-۴۲ بررسی گردید.   
یافته ها: شیوع افسردگی شدید و خیلی شدید %۲/۸ ، شیوع اضطراب شدید و خیلی شدید%۹/۷ و فراوانی استرس شدید و خیلی شدید ۱۱% مشاهده گردید. همچنین %۵/۱۴ از شرکت کنندگان در این مطالعه با صدای بیش از ۷۰ دسی بل مواجهه داشتند. بیشترین میزان متوسط مواجهه برای کارکنان فنی با تراز ۳/۷۱ دسی بل و کمترین میزان مواجهه برای گروه شغلی اداری دفتری با میانگین مواجهه ۱/۵۹ دسی بل اندازه گیری شد. ابتلا به افسردگی شدید با مواجهه با صدای بیش از ۷۰ دسی بل با نسبت شانس ۵,۲۲ :OR دارای ارتباط معنادار بود. همچنین اضطراب و استرس شدید در مواجهه با ترازهای صدای بیش از ۷۰ دسی بل به ترتیب با نسبت شانس ۱.۱۶ :OR و ۱.۱۷ :OR دارای ارتباط بود. 
نتیجه گیری: در محیط های کاری با مشاغل غیر صنعتی مواجهه با ترازهای متوسط صدا می تواند به صورت مستقل با افسردگی شدید در  ارتباط باشد .
علی محمد مصدق راد، فاطمه غضنفری، سیما کیخانی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: عفونت بیمارستانی عفونتی است که بیمار پس از ۴۸ ساعت بستری در بیمارستان یا تا ۷۲ ساعت پس از ترخیص از بیمارستان، به آن مبتلا شود، در زمان پذیرش بیمار وجود نداشته و در حالت نهفتگی هم نبوده باشد. استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی تأثیر بسزایی در پیشگیری و کنترل عفونت‌های بیمارستانی دارند. باوجوداین، استانداردهای اعتباربخشی کنترل عفونت بیمارستانی ایران با چالش‌هایی مواجه است. این پژوهش با هدف مقایسه استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی ایران و کشورهای پیشرو درزمینۀ اعتباربخشی انجام شد.
روش کار: این پژوهش با روش مرور تطبیقی در سال ۱۳۹۹ انجام شد. استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران در این پژوهش با استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی برنامه‌های اعتباربخشی بین‌المللی کشورهای آمریکا، کانادا و استرالیا مقایسه شد. از روش تحلیل موضوعی برای تحلیل داده‌های کیفی این پژوهش استفاده شد.  
یافته ها: بیشترین سهم سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی نسبت به کل سنجه‌های اعتباربخشی بیمارستانی مربوط به کشورهای ایران و آمریکا است. سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران به ترتیب حدود ۶۲/۱، ۴۶/۶ و ۴۹/۹ درصد با سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت بین‌المللی آمریکا، کانادا و استرالیا مطابقت دارد. کنترل و کاهش عفونت‌های بیمارستانی مستلزم به‌کارگیری سیستم مدیریت عفونت‌های بیمارستانی شامل عناصر مدیریت و رهبری، برنامه‌ریزی، آموزش، مدیریت کارکنان، مدیریت بیماران، مدیریت منابع، مدیریت فرایندها و نتایج است. برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران تأکید زیادی بر محورهای مدیریت منابع و مدیریت فرایندها دارد. در استانداردهای مرتبط به پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران توجه کمتری به محورهای مدیریت و رهبری، آموزش، برنامه‌ریزی، مدیریت کارکنان، مدیریت بیماران و نتایج شده است.
نتیجه گیری: استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران نسبت به گذشته توسعه یافته است. باوجوداین، استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی نیاز به بازنگری دارد. استفاده از یک رویکرد سیستمی شامل ساختارها، فرایندها و نتایج در تدوین استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی، منجر به استفاده بهینه از منابع بیمارستانی و دستیابی به نتایج بهتر می‌شود.
رضا کیانتاژ، علی رمضانی، ناهید امراللهی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: توصیه به ایجاد سازمان یادگیرنده از مهم‌ترین توصیه‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای داشتن فرهنگ ایمنی پیشرفته در سازمان‌ها است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربی رابطۀ همبستگی یادگیرنده بودن یک سازمان با فرهنگ ایمنی آن در صنایع هسته‌ای و پرتوی ایران انجام شده است.
روش کار: در این تحقیق ارتباط دو مفهوم سازمان یادگیرنده و فرهنگ ایمنی سازمانی توسط داده‌های آماری جمع‌آوری‌شده از نمونه آماری ۳۸۸ نفرِ از کارکنان ۴۵ شرکت فعال در صنایع پرتوی و هسته‌ای در حوزه‌های پرتو پزشکی، رادیوگرافی صنعتی و تأسیسات پرتوی و هسته‌ای ایران با روش حداقل مربعات جزئی (PLS) و نرم‌افزار SmartPLS۳ مورد تجزیه‌وتحلیل همبستگی قرار گرفت. از پرسشنامه‌های یانگ و همکاران (DLOQ) در سال ۲۰۰۴ برای سنجش میزان یادگیرنده بودن سازمان‌ها و پرسشنامۀ  آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (SCPQ-LH) در سال ۲۰۱۷ برای سنجش سطح فرهنگ ایمنی آن‌ها استفاده شد.  
یافته ها: با توجه به یافته‌های به‌دست‌آمده در این تحقیق یادگیرنده بودن، قادر به تبیین ۵۲ درصد از تغییرات متغیر فرهنگ ایمنی در سازمان‌ها، می‌باشد. علاوه بر این، مشاهده شد که میزان این تأثیر در چهار زیرگروه مختلف صنایع پرتوی و هسته‌ای به دلیل تفاوت‌های زمینه‌ای آن‌ها، از اختلاف معناداری برخوردار است و از مقدار ۶۵ درصد برای تأسیسات هسته‌ای و ۵۹ درصد برای پرتو پزشکی تا مقدار ۴۵ درصد برای تأسیسات پرتوی و ۳۴ درصد برای رادیوگرافی صنعتی در حال تغییر است.
نتیجه گیری: یافته‌ها از همبستگی معنادار متغیرهای پنهان سازمان یادگیرنده و فرهنگ ایمنی در سازمان‌ها حکایت دارد و مطابق نتایج به‌دست‌آمده، می‌توان از ارتقاء حالت یادگیرندگی در سازمان‌ها به‌عنوان عاملی کلیدی، در جهت بهبود فرهنگ ایمنی در آن‌ها یاد کرد.
زهرا حسنی، گلنار شجاعی باغینی، ملیحه خلوتی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: فرسودگی شغلی نوعی از فرسودگی روانی است که با فشارهای روانی یا استرس‌های مربوط به شغل و محیط کار توأم گشته و می‌تواند سلامت عمومی فرد را تحت تأثیر قرار دهد که بیشتر در شغل‌هایی که مرتبط با خدمات بهداشتی و اجتماعی است به وجود می‌آید. با توجه به مشکلات ویژه کارکنان بیمارستان‌ها به دلیل حساسیت بالای کاری، مطالعه حاضر به‌منظور شناسایی رابطه بین فرسودگی شغلی و سلامت روان در بین کارکنان پشتیبانی بیمارستان‌های عمومی، تخصصی و فوق تخصصی صنعت نفت کشور انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر توصیفی-تحلیلی از نوع همبستگی بود. ۲۵۱ نفر از کارکنان پشتیبانی بیمارستان‌های شرکت نفت در شهرهای آبادان، اهواز، ماهشهر و تهران به‌صورت تصادفی خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده شامل چک‌لیست دموگرافیک، پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری همبستگی اسپیرمن، U من-ویتنی و H کروسکال-والیس در سطح ۰۵/۰ مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.  
یافته ها: یافته‌ها نشان داد که ۴۵/۵ درصد از مشارکت‌کنندگان در رده سنی ۳۰-۴۰ سال قرار داشتند و ۴۹/۵ درصد مشارکت‌کنندگان زن بودند. میانگین و انحراف معیار استاندارد سلامت روان و فرسودگی شغلی کارکنان پشتیبانی مراکز درمانی صنعت نفت به ترتیب ۰/۴۰۵±۲/۱۲ و ۰/۶۳۴±۲۸/۴ بود. بین فرسودگی شغلی با سلامت روان و سلامت روان با خستگی هیجانی و مسخ شخصیت و کفایت شخصی در کارکنان پشتیبانی در بیمارستان‌های عمومی، تخصصی و فوق تخصصی صنعت نفت کشور رابطه معکوس و معناداری وجود دارد.
نتیجه گیری: بر اساس یافته‌های مطالعه، فرسودگی شغلی، سلامت روانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. فرسودگی شغل دو گروه جنسیتی مرد و زن را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از یافته‌های این مطالعه می‌توان در برنامه‌ریزی پیشگیری، شناسایی گروه‌های در معرض خطر در محیط‌های کاری استفاده کرد.
فائزه صراف، علی صفری واریانی، سکینه ورمزیار،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: میزان بروز شکایات اسکلتی-عضلانی به دلیل استفاده از کوله‌پشتی در بین دانشجویان افزایش یافته است. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین اطلاعات دموگرافیک و وزن کیف با شاخص ناتوانی گردن، زوایا و وضعیت سر و گردن در بین دانشجویان می‌باشد.
روش کار: این مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی در بین ۸۰ نفر از دانشجویان که بر اساس معیار ورود و به‌صورت تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. از پرسشنامه‌های اطلاعات دموگرافیک و شاخص ناتوانی گردن (NDI) جهت جمع‌آوری داده‌ها استفاده شد. به‌منظور اندازه‌گیری وزن افراد و وزن کیف به ترتیب از ترازوی دیجیتال معمولی و قلاب‌دار استفاده شد. با استفاده از روش فتوگرامتری و نرم‌افزار کینوا، اندازه زوایای شیب سر و شیب گردن و میزان تغییر وضعیت سر به جلو تعیین گردید.  
یافته ها: %۶۵ از دانشجویان وزن کیف بیش‌تر از ۲ کیلوگرم را حمل می‌کنند. %۹۲,۵ از دانشجویان از شدت درد خفیف در ناحیه گردن برخوردار بودند. بین زاویه شیب سر با سن (۰.۲۷ - =r ) و زاویه شیب گردن با شاخص توده بدنی همبستگی منفی و معنی‌دار (۰.۳۷ - = r) و بین میزان تغییر وضعیت سر به جلو با وزن بدن همبستگی مثبت و معنی‌داری (۰.۲۴ = r) مشاهده شد. همچنین، زاویه شیب سر در بین دانشجویان دختر و پسر و در مقاطع تحصیلی مختلف تفاوت معنی‌داری داشت. شاخص ناتوانی گردن (۰.۲۳ = r) و زاویه شیب گردن (۰.۲۶ = r) نیز به‌طور معنی‌داری با افزایش وزن کیف افزایش یافت.
نتیجه گیری: بازنگری در وزن استاندارد کیف و رعایت نسبت وزن کیف به وزن بدن و تغییر در سبک زندگی می‌توانند نقش مهمی در بهبود زوایا و وضعیت سر و گردن و همچنین کاهش شاخص ناتوانی گردن داشته باشند.

رجبعلی حکم آبادی، محسن مهدی نیا، ویدا رضایی هاچه سو، علی کریمی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: خواب یکی از مهم‌ترین نیازهای فیزیولوژیک در چرخۀ شبانه‌روزی و بخش مهمی از کیفیت زندگی بشمار می‌رود.  اختلالات خواب، یکی از معمول‌ترین مشکلات سلامتی در جمعیت‌های کاری است که می‌تواند بر عملکرد فیزیکی، ذهنی و توانایی انجام کار افراد تأثیر بگذارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط اختلالات خواب با شاخص توانایی انجام کار در کارگران شاغل در کارگاه‌های ساختمانی می‌باشد.
روش کار: این مطالعه، توصیفی–تحلیلی و از نوع مقطعی می‌باشد که نمونه‌ها به تعداد ۲۲۰ نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی و از بین کارگران و پرسنل پروژه‌های ساختمانی انتخاب شده‌اند. ابزارهای گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه کیفیت خواب، پرسشنامه شدت بی‌خوابی و پرسشنامه شاخص توانایی انجام کار می‌باشد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۱۹ و با توجه به اهداف تعیین شده با استفاده از آزمون‌های آماری توصیفی و آزمون‌های تحلیلی شامل آزمون تی زوجی، همبستگی پیرسون، کروسکال-والیس، رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک مورد آنالیز قرار گرفتند.  
یافته ها: میانگین سنی، شاخص توده بدنی، ساعت کار و سابقه کاری افراد به ترتیب برابر ۸,۵ ± ۳۴.۲ سال، ۲.۷۸ ± ۵۵.۵۸، ۱.۲۵ ± ۱۰.۵ ساعت و ۶.۵ ± ۱۲.۷ سال محاسبه گردید. میانگین شاخص شدت بی‌خوابی افراد، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ و شاخص توانایی انجام کار افراد به ترتیب برابر ۵.۳۵ ± ۶.۶، ۲.۴۳ ± ۴.۹۵ و ۵.۱۳ ± ۴۲.۵ محاسبه گردید. ارتباط بین توانایی انجام کار با اختلالات خواب کاملاً معنادار بود. متغیرهای وضعیت تأهل، نوع استخدام و استعمال دخانیات مستقل از متغیرهای شدت بی‌خوابی و کیفیت خواب، اثر معناداری بر شاخص توانایی انجام کار داشتند، به‌طوری‌که مقدار R۲ متغیرهای مذکور به ترتیب ۰,۲۴۶ و ۰.۲۴۲ از تغییرات شاخص توانایی انجام کار محاسبه گردید.
نتیجه گیری: هر گونه اختلال در خواب و استراحت می‌تواند باعث کیفیت نامناسب خواب شده که می‌تواند توانایی انجام کار شاغلین را به شدت کاهش دهد؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود به‌منظور افزایش شاخص توانایی انجام کار و درنتیجه افزایش کارایی یک سازمان به برنامه‌های خواب-استراحت شاغلین توجه ویژه‌ای گردد.

زوتیق یازولی، پوتری جمیل، نور آتریا یوسف، کارمگام کاروپیا، کومار پریمال، حسن صادقی نایینی، سیواسانکار سامباسیوان، پوواناساواران پرومال،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: کار در صنایع، امور خدماتی و سایر مشاغلی که انجام کار در آن‌ها مستلزم ایستادن‌های طولانی‌مدت بیش از دو ساعت می‌باشد، کارگران را در معرض مخاطرات بهداشتی موقت یا دائم قرار می‌دهد. در این مطالعه سعی شده تا اثر به‌کارگیری کف‌پوش‌های ضد خستگی حین انجام کارهای ایستاده بر سطح ناراحتی، خستگی و تنش‌های عضلانی پاها، موردبررسی قرار گیرد.
روش کار: تعداد ۱۰۰ کارگر در یکی از صنایع تولیدی در استان سلانگور مالزی در دو گروه مورد (استفاده از زیرپایی) و کنترل و در طی دو ساعت کار ایستاده ممتد موردمطالعه قرار گرفتند. میزان ناراحتی درک شده با استفاده از مقیاس بورگ و سطح فعالیت عضلات ناحیه ساق با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی جمع‌آوری گردید.  
یافته ها: نتایج نشان داد که میزان تنش‌های عضلانی در اندام‌ها در گروهی که که از کف‌پوش‌های ضد خستگی استفاده می‌کرده‌اند به طور معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل برای نواحی زانو، عضلات ساق پا و کف پاها، به ترتیب به مقدار ۱/۸، ۲/۵ و ۲/۶ درصدکمتر بوده است. براساس مقیاس بورگ سطح ناراحتی احساس شده در عضلات نیز بین دو گروه اختلاف معنی‌داری داشته است (۰/۰۰۱> P).
نتیجه گیری: با استناد به نتایج به‌دست‌آمده، تجهیز سطوح انجام کار به کف‌پوش‌های ضد خستگی می‌تواند در کاهش ناراحتی‌های اسکلتی عضلانی و خستگی‌های ناشی از انجام کارهای ایستاده طولانی‌مدت مؤثر باشد.
پیمانه حبیبی، سید ناصر استاد، احد حیدری، محمدرضا منظم، عباس رحیمی فروشانی، محمود قاضی خوانساری، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: تغییرات اقلیم و وجود فرآیندهای گرمازا در محیط‌های کاری منجر به افزایش اثرات ناشی از استرس­ حرارتی در افراد شاغل شده که به‌عنوان یک نگرانی مهم به‌ویژه درکشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری به وجود آمده است. تشخیص زودرس بیومارکرها در القای آسیب DNA مرتبط با تنش گرمایی می‌تواند در شناسایی و ارزیابی‌های مرتبط با حوزه بهداشتی و ایمنی از جمله متخصصین بهداشت و سلامت شغلی و همچنین به پیشگیری از بیماری‌های جدی ناشی از استرس­حرارتی در مشاغل مختلف با ماهیت فرآیندهای گرمازا و یا فصول مختلف گرم سال کمک کند. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی بیومارکرهای تشخیصی در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی می‌باشد.
روش کار: به‌منظور دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظام‌مند در پایگاه‌های اطلاعاتی از قبیل PubMed، Scopus، Google Scholar و Web of Science انجام گردید. علاوه بر این، لیست رفرنس مقالات کاملاً مرتبط نیز موردبررسی و جستجو قرار گرفت. درنهایت بر اساس معیارهای ورود (مطالعات انجام‌شده بر روی مشاغل مختلف، بیومارکرهای مختلف در محیط‌های کاری گرم، کلیه مقالات منتشرشده بدون محدودیت زمانی تا پایان آوریل ۲۰۲۲ و انگلیسی‌زبان) و خروج از مطالعه، مقالات مرتبط شناسایی و موردبررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه تعداد ۹۲۳۴ مقاله جمع‌آوری شد. در این بین،  ۲۲۰۹ مقاله تکراری بوده و از مطالعه حذف گردید. ۷۱۶۶ مقاله بعد از مطالعه و بررسی عنوان و چکیده حذف شدند. ۲۱ مقاله به دلیل عدم تطابق با معیارهای ورود به مطالعه، حذف شدند. درنهایت ۷ مقاله به‌صورت کامل موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. بیومارکرهای تشخیصی شامل ۸-هیدروکسی-۲-دی آکسی گوانوزین (۸-OHdG)، میکرونوکلئی، مایع سیمن، پروتئین‌های شوک حرارتی (HSP۷۰) و لکوسیت در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی استخراج گردید.
نتیجه‌گیری: بر اساس مرور مطالعات، بیومارکرهای شناسایی‌شده در القای آسیب DNA به‌منظور بررسی اثرات استرس ­حرارتی درنتیجه مواجهه شغلی با شرایط آب و هوایی بسیار گرم مناسب می‌باشند. درک و شناسایی بیومارکرهای مناسب در القای آسیب DNA می‌تواند به متخصصین در حوزه سلامت و ایمنی از طریق تعیین مقدار و بزرگی پاسخ‌های استرس ­حرارتی در مواجهه شغلی با دماهای مختلف و انجام اقدامات و مداخلات مناسب به‌منظور کنترل و کاهش اثرات مخرب ناشی از استرس ­حرارتی شغلی کمک کند. همچنین این مطالعه می‌تواند به‌عنوان یک مطالعه اولیه برای انجام تحقیقات بیشتر در آینده در نظر گرفته شود.
یونس مهری فر، سلیمان رمضانی فر، سونا بیرامی، سارا طالب الحق، احسان رمضانی فر، پردیس امیری، مصطفی پویاکیان،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: سالیانه در سراسر جهان، هزینه‌های زیادی از تولید ناخالص ملی کشورها در پی وقوع حوادث شغلی اتلاف می‌شود. برآورد این هزینه‌ها می‌تواند در راستای سرمایه‌گذاری بهینه و پایه‌گذاری سیاست‌های مناسب در بسیاری از کشورهای دنیا ازجمله ایران حائز اهمیت باشد. لذا، این مطالعه با هدف بررسی مطالعات انجام‌شده درزمینۀ اقتصاد ایمنی و هزینه‌یابی حوادث در ایران از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ انجام شده است.
روش کار: به‌منظور انجام این پژوهش مروری از پایگاه‌های داده معتبر «Web of Science»، «Embase»، «IranDoc»، «SID»، «Magiran»، «Google Scholar»، «PubMed» و «Scopus» استفاده گردید. مقالات در این پایگاه‌های داده با جستجوی کلیدواژه‌های فارسی همچون «حادثه»، «هزینه حوادث»، «حوادث شغلی»، «ایران» و معادل انگلیسی آن‌ها شامل «Accidents»، «Accident Costs»، «Occupational Accident» و «Iran» در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ جستجو و استخراج گردیدند.
یافته ها: از میان ۶۶ مقاله شناسایی‌شده، ۱۹ مقاله به‌عنوان مقالات نهایی انتخاب گردید که از این میان ۱۱ مطالعه در صنعت حمل‌ونقل و ۸ مطالعه در سایر صنایع اجرا شده بودند. در میان این مطالعات، ۹ مطالعه فقط به بررسی و بیان هزینه‌های کلی و ۶ مطالعه به تفکیک به بررسی و بیان هزینه‌های مستقیم، غیرمستقیم و کلی پرداخته بودند. ۴ مطالعه دیگر نیز به بررسی و بیان هزینه‌های ناشی از حوادث به صورت‌های دیگر پرداخته بودند. گفتنی است که در ۳ مطالعه میزان هزینه‌های مستقیم بیشتر از هزینه‌های غیرمستقیم برآورد شده است. همچنین، بر اساس مطالعات میزان خسارت وارده به تولید ناخالص داخلی از ۰,۰۳ تا ۶.۴۶ درصد از تولید ناخالص ملی بود.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از مرور مطالعات نشان داد که حوادث شغلی سبب اتلاف بخش قابل‌توجهی از تولید ناخالص ملی ایران می‌شود. لذا به‌منظور جلوگیری از اتلاف چنین هزینه‌های سنگینی توصیه می‌گردد تا مطالعات دیگری درزمینۀ ارتباط سرمایه‌گذاری در بخش ایمنی و کاهش هزینه‌های حوادث با توجه به گروه‌بندی مشاغل به‌ویژه در صنایع فرآیندی، خدماتی و تولیدی صورت بپذیرد.
زهرا هاشمی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، نفیسه نصیرزاده، احسان فرورش، زهرا بیگ زاده، سمانه سالاری،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: در دو دهه اخیر، رشد سریع صنایع و شهرنشینی باعث به وجود آمدن مشکلات متعددی همچون آلودگی صوتی شده است. یکی از مهمترین روش‌های حذف یا کاهش آلودگی صوتی استفاده از جاذب‌های صوتی است. معمولاً جاذب‌های صوتی متداول در محدوده فرکانسی پایین ناکارآمد بوده‌اند. برای بهبود خواص جذب در این فرکانس‌ها می توان از ترکیب‌های مختلفی بهره‌گرفت. این مطالعه با هدف، بررسی رفتار جذب صوت پانل ترکیبی الیاف کنف و صفحات میکرو سوراخ دار انجام گرفت.
روش کار: بعد از صحت سنجی نتایج الیاف کنف با روش عددی المان محدود۱ ، از نرم افزار COMSOL ۵,۳a جهت مدل سازی جذب صوتی استفاده شد. پانل ترکیبی مورد مطالعه از ترکیب صفحه میکروسوراخ دار (MPP)، الیاف کنف و لایه هوا تشکیل شده بود. در این تحقیق به ترتیب چیدمان‌های مختلف لایه‌های پشتی صفحه میکروسوراخ‌دار، خصوصیات ساختاری MPP و ضخامت و عمق مختلف لایه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. در هر مرحله، ساختاری که بهترین مقدار ضریب جذب را کسب کرده باشد؛ برای مرحله بعدی انتخاب و ثابت در نظر گرفته شدند.  
یافته ها: نتایج صحت‌سنجی نشان داد که روند مدل FEM با نتایج آزمایشگاهی (لوله امپدانس) منطبق است. همچنین چیدمان لایه‌های پشت MPP تأثیر مستقیمی بر عملکرد پانل ترکیبی داشته؛ بطوریکه با قرار دادن الیاف کنف در پشت MPP عملکرد بهتری در پیک فرکانسی حاصل شد. با وجود اینکه عمق محفظه پشت MPP تعیین‌کننده فرکانس رزونانسی است، اما در عمق یکسان، جنس و خصوصیات ماکروسکوپیک لایه‌های پشت MPP نقش مهمی در این زمینه داشته ‌است. همچنین در ساختارهایی‌که عمق بیشتری از لایه هوا نسبت به جاذب داشتند، در قطر (سوراخ) و عمق  (محفظه) مشابه، ماکزیمم جذب حاصل شد.
نتیجه گیری: پانل ترکیبی مطابق ساختار A با قطر سوراخ mm ۰/۵ و درصد سوراخ شدگی ۲% می‌تواند عملکرد جذبی ضعیف محدوده باریک و پایین فرکانسی را به ترتیب با استفاده از الیاف کنف و MPP بهبود بخشد. به طور کلی با انتخاب مناسب پارامترهای ساختاری، می‌توان در محدوده فرکانسی خاص، جذب مناسبی را بدست آورد. در این زمینه استفاده از روش برآورد عددی برای تعیین رفتار جذب صوتی یک ماده، می‌تواند با دقت بالایی جایگزین روش‌های سخت و هزینه بر آزمایشگاهی شود.
روح اله فولادی، علی کریمی، عادل مظلومی، محسن شریف روحانی، رجبعلی حکم آبادی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: بروز حوادث در تأسیسات انتقال و توزیع گاز طبیعی به‌ویژه ایستگاه‌های تقلیل فشار گاز که در مجاورت مناطق مسکونی و صنعتی می‌باشند، پیامدی فاجعه‌بار در سال‌های اخیر داشته است. بر اساس گزارشات آنالیز حوادث فاکتورهای انسانی از علل ریشه‌ای حوادث در سیستم انتقال و توزیع گاز طبیعی تعیین شده است. ازاین‌رو، این مطالعه با هدف آنالیز وظایف بحرانی و ارزیابی خطاهای گروه بهره‌برداری ایستگاه‌های تقلیل فشار گاز شهری شرکت گاز استان اصفهان انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه توصیفی-مقطعی، ارزیابی سیستماتیک خطاها با استفاده از روش SPEAR و راهنمای SCTA در ایستگاه‌های تقلیل فشار انجام گرفت. در ابتدا، غربالگری و ارزیابی وظایف بحرانی انجام و در مرحله بعدی در قالب روش SPEAR، آنالیز سلسله‌مراتب وظایف بحرانی با روش HTA ترسیم و شرایط به وجود آورنده خطاها شناسایی گردید. در مرحله بعدی، خطاها بر مبنای روش PHEA ارزیابی و نهایتاً راهکارها و پیشنهادات مدیریت خطاها در سه سطح ارتقاء دستورالعملی، تجهیزاتی و آموزشی ارائه گردید.  
یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که از مجموع ۲۳ وظیفه اصلی و ۱۶۴ زیر وظیفه شناسایی‌شده،۱۲ وظیفه بحرانی می‌باشند. حدود ۶۷ درصد دارای پتانسیل بالا برای وقوع حوادث، ۲۵ درصد اولویت متوسط و ۸ درصد اولویت پایین داشتند. همچنین ۱۳۴ خطا شناسایی شدند که بیشترین خطاها مربوط به خطاهای عملکردی (۴۲/۵۳ درصد) و خطاهای بازدیدی (۳۹/۵۵ درصد) بود. خطاهای تبادل اطلاعات، بازیابی و انتخاب به ترتیب ۸/۹۶، ۵/۲۲ و ۳/۷۴ درصد فراوانی را داشتند.
نتیجه گیری: بیشترین درصد فراوانی از نوع خطاهای عملکردی و بازدیدی بودند. بر اساس نتایج ارزیابی شرایط ایجادکننده خطا می‌توان از راهکارهای متناسب «با نوع خطاهای پیش‌بینی‌شده» از قبیل تهیه دستورالعمل‌های استاندارد، برنامه آموزشی مدون، کنترل عوامل زیان‌آور محیطی، ارتقاء تجهیزاتی و رفع نقص‌های فرایندی برای مدیریت هدفمند خطاها استفاده کرد.
اصغر هادی، حنانه حقیقت نیا، آرینا حسامی، یحیی رسول‌زاده،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: استفاده از کامپیوتر به‌صورت جهانی گسترش یافته است، اما استفاده از آن به‌خصوص در محیط‌های کاری، با یک سری مشکلات مرتبط به‌سلامت همراه بوده که سندروم بینایی کامپیوتر از مهم‌ترین این موارد می‌باشد. مطالعات گذشته شیوع سندروم بینایی کامپیوتر بین کاربران کامپیوتر را بین ۲۵% تا ۹۳% گزارش کرده‌اند. به همین خاطر سندروم بینایی کامپیوتر در حال تبدیل شدن به یک معضل بزرگ سلامت عمومی در سطح جهان می‌باشد. بنابراین با توجه به شیوع بالای سندروم بینایی کامپیوتر در مطالعات اخیر، وجود ابزاری مناسب جهت بررسی میزان شیوع آن ضروری می‌باشد. هدف این مطالعه ترجمه و بررسی روایی و پایایی پرسشنامه سندروم بینایی کامپیوتر و بررسی میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی تبریز می‌باشد.
روش کار: برای بررسی روایی محتوایی پرسشنامه به شکل کمی از دو ضریب نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا استفاده گردید. پایایی پرسشنامه به دو روش همسانی درونی (آلفا کرونباخ) و آزمون - بازآزمون موردبررسی قرار گرفت. همچنین برای بررسی میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی تبریز از ۲۶۰ نفر درخواست شد تا پرسشنامه را تکمیل نمایند. بعد از حذف پرسشنامه‌های غیرقابل‌قبول تعداد ۲۱۹ پرسشنامه موردبررسی قرار گرفت.  
یافته ها: تمامی شاخص‌های روایی و پایایی پرسشنامه مطلوب ارزیابی شد. تنها ۱۹ نفر زن از ۱۰۲ نفر و ۲۱ نفر مرد از ۱۱۷ نفر مبتلا به سندروم بینایی کامپیوتر نبودند. از بین ۱۶ علائم موردبررسی به ترتیب قرمزی چشم (۷۸,۱%)، سوزش چشم (۷۶.۷%) و سردرد (۷۴%) بیشترین شیوع را در جامعه موردمطالعه داشتند.
نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه سندرم بینایی کامپیوتر دارای روایی و پایایی قابل‌قبول می‌باشد. همچنین میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی تبریز بالا بوده و انجام مطالعات بیشتر برای بررسی علت آن پیشنهاد می‌گردد.
ویدا رضائی هاچه‌سو، حسن حدادزاده نیری، سعید فراهانی، محمدرضا منظم اسمعیل‌پور،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: صداهای رنگی با ویژگی‌های آکوستیکی و سایکوآکوستیکی خاص خود، اثرات بیولوژیکی متفاوتی بر سلامت انسان یا حیوان دارند. تحقیقات حوزه‌ی اثرات شنیداری، بر جنبه‌های آکوستیکی صدا متمرکز است؛ در حالی که ویژگی‌های سایکوآکوستیک نیز می‌توانند زمینه‌ساز خطرات مرتبط با سلامت و ایمنی باشند. هدف از این مطالعه، بررسی آسیب مبتنی بر فرکانس در اثر مواجهه با صداهای رنگی در قالب یک مدل حیوانی است.
روش کار: در مطالعه‌ی تجربی حاضر، ۲۴ موش صحرایی نر نژاد ویستار، به‌طور تصادفی در ۴ گروه (۶ سر در هر گروه) قرار گرفتند. گروه‌ها شامل گروه کنترل (بدون مواجهه) و سه گروه مواجهه (سفید، صورتی و بنفش) بودند که هرکدام ۴ ساعت در روز به مدت ۱۴ روز متوالی در معرض مواجهه با dB SPL ص۱۱۰ صدا قرار گرفتند. پاسخ شنوایی ساقه ی مغز (ABR) با محرک‌های Click و Tone-burst روز قبل از مواجهه، ۷ و ۱۴ روز پس از مواجهه اندازه‌گیری شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، با استفاده از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آنالیز واریانس با اندازه‌های تکراری انجام شد.  
یافته ها: مقادیر آستانه‌ی ABR در گروه‌های مواجهه، به‌طور معنی‌داری افزایش یافت (۰/۰۵>P). تغییرات آستانه ی شنوایی در حیوانات گروه صدای سفید الگویی همگن، صدای بنفش الگویی افزایشی و صدای صورتی در فرکانس‌های پایین، الگویی کاهشی و با افزایش فرکانس الگویی همگن را نشان داد. بیشترین میزان تغییر در گروه‌های مواجهه، بین روزهای صفر تا ۱۴ مشاهده شد. میزان تغییر در هفته‌ی دوم در مقایسه با هفته‌ی اول، کمتر بود.
نتیجه گیری: چگالی طیفی توان صوت، بر شدت آسیب به سلول‌های مویی تأثیر دارد؛ به‌طوری که صدای صورتی در مقایسه با صدای سفید و بنفش، آسیب کمتری به حلزون گوش وارد می‌کند. همچنین، مطالعه ی حاضر نشان داد که با گذشت زمان پس از مواجهه با صدا، آسیب بافتی حلزون گوش، به‌تدریج کاهش یافته و آسیب پایدار می‌شود.
یونس مهری فر، مجید عباسی، کاظم صمیمی، صابر مرادی حنیفی، مصطفی پویا کیان،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: شاخص‌های عمومی زیادی برای بررسی عملکرد ایمنی در سازمان‌ها ارائه شده است؛ لیکن این شاخص‌ها به دلیل ماهیت کلی‌نگر آن‌ها، نمی‌توانند همواره منعکس‌کننده ی جنبه‌های ویژه ی عملکرد سازمان درخصوص ایمنی باشند؛ به بیان دیگر، ماهیت فعالیت‌های یک سازمان، ایجاب می‌کند که آن سازمان از شاخص‌های مختص به خود برای انعکاس بهتر عملکرد ایمنی استفاده نماید. این مطالعه، با هدف تعیین شاخص‌های کلیدی عملکرد ایمنی به روش دلفی و سنجش آن‌ها در شرکت توزیع نیروی برق استان البرز انجام شد.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-پیمایشی، از نظرات خبرگان و کارشناسان ایمنی صنعت توزیع برق (n=۱۱) در قالب روش دلفی استفاده شد. نظرات، در چهار مرحله جمع‌آوری و شاخص‌های کلیدی نهایی شناسایی شدند. سپس از این شاخص‌ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی شرکت توزیع برق البرز در طی یک دوره ی ۳ ماهه استفاده شد.  
یافته ها: در این مطالعه، ۳۴ فعالیت ایمنی شناسایی و ثبت گردید. در مرحله ی اول روش دلفی، ۲۰ شاخص توسط گروه خبرگان پیشنهاد گردید. در مراحل دوم و سوم، به ترتیب ۴ و ۱ شاخص به دلیل عدم کسب امتیاز لازم حذف شدند. در مرحله ی چهارم، برای ۱۵ شاخص باقیمانده، نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVIAv) محاسبه شد. نتایج، نشان داد که میانگین امتیاز عملکرد سه‌ماهه‌ی مناطق و ادارات توزیع برق استان البرز در سال ۱۳۹۵، از ۱۰۰ امتیاز شامل نظرآباد، ساوجبلاغ، مهرشهر، فردیس، غرب، شرق، طالقان و اشتهارد، به ترتیب ۷۸/۹، ۵۴/۷، ۷۸/۸، ۷۵/۹، ۷۵/۷، ۸۰/۸، ۶۱ و ۸۳/۵ بود.
نتیجه گیری: روش دلفی، تکنیکی مؤثر در شناسایی شاخص‌های کلیدی عملکرد ایمنی است. شاخص‌های کلیدی انتخاب‌شده توسط خبرگان شرکت‌کننده در راندهای دلفی، جزو شاخص‌های فعال (پیش از وقوع حادثه) بودند که عملکرد ایمنی واحدهای عملیاتی شرکت توزیع نیروی برق استان البرز را به شکل کارآمدتری منعکس می‌کنند. پیشنهاد می‌شود این شاخص‌ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی در سایر شرکت‌های توزیع برق کشور مورد استفاده قرار گیرند.
علیرضا شقاقی، زینب کاظمی، علی شریف نژاد، احسان گروسی، مریم محمدعلیزاده، سیدحسین مهدوی، محمدصادق قاسمی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: در طیف گسترده‌ای از مشاغل، کاربران در طول وظایف شغلی خود، مستلزم نشستن‌های طولانی‌مدت هستند. نشستن طولانی‌مدت، با خستگی همراه است که منجر به تغییراتی همچون تغییرات کینماتیکی، نوسانات اندام فوقانی و تغییرات سطح فعالیت عضلانی می‌گردد که این موارد نیز می‌توانند بارهای وارد بر ستون مهره‌ای را افزایش دهند. علی‌رغم اهمیت موضوع از جنبه ی گستردگی کارهای نشسته ی طولانی‌مدت و عوارضی که به دنبال دارد، مطالعات محدودی در این حوزه صورت گرفته است؛ بنابراین، هدف از مطالعه‌ی حاضر، بررسی روند تغییرات سطح فعالیت و خستگی عضلات بالاتنه در وظایف نشستن طولانی‌مدت است.
روش کار: در این مطالعه، از ۲۰ آزمودنی (۱۰ مرد و ۱۰ زن) که از جامعه ی دانشجویان و با حداقل ۵ سال سابقه‌ی کار با رایانه و در بازه‌ی سنی ۲۰ تا ۳۰ سال انتخاب شدند، درخواست شد تا سه نوع وظیفه ی کار با کامپیوتر را به‌صورت تصادفی به مدت ۹۰ دقیقه (هر وظیفه ۳۰ دقیقه) انجام دهند. شاخص‌های مورد بررسی در این مطالعه، ناراحتی درک شده و خستگی عضلانی است. به‌منظور ارزیابی ناراحتی درک‌شده، از پرسشنامه‌ی Visual Analogue Scale (VAS) و به‌منظور ارزیابی خستگی عضلانی، از دستگاه الکترومایوگرافی و از شاخص‌های RMS و MPF استفاده گردید. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، از نرم‌افزار متلب و SPSS استفاده شده است.  
یافته ها: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، مشخص شد که میزان ناراحتی درک‌شده در اندام‌های بدن در طی انجام وظایف نشسته، به‌صورت معناداری افزایش پیدا می‌کند. زمان، دارای اثر معنی‌داری از لحاظ آماری بر سطح فعالیت عضلانی عضلات تراپزیوس فوقانی راست UTR))، ارکتور اسپاینی گردنی راست (ESCR) و ارکتور اسپاینی سینه‌ای راست (ESTR) است (۰/۰۵>p). همچنین جنسیت، بر روند تغییرات سطح فعالیت عضلات UTL و ESCR دارای اثر معنی‌داری است. به‌علاوه، یافته‌ها، مؤید اثر تعاملی زمان و جنسیت بر سطح فعالیت عضله ی ESTR است. زمان نیز اثرات معنی‌داری از لحاظ آماری بر شاخص فرکانس میانه ی (MPF) عضلات UTR، ESCR، ESCL، ESTL و ESLL دارد.
نتیجه گیری: یافته‌های به‌دست‌آمده، نشان می‌دهد که با گذشت زمان، علاوه بر افزایش ناراحتی، سطح فعالیت عضلات نواحی گردنی و توراسیک افزایش یافته و همچنین خستگی عضلات این نواحی طی بلوک‌های زمانی وظیفه‌ی نشستن، افزایش می‌یابد.
مریم محمدعلیزاده، زینب کاظمی، احسان گروسی، احمدرضا کیهانی، علیرضا شقاقی، محمدصادق قاسمی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: پوسچرهای نشسته طولانی از جمله ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی-عضلانی در محیط‌های شغلی می‌باشند که منجر به افزایش ناراحتی‌های اسکلتی-عضلانی در نواحی مختلف بدن می‌شوند. این ناراحتی‌ها می‌توانند اثر منفی بر سلامت افراد گذاشته و هزینه‌های زیادی را در غالب غیبت‌های کاری، ناتوانی‌های زودرس و کاهش بهره وری به جوامع تحمیل کنند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرینات کششی بر سطح ناراحتی و خستگی عضلات تنه در وظایف نشسته طولانی مدت می‌باشد.
روش کار: مطالعه تجربی حاضر بر روی ۲۰ شرکت‌کننده سالم زن و مرد در دو شرایط آزمون کنترل و مداخله انجام شد. در حالت کنترل، آزمودنی‌ها بدون هیچگونه مداخله‌ای به انجام وظایف شناختی (تماشای ویدیو، تایپ متن، اصلاح اشتباهات متن و تست شناختی nback) پرداختند. در وضعیت دوم (مداخله) از آزمودنی خواسته شد تا مجدداً تمامی وظایف تعریف شده را انجام دهد. در این حالت آزمودنی قبل از هر وظیفه، تمرینات کششی مشخصی را انجام و سپس به سراغ اجرای وظیفه‌ می‌رفت. بمنظور ارزیابی ناراحتی درک شده از پرسشنامۀ Visual Analogue Scale و بمنظور ارزیابی خستگی عضلانی از دستگاه الکترومایوگرافی و از شاخص‌های RMS و MPF استفاده گردید.
یافته ها: میزان ناراحتی در ناحیه دست‌ها و بازوها (۰۴/۰ = p) و قسمت تحتانی کمر (۰۳/۰ = p) در وظیفه تماشای ویدئو در حالت کنترل بیشتر از مداخله بدست آمد. درخصوص سطح فعالیت عضلانی، سطح فعالیت عضله ارکتور اسپاینی گردنی راست در وظیفۀ تماشای ویدئو در حالت کنترل کمتر از مداخلۀ ورزشی بود. در تست شناختی nback و وظیفه اصلاح متن میزان فعالیت الکتریکی عضلۀ ارکتور اسپاینی کمری راست در حالت کنترل بصورت معناداری نسبت به شرایط مداخله ورزشی بیشتر بود. بین شاخص خستگی عضله ارکتور اسپاینی گردنی چپ در وظیفه تماشای ویدئو، بین حالت کنترل و مداخله تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، خستگی عضلۀ ارکتور اسپاینی سینه‌ای راست در وظیفه ویرایش متن در حالت کنترل بیشتر از مداخلۀ ورزشی بود؛ اما برای وظیفۀ nback در حالت مداخله میزان خستگی نسبت به کنترل، بیشتر بوده است.
نتیجه‌گیری: سطح ناراحتی درک شده در وظایف کار با کامپیوتر نشسته، در مداخله ورزشی به طور کلی کمتر از حالت کنترل می‌باشد. تمرینات کششی مورد استفاده در این پژوهش موجب بهبود سطح فعالیت عضلانی و کاهش میزان خستگی برخی عضلات تنه شد که البته تأثیر تمرینات به نوع وظیفه بستگی دارد. به طوریکه خستگی عضلات در دو وظیفه اصلاح متن و nback که ماهیت شناختی دارند بیش از سایر وظایف تحت تأثیر تمرینات کششی قرار گرفتند.
فاروق محمدیان، محسن فلاحتی، میلاد عباسی، مجتبی ذکائی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: امروزه بسیاری از صنایع دارای عوامل متعدد آسیب رسان به سلامت هستند و این امر منجر به مواجهه توام با این عوامل خواهد شد. صدا از شایع‌ترین پارامترهای فیزیکی در محیط کار است. از طرف دیگر گرما نیز به علت فرآیندهای متنوع انرژی بر در صنایع رو به افزایش است. بنابراین این مطالعه با هدف تعیین تغییرات پارامترهای فیزیولوژیک و توجه دیداری – شنیداری در مواجهه حاد توام با گرما وصدا انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی تعداد ۷۲ نفر (۳۶ مرد و ۳۶ زن) در محدوده‌ی سنی ۲۳ تا ۳۳ سال بر اساس معیارهای ورود به مطالعه شرکت داشتند. در مجموع ۱۲ حالت آزمایش (۳ سطح دما و ۴ تراز فشار صوت) مختلف انجام شد. آزمایش برای هر فرد در ۴ مرحله طی یک روز مشخص انجام شد. مدت مواجهه با هر حالت نیم ساعت و بین هر حالت آزمایش نیز نیم ساعت استراحت داده شد. نمونه بزاق هر آزمایش‌شونده قبل و بلافاصله بعد از مواجهه با صدا و گرما با هدف تعیین میزان کورتیزول بزاق جمع‌آوری شد. همچنین آزمون عملکرد پیوسته دیداری و شنیداری (IVA)، به‌صورت همزمان، توسط شرکت‌کنندگان نیز ثبت شد.
یافته ها: نتایج مواجهه توأم با صدا و گرما بر توجه دیداری و شنیداری نشان داد، تنها دو حالت مواجهه توأم SPL۹۵+WBGT۳۴ و SPL۹۵+WBGT۲۹ کاهش معنادار (۰۵/۰ P <) توجه دیداری و شنیداری گردید. علاوه بر این نتایج نشان داد که مواجهه مستقل با صدا در ترازهای ۸۵ و ۹۵ دسی‌بل و مواجهه با گرما در سطوح دمای‌تر گوی‌سان ۳۴ و ۲۹ درجه سانتی گراد باعث افزایش قابل‌ملاحظه و معنادار (۰۵/۰ P <) کورتیزول بزاق بعد از مواجهه می‌شوند. نتایج اثر مواجهه توأم با صدا و گرما بر کورتیزول بزاق نشان داد که ۳ حالت آزمایشی مواجهه توأم (SPL۸۵+WBGT۳۴، SPL۹۵+WBGT۲۹ و SPL۹۵+WBGT۳۴) باعث افزایش قابل‌ملاحظه و معنادار (۰۰۱/۰ P <)، کورتیزول بزاق شده است.
نتیجه‌گیری: کورتیزول بزاق را می‌توان بعنوان یک شاخص فیزیولوژیک برای ارزیابی مواجهه با صدا و گرما توصیه کرد. همچنین کورتیزول بزاق نسبت به عملکرد شناختی بیشتر تحت تأثیر مواجهه صدا و گرما قرار می‌گیرد.
فریده گلبابایی، محمدجواد شیخ مظفری، جمال بیگانه، سقراط عمری شکفتیک،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات نشان داده‌اند که معلمی از جمله مشاغل با ریسک بالای سلامتی است. آسم و دیگر بیماری‌های تنفسی، مشکلات اسکلتی عضلانی و عوارض روانی در میان معلمان شایع هستند. علل این مشکلات را می‌توان در ویژگی‌های محیط کاری آنان جستجو کرد. لذا مطالعه حاضر به بررسی ارتباط کیفیت هوای محیط‌های آموزشی و سلامت معلمان می‌پردازد.
روش کار: مطالعه مروری حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سلامتی معلمان با ویژگی‌های فیزیکی هوا شامل دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه محیط‌های آموزشی انجام گرفته است. جستجو، در پایگاه‌های PubMed و Web of Science، با استفاده از کلیدواژه‌های teacher، temperature، humidity، ventilation، school، classroom، health symptoms و thermal comfort انجام گرفت. محدوده زمانی مطالعه، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۲ بوده است.
یافته ها: از ۱۰۳ مقاله اولیه، در نهایت ۱۳ مقاله مورد بررسی نهایی قرار گرفتند. ۶ مطالعه به بررسی ناهنجاری‌های صوتی معلمان در ارتباط با عوامل مختلف پرداخته بودند. ۲ مطالعه، ارتباط بین شیوع و تشدید علائم تنفسی و دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه مکان‌های آموزشی را مورد بررسی قرار داده بودند و نشان دادند که تهویه و رطوبت نسبی با این علائم در ارتباط هستند. ۵ مطالعه نیز ارتباط آنها با علائم غیراختصاصی شایع در بین معلمان، مانند سردرد، استرس، مشکلات سینوسی، مشکلات آلرژیک و ...، بررسی کرده بودند. نتایج نشان داد که شیوع این علائم بالا و در برخی موارد مرتبط با پارامترهای مذکور بوده است.
نتیجه‌گیری: علائم و اختلالات صوتی، تنفسی، علائم آلرژیک و سایر علایم غیراختصاصی درمیان معلمان شایع‌اند و می‌توانند با پارامترهای کیفیت محیط داخلی مکان‌های آموزشی (از جمله دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه) مرتبط باشند و لذا با کنترل و تنظیم این پارامترها در مقادیر توصیه شده، می‌توان از شیوع و یا تشدید آن‌ها جلوگیری کرد.
مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری، ساناز محی پور، غلامعباس شیرالی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: ناراحتی های اسکلتی-عضلانی ماهیت چند عاملی دارند. فاکتورهای بیومکانیکی، یکی از عوامل بسیار مهم می باشند. درنتیجه شناسایی دقیق این فاکتورها می تواند نقش مهمی در کنترل و پیشگیری اختلالات اسکلتی-عضلانی داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف شناسایی پوسچرهای نامطلوب اندام های بالاتنه و تاثیر آن ها بر شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در کارکنان اداری در دو گروه زن و مرد به روش عینی انجام شد.
روش کار: در مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر، ۳۶ کارمند اداری شرکت کردند. شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با استفاده از پرسشنامه نوردیک ارزیابی شد. پوسچر اندام های فوقانی شامل کمر، گردن و مچ دست نیز به ترتیب با شیب سنج الکترونیکی و الکتروگونیامتر به صورت پیوسته به مدت ۳۰ دقیقه ارزیابی شد و سپس داده های جمع آوری شده، آنالیز شدند.  
یافته ها: نتایج نشان داد که بیشترین میزان شیوع ناراحتی های اسکلتی-عضلانی در هر دو گروه جنسیتی به ترتیب در گردن  (۳۳/۵۸ %)، کمر (۷۷/۵۲ %) و مچ دست (۲۲/۴۷  %) بود. نتایج نشان داد که میانگین زاویه خمش کمر و گردن در هر دو گروه بیش از ۲۰ درجه می باشد و زاویه پوسچر در زنان بیشتر از مردان است (P<۰,۰۵). نتایج نشان داد که در هر دو گروه جنسیتی، ارتباط معناداری بین احساس ناراحتی در نواحی کمر و گردن با میانگین زاویه خمش کمر و گردن وجود دارد(P<۰.۰۵). همچنین پوسچر مچ دست در هر دو گروه جنسیتی، در شرایط اکستنشن و استاتیک قرار داشت.
نتیجه گیری: بر مبنای نتایج مطالعه حاضر، میزان شیوع ناراحتی در زنان بیشتر از مردان بود. اگرچه وظایف انجام شده در هر دو گروه مشابه بود، اما ارزیابی پوسچرها نشان داد که پوسچرهای نامطلوب در کمر و گردن کارکنان زن بیشتر از مردان بوده است و در هر دو گروه شیوع ناراحتی اسکلتی-عضلانی با پوسچرهای نامطلوب در ناحیه کمر و گردن ارتباط معنی داری دارد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به منظور پیشگیری از اختلالات اسکلتی-عضلانی به خصوص در میان کارکنان زن، مداخلات ارگونومیکی با هدف کاهش پوسچرهای نامطلوب پیشنهاد می گردد. 

صفحه ۵ از ۶     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb