جستجو در مقالات منتشر شده


۲۳ نتیجه برای رحیمی

ابوالفضل رحیمی، محمد جواد جعفری، محمد حسن بهزادی، محمد حسن رجبی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: نظریه‌های موجود بیانگر این است که میزان مواجهه شغلی با فرمالدیید سبب کاهش مقادیر پلاکت‌های خون افراد مواجهه یافته می‌گردد. در این مطالعه ضمن تعیین میزان مواجهه شغلی شاغلین یک کارخانه صنعت چوب با فرمالدیید، تأثیر میزان مواجهه شغلی با این ماده بر مقادیر پلاکت‌های خون آنان مورد مطالعه قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه موردی میزان مواجهه شغلی تمام شاغلین شرکت صنعت چوب شمال با فرمالدیید مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان مواجهه شغلی با فرمالدیید براساس روش ۲۵۴۱ توصیه شده توسط انستیتوی ملی ایمنی و بهداشت آمریکا(NIOSH) تعیین گردید. تعداد پلاکت‌های خون نیز با استفاده از روش معمولی شمارش سلول‌های خونی و اندکس‌های مربوطه اندازه‌گیری شد. ضمناً به منظور جمع‌آوری اطلاعات دموگرافیکی شامل سن، سابقه کار، میزان تحصیلات و هم‌چنین علایم ناشی از مواجهه با فرمالدیید یک پرسشنامه تهیه شد که کلیه کارگران شرکت کننده در طرح پس از توجیه هدف مطالعه به‌وسیله مسوول اجرای طرح به سوالات مندرج در پاسخنامه جواب دادند. کلیه مندرجات اعلامیه هلسینکی در خصوص جنبه‌های اخلاقی مطالعات پژوهشی بر روی انسان رعایت گردید. طرح حاضر قبل از اجرا توسط کمیته اخلاق دانشگاه مورد تأیید قرار گرفت. کلیه افراد قبل از آزمایش از مراحل آن مطلع شدند و از آنان رضایت نامه کتبی مبنی بر تمایل بر شرکت در مطالعه دریافت گردید. یافته ها: میزان مواجهه شغلی کارکنان بخش‌های گوناگون خط تولید نئوپان بین ۵۲/۱- ۵/۰پی‌پی‌ام اندازه گیری شد که از میزان مجاز توصیه شده (۳/۰ پی‌پی‌ام) بیشتر بود. شیوع کلیه علایم تحریکی تماس با فرمالدیید مثل سوزش چشم، سوزش بینی، سوزش گلو و ... در شاغلین خط تولید به صورت معنی‌داری نسبت به کارکنان اداری بیشتر بود. هم‌چنین نتایج نشان داد که میزان شیوع هر یک از علایم تحریکی در بین نمونه‌های هر دو گروه مورد و شاهد نیز با هم تفاوت دارند، به گونه‌ای که در گروه مورد شیوع اشک‌ریزش با میانگین رتبه ۹۸/۸ دارای بیشترین امتیاز و درد قفسه سینه با میانگین رتبه ۲۰/۳ دارای کمترین امتیاز بود، ولی در نمونه‌های شاهد، شیوع سرفه با میانگین رتبه ۶۲/۶ دارای بیشترین امتیاز و درد قفسه سینه با میانگین رتبه ۵۳/۵ دارای کمترین امتیاز بود. میانگین و انحراف معیار پلاکت درگروه مورد، ۷۹/۴۱ ± ۳۳/۲۰۷ هزار در میلی‌متر مکعب و در گروه شاهد، ۰۵/۷۱± ۶۰/۲۵۴ هزار در میلی‌مترمکعب بود که از نظر آماری اختلاف معنی‌داری بین دو گروه وجود داشت (۰۵/۰< p). بررسی ضریب همبستگی بین مواجهه با فرمالدیید و تعداد پلاکت‌های خون در گروه مورد نشان داد که بین دو متغیر فوق رابطه معنی‌داری وجود ندارد (۰۵/۰>p) به عبارتی افزایش میزان مواجهه باعث کاهش بیشتر تعداد پلاکت‌های خون نمی‌شود. نتیجه گیری: کاهش تعداد پلاکت‌های خون در افراد در معرض مواجهه با فرمالدیید نسبت به گروه شاهد بیشتر بوده است.
حمید حسنی، فریده گلبابایی، حمید شیرخانلو، عباس رحیمی فروشانی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: مواجه شغلی با منگنز می‌تواند منجر به بروز علایم عصبی- رفتاری شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی علایم عصبی- رفتاری در بین جوشکاران مواجه با فیوم های جوشکاری حاوی منگنز و مقایسه فراوانی این علایم با گروه غیرمواجه بود.

.

روش کار: تعداد ۲۷ نفر جوشکار به عنوان گروه مورد و ۳۰ نفر از کارکنان اداری به عنوان گروه شاهد تعیین شدند. اطلاعات مربوط به علایم عصبی- رفتاری با استفاده از پرسشنامه Q۱۶ جمع آوری گردید. میزان مواجه جوشکاران با منگنز بر اساس روش NIOSH ۷۳۰۰ سنجش شد. مقدار منگنز موجود در خون این افراد نیز پس از آماده سازی نمونه ها به روش هضم اسیدی- گرمایی به کمک دستگاه مایکرویو، با استفاده از دستگاه جذب اتمی- کوره گرافیتی (GF-AAS) اندازه‌گیری گردید.

.

یافته ها: میانگین میزان مواجه جوشکاران با منگنز برابر با ۰,۰۱۲ ±۰.۰۲۳ میلی گرم بر متر مکعب بود. میزان غلظت منگنز خون در گروه جوشکاران (۷.۱۱ ±۱۵.۸۸ میکروگرم بر لیتر) به طور معنی داری بیشتر از گروه کارکنان اداری (۸.۷۰ ±۹.۳۷ میکروگرم بر لیتر) به‌دست آمد (P-V<۰.۰۵). فراوانی علایم عصبی- رفتاری در گروه جوشکاران به طور معنی داری بیشتر از فراوانی آن در گروه کارکنان اداری غیرمواجه بود (P-V<۰.۰۵). همبستگی بین تعداد علایم عصبی- رفتاری (Q۱۶) با میزان منگنز خون جوشکاران معنی دار به‌دست آمد (P-V<۰.۰۵).

.

نتیجه گیری: به منظور پیشگیری از علایم عصبی- رفتاری ناشی از مواجه با فیوم های جوشکاری حاوی منگنز نیاز است که مواجه جوشکاران و اثرات بهداشتی بالقوه به طور دوره ای ارزیابی و اقدامات کنترلی مؤثر به‌کار گرفته شود.


عبدالکاظم نیسی، سید اسماعیل هاشمی شیخ شبانی، طیبه رحیمی پردنجانی، نسرین ارشدی، کیومرث بشلیده،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۵-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات نشان می دهد که حدود ۹۰ درصد حوادث ناشی از کار به علت رفتارهای ناایمن و خطای انسانی روی می دهند. شناسایی عواملی که پیش‌بینی کننده رفتارهای ناایمن هستند در پیشگیری از این حوادث مفید می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های شخصیتی، شناختی و سازمانی به عنوان پیش بین های رفتارهای ناایمن کارکنان صف یک شرکت صنعتی در شهر بجنورد می باشد.

.

روش کار: نمونه پژوهش در مرحله اصلی شامل ۳۰۰ گارگر و در مرحله اعتباریابی شامل ۱۰۰ کارگر بود، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در ابتدا شرکت کنندگان با استفاده از مقیاس رفتارهای ایمن، به دو گروه (ایمن و ناایمن) تقسیم شدند. سپس هر گروه، با استفاده از پرسشنامه شخصیتی پنج عامل بزرگ، پرسشنامه کارآمدی ایمنی، مقیاس تمرکز تنظیمی در کار، مقیاس جوّ ایمنی، مقیاس انگیزش ایمنی، مقیاس شایستگی ایمنی و پرسشنامه فشار کاری ادراک شده مورد سنجش قرار گرفتند. در این پژوهش برای تحلیل داده ها از روش تحلیل ممیز و در بخش اعتباریابی از تحلیل عاملی تاییدی و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.

.

یافته ها: یافته های حاصل از کاربرد معادله ممیز، فرضیه پژوهش را تأیید کرد. به بیان دیگر، از روی متغیرهای روان رنجورخویی، برون‌گرایی، توافق جویی، وجدانی بودن، کارآمدی ایمنی، تمرکز تنظیمی و ابعاد آن، جوّ ایمنی و ابعاد آن، انگیزش ایمنی، شایستگی ایمنی و گرانباری نقش، می توان رفتارهای ناایمن کارکنان را پیش بینی شود.

.

نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر اهمیت شایستگی ایمنی، تمرکز پیشگیری، قوانین و رویه های ایمنی، کارآمدی ایمنی و وجدانی بودن را به عنوان پیش بین های رفتارهای کاری ناایمن نشان می دهد. بنابراین توصیه می شود در دوره های آموزش ایمنی و به منظور انتخاب افراد برای محیط های پرخطر، بر این متغیرها تکیه کنیم.


روح اله حاجی زاده، محمد حسین بهشتی، اسماعیل خداپرست، جواد ملکوتی، حسین رحیمی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی در محیط های کاری، علاوه بر ایجاد ناراحتی های متعدد مانند کاهش آسایش حرارتی و ایجاد تنش‌های گرمایی، در موارد شدیدتر ممکن است منجر به ایجاد حادثه و بیماری‌های ناشی از گرمای بیش از حد گردد. هدف از این پژوهش بررسی وضعیت استرس گرمایی در کارگاه های کوچک شهرستان قم بر اساس شاخص WBGT و همچنین بررسی ارتباط بین WBGT و شاخص های فیزیولوژیکی است.

.

روش کار: این مطالعه به صورت توصیفی – مقطعی در مرداد ماه ۱۳۹۱ در ۲۵ کارگاه کوچک شهرستان قم مشتمل بر۱۰ کارگاه روباز و ۱۵کارگاه سرپوشیده انجام شد. اندازه گیریWBGT براساس استاندارد ISO۷۲۴۳ انجام شد. همچنین پاسخ های فیزیولوژیکی ۲۵ نفر کارگر (یک نفر از هرگارگاه) شامل نبض، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک سنجش شد.

.

یافته ها: میانگین شاخص WBGT برای مشاغل سرپوشیده شامل صافکاری، مکانیکی، نقاشی، جوشکاری و درب و پنجره سازی به ترتیب C◦ ۵۵/۲۷، C◦ ۴۵/۲۷، C◦ ۶۴/۲۴، C◦ ۷۳/۲۶ و C◦ ۸۹/۲۵، برای کارگاه‌های روباز صافکاری، مکانیکی و نقاشی C◦ ۰۱/۳۰ و برای کارگاه‌های جوشکاری و درب و پنجره سازی C◦ ۵۲/۲۸ به‌دست آمد. میزان WBGT در مقایسه با میزان استاندارد ISO ۷۲۴۳ درتمام کارگاه‌های کوچک اندازه گیری شده بیشتر از حد مجاز بود. کارگاه‌های صافکاری و نقاشی دارای بیشترین میزان WBGTبودند (به ترتیب C◦ ۲۲/۳۰ و C◦ ۰۳/۳۰) میانگین WBGT کارگاه های صافکاری که نسبت به دیگر مشاغل بیشتر در معرض فضای باز و تابش های خورشیدی بودند با کارگاههای جوشکاری و درب و پنجره سازی اختلاف معناداری داشت (آزمون T-test). بین WBGT و نبض، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک رابطه معناداری مشاهده نشد (۰۵/۰). نتایج حاکی از آن است که کارگران در معرض استرس حرارتی قرار دارند و انجام مطالعات بیشتر و ایجاد تدابیر جهت مراقبت از کارگران امری ضروری است.

.

نتیجه گیری: میزان استرس حرارتی تقریباً در کلیه ی کارگاه‌های کوچک مورد مطالعه بیشتر از حدود مجاز توصیه شده بوده و در این میان کارگاه های روباز بیشترین میزان استرس حرارتی را داشتند، هرچند استرس های حرارتی با استرس‌های مورد مطالعه همبستگی معناداری را نشان نمی دهند.


طیبه رحیمی پردنجانی، علی محمدزاده ابراهیمی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف آزمودن الگویی از روابط تعهد مدیریت به ایمنی و وظیفه شناسی با عملکرد ناامن با میانجی گری خودکارآمدی ایمنی انجام شد.

 .

روش کار: طرح پژوهش همبستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری انجام شد و نمونه پژوهش شامل ۲۶۵ نفر از کارکنان عملیاتی یک شرکت صنعتی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش مقیاس جوّ ایمنی، فرم کوتاه پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO)، مقیاس خودکارآمدی ایمنی و پرسشنامه عملکرد ناامن را تکمیل نمودند. روایی و پایایی همه پرسشنامه ها قابل قبول گزارش شده است. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری (SEM) براساس نرم افزار AMOS- ۲۱ و SPSS- ۱۹ انجام گرفت. جهت آزمودن اثرات واسطه ای از روش بوت استراپ در برنامه ماکرو آزمون پریچر و هیز استفاده شد.

 .

یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی پیشنهادی از برازندگی خوبی برخوردار است. تعهد مدیریت به ایمنی و وظیفه شناسی اثر مستقیمی بر عملکرد ناامن و خودکارآمدی ایمنی دارد. همچنین اثر واسطه ای خودکارآمدی ایمنی در رابطه بین تعهد مدیریت به ایمنی و وظیفه شناسی با عملکرد ناامن مورد تائید قرار گرفت.

 .

نتیجه گیری: بنابراین سازمان ها می توانند با افزایش تعهد مدیران به ایمنی و وظیفه شناسی کارکنان خود و نیز آموزش به کارکنان و سرپرستان برای تقویت خودکارآمدی ایمنی، عملکرد ناامن و به دنبال آن حوادث شغلی را کاهش دهند.


فریده گلبابایی، سید حمیدرضا موسوی، محمد رضا پورمند، حمیدرضا پورآقا شاهنشین، عباس رحیمی فروشانی، روناک بختیاری،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: ترکیبات آلی فرار نظیر گزیلن که اجزای اصلی تشکیل دهنده مواد در صنایع نفت و پتروشیمی هستند، دارای اثرات جدی بر سلامت بوده و میتوانند موجب تاثیرات سوء بر محیط زیست شوند. ناگفته پیداست باید انتشار این دسته آلاینده‌ها به محیط زیست کنترل شود. یکی از جدیدترین روش‌ها در تصفیه این آلاینده‌ها استفاده از بیوراکتور دوفازی همزن‌دار می‌باشد که علاوه بر راندمان مناسب دارای اثرات جانبی اندکی هستند؛ زیرا آلاینده را به صورت کامل منهدم نموده و به ترکیبات بی خطرتر تبدیل می نماید.

.

روش کار: در این مطالعه تجربی به منظور تصفیه جریان گاز حاوی بخارات گزیلن از یک بیوراکتور تانک همزن‌دار در مقیاس آزمایشگاهی استفاده شد. فاز آبی حاوی باکتری خالص سودوموناس پتیدا بود و مواد مغذی به نسبت ۳ به ۱ وارد بیوراکتور گردید و عملکرد سیستم در محدوده غلظتی ۱۰۰۰mg/m۳ تا ۳۵۰۰mg/m۳ در ۴۳۲ ساعت مورد ارزیابی قرار گرفت.

.

یافته ها: یافته‌های تجربی مطالعه حاضر نشان داد که حداکثر، حداقل و میانگین راندمان حذف بخارات گزیلن توسط بیوراکتور دو فازی همزن‌دار حاوی گونه خالص سودوموناس پتیدا به ترتیب ۰۰/۹۴، ۰۰/۵۴ و ۹۴/۸۴ درصد می‌باشد. همچنین حداکثر، حداقل و میانگین ظرفیت حذف بخارات گزیلن به ترتیب ۰۰/۹۳، ۰۰/۲۴ و ۰۲/۶۲ گرم بر مترمکعب بر ساعت می‌باشد.

.

نتیجه گیری: به‌طور کلی نتایج مطالعه نشان داد که عملکرد بیوراکتور دو فازی تانک همزن‌دار که حاوی گونه خالص باکتری سودوموناس پتیدا است به منظور تصفیه جریان هوای گاز حاوی بخارات گزیلن موفقیت آمیز می‌باشد.


ارسلان یوسف زاده، پروین نصیری، عباس رحیمی فروشانی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: آلودگی صوتی در مناطق شهری به عنوان یک مشکل بزرگ شناخته شده و از آنجا که آسیب‌های شنوایی نگرانی اصلی در خصوص مواجهه با صدا محسوب می شود، سایر اثرات فیزیکی و روانی نباید مورد غفلت واقع شوند. آزردگی ناشی از صدا و به دنبال آن تجربه عوارضی مانند خستگی و کاهش تمرکز، احتمال بروز خطاهای انسانی و گاهاً حوادث جبران ناپذیر شغلی را افزایش می دهد که این موضوع اهمیت میزان تراز مواجهه با صدا از یک طرف از نقطه نظر بهداشت و سلامت جامعه و از طرف دیگر از نقطه نظر ایمنی محیط کار را روشن و واضح می سازد.

روش کار: در این مطالعه برای بررسی میزان آزردگی ناشی از صدای حمل و نقل هوایی یک مطالعه مقطعی در سال ۱۳۹۴ انجام گرفت. بدین منظور یک نمونه ۲۰۰ نفری از جامعه‌ی ساکنین و شاغلین غیرصنعتی در معرض صدا در جنوب غربی تهران در چهار محدوده‌ی مورد مطالعه انتخاب شد. سپس اقدام به توزیع، تکمیل و جمع آوری پرسش‌نامه‌های مقیاس میزان آزردگی افراد (توصیه شده بر اساس سازمان بین المللی استاندارد (ISO) به شماره ISO ۱۵۶۶۶-۲۰۰۳) و قابلیت دیدن منابع هوایی، میزان درک صدا و پرسش‌نامه اطلاعات دموگرافیک به صورت خودگزارش دهی در این مناطق شد، سپس برای برآورد صدای ترافیک هوایی، داده‌های حاصل از مدل INM (مدل یکپارچه صدا) و مشخصات طول و عرض جغرافیایی نمونه‌های مورد سنجش که توسط سامانه‌ی موقعیت ‌یابی جهانی (GPS) ثبت شده بود به نرم افزار GIS داده شد تا اطلاعات برآوردی از صدای ترافیک هوایی به‌دست آید.

یافته ها: در این مطالعه مشاهده شد که تراز معادل صدای کل منطقه در طول شب و تراز متوسط روز تنها در محدوده‌ی سی متری جی و تراز متوسط شبانه در همه‌ی محدوده‌ها به‌جز دوراهی قپان فراتر از حد مجاز و بیش‌ترین درصد افراد با آزردگی بالا مربوط به میزان آزردگی شب می‌باشد. از طرفی ارتباط تراز متوسط روز(DL) با میزان آزردگی روز (P=۰/۰۱ , R=۰/۱۴۲)، ارتباط تراز متوسط شبانه(NL) با میزان آزردگی شب (P=۰/۰۰۴ , R=۰/۳۳۴) و ارتباط تراز متوسط شب و روز (DNL) با میزان آزردگی شبانه روز (P=۰/۰۰۰ , R=۰/۲۳۵)، به‌دست آمد.

نتیجه گیری: با اعمال کنترل‌های مدیریتی در خصوص کاهش تعداد پروازهای شبانه یا اقدامات مهندسی مانند بهبود شرایط ساختمان سازی در جهت کاهش دریافت میزان صدا توسط افراد در معرض، می‌توان تاثیر به‌سزایی در بهبود شرایط آلودگی صوتی هوایی و میزان آزردگی افراد در این منطقه ایجاد کرد.


محسن امیدوار، عادل مظلومی، ایرج محمدفام، عباس رحیمی فروشانی، فرشته نیرومند،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: مهندسی رزیلینس (RE) به عنوان نگرشی جدید در حوزه ایمنی، در صدد حفظ عمل‌کرد سیستم‌های اجتماعی-فنی در شرایط مختلف، با تکیه بر نقاط قوت به جای تاکید بر نقاط ضعف می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارایه الگویی جدید جهت ارزیابی ایمنی بر مبنای مهندسی رزیلینس و با استفاده از روش FAHP می‌باشد.

روش کار: مطالعه حاضر از نوع تحلیلی بوده که در یک صنعت پتروشیمی انجام گردید. ابتدا شش مولفه به عنوان شاخص‌های RE مشخص شده و چارچوب ارزیابی تشکیل شد. سپس مولفه‌های RE تعیین شده، با استفاده از نظرات افراد صاحب نظر در قالب یک پانل تخصصی ارزیابی و اعتباربخشی شد. در مرحله بعد، یک شاخص تحت عنوان شاخص هشدار پیش نگر رزیلینس، طراحی شد. در انتها نیز با استفاده از بردار ارزیابی فازی، امتیاز شاخص رزیلینس کل فرآیند تعیین گردید.

یافته ها: نتایج ارزیابی نشان دادند که مولفه تعهد مدیریت حایز بیش‌ترین اهمیت و مولفه یادگیری دارای کم‌ترین اهمیت در تعیین سطح رزیلینس می‌باشند. هم‌چنین مولفه انعطاف پذیری (C۳) در محدوده غیر قابل قبول نارنجی (OEWZ) واقع شده و سایر مولفه ها در محدوده قابل قبول (NEWZ) واقع شده‌اند. سطح رزیلینس کل فرآیند برابر سطح III (قابل قبول) برآورد گردید.

نتیجه گیری: تعهد مدیریت و آمادگی در برابر شرایط اضطراری دو مولفه اصلی در تعیین سطح رزیلینس بوده و می‌توانند بیش‌ترین سهم در باقی ماندن وضعیت سازمان در محدوده  NEWZ را ایفا کنند.


منیره خادم، فرنوش فریدبد، پرویز نوروزی، عباس رحیمی فروشانی، محمد رضا گنجعلی، سید جمال الدین شاه طاهری، رسول یاراحمدی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: با توجه به مصرف فراوان سموم آفت کش و اثرات مخرب آ‌ن‌ها روی انسان و محیط زیست، استفاده از روش‌های دقیق و معتبر جهت شناسایی و اندازه گیری این سموم ضروری می‌باشد. این مطالعه با هدف طراحی سنسوری با گزینش پذیری بالا برای پایش شغلی و محیطی دیازینون به روش الکتروشیمیایی در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی انجام شد.

روش کار: نانولوله‌های کربنی و پلیمر قالب مولوکولی (MIP) به عنوان اصلاح کننده در ساختار الکترود خمیر کربنی (سنسور) استفاده شدند. روش الکتروشیمیایی ولتامتری موج مربعی جهت تعیین مقدار به‌کار رفت. پارامترهای تأثیر گذار بر پاسخ سنسور مانند pH استخراج، pH آنالیز، غلظت الکترولیت و شرایط دستگاهی مانند فرکانس و دامنه موج مربعی طی آزمایشاتی بهینه سازی شده، سپس پاسخ سنسور برای دیازینون ثبت گردید.

یافته ها: براساس نتایج، سنسور توانایی تشخیص گزینش پذیر دیازینون در نمونه‌های محیطی و بیولوژیکی را داشت. بازه‎ی خطی برای منحنی کالیبراسیون ۱۰-۱۰×۵ تا ۶-۱۰×۱ مولار و حد تشخیـص روش۱۰-۱۰×۷/۲ مولار محاسبه گردید. سایر ترکیبات موجود در ماتریکس نمونه اثر مداخله کننده ای بر پاسخ سنسور نداشتند. در نهایت سنسور برای تعیین مقدار دیازینون در نمونه‌های ادرار، آب آشامیدنی و آب رودخانه بدون نیاز به مرحله آماده سازی خاص و پیچیده‌ای استفاده شد.

نتیجه گیری: قابلیت کاربرد سنسورها در تعیین مقدار سموم می‌تواند نوید بخش پایش‌های سریع در محل آلودگی بوده و امکان انجام پایش را بدون مراحل آماده سازی خاص‎ برای نمونه فراهم آورد.


مجتبی خسروی دانش، عادل مظلومی، شقایق زهرائی، عباس رحیمی فروشانی،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: معلمی شغل پر استرسی می باشد اما علی رغم این ماهیت پرتنش اکثریت معلمان مضطرب و بی انگیزه نیستند و شغل خود را ارزش‌مند و رضایت بخش می دانند. مدل الزامات شغلی-منابع (JD-R) از جامع ترین مدل های مطالعات استرس شغلی می باشد که به بررسی هم‌زمان عوامل انگیزشی و استرس زا و اثرات آنها می پردازد. در همین راستا مطالعه حاضر با هدف بررسی ویژگی های شغلی معلمان (شامل الزامات شغلی و منابع شغلی) و پیامدهای آنها با استفاده از مدل الزامات شغلی-منابع صورت گرفت.

روش کار: این مطالعه توصیفی تحلیلی به‌صورت مقطعی بین ۲۴۷ نفر از معلمان دبیرستان های مناطق شهر تهران، با استفاده از نمونه گیری تصادفی و خوشه ای دومرحله ای در سال ۱۳۹۵، صورت گرفت. در این مطالعه تآثیر ویژگی های شغلی شامل مولفه‌های الزامات شغلی (شامل بدرفتاری دانش آموزان، تعارض بین کار-خانواده و نیاز عاطفی) و منابع شغلی ( شامل حمایت مدیریت و وضعیت شغلی) بر روی خستگی عاطفی، نیرومندی، علایم بیماری و تعهد سازمانی افراد با استفاده از مدل الزامات شغلی-منابع مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ و برازش مدل به روش آنالیز مسیری و توسط نرم افزار AMOS نسخه ۲۳صورت گرفت.

یافته ها: نتایج نشان داد که مدل مذکور از شاخص های برازش مطلوب برخوردار می باشد و ضرایب اثر تمامی متغیرها معنی دار می‌باشند(p<۰,۰۰۱). طبق مدل مطالعه، الزامات شغلی(β=۰.۳) به‌صورت قوی تری نسبت به منابع شغلی(β=-۰.۲)، خستگی عاطفی معلمان را پیش بینی می کرد، هم‌چنین رابطه این دو متغیر با نیرومندی برابر اما مخالف یک‌دیگر مشاهده شد(β=± ۰.۲۷). علاوه بر این نتایج نشان دادند که خستگی عاطفی، رابطه بین الزامات شغلی و سلامت، و نیرومندی رابطه بین منابع شغلی و تعهد سازمانی معلمان را به‌صورت جزیی میانجی گری می کنند.

نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه، اتخاذ برنامه هایی با اولویت تعدیل الزامات شغلی و سپس، بهبود منابع شغلی در دست‌رس معلمان می تواند از راه‌کارهای موثر بر کاهش فرسودگی شغلی و افزایش تعلق خاطر شغلی، سلامت و تعهد سازمانی این عزیزان باشد.


محمد رضا منظم اسماعیل پور، فریدون لعل، فرشته مجلسی، روح اله فلاح مدواری، عباس رحیمی فروشانی، علیرضا فلاح مدواری،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: استفاده از وسایل حفاظت شنوایی آخرین راه کنترل صدا می باشد. برای اطمینان از موثر بودن کارایی گوشی، اطلاع از مدت زمان استفاده از آن مهم می باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی میزان افزایش زمان استفاده از گوشی‌های حفاظتی با کاربرد مدل آموزشی بزنف است.

روش کار: برای بررسی میزان مواجهه صوتی کارگران زمانی که از وسایل حفاظت شنوایی استفاده نمی‌کردند، از روش مبتنی بر وظیفه و روش استاندارد (۲۰۰۹)ISO۹۶۱۲ با دستگاه اندازه گیری دوزیمتر صدا استفاده شد. عمل کرد واقعی گوشی‌های حفاظتی قبل و بعد از مداخله آموزشی پس از احتساب مدت زمان استفاده و هم چنین نوع وسیله حفاظتی با استفاده از استاندارد NIOSH تعیین گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار ۱۹ SPSS و اجرای آزمون های آماری ANCOVA و T-Test آنالیز شدند.

یافته ها: قبل از مداخله آموزشی میزان واقعی تراز صدا برای کارگران گروه مورد ۷۶dBA/۸۹ و برای بعد از مداخله dBA ۰۴/۸۴ به دست آمده است که طبق آزمون ANCOVA اختلاف معناداری با گروه شاهد دارد(۰,۰۰۰۱>p). در گروه شاهد با توجه به این که هیچ آموزشی دریافت نکرده اند میزان واقعی تراز صدا تغییری نکرده است.

نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که افزایش مدت زمان استفاده از گوشی حفاظتی با کاربرد مداخله آموزشی مدل بزنف تاثیر به سزایی در افزایش عمل کرد و کارایی گوشی های حفاظتی دارد.


حمیدرضا حیدری، هدی رحیمی فرد، ابولفضل محمدبیگی، فریده گلبابایی، ربابه صحرانورد، زهرا شکری،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: با توجه به لزوم ارزیابی کارایی یک شاخص حرارتی جدید برای افراد و شرایط مختلف، هدف این مطالعه اعتبار سنجی شاخص جدید آنتالپی در ارزیابی استرس های حرارتی محیط های گرم و خشک می باشد.

روش کار: در این تحقیق که در یک منطقه گرم و خشک کشور انجام گرفت ۹۷ نفر از کارگران فضای سبز شهر قم به طور تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه هم بستگی شاخص آنتالپی و شاخص دمای تر گویسان (WBGT) و نیز هم بستگی هر یک با پاسخ فیزیولوژیکی دمای عمقی بدن مورد بررسی و آنالیز قرار گرفت.

یافته ها: نتایج نشان داد صرف نظر از زمان اندازه گیری شاخص ها، هم بستگی شاخص آنتالپی با شاخص WBGT بهتر از هم بستگی آن با پارامتر دمای عمقی گوش بوده است (۷۵۶/۰=R۲ در برابر ۳۹۱/۰=R۲). با لحاظ کردن زمان اندازه گیری، مشخص گردید که با افزایش دما و کاهش رطوبت، میزان هم بستگی شاخص ها کاهش می یابد، اگرچه نسبت هم بستگی بیش تر بین دو شاخص آنتالپی و WBGT نسبت به آنتالپی و دمای عمقی گوش در این حالت نیز حفظ شده است.

نتیجه گیری: با توجه به سادگی اندازه گیری شاخص آنتالپی، عدم وابستگی آن به سنجش دمای گویسان و امکان برآورد آن با استفاده از پارامتر های هواشناسی و از سوی دیگر اعتبار مناسب شاخص آنتالپی در مقابل شاخص WBGT و دمای عمقی گوش، می توان شاخص آنتالپی را به عنوان جایگزین مناسبی برای شاخص WBGT و نیز یک شاخص غربال گری محیط های حرارتی روباز در محیط های گرم و خشک مورد توجه قرار داد.


حمید رضا یاقوتی، آذر طل، رویا صادقی، عادل مظلومی، عباس رحیمی فروشانی، آرمان قادری،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: در طراحی مداخلات، اصلاح رفتار در مورد استفاده از وسایل حفاظت فردی، شناسایی و تحلیل مخاطبان جایگاه مهم و ویژه ای دارد. هدف از این مطالعه، تعیین عوامل پیش بینی کننده آگاهی برای استفاده از وسایل حفاظت فردی بر اساس سازه های تئوری شناختی اجتماعی در کارگران کارخانه آلومینیوم ایران در سال ۱۳۹۷ بود.
روش کار: در این مطالعه توصیفی تحلیلی که به روش  مقطعی  اجرا شد، با مراجعه به خط تولید کارخانه آلومینیوم ایران در شهر اراک، پرسشنامه محقق ساخته بر اساس سازه های تئوری شناختی-اجتماعی، شامل سوالات مربوط به اطلاعات دموگرافیک، آگاهی و پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر سازه های تئوری شناختی – اجتماعی (Social Cognitive Theory)، توسط ۱۸۸نفر از کارگران شاغل  تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی، آزمون های chi-square و تحلیل رگرسیون لجستیک، در نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی داری کمتر از ۰,۰۵ در نظر گرفته شد.  
یافته ها: از میان کارگران شرکت کننده در پژوهش، (۸۸نفر)۸/۴۶ درصد افراد از آگاهی متوسط و(۱۰۰نفر) ۲/۵۲ درصد از آگاهی بالایی برخوردار بودند. از میان متغیر های دموگرافیک، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، میزان درآمد، سن، سابقه کار و وضعیت استخدامی(۰۵/۰>p) و تمام سازه های تئوری شناختی- اجتماعی (۰۵/۰>p)، با میزان آگاهی ارتباط معنی داری داشتند که از بین آنها سطح تحصیلات و وضعیت استخدامی در مجموع ۶/۸۰ درصد و سازه های خودکنترلی، محیط و خودکارآمدی موانع درک شده ۶۴ درصد از احتمال قرار گرفتن کارگران در گروه با آگاهی بالا را تبیین می نمود.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که متغییر های سطح تحصیلات، وضعیت استخدامی، سازه های خودکنترلی، محیط و خودکارآمدی موانع درک شده می تواند جهت طراحی مداخلات آموزشی به منظور بهبود آگاهی کارگران در زمینه استفاده از وسایل حفاظت فردی مؤثر باشد.
عادل مظلومی، زینب کاظمی، سعید عابدزاده، عباس رحیمی فروشانی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: کارکنان صنعت خودروسازی بدلیل مواجهه مستقیم با طیف وسیعی از مشکلات ارگونومیک ناشی از وجود تجهیزات و ماشین آلات مختلف در معرض شیوع بالای اختلالات اسکلتی عضلانی بویژه کمردرد می باشند. ازاینرو، مطالعه حاضر با هدف طراحی و ساخت یک دستگاه پرتابل جهت ارزیابی متغیرهای کینماتیکی کمر و مقایسه این حرکات در میان شاغلین کمردردی و غیرکمردردی در خطوط مونتاژ یکی از صنایع خودروسازی انجام شد.
روش کار: در پژوهش حاضر، پس از آنالیز شغلی به روش TTA، با بهره گیری از روش مشاهده ای مستقیم OWAS، پوسچرهای کاری کارگران مورد ارزیابی قرار گرفت و ایستگاه های کاری با سطح ریسک بالا شناسایی شدند. همچنین همزمان، با استفاده از پرسشنامه اسکلتی عضلانی هلندی (DMQ) و مقیاس درجه بندی دیداری (VAS) شیوع و شدت کمردرد مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، پس از طراحی و ساخت دستگاه پرتابل، مطالعه میدانی با استفاده از دستگاه طراحی شده بر روی ۱۶ آزمودنی جهت ارزیابی متغیرهای کینماتیکی کمر بر روی دو گروه از کارگران دارای کمردرد و بدون کمردرد انجام شد.   
یافته ها: نتایج حاصل از روش OWAS نشان داد که ۲/۶۱ درصد از تمامی پوسچرهای کاری مورد بررسی دارای سطح ریسک بالا با اولویت اقدام اصلاحی ۳ و ۴ بودند. بطور متوسط، ۱/۸۶ درصد از شرکت کنندگان طی ۱۲ ماه گذشته تجربه کمردرد را گزارش نمودند. علاوه بر این، میانگین (انحراف معیار) شدت درد (دامنه نمره ۰-۱۰۰) ۹۵/۵۷ (۴۶/۱۵) بدست آمد. درخصوص مقایسه متغیرهای کینماتیکی در دو گروه کمردردی و غیرکمردردی یافته ها نشان داد که تمامی حرکات خمش جلو، خمش جانبی، خمش عقب، و دامنه پیچش تنه (درجه) و مدت زمان حرکات (ثانیه) در افراد غیرکمردردی بیشتر از افراد کمردردی می باشد؛ هرچند که ازلحاظ آماری تنها دامنه خمش جلو (درجه) در افراد غیرکمردردی (میانگین و انحراف معیار: ۲۹/۶۴ و ۴۱/۸) بطور معنی داری بیشتر از افراد کمردردی (میانگین و انحراف معیار: ۹۷/۵۸ و ۳۴/۱۱) بود (۰۵/۰> P-value).
نتیجه گیری: با توجه به قابلیت ابزار در بررسی کینماتیک تنه، و همچنین سبک بودن و عدم تداخل دستگاه با وظیفه کارگر می توان از آن به عنوان ابزاری مناسب در مطالعات ارگونومی در حیطه کمردرد استفاده کرد. بعلاوه، مقایسه نتایج بدست آمده از این دستگاه با دستگاه شیب سنج مؤید صحت نتایج بدست آمده از این ابزار می باشد.
پیمانه حبیبی، سید ناصر استاد، احد حیدری، محمدرضا منظم، عباس رحیمی فروشانی، محمود قاضی خوانساری، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: تغییرات اقلیم و وجود فرآیندهای گرمازا در محیط‌های کاری منجر به افزایش اثرات ناشی از استرس­ حرارتی در افراد شاغل شده که به‌عنوان یک نگرانی مهم به‌ویژه درکشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری به وجود آمده است. تشخیص زودرس بیومارکرها در القای آسیب DNA مرتبط با تنش گرمایی می‌تواند در شناسایی و ارزیابی‌های مرتبط با حوزه بهداشتی و ایمنی از جمله متخصصین بهداشت و سلامت شغلی و همچنین به پیشگیری از بیماری‌های جدی ناشی از استرس­حرارتی در مشاغل مختلف با ماهیت فرآیندهای گرمازا و یا فصول مختلف گرم سال کمک کند. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی بیومارکرهای تشخیصی در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی می‌باشد.
روش کار: به‌منظور دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظام‌مند در پایگاه‌های اطلاعاتی از قبیل PubMed، Scopus، Google Scholar و Web of Science انجام گردید. علاوه بر این، لیست رفرنس مقالات کاملاً مرتبط نیز موردبررسی و جستجو قرار گرفت. درنهایت بر اساس معیارهای ورود (مطالعات انجام‌شده بر روی مشاغل مختلف، بیومارکرهای مختلف در محیط‌های کاری گرم، کلیه مقالات منتشرشده بدون محدودیت زمانی تا پایان آوریل ۲۰۲۲ و انگلیسی‌زبان) و خروج از مطالعه، مقالات مرتبط شناسایی و موردبررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه تعداد ۹۲۳۴ مقاله جمع‌آوری شد. در این بین،  ۲۲۰۹ مقاله تکراری بوده و از مطالعه حذف گردید. ۷۱۶۶ مقاله بعد از مطالعه و بررسی عنوان و چکیده حذف شدند. ۲۱ مقاله به دلیل عدم تطابق با معیارهای ورود به مطالعه، حذف شدند. درنهایت ۷ مقاله به‌صورت کامل موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. بیومارکرهای تشخیصی شامل ۸-هیدروکسی-۲-دی آکسی گوانوزین (۸-OHdG)، میکرونوکلئی، مایع سیمن، پروتئین‌های شوک حرارتی (HSP۷۰) و لکوسیت در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی استخراج گردید.
نتیجه‌گیری: بر اساس مرور مطالعات، بیومارکرهای شناسایی‌شده در القای آسیب DNA به‌منظور بررسی اثرات استرس ­حرارتی درنتیجه مواجهه شغلی با شرایط آب و هوایی بسیار گرم مناسب می‌باشند. درک و شناسایی بیومارکرهای مناسب در القای آسیب DNA می‌تواند به متخصصین در حوزه سلامت و ایمنی از طریق تعیین مقدار و بزرگی پاسخ‌های استرس ­حرارتی در مواجهه شغلی با دماهای مختلف و انجام اقدامات و مداخلات مناسب به‌منظور کنترل و کاهش اثرات مخرب ناشی از استرس ­حرارتی شغلی کمک کند. همچنین این مطالعه می‌تواند به‌عنوان یک مطالعه اولیه برای انجام تحقیقات بیشتر در آینده در نظر گرفته شود.
مقداد کاظمی، صبا کلانتری، علیرضا عباسی، عباس رحیمی فروشانی، حسین مولوی، امیرحسین منتظمی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: در سال‌های اخیر ساخت مدیاهای تصفیه‌کننده هوا و به‌ویژه فیلترهای نانوالیافی با استفاده از مواد پلیمری و روش الکتروریسی در بحث کنترل آلودگی هوا بسیار موردتوجه قرار گرفته است. تولید مدیایی با کارایی بالا و افت فشار پایین موضوعی مهم در بحث فیلتراسیون هوا می‌باشد که مطالعات اخیر یافته‌های خوبی را در این خصوص در بسترهای نانوالیافی ارائه کرده است. مطالعه حاضر با هدف امکان‌سنجی ساخت مدیایی از جنس پلی‌اتیلن ترفتالات (PET) الکتروریسی شده جهت ربایش ذرات زیرمیکرونی و میکرونی از جریان هوا انجام گرفته است.
روش کار: به‌منظور تعیین شرایط بهینه دستگاهی در ساخت مدیای PET، ابتدا طی یک مطالعه پایلوت درصدهای مختلف وزنی از محلول پلیمری PET در مخلوطی از تری فلورو استیک اسید (TFA) و دی‌کلرومتان (DCM) (۷۰:۳۰) تهیه و نیز پارامترهای مختلف دستگاهی الکتروریسی محلول (دو پمپ مدل ESDP۳۰) موردبررسی و آنالیز قرار گرفت و تحت شرایط بهینه مذکور، فرآیند الکتروریسی انجام شد. به‌منظور بررسی خصوصیات سطحی و مورفولوژیک مدیاهای نانوالیافی تولیدشده در شرایط بهینه، از SEM و برای ارزیابی میزان افت فشار و کارایی به دام اندازی ذرات، از دستگاه تست کارایی و افت فشار ماسک و مدیا استفاده شد. 
یافته ها: بر اساس یافته‌های مطالعه، شرایط بهینه الکتروریسی محلول پلیمری PET در غلظت ۲۰% وزنی به دست آمد. بر اساس نتایج، میانگین قطر نانوالیاف در مدیاهای تولیدی در شرایط بهینه، ۱۶۳±۶۰۰ نانومتر به دست آمد که دارای افت فشار ۵,۵±۲۶.۳۳ پاسکال، کارایی ۱.۶۷±۹۷.۴۲ درصد برای ذرات زیر میکرون و ۰.۲۱±۹۹.۸۵ درصد برای ذرات میکرونی و مقدار فاکتور کیفیت برابر با ۰.۱۷۴۰ بود.
نتیجه گیری: مدیاهای تولیدشده، توانایی ربایش و حذف ذرات از جریان هوا را برای ذرات زیر میکرونی در گستره ۹۹-۹۶ درصد و برای ذرات میکرونی در گستره ۱۰۰-۹۹ درصد و میانگین افت فشار ۵,۵±۲۶.۳۳ پاسکال دارا هستند.
مریم قلع جهی، الناز رحیمی، اعظم بیابانی، زهرا بیگ زاده، فریده گلبابایی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات زیادی درخصوص توسعه ی عایق‌های مدرن، ازجمله نانو عایق‌ها در جهان انجام گرفته است؛ اما تاکنون مطالعه ی جامعی در جهت مرور و بررسی خواص حرارتی این عایق‌ها انجام نشده است؛ بنابراین، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تأثیرات استفاده از مواد نانو بر عملکرد عایق‌های حرارتی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه ی مروری، جستجوی مقالات در پایگاه‌های اطلاعاتی انگلیسی PubMed ،Web of  Science، ScienceDirect و پایگاه‌های اطلاعاتی فارسی Magiran ،SID و موتور جستجوگر Google Scholar صورت گرفت. کلیدواژه‌های مورد استفاده برای جستجو، شامل Insulation, Thermal Insulation ,Thermal Insulator Stability Thermal Conductivity Thermal به زبان انگلیسی و عایق، نانو مواد و هدایت حرارتی به زبان فارسی بود.  
یافته ها: ۴۰۶۸ مطالعه، از طریق جست‌وجو در پایگاه‌های اطلاعاتی یافت شد. با توجه به معیارهای ورود، ۱۵ مقاله انتخاب گردید. در بین مطالعات ورودی، بیشترین فراوانی مربوط به سه نوع عایق سیلیکونی، کامپوزیتی و آئروژلی (هر یک ۲۶/۶۷%) و رایج‌ترین نوع نانو ماده مورد استفاده، نانو ذرات SiO۲  (۲۶/۶۷%) بود. بر اساس مطالعات مورد بررسی، نوع نانو ماده مورد استفاده در عایق، منجر به بهبود خواص آن مانند مقاومت حرارتی، استحکام مکانیکی، استحکام دی‌الکتریک، استحکام کششی، کشسانی، سختی و... می‌گردد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، نشان داد استفاده از فناوری نانو می‌تواند گامی مؤثر جهت بهبود خواص مواد عایق باشد که مهم‌ترین آن، افزایش مقاومت حرارتی است. بدین ترتیب، استفاده از عایق‌های حرارتی نانو می‌تواند باعث جلوگیری از هدر رفتن انرژی حرارتی، کاهش هزینه و تأمین ایمنی و آسایش شود.
پوریا احمدی جلال‌دهی، ژیلا یاوریان، فریده گلبابایی، صبا کلانتری، عباس رحیمی فروشانی، حسین عباسلو،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: کووید-۱۹ در سالهای اخیر یکی از مهم‌ترین معضل بهداشتی در جهان بوده که منجر به مرگ و میر و بیماری بسیاری از افراد گردیده است. مراکز بهداشتی –درمانی به عنوان خط مقدم که غالباً بیماران و افراد مشکوک به آن مراجعه می‌کردند، منبعی برای انتقال بیماری از طریق هوا به عنوان راه اصلی انتقال آن بوده اند. لذا، مطالعه حاضر به بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد کووید-۱۹ در یک مرکز درمانی پرداخته است.
روش کار: در مطالعه حاضر، دو بخش اتاق نمونه‌گیری و سالن انتظار یک مرکز منتخب بهداشتی-درمانی منتخب کرونا جهت ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-۱۹ تحت دو سناریوی مختلف و با در نظر گرفتن فعالیت، تعداد مراجعین، مدت زمان مواجهه و نرخ تنفس انتخاب شدند. به منظور بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-۱۹ از معادله ویلز-ریلی استفاده شد.  
یافته ها: این مطالعه نشان داد که با افزایش بار ویروسی، میزان کوانتای منتشر شده برای همه انواع فعالیت‌ها افزایش پیدا می‌کند. میزان نرخ انتشارکوانتا، در فعالیت از نوع صحبت با صدای غیریکنواخت، در هر دو بخش مورد بررسی بیشتر از سایر فعالیت‌های بازدمی بوده است (P-Value<۰,۰۰۱) و در عمل تنفس به نسبت سایر فعالیت‌ها کمتر است. همچنین در اتاق نمونه‌گیری، میزان کلی نرخ انتشارکوانتا اندکی بیشتر از سالن انتظار بود که البته از نظر آماری معنادار نبود. همچنین، محاسبه ریسک انتقال هوابرد نشان داد که احتمال انتقال هوابرد ویروس در اتاق نمونه گیری حدود ۲ تا ۸ درصد بالاتر از سالن انتظار بوده و استفاده از ماسک می‌تواند به میزان ۷۷ تا ۸۱ احتمال انتقال ویروس را کاهش دهد. 
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه همواره ریسک انتقال هوابرد در اتاق نمونه‌گیری و سالن انتظار وجود داشته و استفاده از ماسک باعث کاهش چشمگیر احتمال انتقال هوابرد ویروس می‌شود. بنابراین، اتخاذ تدابیر بهداشتی مناسب مانند جلوگیری از تجمع، استفاده از ماسک، پرهیز از صحبت با صدای بلند، رعایت فاصله گذاری اجتماعی می‌تواند به کاهش احتمال انتقال هوابرد ویروس کووید منجر شود.
الناز رحیمی، اعظم بیابانی، مریم قلع جهی، فریده گل بابایی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کارگرانی که در محیط های گرم کار می کنند، به لباس هایی با خواص تنظیم حرارتی خوب نیاز دارند. امروزه بهبود خاصیت تنظیم حرارت پارچه پنبه ای با تثبیت مواد تغییر فاز دهنده (PCMs) بر روی آن، مورد توجه قرار گرفته است. نوع پارچه نقش مهمی در تامین آسایش حرارتی دارد. پارچه پنبه ای به دلیل داشتن ویژگی های متمایز خود، محبوب ترین ماده اولیه در صنعت نساجی است. از این رو، هدف این مطالعه مرور سیستماتیک بررسی اثرات نانوکپسولاسیون PCM در پارچه‌های پنبه‌ای متداول، از جمله مورفولوژی، خواص حرارتی، پایداری حرارتی، استحکام کششی، مقاومت در برابر سایش، نشت، جذب آب، قابلیت شستشو و تنفس پذیری پارچه، چالش‌های مرتبط و روندهای تحقیقاتی آینده است. 
روش کار: این پژوهش با مقالات به‌دست‌آمده از جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های  Science Direct، 
Web of Sciences، Scopus و PubMed انجام شد. از کلیدواژه‌های « nanoencapsulated phase change materials»، « nanoenhanced phase change materials»، «cotton»، «cotton fabric» و « cotton textiles» استفاده شد.  
یافته ها: از ۱۲۵۱ مطالعه شناسایی شده از طریق پایگاه های جستجو، ۱۳ مطالعه بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند. نتایج نشان داد که در تمام مطالعات، نانوکپسول‌های PCM با موفقیت سنتز شدند و وارد پارچه پنبه‌ای شدند و خواص حرارتی پارچه را بهبود بخشیدند. در اکثر مطالعات، روش های پلیمریزاسیون درجا و پلیمریزاسیون مینی امولسیونی برای نانوکپسولاسیون استفاده شد. روش pad-dry-cure نیز روشی پرکاربرد برای استفاده از نانوکپسول ها بر روی پارچه های پنبه ای بود.
نتیجه گیری: این مطالعه سیستماتیک نشان داد که نانوکپسول‌های سنتز شده از مواد تغییر فاز دهنده و اعمال آن بر روی پارچه پنبه‌ای می‌تواند خواص تنظیم‌کننده حرارت پارچه را بهبود بخشد. پیشنهاد می‌شود تحقیقات در زمینه طراحی لباس‌های تنظیم‌کننده حرارت از پارچه‌های ارتقا یافته و بررسی عملکرد خنک‌کنندگی آن‌ها گسترش یابد.
فاطمه السادات میرنجفی زاده، مجتبی خسروی دانش، علی نحوی، عباس رحیمی فروشانی، محمد‌جواد شیخ‌مظفری، عادل مظلومی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: حواس‌پرتی راننده مشکلی مهم در بخش حمل و نقل عمومی به خصوص اتوبوس‌های درون‌شهری به شمار می‌آید؛ زیرا حوادث احتمالی آن می‌تواند منجر به خسارات مالی و جانی جبران ناپذیری گردد. با توجه به اهمیت موضوع، مطالعه حاضر با رویکرد کیفی و با هدف بررسی عوامل مؤثر بر حواس‌پرتی در بین رانندگان اتوبوس‌های درون‌شهری و دسته‌بندی این عوامل با رویکرد سیستم فنی اجتماعی بر اساس نظریه تعادل انجام شد. 
روش کار: در این مطالعه که در سال ۱۴۰۳ در شهر تهران انجام شد، ۱۸ راننده اتوبوس به روش خوشه‌بندی انتخاب شدند که شامل ۱۰ راننده BRT و ۸ راننده غیر BRT بود. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با رانندگان و همچنین مشاهدات مستقیم جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده‌های جمع‌آوری‌شده با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی هدایت شده مبتنی بر مدل نظریه تعادل انجام شد. در انتها، اعتبار یافته ها توسط مثلث سازی جمع آوری داده ها، کنترل اعضا (رانندگان) و مرور همتا بررسی شد.  
یافته ها: یافته‌ها نشان داد که منابع ایجاد کننده حواس پرتی مربوط به شش سطح از سیستم کاری است که مهم‌ترین آن‌ها عوامل مرتبط با محیط، وظیفه و سازمان شناسایی شدند. براساس یافته‌های مطالعه، فرهنگ نادرست و تخطی سایر استفاده‌کنندگان از خیابان در سطح عوامل محیطی و تعامل راننده با مسافران در سطح عوامل مربوط به وظیفه عوامل کلیدی مؤثر بر حواس‌پرتی شناسایی شدند. همچنین، عوامل سازمانی نظیر تعامل با سرپرست و همکاران و مسائل مربوط به حقوق از دیگر عوامل مهم تأثیرگذار بودند. بر خلاف بسیاری از مطالعات که استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی را به عنوان عامل اصلی حواس‌پرتی معرفی کرده‌اند، در این تحقیق به این عامل به‌طور محدود اشاره شد.
نتیجه گیری: این مطالعه به شناسایی عوامل گوناگون در سطوح مختلف سیستم کاری که بر حواس‌پرتی رانندگان اتوبوس‌های درون‌شهری تاثیر می‌گذارد، پرداخت. براساس نتایج این مطالعه، مهم‌ترین اجزای تأثیرگذار سیستم کاری، محیط، وظایف و سازمان شناسایی شدند. تعامل رانندگان با سایر کاربران خیابان و مسافران، ارتباط با سرپرستان و همکاران و مسائل حقوقی تأثیرات قابل توجهی بر حواس‌پرتی رانندگان داشتند. رفع این مشکلات با ارائه آموزش‌های مناسب به مسافران و کاربران خیابان و همچنین اجرای استراتژی‌های مدیریتی در سازمان به منظور بهبود روابط درون‌سازمانی و حل مسائل مربوط به حقوق امکان‌پذیر است.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb