۳۶ نتیجه برای جعفری
رضوان قشقایی، غلامرضا سبزقبایی، سولماز دشتی، سمیرا جعفری آذر، فرهاد صالحی پور،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: حوادث مربوط به حمل و نقل کالاهای خطرناک در بنادر، همواره یکی از عوامل تهدید کننده انسانی و محیط زیستی بوده است. هدف از انجام این تحقیق، مطالعه پیامد حوادث مربوط به کالاهای خطرناک با انجام مدل سازی و پیش-بینی پیامدهای فاجعه بار این کالاها با استفاده از نرم افزارهای معتبر مدیریتی بوده تا علاوه بر مشخص نمودن محدوده متأثر از پیامدهای گوناگون این کالاها، به ارایه اقدامات مدیریتی لازم جهت کاهش تلفات انسانی و محیط زیستی در سایت ها و انبارهای نگه داری کالای خطرناک در بنادر پرداخته شود.
روش کار: در مطالعه حاضر با استفاده از نرم افزارهای PHAST و ALOHA به بررسی پیامد آتش سوزی متانول به عنوان یکی از بیش ترین کالاهای خطرناک وارد شده به ترمینال کانتینر بندر امام خمینی(ره) پرداخته شده است و هم چنین مناطقی تهیه و آنالیز گردید که اثرات ناگوار پیامد در آن نقاط در حدی بالا می باشد که می تواند برای افراد و محیط-زیست ایجاد خطر نماید.
یافته ها: براساس نتایج گستره پوشانندگی آلودگی احتمالی ایجاد شده (محدوده ممنوعه) حداقل تا شعاع ۷۹ متری و بهترین مکان جهت قرارگیری گروه های پشتیبانی از پایان منطقه ممنوعه تا فاصله ۱۰۶ متری در اطراف محوطه کالای خطرناک لازم و ضروری می باشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه مخزن متانول به عنوان کانون اصلی خطر معرفی گردید. در همین راستا اجرای قوانین ایمنی، برطرف کردن نقایص مکانیکی در اسرع وقت، برگزاری دوره های آموزشی و اقدامات مؤثر در پیش گیری و اطفاء حریق به منظور کاهش تعداد تلفات امری ضروری می باشد. هم چنین تمهیداتی نظیر طراحی خروجی فاضلاب ها و جنس مناسب سطح زمین محوطه کالای خطرناک و پیش بینی های لازم در خصوص تخلیه اضطراری با توجه به شرایط جوی منطقه (سرعت و مسیر باد) توصیه گردید
روح اله حاجی زاده، علی خوانین، احمد جنیدی جعفری، محمد برمر، سمیه فرهنگ دهقان،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: کنترل مبتنی بر جذب و عایق بندی یکی از انواع روش های کنترل فنی و مهندسی صدا می باشد. در جاهایی که بتوانیم از تایلی استفاده کنیم که هم بتواند به عنوان جاذب صوت و هم ویژگی عایق صوت داشته باشد باعث می شود میدان صوتی در قسمت منبع صوتی به سمت میدان آزاد سوق داده شود و همچنین باعث افزایش افت انتقال صوت به بخش های دیگر شود. این مطالعه به منظور ارتقاء خصوصیات آکوستیکی فوم پلی یورتان نرم با خصوصیات توام جاذب و عایق صوتی صورت گرفت.
روش کار: برای بهینه سازی افت انتقال و ضریب جذب صوت توام و تعیین طرح آزمایش از نرم افزار Expert Design از طریق روش سطح پاسخ استفاده شد. در این طرح ، پارامترهای ضخامت ، فاصله هوایی در پشت تایل آکوستیکی، میزان نانوالیاف پلی آکریلونیتریل(PAN NF)، پلی ونیلیدین فلوراید(PVDF NF) و نانوذرات خاک رس به عنوان متغیرهای ورودی در نظر گرفته شد. نانو الیاف پلی آکریلونیتریل و پلی وینیلیدین فلوراید با استفاده از تکنیک الکتروریسی ساخته شد. نانوذرات خاک رس با قطر ۲-۱ نانو متر از نوع مونتمریلونیت از شرکت سیگما آلدریچ تهیه شد. طراحی آزمایش با استفاده از نرم افزار Expert Design۷ تعیین گردید. ۵۰ نمونه نانو کامپوزیت بر اساس رانهای آزمایشی ساخته شدند. اندازه گیری افت انتقال صوت براساس استاندارد ASTM E۲۶۱۱–۰۹ و اندازه گیری ضریب جذب بر اساس استاندارد ISO۱۰۵۳۴-۲ با استفاده از دستگاه امپدانس تیوب BSWA SW۴۷۷ ۵۵۰۰۰۵ صورت گرفت. کامپوزیتهای بهینه برای هر محدوده فرکانسی تعیین شدند.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب و افت انتقال صوت توام در محدوده فرکانسی پایین و میانی در ران آزمایشی که فوم پلی یورتان حاوی ۵/۱ درصد نانوذرات خاک رس، ۵/۰ درصد PAN NF، ۵/۱ درصد PVDF NF، ضخامت ۲ سانتیمتر و فاصله هوایی ۵/۱ سانتیمتر بود بدست آمد (به ترتیب ۰۲/۲ و ۶۴/۰). نانو کامپوزیتهای دارای بیشترین ضریب جذب و افت انتقال صوت توام نسبت به فوم پلی یورتان خالص بودند و در محدوده فرکانسی پایین، میانی و بالا به ترتیب ۰۲/۲، ۹۱/۱ و ۵۳/۲ برابر دارای ضریب جذب و افت انتقال توام بالاتری بودند. با افزایش ضخامت و فاصله هوایی ضریب جذب و افت انتقال صوت توام در همه محدودههای فرکانسی افزایش یافت. در ضخامت ۲ سانتیمتر، با افزایش هر دو نانوالیاف، ضریب جذب و افت انتقال صوت توام افزایش یافت. بیشترین ضریب جذب و افت انتقال صوت توام زمانی اتفاق افتاد که هر دو نانوالیاف در حداکثر مقدار خود بودند.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که اضافه کردن نانوذرات خاک رس، نانو الیاف پلی آکریلونیتریل و نانوالیاف پلی ونیلیدین فلوراید به فوم پل یورتان باعث افزایش ضریب جذب و افت انتقال صوت توام در مقایسه با فوم پلی یورتان خالص میشود. میتوان از نانوکامپوزیتهای بهینه در بخشهایی که بطور همزمان نیاز به جذب و کاهش انتقال صدا میباشند، استفاده کرد.
حسن ایروانی، محمد جواد جعفری، رضوان زنده دل، سهیلا خداکریم، آتنا رفیعی پور،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: سولفید هیدروژن(H۲S) گازی سمی است که اثرات نامطلوبی بر سلامت انسان و تجهیزات دارد. یکی از روشهای حذف گاز H۲S استفاده از بسترهای جاذب است. در مطالعه حاضر به بررسی تأثیر افزودن نانوذرات اکسیدهای آهن Fe۲O۳ و Fe۳O۴ به بستر زئولیتی ZSM-۵ بر کارایی حذف H۲S از جریان هوا پرداخته شد.
روش کار: در این تحقیق نانوذرات Fe۲O۳ و Fe۳O۴ به روش تلقیح مرطوب و با نسبتهای وزنی ۳% و ۵% بر روی بستر زئولیتی ZSM-۵ بارگذاری شد و خصوصیات ساختاری بستر با آزمونهای XRD، BET و عکس برداری SEM مورد مطالعه قرار گرفت. سپس غلظتهای ۳۰ppm، ۶۰، ۹۰ و ۱۲۰ از گاز H۲S در یک سیستم پایلوت و در سه محدوده دمایی ۱۰۰oC، ۲۰۰ و ۳۰۰ تهیه شد و ظرفیت جذب بستر در حذف آلاینده مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: صحت بارگذاری نانوذرات و ساختار متخلخل بستر با آزمون XRD و SEM مورد تأیید قرار گرفت. آزمون BET نشان داد که بارگذاری نانوذرات اکسید آهن بر روی بستر باعث کاهش سطح ویژه آن میشود امّا افزایش درصد بارگذاری نانوذرات بر روی بستر و افزایش دما از ۱۰۰ به ۳۰۰oC در این مطالعه زمان رسیدن به نقطه شکست را افزایش داد. بیشترین ظرفیت جذب گاز H۲S نیز برای بستر ZSM-۵/Fe۳O۴-%۵ در تراکم ppm۱۲۰ و معادل mgH۲S/g zeolite ۴۹/۴۴ بدست آمد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بارگذاری نانوذرات اکسید آهن بر روی بستر زئولیتی ZSM-۵ توانایی حذف گاز H۲S را در دمای بالا بدلیل تأثیر واکنش کاتالیستی افزایش میدهد و بنابراین میتواند بعنوان یک روش مناسب جهت حذف آلایندههای مشابه بکار رود.
میلاد عباسی، سیاوش اعتمادی نژاد، احمد مهری، مریم قلع جهی، روح الله فلاح مدواری، رقیه جعفری تالارپشتی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: اگرچه مشخصه های صوتی از قبیل شدت و فرکانس صدا عامل اصلی ایجاد اثرات مضر صدا هستند اما توجه به ویژگی ها و صفات شخصیتی افراد بعنوان میزبان اثرات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تیپ های شخصیتی بر حساسیت، آزردگی صوتی و درک بلندی صدا ناشی از مواجهه به صدای فرکانس بالا انجام گردید.
روش کار: این مطالعه مداخله ای و آزمایشگاهی در سال ۹۷ در میان ۸۰ دانشجو کارشناسی و کارشناسی ارشد انجام گردید. جهت انجام این مطالعه صدایی با طیف فرکانسی بالا با تراز dBA ۶۵ به مدت یک ساعت در اتاقک اکوستیک برای داوطلبین پخش گردید. سپس از افراد خواسته شد با تکمیل پرسشنامه های آزردگی صوتی، حساسیت صوتی، درک بلندی صدا، پرسشنامه شخصیت آیزنک و پرسشنامه اطلاعات زمینه و دموگرافیک، مقدار آزردگی، حساسیت، درک صوتی و صفات شخصیتی خود را مشخص نمایند. در نهایت با استفاده از آزمون های کای دو، تی مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره یا MANOVA داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: در این مطالعه میانگین و انحراف معیار حساسیت، آزردگی و درک بلندی صدا برای کل افراد بترتیب ۷۱/۰۸±۷/۵۴، ۵۳/۰±۱/۷ و ۱۳/۱±۷۹/۲ بدست آمد. میانگین حساسیت، آزردگی، درک بلندی صدا بر حسب صفات شخصیتی افراد بطور معنی داری متفاوت بود بگونه ای که میانگین آنها در افراد روان رنجور و درون گرا بیشتر بود. براساس نتایج آزمون MANOVA، صفات شخصیتی افراد بر میزان حساسیت، آزردگی و درک افراد از بلندی صدا اثر معنی داری داشتند (P-value=۰,۰۰۱). بگونه ای که روان رنجوری و درون گرایی بترتیب بیشترین اثر را بر حساسیت و آزردگی افراد داشتند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که صفات شخصیتی از قبیل درون گرایی و روان رنجوری توانستند حساسیت، آزردگی و درک افراد از بلندی صدا را تحت تاثیر قرار دهند.
فاطمه فصیح رامندی، اصغر صدیق زاده، محمد جواد جعفری، سهیلا خداکریم،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: تعیین توزیع اندازه ذرات در شناسایی خواص فیزیکی و شیمیایی آن ها، ارزیابی اثرات شان بر سلامتی انسان و روش های کنترل آن ها، بسیار موثر می باشد. یکی از مهمترین تجهیزاتی مورد استفاده در تعیین توزیع اندازه ذرات، دستگاه تحلیل گر دیفرانسیلی تحرک الکتریکی ذرات (DMA) می باشد. در این مطالعه ضمن طراحی و ساخت دستگاه DMA، توزیع اندازه ذرات آئروسل توسط آن انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی-آزمایشگاهی، بر اساس تئوری های حاکم بر رفتار آئروسل ها در میدان های الکتریکی، ابعاد هندسی و شرایط عملیاتی دستگاه DMA با استفاده از نرم افزار FORTRAN تعیین شد. طراحی نقشه فنی قطعات تشکیل دهنده دستگاه DMA با استفاده از نرم افزار SOLIDWORKS-۲۰۱۷ انجام شد. عملکرد دستگاه DMA طراحی شده، توسط مطالعه توزیع اندازه ۱۲ دامنه ذرات DOP تولید شده توسط مولد ذرات در ۱۵ ولتاژ انجام گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از اعمال ولتاژهای مختلف به دستگاه DMA، نشان داد که در هر ولتاژ یک دامنه از اندازه ذرات بیشترین تعداد ذرات را در خروجی دستگاه به خود اختصاص می دهند. بطوریکه ذرات ۳/۰ -۲۶/۰ میکرومتر در ۳۵۰۰ ولت و ذرات بزرگ تر از ۲ میکرون در ۹۰۰۰ ولت دارای بیشترین تعداد در خروجی دستگاه DMA بودند.
نتیجه گیری: سیستم های DMA، یک ابزار قدرتمند در تعیین توزیع اندازه ذرات در دامنه نانومتر تا میکرومتر می باشند. بطوریکه با دانستن ولتاژ لازم برای جداسازی یک اندازه خاص از ذرات، می توان طیف اندازه ذرات مجهول را به وسیله دستگاه DMA مشخص نمود.
رضا جعفری ندوشن، مصطفی عظیم زاده، سحر باقری، عارفه دهقانی تفتی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: در سال های اخیر تمایل به استفاده از فیبرهای طبیعی در ساخت جاذب های صوتی افزایش یافته است. مواد با پایه فیبر طبیعی علاوه بر چگالی پایین و هزینه تولید اندک، زیست تجزیه پذیر نیز میباشند. در این پژوهش به بررسی رفتار آکوستیکی نمونه های نانوکامپوزیتی حاوی تفاله چای و پلی پروپیلن و همچنین اثر نانوذره رس در میزان ضریب جذب صوت پرداخته شده است.
روش کار: در این مطالعه ۴ نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای و پلی پروپیلن به همراه نانوذره رس و ۴ نمونه با نسبت های وزنی مختلف از تفاله چای، پلی پروپیلن بدون حضور نانوذره رس به قطر ۳ سانتی متر و ضخامت ۴ سانتی متر ساخته شد. سپس با استفاده از دستگاه امپدانس تیوب میزان ضریب جذب صوت نمونهها اندازه گیری گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که ضریب جذب صوت با افزایش درصد وزنی تفاله چای نسبت به پلی پروپیلن، افزایش می یابد. افزایش ۶۰ درصدی تفاله چای نقش ویژه ای در جذب امواج صوتی در فرکانس ۱۰۰۰ هرتز و همچنین طیف فرکانسی ۲۵۰۰ تا ۶۳۰۰ هرتز داشت به طوری که نمونه TW۶۰ N۵ در فرکانس های ۱۰۰۰ و ۶۳۰۰ هرتز به ترتیب ضریب جذب صوت ۰,۹۴ و ۰.۸۴ داشته است. مقایسه نتایج ضریب جذب صوت نمونه های کامپوزیتی و نانوکامپوزیتی نشان داد که در فرکانس های بالاتر از ۲۰۰۰ هرتز، جذب صوت با افزودن نانوذره رس به میزان ۵ درصد افزایش می یابد.
نتیجه گیری: میتوان از جاذبهای صوتی بر پایه تفاله چای با توجه به عملکرد جذب صوتی بالا و اینکه یک ماده طبیعی و دوست دار محیط زیست بوده و فاقد اثرات مضر بر روی سلامت انسان است به عنوان یک جاذب مقرون به صرفه در کنترل صدا استفاده نمود.
احسان گروسی، عادل مظلومی، امیرهمایون جعفری، احمدرضا کیهانی، علی شریف نژاد، منصور شمسی پور، رامین کردی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: استفاده از اگزواسکلتون ها بهعنوان یک مداخله ارگونومیک نوین جهت کاهش ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی عضلانی و افزایش عملکرد انسان در انقلاب صنعتی نسل چهارم نمود پیدا کرده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی استفاده از اگزواسکلتون گردنی هنگام کار در ارتفاع بالای سر از نقطهنظر سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی از ۱۴ شرکتکننده مرد خواسته شد تا وظیفه شبیهسازی شده بستن پیچ و مهره در ارتفاع بالای سر را در دو حالت استفاده و بدون استفاده از اگزواسکلتون گردنی (مداخله ارگونومیکی) و دو زاویه پوسچرال گردن بهصورت تصادفی انجام دهند. حین اجرای وظیفه، فعالیت الکتریکی عضلات هدف در ناحیه گردن و شانه با روش الکترومیوگرافی سطحی ثبت میشد. علاوه بر این، در پایان اجرای هر وظیفه، شرکتکنندگان پرسشنامه میزان ناراحتی درک شده را تکمیل میکردند. پردازش سیگنالهای الکترومیوگرافی با نرمافزار Matlab ۲۰۱۷b انجام شد و میزان سطح فعالیت الکتریکی عضلات هدف نسبت به حداکثر فعالیت عضلانی نرمالسازی شد. آنالیز دادههای با مدل Random intercept mix در نرمافزار STATA ۱۴ انجام شد.
یافته ها: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش معنادار میانگین ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانهها شد ولی در ناحیه سایر نواحی، تفاوتی آماری معناداری وجود نداشت. نتایج میانگین سطح فعالیت عضلات استرنوکلیدوماستوید و اسپلینوس کاپیتیس سمت راست و چپ در حین استفاده از اگزواسکلتون گردنی بهصورت معنیداری کاهشیافته بودند؛ اما این اختلاف برای عضلات ذوزنقهای افزایش معنیداری را نشان داد.
نتیجه گیری: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن شد که علت آن مربوط به توزیع وزن سر و گردن توسط جک نگهدارنده اگزواسکلتون در هنگام خمش رو به عقب گردن بود. در طراحی اگزواسکلتون گردنی برای ناحیه شانه و بازو حمایتی در نظر گرفته نشده بود که دلیل وجود نتایج غیر معنادار در ناحیه شانهها را توجیه میکند؛ بنابراین استفاده از اگزواسکلتون گردنی با اضافه کردن حمایت بیشتر در نواحی شانهها میتواند بهعنوان یک مداخله ارگونومیکی برای کار در ارتفاع بالای سر توصیه گردد.
مسعود فیضی، علی جعفری، حجت احمدی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: به دلیل وضعیت رشدنیافته مکانیزاسیون، ارّه موتوری یکی از ابزارهای پرکاربرد در جنگلهای ایران است. این ابزار، بهواسطه ارتعاشات انتقالیافته از طریق دسته به اعضای بدن، میتواند موجب ایجاد اختلالات ناخواسته (مانند سندرم انگشت سفید) گردد. شناسایی این ارتعاشات میتواند موجب به حداقل رساندن شدت این اختلالات گردد. این مطالعه هدف بررسی تأثیر گونههای مختلف چوب جنگلی (راش، ممرز و توسکا) بر ارتعاشات انتقالیافته به مچ و بازو را دنبال میکند.
روش کار: آزمایشها در چهار عملیات شامل برش مقطعی راش، ممرز و توسکا و حالت بدون برش بهعنوان تیمار شاهد انجام شد. شتاب ارتعاشات در سه جهت تعریفشده در سیستم مختصات دکارتی در سه نقطه شامل دسته ارّه موتوری، مچ و بازوی کاربر اندازهگیری شد. با استفاده از دادههای حوزه زمان و فرکانس شتاب ارتعاشات، جذر میانگین مربعات (RMS)، برآیند شتاب ارتعاش، انتقالپذیری کلی ارتعاش و شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی بر اساس استانداردهای ISO ۵۳۴۹ (۲۰۰۱) و ISO ۱۰۸۱۹ (۲۰۱۳)، محاسبه شدند. پارامترهای محاسبهشده در نرمافزار SAS مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که تغییر گونه چوب، میتواند بهطور معنیداری بر میزان جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش در هر سه نقطه تأثیر بگذارد. مقدار جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش از دسته به سمت بازو روند کاهشی داشت. جالب است که تفاوتهای معنیداری در انتقالپذیری ارتعاش در فرکانسهای مختلف مشاهده شد. این مطالعه تأیید میکند که اندامهای بدن ارتعاشات با فرکانسهای بالا را بهتر از فرکانسهای پایین میرا میکنند.
نتیجه گیری: هرچند که میزان جذر میانگین مربعات در حالتهای برش چوب نسبت به نمونه شاهد کمتر است، امّا مقدار شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی و درنتیجه خطر ابتلا به عارضه انگشت سفید در حالتهای برش چوب بیشتر است. همچنین، شتاب ارتعاش در برخی از فرکانسها (زیر ۴۰ هرتز برای مچ و زیر ۲۵ هرتز برای بازو) حین انتقال، باوجود میرایی معنیدار در ارتعاشات کلی، تقویت شده است.
علی جعفری، محمدرضا منظم اسمعیلپور، علی خوانین، مائده لشگری، سیدعلی قریشی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: جاذبهای آکوستیکی رشتۀ چوب - سیمان (WWCPs) موادی هستند که در کنار کاربردهای آکوستیکی بهعنوان عایقهای گرما، انرژی و رطوبت نیز مصرف دارند. پژوهش پیش رو جهت طراحی، ساخت و تعیین تأثیر پارامترهای اساسی تولید و عرضه این محصول یعنی ضخامت و دانسیته بالک بر روی ضریب جذب صدا در دو بازه فرکانسی پائین و بالا انجام شد.
روش کار: مراحل ساخت نمونه شامل آمادهسازی و ترکیب مواد اولیه، قالبگیری با استفاده از قالبهای منطبق با قطر لولههای امپدانس و نهایتاً خروج از قالب و خشکسازی میباشد. نمونهها در دو ضخامت ۲ و ۴ سانتیمتر و سه دانسیته بالک ۴۰۰، ۵۰۰ و ۶۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب ساخته شدند. اندازهگیری ضریب جذب آکوستیکی بر اساس استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ انجام شد.
یافته ها: بر اساس یافتههای این پژوهش در بازه فرکانسی پائین، افزایش ضخامت از ۲ به ۴ سانتیمتر، افزایش ضریب جذب به مقدار ۰,۱۶ و ۰.۲۳ در فرکانس ۵۰۰ هرتز را به ترتیب برای دانسیتههای ۴۰۰ و ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب به دنبال داشت. در بازه فرکانسی بالا نیز افزایش ضخامت موجب اضافه شدن یک پیک جذبی و بالا رفتن مقدار این پیکهای جذب تا ۰.۹۲ شد. در نمونههای با ضخامت ۴ سانتیمتر، با افزایش دانسیته بالک از ۴۰۰ به ۶۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب، پیک جذب در بازه فرکانسی پائین به مقدار ۰.۴ افزایش یافت. این افزایش دانسیته در ضخامت ۲ سانتیمتر و بازه فرکانسی بالا نیز پیک جذب را به مقدار ۰.۲۶ افزایش داد.
نتیجه گیری: جاذبهای WWCPs جزو معدود جاذبهای آکوستیکی هستند که از قابلیت تولید انبوه در کنار زیبایی ظاهری و ویژگیهای مکانیکی قابلقبول برخوردار هستند. افزایش ضخامت این نوع جاذب، جذب آنها را در هر دو بازه فرکانسی بالا و پائین افزایش میدهد. با افزایش دانسیته بالک البته تا حدود ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب نیز کارایی جذب در هر دو رنج فرکانسی بهبود مییابد.
عادل جعفری فتح، فرشید قربانی شهنا، عبدالرحمن بهرامی، مجید حبیبی محرز،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: با گسترش پاندمی کووید ۱۹ (COVID-۱۹) و عدم ایجاد حفاظت کافی توسط تجهیزات حفاظتی موجود، توجه بسیاری از پژوهشگران به توسعه ی تجهیزات حفاظت تنفسی ارتقایافته، سوق یافته است. نانوفیبرهای الکتروریسیشده، به دلیل دارا بودن خواص ویژه و قطر الیاف در ابعاد نانومتری، گزینه ی مناسبی جهت ارتقای خصوصیات عملکردی بسترهای معمول مورد استفاده در ماسکها هستند. هدف مطالعه ی حاضر، بهینهسازی فرایند الکتروریسی برای ساخت بسترهای نانوفیبری پلی اکریلونیتریل (PAN) بر پایه ی جاذب چارچوبهای ایمیدازول زئولیتی-۸ (ZIF۸) و بهکارگیری بستر بهینهشده در ماسکهای پزشکی بهمنظور افزایش عملکرد حفاظتی این ماسکها است.
روش کار: در این مطالعه، برای سنتز ZIF۸، از روش دوستدار محیط زیست در محیط آبی استفاده شد. در ادامه، محلولهای پلیمری PAN/ZIF۸ در حلال دی متیل فرمامید آمادهسازی شده و سپس نحوه ی اثر پارامترهای الکتروریسی، ازجمله غلظت محلول پلیمری، ولتاژ اعمالی الکتروریسی، فاصله ی الکتروریسی و دبی تزریق پلیمر بر روی قطر و یکنواختی (درصد ضریب تغییرات نانوفیبرها) با بهرهگیری از طرح آزمایشات سطح-پاسخ (RSM) بر اساس طرح مرکب مرکزی (CCD) مورد بررسی قرار گرفت. درنهایت بستر PAN/ZIF۸ بهینه شده و بستر PAN بر روی زیرلایه ی اسپان باند، الکتروریسی شد و وزن پایه، میانگین قطر فیبرها، راندمان فیلتراسیون، افت فشار و فاکتور کیفیت بسترها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: با توجه به نتایج کسبشده، شرایط بهینه ی الکتروریسی محلول پلیمری PAN/ZIF۸ برای پارامترهای غلظت محلول پلیمری، ولتاژ الکتروریسی، دبی تزریق و فاصله ی الکتروریسی، به ترتیب w/v% ۷۰، kv ۲۰، ml.hr-۱ ۰/۴ و ۱۸ cm به دست آمد. همچنین نتایج مطالعه ی حاضر، حاکی از این بود که ماسک دارای بستر نانوفیبری PAN/ZIF۸ با وجود وزن پایه ی کمتر، از عملکرد فیلتراسیون بهتر (۹۸/۵۱%)، افت فشار پایینتر (۳۱/۴۲ Pa) و درنهایت فاکتور کیفیت بالاتر (Pa-۱ ۰/۱۴۰۱) در مقایسه با سایر ماسکهای مورد بررسی برخوردار است.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه ی حاضر، حاکی از این بوده که بسترهای ساختهشده ی PAN/ZIF۸، از عملکرد فیلتراسیونی خوبی برای استفاده در تجهیزات حفاظت تنفسی برخوردار هستند و میتوان با مدل توسعه دادهشده، نانوفیبرهای یکنواخت و پیوسته با قطر دلخواه را برای کاربردهای خاص، بهویژه در ساختار بسترهای فیلتراسیونی ماسکهای حفاظت تنفسی استفاده کرد.
مرضیه ایزدی لای بیدی، عادل مظلومی، جبرائیل نسل سراجی، فرامرز قره گوزلو، امیرهمایون جعفری، زهرا شیرژیان، کمال اعظم،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کنترل ترافیک هوایی یک فرایند بسیار پیچیده شامل تعامل چندگانه سیستم انسان-ماشین میباشد که بارکاری ذهنی انسان نقش مهمی در این فرایند ایفا میکند. امروزه شاخصهای الکتروآنسفالوگرافی به عنوان نشانگرهای جدید در حوزه ارزیابی بارکاری ذهنی مطرح میباشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین شاخص تتای سیگنالهای مغزی و بارکاری ذهنی در کنترلرهای ترافیک هوایی میباشد.
روش کار: در این مطالعه چهارده نفر کنترلر ترافیک هوایی شرکت نمودند. کنترلرها دو سناریوی بارکاری کم و زیاد را بر اساس مؤلفههای بار وظیفه در شبیه ساز کنترل ترافیک هوایی انجام دادند. بارکاری ذهنی کنترلرها در این دو سناریو با استفاده از پرسشنامه NASA-TLXمورد ارزیابی قرار گرفت. امواج الکتروآنسفالوگرافی افراد در طول انجام وظایف به طور مستمر ثبت شد. سپس، توان مطلق تتا با استفاده از تبدیل سریع فوریه در نواحی مختلف مغزی با استفاده از نرمافزار متلب استخراج گردید و در شرایط بارکاری بالا و پایین با یکدیگر مقایسه شد.
یافته ها: نتایج حاصل از مقیاس فردی NASA-TLXبیانگر این است که بین نمره خام بارکاری در شرایط بارکاری بالا و شرایط بار کاری پایین تفاوت معنیدار وجود دارد (۰۰۱/۰ > P). اختلاف بین توان مطلق تتا در شرایط بارکاری بالا و بارکاری پایین در تمامی مناطق اندازهگیری شده ازلحاظ آماری معنادار بود (۰۵/۰ > P) و در درجه اول این شاخص در مناطق فرونتال در شرایط بارکاری بالا افزایش یافت. همچنین با افزایش سابقه کاری، توان مطلق تتا در سطح بارکاری بالا در سمت چپ فرونتال افزایش یافت (۰۲۱/۰ = P، ۶۰۷/۰ = r).
نتیجهگیری: توان مطلق تتا شاخص خوبی به منظور ارزیابی بارکاری ذهنی در سطوح مختلف وظیفه کنترل ترافیک هوایی میباشد؛ بنابراین میتواند به عنوان ابزاری مناسب برای طراحی سیستمهای پیچیده انسان -ماشین استفاه شود.
مهدی علی نیا آهندانی، صبا کلانتری، منیره خادم، فاطمه جعفری، کمال اعظم، فریده گلبابایی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: ترکیبات آلی فرار (VOC’s)، از جمله آلایندههای خطرناک هوا هستند که جهت نمونهبرداری از آنها از لولههای جاذب نمونهبردار زغال فعال استفاده میشود. هدف این مطالعه، بررسی ساختار و عملکرد لوله جاذب زغال فعال ساخت داخل در مقایسه با نمونه تجاری متداول آن در بازار جهت نمونهبرداری از ترکیبات آلی فرار، بهویژه تولوئن، میباشد.
روش کار: در این مطالعه تجربی از دو نوع لوله جاذب نمونهبردار زغال فعال ساخت داخل و مدل تجاری شرکت SKC بهعنوان نمونه مرجع استفاده شد. جهت بررسی ساختار ریخت شناسی از میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM)، تعیین ساختار تخلخل از آنالیز BET و جهت پایش عنصری از آزمون EDAX استفاده شد. به منظور بررسی عملکرد جذبی، تحت شرایط یکسان، غلظت های مختلف آلاینده از لوله ها عبور داده شد و نتایج در روزهای ۰، ۱۵ و ۳۰ آنالیز شدند. در نهایت امکان کاربرد عملی لوله های جاذب نمونهبردار به منظور نمونهبرداری از تولوئن در هوای یک واحد جایگاه سوخت نیز بررسی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد سطح ویژه و حجم منافذ لوله جاذب نوع تجاری با تفاوت اندکی از لوله جاذب ساخت داخل بیشتر است. نتایج تست EDAX مقادیر اندک (۱%) از عناصر ناخالصی در جاذب ساخت داخل را نشان داد. بررسی اثر زمان بازیافت و تراکم ورودی آلاینده در هردو جاذب معنادار شد. نتایج فاز میدانی نشان داد میانگین جذب در جاذب های ساخت داخل و نوع تجاری تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند. میزان صحت و دقت عملکرد لوله جاذب ساخت داخل به ترتیب ۷۷/۹۰ و ۷۶/۹۱ درصد بهدست آمد. با بررسی تاثیر روز بازیافت در فاز میدانی، این ارتباط برای جاذب ساخت داخل به صورت معنادار، و برای جاذب تجاری ارتباطی یافت نشد.
نتیجه گیری: کارایی جذب تولوئن توسط لوله های جاذب ساخت داخل در نمونهبرداری از تراکم های بالا با نوع تجاری آن علارغم وجود تفاوت های ساختاری اندک شباهت بسیاری داشته، اما برای کاربرد در محیط هایی با تراکم پایین (۱۰ ppm و کمتر) توصیه نمی شود.
روح اله فلاح مدواری، ریحانه سفیدکار، رضا رئیسی، غلامحسین حلوانی، رضا جعفری ندوشن،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با توجه به فراوانی و تعداد زیاد کارگران شاغل در کارگاه های خرد و کوچک کشور ایران و نیز اهمیت سلامت شاغلین، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خستگی مزمن در ارتباط میان بار کاری ذهنی و توانایی انجام کار با شکست شناختی با استفاده از تحلیل مسیر انجام پذیرفت.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از روش مقطعی بر روی نمونه ای از شاغلین کارگاه های خرد و کوچک صنعتی شهر اقلید انجام پذیرفت. داده ها با استفاده از معیارهای مختلف، از جمله پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و شغلی، شاخص بار کار ذهنی (NASA–TLX)، شاخص توانایی انجام کار (WAI) و همچنین پرسشنامه های خستگی مزمن و شکست شناختی جمع آوری گردید. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون همبستگی و مدل سازی تحلیل مسیر در نرم افزارهایSPSS (ورژن ۲۴) و AMOS استفاده گردید.
یافته ها: میانگین نمره کلی بار کاری ذهنی، توانایی انجام کار، خستگی مزمن و شکست شناختی به ترتیب ۶۹/۶۳، ۳۵/۲۰، ۱۵/۵۸ و ۵۳/۳۰ بدست آمد. مقادیر شاخص های نیکویی برازش نشانگر تایید شدن مدل مفهومی توسط داده های پژوهش است. همچنین بر اساس یافته های تحلیل مسیر، مدل پژوهش حاضر دارای برازش مناسب و مطلوبی می باشد. (CFI=۱,۰۰ ، GFI=۰.۹۹۸ ، NFI=۰.۹۹۹ ، AGFI=۰.۹۸ و (RMSEA=۰.۰۰۳(۰.۰۰,۰.۱۶۹)
نتیجه گیری: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که خستگی مزمن نقشی مهم و میانجی در ارتباط میان بار کاری ذهنی و توانایی انجام کار با شکست شناختی دارد. درک بهتر از مکانیسم های میانجی و تأثیرات پیچیده این ارتباطات، میتواند در بهبود مدیریت خستگی مزمن و ارتقای عملکرد شناختی در محیط کار مؤثر باشد.
علی جعفری، محمدرضا منظم اسمعیل پور، فردین زندسلیمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: رشتههای چوب در ترکیب با ملات سیمان پرتلند، جاذب پنل رشته چوب – سیمان (WWCP) را میسازند. این ماده آکوستیکی سازگار با محیط زیست میتواند به عنوان عایق حرارتی و نیز مقاوم در برابر حریق با خواص مکانیکی مطلوب استفاده شود. هدف از این مطالعه تعیین نوع مکانیسم جذب صدای WWCP و نیز تعیین تأثیر پارامترهای تولید و کاربرد بر روی فرآیند جذب میباشد.
روش کار: نمونهها از رشتههای چوب و سیمان پرتلند، در دو نسبت سیمان به الیاف و سه دانسیته بالک متفاوت و نیز در ضخامتهای ۲ و ۴ سانتیمتر تهیه شدند. سه حالت قرارگیری بر روی سطوح، شامل قرارگیری همراه با یک لایه هوا یا فوم پلیاورتان و یا پشم شیشه به طور جداگانه مورد اندازهگیری قرار گرفتند. تاثیر رنگآمیزی سطحی نیز موررد بررسی قرار گرفت. اندازهگیری ضریب جذب صوتی با استفاده از دستگاه لوله امپدانس براساس استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ در محدوده فرکانسی ۶۳ تا ۶۳۰۰ هرتز انجام شد.
یافته ها: یافتههای این پژوهش نشان داد که افزایش ضخامت نمونهها و نیز افزایش دانسیته بالک تا ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب برای اکثر نمونهها منجر به افزایش کارآیی جذب میشود. در حالی که ادامه افزایش دانسیته تا مقدار ۶۰۰ موجب کاهش ضرائب جذب اغلب نمونهها شد. بهینهترین حالت لایهگذاری، قرار دادن ۴ سانتیمتر فوم پلیاورتان در پشت نمونه بود که موجب اضافه شدن یک پیک جذبی شد. در بررسی تاثیر رنگ روغنی نشان داده شد که رنگآمیزی در فرکانسهای بالا منجر به افت ضرائب جذب میشود؛ به گونهای که مشخصا در فرکانس ۵۰۰۰ هرتز حدود ۶/۰ کاهش در مقدار ضریب جذب نمونه با ضخامت ۲ سانتیمتر اتفاق افتاد.
نتیجه گیری: مکانسیم جذب صوت WWCP بیشتر به مکانسیمهای تشدیدی یا ریاکتیو شباهت دارد. با توجه به الگوی جذبی باند باریک در این نوع جاذب، تنظیم بازههای فرکانسی جذب حداکثری با تغییر عواملی مانند ضخامت یا دانسیته بالک امکانپذیر است.
اکرم تبریزی، مصطفی جعفری زاوه، حمید شیرخانلو، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: ترکیبات آلی فرار (VOCs) آلاینده های خطرناک و سمی موجود در هوا هستند و از منابع مختلف صنعتی منتشر می شوند. با توجه به اثرات نامطلوب زایلن بر سلامتی، حذف موثر VOCs از هوا توسط نانوجاذب ها مهم است. در این مطالعه به منظور بررسی کارایی حذف زایلن از نانو گرافن (NG) و نانو گرافن اکسید (NGO) به عنوان جاذب استفاده شد.
روش کار: در این مطالعه به منظور بررسی راندمان جذب نانوگرافن و نانو گرافن اکسید پس از سنتز نانو جاذب ها، در یک سیستم دینامیکی، بخار زایلن در یک محفظه در هوای خالص تولید و در کیسه نمونهبرداری تدلار ذخیره و سپس به جاذب منتقل شد. سپس تاثیر پارامترهای مختلف مانند غلظت زایلن، سرعت جریان هوای ورودی و مقادیر جرم جاذب در رطوبت ۳۲ درصد و دمای ۲۵ درجه سانتی گراد بر میزان جذب و نحوه عملکرد جاذب های مورد نظر بررسی شد. در نهایت، آشکارساز یون شعله کروماتوگرافی گازی (GC-FID) غلظت زایلن در هوا را پس از فرآیند جذب-واجذب تعیین کرد.
یافته ها: میانگین راندمان جذب برای NG و NGO به ترتیب ۸/۹۶% و ۵/۱۷% به دست آمد. خصوصیات جاذب NG و NGO نشان داد که محدوده اندازه ذرات کمتر از ۱۰۰ نانومتر است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کارایی جذب NG برای حذف زایلن از هوا بیشتر از NGO است.
سقراط عمری شکفتیک، جمال بیگانه، مائده حسین زاده، حمیدرضا جعفری ندوشن، ندا مهرپرور،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: محیط های کاری اغلب دارای خطرات بالقوه ای همچون مواجهه با مواد شیمیایی سمی هستند. انجام یک ارزیابی ریسک بهداشتی به کارفرمایان در راستای شناسایی خطرات موجود ناشی از این مواد و اجرای کنترل های لازم کمک می کند. لذا هدف از انجام این مطالعه بحث، بررسی و معرفی روش های ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مرور روایتی است. بمنظور کسب اطلاعات لازم، جستجوی متون فارسی و انگلیسی در پایگاه های داده Web of Science، PubMed، Scopus، SID و Magiran انجام شد. در این جستجو از کلمات کلیدی مانند «health risk assessment»، «chemicals» و «nanomaterials» استفاده شده است.
یافته ها: ارزیابی ریسک بهداشتی کمی و کیفی نقش مهمی در سلامت شغلی دارد، بطوریکه هر روش سطوح مختلفی از عمق و دقت را ارائه می دهد. مدل آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA)، مدل مالزی، شبیهسازی مونت کارلو، مدلسازی فارماکوکینتیک مبتنی بر فیزیولوژی (PBPK)، مدلهای رابطه کمی ساختار-فعالیت (QSAR)، ارزیابی خطر احتمالی (PRA)، ارزیابی تأثیر چرخه زندگی (LCIA) و مدل دوز-پاسخ مبتنی بر بیولوژی (BBDR) از جمله مهمترین روشهای کمی، مدل COSHH، مدل ICCT، مدل ICMM، مدل استرالیا و مدل رومانی از مهمترین روشهای کیفی و مدل سنگاپور، روش LEC و مدل SEP نیز روشهای نیمه کمی برای ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی هستند. عدم قطعیتهای اساسی در داده های سمشناختی، دسترسی محدود به دادهها و رفتارهای منحصربهفرد و پیچیده نانومواد در محیطهای کاری سبب ارجحیت روش های کیفی نسبت به روش های کمی در ارزیابی ریسک فعالیتهای مربوط به نانومواد شده است.
نتیجه گیری: بطور کلی، تکامل روش های ارزیابی ریسک بهداشتی نشان دهنده یک حرکت پیوسته در جهت افزایش دقت، صحت، قابلیت اطمینان و ارتباط بیشتر آنها است. همگام با شکوفایی و گسترش دانش ما، ارزیابی ریسک بهداشتی نیز برای رسیدگی به چشم انداز پیچیده و در حال تحول خطرات شیمیایی و تضمین حفاظت از سلامت انسان و محیط زیست، بخوبی در حال تحول است.