جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱۶ نتیجه برای Di

مهدی قاسم خانی، مهناز شیخ علیشاهی، مهدی اصغری،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: بیو آئروسل‌ها به آئروسل‌ها یا ذرات با منشاء میکروبی، گیاهی یا حیوانی اطلاق می‌شود. از جمله مشاغلی که کارگران با بیو‌آئروسل‌ها مواجهه شغلی دارند، کار در کارگاه‌های صنایع نساجی است. بیشترین تراکم آلودگی بیوآئروسل‌ها در صنعت نساجی در مراحل حلاجی و کاردینگ متمرکز است. باتوجه به بومی بودن صنعت نساجی در ایران و اشتغال به کار تعداد کثیری از کارگران کشورمان در این صنعت، این بررسی در یک صنعت نساجی با هدف ارزیابی تراکم بیوآئروسل های باکتریایی انجام گرفت.
.
روش کار: مطالعه به شکل مقطعی در کارگاه‌های مختلف یک کارخانه تولید نخ و همچنین محوطه آن انجام گردید. تراکم بیوآئروسل ها ی هوابرد با روش استاندارد ۰۸۰۰ سازمان NIOSH در فصل تابستان نمونه برداری شد و مورد سنجش قرار گرفت. تشخیص نوع کلنی و باکتری رشد یافته در محیط کشت آگار خونی، با استفاده از رنگ آمیزی گرم تحت بررسی واقع گردید. تراکم بیوآئروسل ها بر حسب CFUm۳ محاسبه و سپس داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۵/۱۱ تجزیه و تحلیل گردید.
.
یافته ها: میانگین تراکم بیوآئروسل‌ها در محوطه کارخانه بالاترین میزان تراکم (CFUm۳ ۵/۹ ±۹۴) و در کارگاه ۲ (رینگ) پایین‌ترین میزان تراکم (CFUm۳ ۰/۱۸ ±۶۴) را به خود اختصاص داد. اختلاف میانگین تراکم بیوآئروسل‌ها در کارگاه ۱ (حلاجی و کاردینگ) و۲ (رینگ) از نظر آماری معنی دار بود. بالاترین تعداد کلنی بیو آئروسل‌ها را استافیلوکوکوس اپیدرمیس با ۱۷۴۳ کلنی و پایین‌ترین تعداد کلنی را استرپتوکوکوس پنومونی با ۶۴ کلنی در کل کارخانه به خود اختصاص داد.
.
نتیجه گیری: علیرغم این حقیقت که تراکم بیوآئروسل گزارش شده در مطالعه حاضر کمتر از سایر مطالعات صورت گرفته قبلی است، ولی همین مقدار نیز از مقادیر پیشنهادی سازمان ACGIH بالاتر می‌باشد.


بیژن ملک پور، ابراهیم جعفرزاده پور، علی میرزاجانی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: بررسی تغییرات و مقایسه حساسیت کانتراست در سه گروه از جوشکاران حرفه ای که به روش جوشکاری برق با استفاده از پوشش محافظ گاز (Gas Metal Arc Welding: GMAW) اقدام به جوشکاری می نمایند و جوشکارانی که جوشکاری برق دستی (Shield Metal Arc Welding: SMAW) انجام می دادند و همچنین گروه کارگران نقطه جوشکار (Resistance Welding) به عنوان گروه سوم.
.
روش کار: تمامی جوشکاران حرفه ای GMAW و SMAW و نقطه جوش شاغل در یک مرکز صنعتی که همگی مرد بودند تحت آزمون حساسیت کانتراست با آزمون Freiburg قرار گرفتند. آزمون حساسیت کانتراست در سه فرکانس فضایی cpd ١٥ ، cpd ٥ و cpd ١ در شرایط ثابتی انجام شد. سه گروه از لحاظ شرایط دموگرافیک مانند سن و سابقه شرایط مشابه ای داشتند. نتایج سه گروه در هر فرکانس فضایی ثبت و با یکدیگر مقایسه شد.
.
یافته ها: آزمون ANOVA نشان داد که حساسیت کانتراست در فرکانس فضایی cpd ١٥ ، در کارگران جوشکار GMAW به‌طور معناداری (۰۲۸/۰=p) و (۰۴۱/۰=p) به ترتیب نسبت به گروه کارگران SMAW و نقطه جوشکار کاهش یافته است. متوسط (انحراف معیار) حساسیت کانتراست در فرکانس&thinspهای cpd ١٥، cpd ٥، cpd ١ در گروه کارگران جوشکار GMAW به ترتیب ٩٢/٢٥± ۸٠/٣٩، ۷۵/۴۳± ۷۰/۱۷۲ و۸۰/۵۱± ۶۹/۱۴۰و در گروه کارگران SMAW، ۳۰/۵۴± ۵۷/۶۰، ۰۱/۳۲± ۲۱/۱۸۳و ۲۰/۴۲±۸۰/۱۵۷ و کارگران نقطه جوشکار ۲۲/۳۹± ۳۸/۵۷، ۴۲/۳۵± ۶۰/۱۸۰ و ۶۸/۵۰± ۱۰/۱۴۹بوده است.
.
نتیجه گیری: علیرغم اینکه همه‌ی کارگران جوشکار از عینک و دیگر وسایل حفاظت فردی استفاده می کردند، افت حساسیت کانتراست کارگران GMAW نسبت به دو گروه دیگر می تواند ناشی از تغییرات تجمعی اثرات سوء این پرتوها باشد. بهبود و ارتقاء کیفی تجهیزات ایمنی چشم ها مخصوصاً در این گروه از کارگران ضروری به نظر می رسد.


حسین ماری اریاد، فروغ زارع دریسی، مهدی جهانگیری، مسعود ریسمانچیان، علی کریمی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از عوامل موثر بر کیفیت هوای داخل ساختمان‌ها، عملکرد سیستم‌های تهویه مطبوع هوا است. این سیستم‌ها ضمن فراهم کردن هوای تمیز و بدون بو ، دما، رطوبت و نیز جریان هوا را جهت راحتی و آسایش ساکنان ساختمان فراهم می‌کنند. مطالعه فوق با هدف بررسی کارایی سیستم تهویه مطبوع در یک ساختمان اداری در شهر تهران انجام شد.

.

روش بررسی: به منظور بررسی نظرات کارکنان در زمینه عملکرد سیستم HVAC از یک پرسشنامه خود ساخته استفاده شد. برای ارزیابی عملکرد سیستم HVAC سرعت جریان در توزیع کننده‌ها اندازه‌گیری گردید. به‌علاوه میزان دی اکسید کربن، دمای هوا و سطح رطوبت نسبی در تمامی طبقات ساختمان مورد سنجش قرار گرفت. نحوه توزیع هوا به داخل ساختمان نیز با استفاده از تست دود بررسی شد.

.

یافته ها: بیشتر افراد مورد بررسی از جهت جریان هوا، گرما و بوی سیگار شکایت داشتند. بالاترین مقدار دی اکسید کربن در رستوران و به میزان ۹۳۰ پی پی ام اندازه گیری شد. حداکثر و حداقل رطوبت نسبی و دما به ترتیب ۴/۲۸ -۲۳ درصد و ۳/۲۸- ۸/۱۳ درجه سانتیگراد بود. بررسی‌های حاصل از تست دود نشان داد که جهت و یا توزیع جریان هوا در یک سوم از توزیع کننده‌های هوا نامناسب می‌باشد.

.

نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که مهم‌ترین نقص در سیستم HVAC مورد بررسی ناشی از توزیع و جهت نامناسب جریان هوا بوده و با تنظیم و بالانس سیستم HVAC می توان آن را اصلاح نمود.


حمیده رضوی، امیر بهبودی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: شرایط کار در باجه های حاشیه خیابان‌ها، باعث تشدید عوامل تهدید کننده سلامتی می شود. در این تحقیق، سعی می شود تا با رتبه بندی عوامل ریسک و تحلیل آنها، راهکارهای مشخصی برای بهبود وضعیت ارگونومیکی این باجه ها ارایه گردد.

.

روش کار: اطلاعات دموگرافیکی، وضعیت جسمی-  حرکتی، روانی و ایمنی ۴۷ باجه از طریق پرسشنامه، مصاحبه و فیلمبرداری جمع آوری شد. سپس با استفاده از یک رویه ترکیبی شامل روش‌های QEC، ابزارهای آماری برای آزمون فرض و آنالیز واریانس و شیوه‌های ابتکاری برای تعیین شاخص‌های ارگونومیک، شاخص بحرانی شناسایی شد. در ادامه، راهکارهای بهبود شاخص بحرانی با استفاده از نرم افزار CATIA V۵ R۲۰ و روش RULA تجزیه و تحلیل شده و راهکار پیشنهادی ارایه گردید.

.

یافته ها: اطلاعات آنتروپومتریک و شخصی فروشندگان مرد و زن در باجه ها بر اساس آزمون F و سطح معنی داری ۰۵/۰ به جز عامل وزن، تقاوت خاصی نداشته و قابل تعمیم به یکدیگر می‌باشند. مقایسه شاخص‌های ارگونومیکی ، بالاترین میزان مواجهه شغلی را برای عوامل جسمی - حرکتی (۳۹/۴۵) و شرایط محیطی (۲۸/۴۱) نشان می دهند. همچنین بالاترین ریسک با پرسشنامه نوردیک و روش QEC در نواحی بازوها و شانه و کمر به ترتیب ۳۸ و۲۶ تعیین می شود. سپس، مدل سه بعدی فروشنده در وضعیت فعلی و پیشنهادی با روش RULA تحلیل شده و سطوح ریسک فروشنده به ترتیب برای سمت راست و چپ بدن از۷و ۵ به۳و ۱ و برای مشتری از ۶ به ۱ بهبود می‌آید.

.

نتیجه گیری: کارکنان باجه های شارژ و فروش بلیط الکترونیکی در مشهد در معرض آسیب‌های اسکلتی-عضلانی و مخاطرات ناشی از شرایط محیطی نامناسب هستند. برخی تغییرات پیشنهادی در این مقاله مانند جابه‌جایی باجه، تنظیم گیشه و ارتفاع میز، ریسک این موارد را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد


ایمان نصیری، مجید معتمدزاده، رستم گل محمدی، جواد فردمال،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: کارکنان بانک جزء شاغلینی هستند که برای انجام کار نیازمند استفاده از رایانه در مدت‌زمان طولانی در یک وضعیت استاتیک می باشند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی عوامل خطرزای آسیب های اسکلتی - عضلانی با استفاده از روش ROSA و اجرای برنامه مداخله ارگونومی در بانک سپه انجام پذیرفت.

.

روش کار: این مطالعه توصیفی- تحلیلی به‌صورت مداخله‌ای و بر روی ۱۶۵ نفر از کارکنان اداری شاغل در ساختمان مرکزی بانک سپه شهر تهران انجام پذیرفت. در ابتدا افراد مورد بررسی با استفاده از نمونه‌گیری تصادفی در دو گروه شاهد و مداخله قرار گرفتند. به‌منظور بررسی عوامل خطرزای ایجادکننده ناراحتی های اسکلتی- عضلانی در مشاغل اداری و بررسی شیوع ناراحتی های اسکلتی- عضلانی قبل و بعد از مداخله به ترتیب از روش ROSA و پرسش‌نامه نوردیک استفاده شد. اطلاعات ۲ هفته قبل از شروع مداخلات و ۹ ماه بعد از شروع مداخلات جمع آوری گردید. درنهایت داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ مورد تجزیه‌وتحلیل قرارگرفته و اثربخشی مداخلات تعیین گردید.

.

یافته ها: میانگین نمره ROSA در ایستگاه های کاری کلیه گروه ها قبل از مداخله بالاتر از ۵ و با خطر بالا تعیین شد. نتایج ۹ ماه پس از شروع مداخلات نشان داد که کاهش معناداری در میانگین نمره ROSA و اجزاء آن در گروه مداخله نسبت به قبل از مداخلات ایجادشده است (۰۰۱/۰>P). شیوع ناراحتی‌های اسکلتی- عضلانی نیز پس از گذشت ۹ ماه از شروع مداخلات در برخی نواحی گروه مداخله نسبت به قبل از مداخلات کاهش یافت که این مقدار کاهش نیز ازلحاظ آماری معنادار بود (۰۰۱/۰>p).

.

نتیجه‌گیری: استفاده از روش ROSA برای ارزیابی عوامل خطرزای کار اداری مناسب بوده و از طریق این روش می‌توان کاستی‌های موجود در ایستگاه‌های کاری را شناسایی نموده و از طریق طراحی و اجرای یک برنامه مداخله‌ای آموزشی توأم با مداخلات مهندسی منطبق با اجزاء این روش، در جهت رفع نواقص اقدام نمود.


فریدون لعل، ابوالفضل برخورداری، غلامحسین حلوانی، رمضان میرزایی،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: همه‌ ساله‌ در جهان‌ ده‌ها میلیون‌ کارگر قربانی‌ حوادثی‌ می‌شوند که‌ منجر به‌ کشته‌ شدن‌ یا از کارافتادگی‌ تعداد کثیری‌ از آن‌ها می‌گردد. این مطالعه با هدف پیش بینی شاخص های پایش عملکردی حادثه بعد از پیاده سازی سیستم های مدیریت یکپارچه در جهت کاهش آمار حوادث، پایش ایمنی و در اولویت قرار دادن برنامه های ایمنی در سیاست های سازمان انجام گرفت.

.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی با استفاده از پیش بینی شاخص های عملکرد ایمنی در دو مرحله در یک نیروگاه سیکل ترکیبی بر روی ۲۵۴ حادثه در سال قبل از پیاده سازی (سال۱۳۸۳) وسال های بعد از پیاده سازی (دوره ۷ ساله) سیستم های مدیریت یکپارچه انجام گرفت. اطلاعات از طریق چک لیست و مصاحبه با حادثه دیدگان جمع آوری شد و پس از محاسبه داده های توصیفی از آزمون‌های کلموگروف-اسمیرنوف، کای اسکوار و رگرسیون Cubic برای آنالیزداده‌ها در نرم افزار spssبا سطح معنی‌داری ۰۵/۰ استفاده گردید.

.

یافته ها: از مجموع ۱۱۳۱ کارگر در طی یک دوره ۷ ساله، ۲۵۴ حادثه شغلی ثبت شده بود. بیشترین مقدار شاخص ضریب تکرار در سال ۱۳۸۳ (۳۲,۶۵) و ضریب شدت حادثه در سال ۱۳۸۷ (۲۰۹) و کمترین مقدار در سال ۱۳۹۰ (به ترتیب ۹.۷۵ و ۲۹.۲۶) بود. نمودارهای رگرسیونی، بین مقدار مشاهده شده در اثر تجزیه و تحلیل روند و مقدار تخمین زده شده، نشان داد که ضرایب کلیه ی شاخص ها به جز ضریب β۱ شاخص ASR معنادار (P <۰.۰۵) و در حد انتظار بوده و نشان دهنده بهبود عملکرد ایمنی و سیستم های مدیریت یکپارچه می باشد.

.

نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که استفاده از رگرسیون Cubic می تواند به‌عنوان ابزار مناسبی جهت بررسی روند شاخص‌ها و پیش بینی آن ها جهت برنامه ریزی و پایش عملکرد واحد ایمنی مورد استفاده قرار گیرد تا تصمیم گیری در خصوص تعیین اولویت برنامه های ایمنی سازمان ها تسهیل شود.


میلاد عباسی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، آرش اکبر زاده، سید ابوالفضل ذاکریان، محمدحسین ابراهیمی،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: نصب توربین‌های بادی در مناطق مسکونی به دلیل داشتن صدایی با ویژگی‌های منحصر به‌فرد، موجب آزردگی افراد ناشی از مواجهه با صدا می‌گردد. این آزردگی می‌تواند خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت و اختلال خواب را افزایش دهد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر آزردگی ناشی از مواجهه با صدا بر اختلال خواب شاغلین نیروگاه بادی منجیل انجام گردید.

.

روش کار: جهت انجام این مطالعه کل شاغلین نیروگاه بادی منجیل در سه گروه تعمیرات، حراست و اداری مورد بررسی قرار گرفته و تراز معادل صوت برای هرکدام از گروه‌ها با استفاده از روش پایه - وظیفه بر اساس روش استاندارد ISO ۹۶۱۲ اندازه گیری شد. اطلاعات مربوط به آزردگی ناشی از صدا و اختلال خواب افراد به‌ترتیب با استفاده از روش استاندارد ISO۱۵۶۶ و پرسش‌نامه اختلال خواب Epworth تعیین گردید. اطلاعات به‌دست آمده با استفاده از نرم افزار R مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

.

یافته ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس و کروسکال - والیس به‌ترتیب نشان دادند که آزردگی ناشی از صدا و اختلال خواب در بین گروه‌های شغلی، سنی و سابقه کاری متفاوت‌اند. براساس نتایج این مطالعه آزردگی ناشی از صدا و اختلال خواب دارای ارتباط معناداری هستند به‌طوری‌که با صرف نظر از اثر سایر متغیرها می‌توان اظهار کرد که افزایش هر واحد آزردگی ناشی از صدا به میزان ۲۶/۰ بر اختلال خواب می‌افزاید.

.

نتیجه گیری: در این مطالعه افرادی که آزردگی بیشتری داشتند، اختلال خواب بیشتری را بیان کردند. بنابراین علاوه بر اثرات مستقیم صدا بر روی اختلال خواب، صدا از طریق ایجاد آزردگی به‌طور غیرمستقیم موجب تشدید اختلال خواب در افراد می‌گردد.


محمد حسن صفریان، سید ابوالفضل ذاکریان، جبرئیل نسل سراجی، کمال اعظم،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: در مشاغل آزمایشگاهی با توجه به ماهیت کاری، طیف گسترده ای از ابزارآلات دستی مورداستفاده قرار می گیرد. استفاده طولانی‌مدت و تکراری از این ابزارآلات باعث شده است که کارکنان آزمایشگاه ها اغلب از اختلالات اندام فوقانی رنج ببرند. مطالعه حاضر با هدف بررسی کاربردپذیری انواع مختلف پیپت ‌های مورداستفاده در آزمایشگاه های دانشگاه علوم پزشکی تهران به کمک روش های ارزیابی ذهنی کاربردپذیری برای انتخاب بهترین نوع طراحی و اجرا گردید.

.

روش کار: این مطالعه مقطعی به‌صورت توصیفی- تحلیلی و بر روی ۳۵ نفر از کارکنان شاغل در آزمایشگاه های دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام پذیرفت. در ابتدا ۴ نوع از پرکاربردترین پیپت های موجود در آزمایشگاه ها انتخاب و ویژگی‌های مربوط به کاربردپذیری آن ها شامل جنبه های فیزیکی و طراحی با استفاده از مقیاس آنالوگ بصری(VAS) مورد بررسی قرار گرفت. قضاوت در رابطه با کاربردپذیری پیپت ها نیز با توجه به معیارهای ارایه  شده توسط سازمان جهانی استاندارد به شماره (۱۹۹۸) ۱۱-۹۲۴۱ و (۲۰۰۶) ۲-۲۰۲۸۲ انجام پذیرفت. تجزیه  تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش ۲۲ صورت گرفت.

.

یافته ها: ارزیابی کلی کاربران در رابطه با ویژگی های پیپت ها نشان داد که بیشترین نمره مقیاس VAS متعلق به پیپت  A و پس ‌از آن به ترتیب مربوط به پیپت های C و D می باشد. پیپت B به‌عنوان نامطلوب‌ترین پیپت از منظر کاربران انتخاب گردید. نتایج مربوط به معیارهای کاربردپذیری پیپت ها نشان داد از بین ۴ نوع پیپت مورد بررسی، پیپت A در ۲ معیار (رضایت و اثربخشی) از ۳ معیار مورد بررسی دارای رتبه اول بود و در معیار کارایی رتبه اول به پیپت C و رتبه دوم به پیپت A تعلق گرفت. پیپت نوع B در کلیه معیارها بدترین شرایط را به دست آورد.

.

نتیجه گیری: پیپت های کوتاهتر و سبک تر که مطابق با اصول ارگونومیک طراحی شده است دارای کاربردپذیری بالاتری از نظر کاربران بوده و می تواند باعث ارزیابی ذهنی بهتر آن ها نسبت به دیگر نمونه ها گردد..


مهدی رشیدی، مصطفی صفاری، حمید شیرخانلو، محمد رضا عوادی،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: آثار سرطان زایی تابش اشعه ایکس طی سالیان اخیر اثبات گردیده است. امروزه از سرب  در وسایل زیادی مثل روپوش‌های سربی، محافظ تیرویید و دستکش‌‌های سربی برای محافظت بدن در برابر اشعه ایکس استفاده می‌‌شود.  اما وسایل محافظت  فردی اشعه ایکس حاوی سرب  معایب مختلفی مثل سمیت ، سنگینی و عدم انعطاف‌پذیری دارد. امروزه از روش‌‌های جدیدتری هم‌چون کاربرد فرآورده‌‌های پوستی نیمه جامد محافظ (کرم، پماد) استفاده می‌‌شود. در این مطالعه امکان سنجی استفاده از کرم حاوی نانو ذرات اکسید بیسموت به عنوان جاذب اشعه ایکس بررسی گردید.

روش کار: ساخت نانو ذرات اکسید بیسموت (Bi۲O۳) و سپس فرموله کردن آن در قالب پماد بررسی شد. نانوذرات اکسیدبیسموت با روش جدیدی با واسطه سوربیتول سنتز و در کنار اکسپیان‌‌های متناسب فرموله گردید. کرم نهایی از ۷۰ درصد نانوذره اکسید بیسموت و ۳۰ درصد مواد جانبی تشکیل شده است. در این مطالعه، از دستگاه اشعه ایکس و دوریمتر برای بررسی جذب اشعه ایکس در ضخامت‌‌های مختلف پماد نانوذرات اکسید بیسموت استفاده گردید.
 

یافته‌ها: با آزمون دزیمتری نیز اثر محافظ اشعه پماد حاوی نانوذرات بیسموت اکسید  به میزان معنی داری (۰,۰۵ > P) بهتر از گروه کنترل و ورقه معادل سربی ارزیابی گردید. تست‌های دوزیمتری نشان داد که پماد وکرم نانوذرات بیسموت اکسید  ۵۶ درصد اشعه را  جذب می‌‌نماید  ولی در سرب ۴۱ درصد است.لبه جذب‌کا (k) اشعه برای بیسموت بیشتر از سایر فلزات بوده و نانو ذرات آن سطح جذب بیشتری نسبت به حجم (S/V) دارند.
 

 نتیجه گیری: نانوذرات اکسید بیسموت به‌دلیل عدد اتمی بالای بیسموت جذب اشعه ایکس را با کارایی بالاتری نسبت به سرب انجام می‌دهد و سمیت کمتری دارد. کرم و پماد پوستی نانو ذرات اکسید بیسموت می‌‌تواند به عنوان جاذب اشعه ایکس برای مشاغل مختلف مانند پزشکان، دندانپرشکان، کارکنان اتاق عمل وکارشناسان رادیولوژی استفاده شود و باعث افرایش سلامت وایمنی کارکنان می‌گردد.


سیداحسان ‌سمائی، آرام تیرگر، نرگس‌ خانجانی، مریم مصطفایی، مجید باقری‌حسین‌آبادی، محمد امراللهی،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: کارکنان اداری با توجه به ماهیت کاری خود، شیوع بالایی از اختلالات اسکلتی- عضلانی را گزارش می‌کنند. این مطالعه با هدف ارزیابی فراوانی اختلالات اسکلتی- عضلانی در گروهی از کارکنان اداری و مشخص نمودن عوامل خطر ارگونومی در بروز این اختلالات انجام شده است.
 

مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر یک مطالعه نوع مقطعی است که بر روی ۱۷۴ نفر از کارکنان بخش اداری در شهر کرمان انجام پذیرفت. ابزار گردآوری داده‌ها شامل فرم جمع آوری اطلاعات جمعیت شناختی و سازمانی، پرسش‌نامه عمومی تعیین اختلالات اسکلتی- عضلانی نوردیک و روش ارزیابی سریع تنش اداری (روساROSA ) بود. تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS۱۶ و به کمک آماره‌های توصیفی و آزمون آماری رگرسیون لجستیک و مجذور کای انجام شد.
 

یافته‌ها: شیوع علایم اختلالات اسکلتی- عضلانی در ۱۲ ماه گذشته ۴/۶۰ درصد گزارش ‌شد. هم‌چنین رابطه معنی‌داری بین سابقه کاری و مدت زمان استفاده از رایانه در طول روز با اختلالات اسکلتی- عضلانی دیده شد (p<۰,۰۵)، به طوری که با افزایش یک واحد سابقه‌کار (سال) و مدت زمان استفاده از رایانه (ساعت در روز)، شانس بروز اختلالات اسکلتی- عضلانی به ترتیب ۲/۱۷ درصد و ۸/۱۵ درصد افزایش یافت. براساس آزمون آماری T-Test، رابطه معنی داری بین بروز اختلالات اسکلتی- عضلانی و روش روسا به‌دست آمد (p<۰,۰۵).
 

نتیجه گیری: براساس نتایج حاصل، روش ارزیابی ROSA ابزاری کارآمد در طبقه بندی سطح ریسک و شناسایی عوامل تاثیرگذار در بروز اختلالات اسکلتی- عضلانی در کارکنان اداری می‌باشد. برای کاهش شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی در گروه مورد مطالعه (کارکنان اداری)، می‌توان به انجام اقدامات اصلاحی در ایستگاه‌های کاری پرخطر (سطح دوم شناسایی شده توسط روش ROSA)، کاهش مدت‌زمان استفاده از رایانه در طول روز و انجام فعالیت‌های ورزشی منظم اشاره کرد.


محمد حاج آقازاده، حسین مروی میلان، فاطمه فرخی، سمیرا اروجلو،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: جو ایمنی درک مشترک کارکنان از الویت ایمنی در یک سازمان می‌باشد. هدف این مطالعه ارزیابی جو ایمنی با استفاده از پرسش‌نامه نوردیک در یک بیمارستان بود.

روش کار: در این مطالعه مقطعی ۹۲ پرستار شاغل در بخش‌های مختلف یک بیمارستان، پرسش‌نامه جو ایمنی نوردیک (NOSACQ-۵۰) را تکمیل کردند. پاسخ پرستاران در یک سری لیکرت ۴ تایی ثبت گردید. با استفاده از آماره‌های توصیفی و استنباطی، نتایج مورد تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: ۷۲% از پرستاران زن و بقیه (۲۸%) مرد بودند. میانگین امتیاز ابعاد جو ایمنی متفاوت بود. پرستاران کم‌ترین و بیش‌ترین امتیاز  را به ترتیب به ابعاد» اولویت و توانایی ایمنی مدیریت» و «ارتباط ایمنی متقابل، یادگیری‌ و اعتماد در توانایی ایمنی» دادند. میانگین امتیاز جو ایمنی در بین بخش‌های مختلف بیمارستان در گستره ۴۹/۲ تا ۶۷/۲ بود. میانگین امتیاز کسب شده در تمامی ابعاد جو ایمنی در بین گروه‌های سنی و سابقه کار از نظر آماری تفاوت معنی‌داری نداشت (۰۵/۰>P-value).

نتیجه گیری: بر‌اساس نتایج مطالعه می‌توان گفت که جو ایمنی در بیمارستان مورد مطالعه از دیدگاه پرستاران نسبتا مطلوب بود. با این حال باید تلاش هایی صورت گیرد تا جو ایمنی به‌ویژه در ابعاد مربوط به مدیریت ایمنی بهبود یابد. اقدامات کنترلی اصلاحی باید در تمامی بخش‌های بیمارستان و برای تمامی کارکنان آن با هر گروه سنی و سابقه کار به‌طور یکسان اجرا شود.


محسن امیدوار، عادل مظلومی، ایرج محمدفام، عباس رحیمی فروشانی، فرشته نیرومند،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: مهندسی رزیلینس (RE) به عنوان نگرشی جدید در حوزه ایمنی، در صدد حفظ عمل‌کرد سیستم‌های اجتماعی-فنی در شرایط مختلف، با تکیه بر نقاط قوت به جای تاکید بر نقاط ضعف می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارایه الگویی جدید جهت ارزیابی ایمنی بر مبنای مهندسی رزیلینس و با استفاده از روش FAHP می‌باشد.

روش کار: مطالعه حاضر از نوع تحلیلی بوده که در یک صنعت پتروشیمی انجام گردید. ابتدا شش مولفه به عنوان شاخص‌های RE مشخص شده و چارچوب ارزیابی تشکیل شد. سپس مولفه‌های RE تعیین شده، با استفاده از نظرات افراد صاحب نظر در قالب یک پانل تخصصی ارزیابی و اعتباربخشی شد. در مرحله بعد، یک شاخص تحت عنوان شاخص هشدار پیش نگر رزیلینس، طراحی شد. در انتها نیز با استفاده از بردار ارزیابی فازی، امتیاز شاخص رزیلینس کل فرآیند تعیین گردید.

یافته ها: نتایج ارزیابی نشان دادند که مولفه تعهد مدیریت حایز بیش‌ترین اهمیت و مولفه یادگیری دارای کم‌ترین اهمیت در تعیین سطح رزیلینس می‌باشند. هم‌چنین مولفه انعطاف پذیری (C۳) در محدوده غیر قابل قبول نارنجی (OEWZ) واقع شده و سایر مولفه ها در محدوده قابل قبول (NEWZ) واقع شده‌اند. سطح رزیلینس کل فرآیند برابر سطح III (قابل قبول) برآورد گردید.

نتیجه گیری: تعهد مدیریت و آمادگی در برابر شرایط اضطراری دو مولفه اصلی در تعیین سطح رزیلینس بوده و می‌توانند بیش‌ترین سهم در باقی ماندن وضعیت سازمان در محدوده  NEWZ را ایفا کنند.


روح اله حاجی زاده، علی‌رضا کوهپایی، سید محمد حسن رضوی اصل، محمد حسین بهشتی، احمد مهری، سمیه فرهنگ دهقان، آرش اکبر زاده، حمزه محمدی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: امروزه مواجهه با میدان مغناطیسی با فرکانس‌های بی‌نهایت پایین به دلیل ایجاد عوارض محتمل بر سلامت جسمانی-روانی انسان هدف مطالعات فراوان قرار گرفته است. از اینرو مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مواجهه جوش‌کاران قوس الکتریکی با میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین (ELF)، و بررسی رابطه آن با میزان ترشح هورمون پاراتورمون و حالات خلقی آن‌ها صورت گرفت.

روش کار: مطالعه حاضر بر روی ۷۰ نفر در دو گروه مواجهه یافته و مواجهه نیافته با میدان ELF انجام شد. پس از بررسی فعالیت کاری افراد، طبق راهنمای موسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی آمریکا (NIOSH)، میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت با استفاده از ELF سنج کالیبره شده در ناحیه‌ی دست، تنه، سر و گردن اندازه‌گیری گردید. میزان ترشح هورمون پاراتورمون (PTH) در دو گروه توسط روش آنالایزر الکتروکمی لومینسانس مورد بررسی قرار گرفت. چک لیست استرس-تحریک (SACL)‌ به منظور ارزیابی حالات خلقی برای هر دو گروه تکمیل شد.  سپس داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار SPSS۱۶ مورد آنالیز قرار گرفتند.

یافته ها: اختلاف میانگین میزان مواجهه با میدان ELF در دو گروه مورد بررسی از لحاظ آماری معنی دار به‌دست آمد (۰۰۰۱/۰>p). میانگین سطح ترشح PTH گروه مواجهه یافته نسبت به گروه مواجهه نیافته کم‌تر بود (به ترتیب ۵۴/۳۴ و ۳۷ pg/ml) ، اگرچه این اختلاف میانگین از نظر آماری معنادار نبود (۶۷/۰p). در خصوص نوع ارتباط بین میزان مواجهه با میدان ELF و نمره استرس و تحریک و سطح PTH در دو گروه مورد بررسی،  صرفاً رابطه مثبت و معنی داری بین میانگین مواجهه با میدان مغناطیسی ELF و سطح PTH در گروه مواجهه یافته دیده شد (۰۰۹/۰> p, ۴۴/۰=r).  

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که جوش‌کاری به صورت پیوسته می‌تواند به عنوان یکی از منابع تولید کننده میدان الکترومغناطیس با فرکانس بی‌نهایت پایین مدنظر قرار گیرد. برای اثبات فرضیه تاثیر احتمالی میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین بر روی حالات روانی و خلقی افراد از طریق تغییرات هورمون پاراتیرویید، نیاز به انجام مطالعات آزمایش‌گاهی و میدانی دقیق تر و جامع تری می‌باشد.


جواد ساجدی فر، امیرحسین کوکبی، کمال اعظم، سمیه فرهنگ دهقان، علی کریمی، فریده گلبابایی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: امروزه جوش‌کاری با الکترود دستی پوشش دار یا SMAWی (Shielded Metal Arc Welding) پرمصرف ترین نوع جوش‌کاری در میان جوش‌کاری‌های قوس الکتریکی می‌باشد. در طول عملیات جوش‌کاری معمولاً عوامل زیان‌آور مختلفی از قبیل فیوم ها، گازها،  گرما، صدا و پرتو فرابنفش تولید می‌شوندکه از دیدگاه بهداشت شغلی، مهم‌ترین این عوامل فیوم‌های جوش‌کاری می‌باشند. مطالعه حاضر سعی دارد تا با مقایسه تراکم عددی و جرمی فیوم‌های منتشره در فرآیندهای جوش‌کاری SMAW مشخص کند که کدام‌یک از تراکم‌های عددی یا جرمی شاخص بهتری از مواجهه با فیوم‌ها را در فرآیندهای جوش‌کاری نشان می‌دهد.

روش کار: این در مطالعه حاضر، دستگاه پایش‌گر گردوغبار GRIMM مدل ۱,۱۰۶ برای ارزیابی تراکم عددی و جرمی فیوم‌های جوش‌کاری SAMW بر روی استیل زنگ نزن ۳۰۴ با ضخامت ۴/۰ میلی متر مورد استفاده قرار گرفت. نمونه برداری از هوا به منظور پایش ذرات در فاصله ۴۱ سانتی متری که نماینده ناحیه تنفسی اپراتور جوش‌کار می‌باشد، انجام شد. سنجش تراکم عددی و جرمی فیوم‌ها در شرایطی صورت گرفت که ولتاژ ۲۵ ولت و قطبیت الکترود به‌صورت جریان مستقیم الکترود مثبت یا DCEPی(Direct Current Electrode Negative) بود.

یافته ها: میزان تراکم عددی و جرمی کلی فیوم‌های جوش‌کاری در ناحیه تنفسی اپراتور جوش‌کار به ترتیب ۱۱۴۰۴۵۱ ذره بر لیتر و µg/m۳ ۱۱/۱۶۳۱ است. بیش‌ترین تراکم عددی مربوط به ذرات در ردیف اندازه  ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (NC۱) با ۹۳۸۹۷۶ ذره بر لیتر و کم‌ترین آن مربوط به ذرات در ردیف اندازه ۵ تا ۵/۶ میکرومتر (NC۷) و ذرات بزرگ‌تر از ۵/۶ میکرومتر (NC۸) به ترتیب با ۲۸۸ و ۴۶۳ ذره بر لیتر بود. هم‌چنین، بالاترین میزان تراکم جرمی مربوط به ذرات در ردیف اندازه  ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (MC۱) و ذرات بزرگ‌تر از ۵/۶ میکرومتر (MC۸) به ترتیب با میزان ۴۵۰ و µg/m۳ ۳۵۵ می‌باشد.

نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین تراکم عددی و جرمی به عنوان دو شاخص ارزیابی ذرات در محدوده سایزی تطابق وجود ندارد و با کوچک‌تر شدن سایز ذرات این عدم تطابق مشهودتر است. از آن‌جایی که ذرات کوچک‌تر به قسمت‌های تحتانی دستگاه تنفسی نفوذ می‌کنند و پتانسیل بالاتری برای اعمال اثرات نامطلوب بهداشتی را دارند، لزوم سنجش و ارزیابی ذرات در ردیف اندازه‌های مختلف و بخصوص کسر ریزتر ذرات احساس می‌شود. لذا تصور می‌شود صرفا در نظر گرفتن  تراکم جرمی و عدم توجه به تراکم عددی در ارزیابی مواجهه با ذرات در محیط‌های کار صنعتی و به خصوص در فرآیند جوش‌کاری، ارزیابی صحیح و درستی از اثرات بهداشتی فیوم‌های جوش‌کاری به عنوان سم سیستمیک ارگان‌های بدن منعکس نخواهد کرد.


ویدا زراوشانی، علی خوانین، احمد جنیدی جعفری، سید باقر مرتضوی، فرحناز خواجه نصیری،
دوره ۶، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: با توجه به اهمیت کنترل‌های مهندسی در پیش‌گیری از مواجهه با پرتوهای مایکروویو، این مطالعه به منظور طراحی و ساخت نوع جدیدی از حفاظ‌های الکترومغناطیسی کامپوزیتی در باند بسامدی ایکس و بررسی عوامل موثر بر اثربخشی آن انجام شد.

روش کار: در این تحقیق از رزین اپوکسی به عنوان بستر و نانوذرات اکسید نیکل به عنوان فیلر و در چهار درصد وزنی (۵، ۷، ۹ و ۱۱) برای ساخت حفاظ‌های کامپوزیتی با سه ضخامت گوناگون (۲، ۴و ۶ میلی‌متر) استفاده شد. مشخصه یابی حفاظ‌ها با استفاده از دستگاه‌های پراش اشعه ایکس و میکروسکوپ الکترون روبشی انتشار میدانی انجام و مقادیر اثربخشی حفاظتی، عمق نفوذ و آستانه نفوذ حفاظ‌ها با استفاده از دستگاه تحلیل‌گر شبکه اندازه گیری شد. با استفاده از آنالیز وزن سنجی دمایی نیز اثر افزایش دما بر تغییرات جرمی حفاظ‌ها بررسی گردید.

یافته ها: حفاظ کامپوزیتی mm ۶-۱۱%، بیش‌ترین مقدار اثربخشی حفاظتی (۱۸/۸۴ درصد) را در فرکانس۰۱/۸ گیگاهرتز و  حفاظ mm ۴-۷%، بیش‌ترین مقدار میانگین اثربخشی حفاظتی (۷۲ /۶۶ درصد) را در باند بسامدی ایکس، به‌دست آورد. ضخامت ۴ میلی‌متر ضخامت بهینه و بحرانی در این مطالعه بود و مقدار عمق نفوذ بیش‌تر از ضخامت کامپوزیت‌ها به‌دست آمد. افزایش مقدار نانوذرات اثر قابل توجهی بر اثربخشی حفاظتی حفاظ‌ها نداشت. حفاظ‌های مورد مطالعه تا دمای ۱۵۰ درجه سانتی گراد مقاوم به حرارت بودند و دچار اُفت وزن نشدند. نانوذرات اکسید نیکل از توزیع و پراشیدگی مطلوبی در بستر اپوکسی برخوردار بودند و آستانه نفوذ در مقادیر اندک نانوذرات اکسید نیکل ظهور نمود.

نتیجه گیری: این مطالعه توانست با به‌کارگیری ضخامت کم و مقدار اندک نانوذرات به حفاظی با اثربخشی چشم‌گیر جهت اهداف بهداشت حرفه‌ای دست یابد، ضمن این‌که از مزایایی چون تولید آسان و ارزان، مقاومت در برابر رطوبت و خوردگی و سبک وزن بودن نیز برخودار باشد. کامپوزیت‌های اکسید نیکل / اپوکسی می‌توانند معرف نسل جدیدی از حفاظ‌های الکترومغناطیس و گزینه مناسبی جهت حفاظت شغلی در برابر پرتوهای مایکروویو باشند. پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، با کاهش عمق نفوذ اثربخشی این حفاظ‌ها بهبود یافته و کارایی آنها در محیط های کاری نیز بررسی گردد.


منیره خادم، فرنوش فریدبد، پرویز نوروزی، عباس رحیمی فروشانی، محمد رضا گنجعلی، سید جمال الدین شاه طاهری، رسول یاراحمدی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: با توجه به مصرف فراوان سموم آفت کش و اثرات مخرب آ‌ن‌ها روی انسان و محیط زیست، استفاده از روش‌های دقیق و معتبر جهت شناسایی و اندازه گیری این سموم ضروری می‌باشد. این مطالعه با هدف طراحی سنسوری با گزینش پذیری بالا برای پایش شغلی و محیطی دیازینون به روش الکتروشیمیایی در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی انجام شد.

روش کار: نانولوله‌های کربنی و پلیمر قالب مولوکولی (MIP) به عنوان اصلاح کننده در ساختار الکترود خمیر کربنی (سنسور) استفاده شدند. روش الکتروشیمیایی ولتامتری موج مربعی جهت تعیین مقدار به‌کار رفت. پارامترهای تأثیر گذار بر پاسخ سنسور مانند pH استخراج، pH آنالیز، غلظت الکترولیت و شرایط دستگاهی مانند فرکانس و دامنه موج مربعی طی آزمایشاتی بهینه سازی شده، سپس پاسخ سنسور برای دیازینون ثبت گردید.

یافته ها: براساس نتایج، سنسور توانایی تشخیص گزینش پذیر دیازینون در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی را داشت. بازه‎ی خطی برای منحنی کالیبراسیون ۱۰-۱۰×۵ تا ۶-۱۰×۱ مولار و حد تشخیـص روش۱۰-۱۰×۷/۲ مولار محاسبه گردید. سایر ترکیبات موجود در ماتریکس نمونه اثر مداخله کننده ای بر پاسخ سنسور نداشتند. در نهایت سنسور برای تعیین مقدار دیازینون در نمونه‌های ادرار، آب آشامیدنی و آب رودخانه بدون نیاز به مرحله آماده سازی خاص و پیچیده‌ای استفاده شد.

نتیجه گیری: قابلیت کاربرد سنسورها در تعیین مقدار سموم می‌تواند نوید بخش پایش‌های سریع در محل آلودگی بوده و امکان انجام پایش را بدون مراحل آماده سازی خاص‎ برای نمونه فراهم آورد.


مهدی اصغری، پروین نصیری، محمدرضا منظم، فریده گل بابایی، حسین عربعلی بیک، علی اکبر شمسی پور، آرمین الله وردی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: برای ارزیابی استرس حرارتی در محیط های کاری از شاخص های مختلفی استفاده می شود اما هیچ‌کدام از این شاخص‌ها مورد پذیرش همگان واقع نشده اند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین معیارهای موثر در انتخاب یک شاخص استرس حرارتی و هم‌چنین وزن دهی این معیارها می باشد.

روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش کیفی و از نوع کاربردی می‌باشد که طی ۱۰ مرحله طراحی و اجرا گردید. در این مطالعه ابتدا با استفاده از تکنیک دلفی و نظرات خبرگان (۳۰ نفر)، معیارهای موثر در انتخاب یک شاخص استرس حرارتی تعیین و سپس برای وزن دهی و اولویت بندی این معیارها از آنالیز سلسله مراتبی فازی استفاده شد.

یافته ها: با تکمیل  پرسش‌نامه  ارسالی توسط خبرگان و بررسی نظرات آن‌ها و با توجه به درصد پاسخ گویی، ۱۱ معیار انتخاب شدند. معیار ساده بودن شاخص با ۶/۷۶ %، بیش‌ترین درصد پاسخ گویی را به‌خود اختصاص داد. اما وزن نسبی این معیار ۰۴۱/۰ به‌دست آمد و کم‌ترین وزن را پس از ارزان بودن از آن خود کرد و در مقایسه با دیگر معیارها دارای اهمیت کم‌تری بود. معیار استاندارد بودن با مقدار۱۴۱/۰،  بیش‌ترین وزن نسبی را به‌خود اختصاص داد.

نتیجه گیری: می‌توان نتیجه گرفت که برای داشتن یک اندازه گیری قابل اعتماد و صحیح، قدم اول انتخاب یک شاخص مناسب و صحیح می‌باشد. برای انتخاب یک شاخص، بر مبنای نظر متخصصین و خبرگان از نظر اهمیت، استاندارد بودن شاخص، مهم‌ترین معیار انتخاب شاخص می‌باشد.  از دیگر معیارهایی که باید مورد توجه قرار گیرد، دقت شاخص، اعتبار و قابلیت اطمینان و هم‌بستگی مناسب با  شاخص‌های استرین فیزیولوژیکی است.


طاهره موسوی، فریده گلبابایی، محمدرضا پورمند، ساسان رضایی، مصطفی حسینی، مهرداد حلمی کهنه شهری، انسیه ماسوریان، علی کریمی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

 مقدمه: امروزه از فیلترهای هپا در بیمارستان‌ها، اتاق‌های پاک، هودهای میکروبیولوژی، اتاق‌های جراحی و داروسازی‌ها جهت حذف میکروارگانیسم‌ها و کاهش مخاطرات بهداشتی استفاده می‌شود. هدف این مطالعه افزایش راندمان فیلترهای هپا با استفاده از تابش UVC جهت کاهش تراکم میکروارگانیسم‌ها می‌باشد..

روش کار: بستر تست جهت سنجش میکروارگانیسم‌های استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنی‌سیلیوم ساخته شد. سوسپانسیون قارچ‌ها و باکتری‌ها به ترتیب با غلظت CFU/ml ۱۰۷ و ۱۰۶ تهیه و توسط مه‌پاش به داخل کانال اسپری گردید. نمونه‌برداری در حالت تابش UVC (با شدت mW/cm۲ ۸/۱) و عدم تابش آن به سطح فیلترها در بازه‌های زمانی ۶۰، ۹۰ و ۱۲۰ دقیقه انجام گرفت. تراکم میکروارگانیسم‌ها برحسب CFU/m۳ تعیین گردید.

یافته ها: اختلاف میانگین تراکم هر چهار نوع میکروارگانیسم استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، باسیلوس سوبتیلیس، آسپرژیلوس نایجر و پنی‌سیلیوم، در حالت تابش UVC  به سطح فیلتر معمولی هپا، نسبت به عدم تابش UVC در هر سه بازه زمانی ۶۰، ۹۰ و ۱۲۰ دقیقه معنادار بود (P value< ۰,۰۵) که نشان‌دهنده‌ی کاهش تراکم میزان نفوذ میکروارگانیسم‌های هوابرد اعم از باکتری و قارچ توسط تابش UVC به سطح فیلتر هپا می‌باشد. کاهش میکروارگانیسم‌ها توسط تابش UVC به این دلیل است که تابش UVC، مواد مولکولی ضروری برای عامل سلولی را تغییر می‌دهد. UVC در دیواره سلول میکروارگانیسم‌ها نفوذ کرده، درنتیجه اسیدهای نوکلئیک و دیگر مواد سلولی حیاتی را تحت تأثیر قرار داده و سبب تخریب و یا غیرفعال کردن میکروارگانیسم‌ها می‌گردد.

نتیجه گیری: تابش UVC به سطح فیلتر هپا اثر مثبتی در کاهش میکروارگانیسم‌ها دارد، به این دلیل که تابش UVC می تواند علاوه بر کاهش تراکم باکتری‌ها سبب کاهش قارچ‌ها نیز ‌شود. درحالی‌که طبق مطالعات بررسی شده در سایر کشورها تابش UVA تنها در کاهش باکتری‌ها تأثیرگذار است. بنابراین برای رسیدن به هدف افزایش کارایی و راندمان فیلترهای هپا، تابش UVC به سطح فیلتر هپا می‌تواند تأثیر به‌سزایی در کاهش میکروارگانیسم‌ها اعم از باکتری و قارچ داشته باشد.


پیام حیدری، سکینه ورمزیار، چیا حکیمی، ثنا شکری،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: با توجه به روند افزایش حمل و نقل جاده ای مواد  خطرناک، در صورت بروز حادثه، اولین گروه های حاضر در محل وقوع، گروه های امدادی (اورژانس، هلال احمر و آتش نشان) می باشند. لذا هدف مطالعه ی حاضر بررسی روایی و پایایی پرسش‌نامه ی سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای می باشد.

روش کار: در ابتدا پرسش‌نامه ی چهار گزینه ای به وسیله منابع علمی و برگه های اطلاعات ایمنی مواد طراحی شد. سپس به منظور بررسی میزان روایی پرسش‌نامه از نظر ۱۰ نفر از متخصصین و جهت بررسی پایایی پرسش‌نامه از روش آزمون – بازآزمون توسط ۲۰ نفر از گروه های امدادی در فواصل زمانی دو هفته ای استفاده شد. نقطه ی برش پرسش‌نامه نیز توسط منحنی ویژگی عملی گیرنده  (ROC) تعیین گردید.

یافته ها: میانگین سنی و سابقه کار شرکت کنندگان به ترتیب ۵۷/۲±۴۲/۳۲ و ۷۰/۲±۷۵/۷ سال به دست آمد. نتایج هم‌بستگی سؤالات آزمون با یک‌دیگر نشان داد که آلفای کرونباخ به دست آمده ۷۰۸/۰ می باشد و ثبات و پایایی نمره های آزمون در طول زمان نیز نشان داد که هم‌بستگی بین سوالات در سری اول دوم در سطح معناداری قابل قبول است (۶۹۸/۰=r با ۰۱۲/۰ = P-value). بهترین مقدار نقطه ی برش پرسش‌نامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امداد و نجات با حساسیت ۶۰ درصد و ویژگی ۵۰ درصد (یک منهای ویژگی برابر ۵۰ درصد)، ۵/۱۸ به دست آمد.

نتیجه گیری: پرسش‌نامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای از نظر روایی و پایایی مورد تایید و استفاده از آن در مطالعات آینده  از اعتماد و اعتبار کافی برخوردار است.


فرانک مساکینی، فاطمه نوربخش، سحر هنرمند جهرمی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: عفونت های بیمارستانی به عنوان  یکی از مهم ترین عوامل  خطر در بخش های مراقبت بهداشتی شناخته می شوند و بهداشت دست به ویژه در گروه پرستاری اولین گام در کنترل این عفونت ها می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر شستن دست  به روش معمولی با مواد ضد عفونی کننده بدون آب درآلودگی میکروبی دست پرستاران بیمارستانی انجام شده است.

روش کار: از دست ۳۰ نفراز پرستاران دربخش های داخلی، جراحی، اطفال، اوژانس، CCU، ICU و قلب در۴ مرحله  قبل  و بعد از شست و شو با صابون و قبل و بعد از شست و شو با مایع hand rub نمونه گیری به عمل آمده و نمونه ها در محیط  بلاد آگار و  ائوزین متیلن بلو کشت و سپس با رنگ آمیزی گرم، تست کاتالاز، مانیتول سالت آگار و کواگولاز تشخیص داده شدند.  

یافته ها: نتیجه مطالعه نشان داد از ۳۰ نمونه کشت دست در محیط EMB ،تمام نمونه ها فاقد رشد و در محیط بلادآگار، تمام  نمونه ها  قبل از شست و شو با صابون و نیز مایع با بنیان الکلی بدون آب hand rub دارای کشت مثبت استافیلوکوک بوده و بیش ترین اثربخشی پس ازاستفاده از مایع الکلی hand rub می باشد. هم  چنین کشت نمونه ها در محیط مانیتول وانجام تست کواگولاز بیان گر رشد (۸۰%) استافیلوکوک (کوآگولاز منفی) و (۲۰%) استافیلوکوک اورئوس (کواگولازمثبت) بودند.

نتیجه گیری: در مطالعه حاضر، شست و شو با صابون تاثیری در میکروب زدایی  کف دست کارکنان نداشته است اما ضدعفونی  با مایع الکل hand rub، ارتباط  معنی داری را در کاهش بار میکروبی کشت دست  کارکنان  نشان می دهد که بیان گر این است مایع الکل از مایع صابون در کاهش آلودگی موثرتر بوده است.



صفحه ۲ از ۶     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb