۲۶ نتیجه برای احمدی
پیمان یاری، رسول یاراحمدی، یحیی خسروی، مسعود صالحی، حمید کاریزنوی،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: روش تحلیل تناظر و تهیه الگوی حوادث و مخاطرات شغلی قادر به پیش گویی و پیش بینی حوادث و اولویت بندی ریسکها و آسیبها به صورت خودکار میباشد. این روش برای هر شرکتی ، صرف نظر از اندازه آن قابل اجرا میباشد. هدف این مطالعه ارایه الگوی حوادث و مخاطرات شغلی براساس وابستگی گروههای ریسک-آسیب میباشد که با استفاده از آن میتوان حوادث شغلی را مدیریت کرد.
روش کار: در این مطالعه گزارشهای حوادث شغلی ثبت شده در سازمان تامین اجتماعی در یک دوره زمانی ده ساله از ابتدای سال ۱۳۸۴ تا پایان سال ۱۳۹۳ (۳۰۰,۲۲۲ حادثه) جمع آوری شده و نوع ریسک و آسیب مربوط به هر یک از حوادث براساس معیارهای سازمان بین المللی کار مشخص شده و در یک ماتریس ریسک- آسیب ( ۱۸×۱۸) طبقه بندی گردید. با استفاده از تحلیل تناظر و انجام فرآیند ادغام، گروههای ریسک-آسیب به صورت جداگانه شناسایی گردید که از آنها به عنوان الگوهای حوادث و مخاطرات شغلی استفاده شد. در الگوهای مربوطه وابستگی بین ریسکها و آسیبها قابل شناسایی است که این امر باعث تسهیل تصمیم گیری در ارزیابی ریسک در شرکتهای تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی میگردد.
یافته ها: با توجه به تحلیلهای انجام شده، سه گروه حوادث شغلی بهدست آمد که متغیرهای این سه گروه از الگوهای بهدست آمده استخراج شده است. اولین گروه از شش ریسک و هفت آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (تماس با مواد داغ، حوادث ناشی از مواد سوزنده و خورنده، تماس با مواد شیمیایی، حوادث ناشی از مواد سمی، تماس با تجهیزات الکتریکی، انفجار و آتش سوزی) و آسیب (سوختگی، سایر آسیبها، آسیبهای چندگانه، گاز گرفتگی، خفگی، مسمومیت و خطرات محیط زیستی) هستند، دومین گروه از هفت ریسک و شش آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (حوادث ناشی از جابهجایی کردن، پرتاب پلیسه یا ذرات، خفگی، لغزیدن، سقوط افراد، سقوط اشیا و سایر حوادث ) و آسیب (پیچش و رگ به رگ شدن، فرو رفتن اجسام در بدن، فرو رفتن اجسام در چشم، بریدگی و قطع عضو، زخم سطحی و زخم عمیق) میباشند. در نهایت سومین گروه از پنج ریسک و پنج آسیب تشکیل شده است که متغیرهای ریسک (ریزش وماندن زیر آوار، تصادف با وسیله نقلیه، برخورد با وسایل مختلف، گیر کردن داخل یا بین اشیاء، حوادث ناشی از ابزار دستی) و آسیب (شکستگی اعضا، در رفتگی، کمر درد، ضرب خوردگی، کوفتگی و له شدگی) هستند. لازم به ذکر است که با بررسی این الگوها میتوان به تشخیص و اولویت بندی حوادث شغلی پرداخت.
نتیجه گیری: گروههای بهدست آمده باعث ایجاد فرصتهای جدید در جهت توسعه برنامههای کاربردی به منظور تحلیل، تفسیر و مدیریت خودکار حوادث شغلی در راستای به حداقل رساندن عدم قطعیت و افزایش عینیت میگردد. مزیت تحلیلهای انجام گرفته در این مطالعه نسبت به سایر تحلیلهای مشابه در نظر گرفتن همزمان ریسکها و آسیبها و به دست آوردن گروههای متشکل از دو متغیر است. با توجه به فراوانی و توزیع جرم متغیرهای ریسک و آسیب موجود در گروههای بهدست آمده، متغیرهای ریسک و آسیب گروه ۳ دارای بیشترین اهمیت و متغیرهای ریسک و آسیب گروه ۲ دارای اهمیت کمتر و متغیرهای ریسک و آسیب گروه ۱ دارای کمترین اهمیت میباشند.
طالب عسکری پور، غلامعباس شیرالی، رسول یار احمدی، الهه کاظمی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: خسارت های سنگین انسانی و اقتصادی ناشی از حریق، ضرورت برخورد علمی با حریق های صنعتی بزرگ، سرمایه گذاری جهت توسعه تکنولوژی حفاظت در برابر حریق و تعیین موثرترین تکنیک ها جهت محدود کردن خسارات را نمایان می سازد. این مطالعه با هدف بررسی میزان تأثیر روش های حفاظت فعال و غیر فعال، بر کاهش سطح ریسک حریق در اتاق کنترل یک نیروگاه حرارتی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه، در فاز اول، با استفاده از روش مهندسی ارزیابی ریسک حریق، سطح ریسک حریق برای ساختمان و محتویات، ساکنین و فعالیت ها محاسبه شد. در فاز دوم، از بین ۳۶ زیر فاکتور مؤثر در سطح ریسک، اصلاح سه زیر فاکتور از اقدامات حفاظت غیر فعال و دو زیر فاکتور از اقدامات حفاظت فعال در کاهش سطح ریسک حریق ساکنین مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که سطح ریسک حریق ساکنین (۶۴/۲۰) بالاتر از حد قابل قبول می باشد. اصلاح سه زیر فاکتور بار ثابت حریق، شماره ی طبقه، تغییر ابعاد و مساحت اتاق کنترل تا ۴۰ درصد و نصب سیستم اطفاء حریق خودکار و آموزش استفاده از تجهیزات اطفاء حریق و تخلیه اضطراری تا ۳۳ درصد در کاهش سطح ریسک حریق موثر می باشد.
نتیجه گیری: روش های حفاظت فعال و غیر فعال، با وجود تاثیر در کاهش سطح ریسک، به صورت جداگانه قادر به تأمین سطح ایمنی قابل قبول در برابر حریق نمی باشند. بنابراین استفاده توام این روش ها جهت حفاظت از ساختمان ها، افراد و پیش گیری از ایجاد وقفه در فعالیت سیستم، ضروری می باشد.
معصومه لطفی، محمدرضا منظم، نبی الله منصوری، سعید احمدی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: کاربرد مولد های دیزلی در سایت های ساخت و ساز برای اموری نظیر جوش کاری یک ضرورت است که همراه با آلودگی صوتی می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی صدای مولد های دیزلی مورد استفاده در فعالیت های ساخت وساز دریکی از مناطق شهر تهران صورت پذیرفته است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی، تعداد ۱۴ سایت ساختمانی برای بررسی آلودگی صوتی در منطقه ۴ شهرداری تهران انتخاب گردید. تراز فشار صوت زمینه و مولدهای دیزلی در محوطه اطراف سایت ساخت و ساز با توجه به استاندارد (۲۰۱۵) BS ۵۲۲۸ و رهنمودهای صدا اندازه گیری شد. تراز فشار صوت مولدهای دیزلی در ۴ نقطه به فاصله یک متری از دستگاه اندازه گیری شد و آنالیز فرکانس صوتی در نقاط تصادفی در اطراف آن انجام گردید. صدا سنج مدل (تایوان) TES-۱۳۵۸,Type۲ برای اندازه گیری صدا استفاده و کالیبراسیون آن قبل و بعد از اندازه گیری صدا انجام شد. پرسش نامه آزار صوتی اقتباس شده از استاندارد
ISO ۱۵۶۶۶ اعتبار سنجی و تکمیل گردید. آزمون های آماری تی، همبستگی و آنالیز واریانس برای تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار spss۲۲ انجام شد.
یافته ها: متوسط تراز معادل صدای مولد های دیزلی و صدای زمینه در اطراف سایت های ساخت و ساز به ترتیب dBA ۰۵/۴ ± ۷۶ و ۰۹/۱ ± ۲۰/۴۶ اندازه گیری شد. صدای مولد های دیزلی در اطراف سایت های ساخت وساز بالاتر از حدود مجاز ( صدای زمینه به اضافه ۵ دسی بل ) بود (P Value< ۰,۰۵ ).مولد های دیزلی بنز۳۵۵ و پرکینز با متوسط تراز فشار صوت ۳۳/۰ ± ۳/۹۵ و ۶۳/۰ ± ۹/۹۰دسی بل به ترتیب بیش ترین و کم ترین صدا را به خود اختصاص دادند. مقایسه میانگین صدای مولد های دیزلی مختلف با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، اختلاف معنی داری را بین دستگاه ها نشان داد (P Value<۰.۰۵ ).متوسط تراز فشار صوت در۱۹۰ ایستگاه سنجش صدا در فضای داخلی سایت های ساخت و ساز (A) و dB ۶/۴± ۱۱/۸۱ اندازه گیری شد.آزار صوتی تجربه شده در ۴/۷۳ درصد از ساکنین متوسط و بالاتراز آن ارزیابی گردید. آزار صوتی ساکنین و میزان صدا در محوطه اطراف سایت ساخت و ساز با ضریب همبستگی پیرسون ۴۸۶/۰ سطح معنی داری را نشان داد. (P value<۰.۰۵ ) فرکانس صدای غالب و تراز صدای ناشی از آن در مولد های دیزلی به ترتیب فرکانس ۶۳ هرتزو ۴/۸۴ دسی بل اندازه گیری شد.
نتیجه گیری: صدای ناشی از مولد های دیزلی در اطراف سایت های ساختمانی بالاتر از حدود مجاز محیط زیستی و همراه با آزار صوتی فراوان برای ساکنین اطراف این سایت های ساختمانی می باشد، لذا با توجه به فقدان قوانین محیط زیستی دررابطه با آلودگی صوتی ناشی از صنعت ساخت وساز در کشور لزوم بررسی و تصویب این قوانین برای کاهش آزار صوتی شهروندان ضروری است.
بهزاد فولادی دهقی، سید مسلم عابدینی، ساناز کریم پور، کامبیز احمدی انگالی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: تعیین توان هوازی افراد از اهمیت بالایی برخوردار است . حداکثر توان هوازی به حداکثر اکسیژنی اطلاق می شود که در مدت یک دقیقه میتواند در بدن مصرف شود و به عواملی مانند شرایط جسمی ، پارامترهای زیست محیطی و خصوصیات فیزیولوژیک فرد بستگی دارد. گرما و صدا از جمله عوامل تاثیرگذار برحداکثر ظرفیت جذب اکسیژن(VO۲max) می باشند که به شیوههای مختلف، کارایی دستگاه تنفس را تحت تاثیر قرار می دهند. لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر همزمان صدا و دما بر روی توان هوازی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز می باشد.
روش کار: در این مطالعه ۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز بصورت داوطلبانه مشارکت کردند. حداکثر ظرفیت هوازی افراد با استفاده از دوچرخه ارگومتر و پرتکل آستراند در ۹ وضعیت مواجهه با دما ( ۲۱ ، ۳۸ ، ۴۸ درجه سانتی گراد ) ، شاخص استرس حرارتی ( ۳۴/۱۸ ، ۴۶/۳۲ ، ۲۵/۴۱ درجه سانتی گراد ) و صدا ( ۷۵ ، ۸۵ ، ۹۵ دسی بل) اندازه گیری شد. به منظور انجام آزمایش طبق پروتکل آستراند ، فرد در هر مرحله روی دوچرخه به مدت شش دقیقه با بار کاری ثابت و سرعت ۵۰ دور در دقیقه رکاب زده تا ضربان قلب وی به بیش از ۱۲۰ ضربه در دقیقه برسد. پایش ضربان قلب حین کار با دوچرخه ی ارگومتر با استفاده از یک سنسور با نام تجاری (Polar) که در زیر جناق سینه فرد نصب می گردید، انجام گرفت جهت آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS۲۲ و آزمون فریدمن و آزمون t زوجی استفاده گردید.
یافته ها: میانگین توان هوازی در وضعیت دوم ( دما oC ۲۱ ، استرس حرارتی oC ۳۴/۱۸ و صدا dB ۸۵) و سوم ( دما oC ۲۱ ، استرس حرارتی oC ۳۴/۱۸ و صدا oC ۹۵) نسبت به وضعیت اول( وضعیت نرمال ) اختلاف معنی داری نداشت ولی از وضعیت سوم به بعد با افزایش میزان گرما و صدا توان هوازی نیز بصورت معنی داری (۰۰۱/۰ > P-value) کاهش یافت.
نتیجه گیری: از آنجا که یکی از اهداف علم ارگونومی ایجاد محیطی منطبق با ظرفیت های انسان می باشد، آگاهی از توان هوازی افراد امری ضروری است. باتوجه به تاثیر گرما و صدا بر روی توان هوازی افراد و ارتباط مستقیم توان هوازی با توان جسمی ،جهت حفاظت از سلامت افراد و افزایش بهره وری آنها ، انجام اقدامات کنترلی در محیط های گرم و پرسروصدا ضروری می باشد
رضا یگانه، رسول یاراحمدی، ذبیح اله دمیری،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: سلامت شغلی از جمله موارد مهمی است که می تواند بر بهره وری و توسعه اقتصادی سازمان موثر باشد. هدف از انجام این مطالعه تعیین تاثیر برنامه مداخله ای آموزشی ارگونومی-ایمنی بر بهره وری کارگران یک صنعت مونتاژ بود.
روش کار: این مطالعه مداخله ای روی ۵۴ کارگر سالن مونتاژ یک صنعت الکترونیک انجام شد. ابتدا جهت ارزیابی وضعیت ارگونومی محل کار از روش QEC و جهت ارزیابی بهره وری از پرسشنامه هرسی-گلد اسمیت استفاده شد. سپس با استفاده از نتایج حاصل از ارزیابی مرحله اول و شناسایی نقایص موجود، اقدام به تدوین یک برنامه مداخله ای جامع شد. به فاصله سه ماه از انجام مداخلات مجددا وضعیت ارگونومی و بهره وری با استفاده از روش QEC و پرسشنامه هرسی-گلد اسمیت ارزیابی شد. داده ها توسط نرم افزار R تحلیل شد.
یافته ها: میانگین نمره کل بهره وری و میانگین امتیاز کل بدن روش QEC قبل ازمداخله به ترتیب برابر ۲۴/۷۵ و ۴۰/۹۹ به دست آمد. پس از انجام مداخلات میانگین امتیاز کل بهره وری برابر ۱۶/۸۰ و میانگین امتیاز کل بدن روش QEC برابر ۹۲/۹۷به دست آمد. تحلیل داده ها با آزمون تی زوجی نشان داد اختلاف مقادیر امتیازات بهره وری معنادار بوده(P-value˂۰/۰۵) اما اختلاف مقادیر امتیاز کل بدن روش QEC معنادار نبود (P-value>۰/۰۵).
نتیجه گیری: انجام مداخلات ارگونومی-ایمنی تاثیر مثبتی بر امتیاز بهره وری داشت اما بر وضعیت کلی اندام های بدن، تاثیر معناداری نشان نداد.
محسن صادقی یارندی، فریده گلبابایی، علی کریمی، علی اصغر ساجدیان، وحید احمدی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: ۳،۱- بوتادین یکی از مهم ترین ترکیبات سرطانزای موجود در هوای تنفسی کارکنان شاغل در صنایع پتروشیمی می باشد. یکی از مهم ترین راه های تعیین سطح اثرات سرطانزایی و بهداشتی ناشی از مواجهه تنفسی با آلاینده های موجود در محیط کار، استفاده از روش های ارزیابی ریسک می باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مقایسه ای ریسک سرطانزایی مواجهه تنفسی با ۳،۱- بوتادین در یک صنعت پتروشیمی با استفاده از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور انجام گردید.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مقطعی بوده و در سال ۱۳۹۷ در یک صنعت پتروشیمی تولید کننده کوپلیمرهای آکریلونیتریل، بوتادین و استیرن (ABS) انجام گردید. میزان مواجهه تنفسی با ۳،۱- بوتادین با استفاده از متد شماره ۱۰۲۴ انستیتو ملی ایمنی و بهداشت شغلی اندازه گیری گردید. سپس به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی از دو روش سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (USEPA) و دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور استفاده گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین مواجهه تنفسی با ۳،۱- بوتادین در بین کلیه افراد مقدار ۳۶۷/۰± ۲۵۳/۰ پی پی ام بوده و در کلیه موارد پایین تر از حد مجاز مواجهه می باشد. میانگین شاخص سرطانزایی طول عمر (LCR) در روش پیشنهادی سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا در بین کلیه افراد مورد مطالعه مقدار ۳- ۱۰ ×۷۱/۲ مشخص گردید. همچنین در این روش ۲/۸۲ درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی قطعی و ۸/۱۷ درصد نیز در محدوده ریسک احتمالی قرار دارند. نتایج حاصل از روش دپارتمان بهداشت شغلی سنگاپور نیز نشان داد که ۲/۹۱ درصد از افراد مورد مطالعه در محدوده ریسک سرطانزایی احتمالی و ۸/۸ درصد از افراد نیز در محدوده ریسک قطعی قرار دارند.
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که نتایج روش ارزیابی ریسک نیمه کمی سنگاپوری سازگاری مناسبی با نتایج روش کمی پیشنهادی توسط سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا ندارد. لذا با توجه به دقت و جامعیت بالای روش ارزیابی ریسک سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا به عنوان روشی مرجع در دنیا به منظور ارزیابی ریسک سرطانزایی و بهداشتی مواجهه با مواد شیمیایی، پیشنهاد می گردد در مطالعات آینده از این روش به جای روش سنگاپوری استفاده گردد.
وحید احمدی مشیران، علی کریمی، فریده گلبابایی، محسن صادقی یارندی، علی اصغر ساجدیان، آیسا قاسمی کوزه کنان،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: ازجمله مواد آلی فرار که درصنایع پتروشیمی تولید یا استفاده می شوند استایرن می باشد. که مواجهه تنفسی با آن اختلالات و بیماری هایی به دنبال دارد. لذا هدف این مطالعه ارزیابی میزان مواجهه شغلی با بخارات استایرن و تعیین سطح ریسک اثرات سلامتی ناشی از آن به روش کمی در کارکنان صنعت پتروشیمی مورد مطالعه است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، ۱۵۰ نمونه فردی از ۵۰ نفر از کارکنان صنعت مورد مطالعه به روش ۱۵۰۱NIOSH، انجام گرفت. نمونه ها با دستگاه گاز کروماتوگرافی مدل Varian-cp۳۸۰۰، آنالیز شد. بعد از تعیین غلظت استایرن مورد مواجهه، با استفاده از روابط ارائه شده از سوی آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا(U.S EPA)، ریسک اثرات سلامتی استایرن بر کارکنان شاغل در این صنعت ارزیابی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، بیشترین میزان مواجهه ( ۰,۴۴mg. (kg-day) -۱) در واحد پلی بوتادین لاتکس (PBL) بود. بنابراین پیش بینی بالاترین ریسک سرطان و ریسک غیر سرطانی به ترتیب با میانه ۴۴/۰ و ۷۱/۰ برای واحد PBL بود. با توجه به این که کمترین میزان مواجهه (۰,۰۰۱۲mg. (kg-day) -۱) در واحد درایر به دست آمد. پیش بینی کمترین ریسک سرطان زایی (۰۰۰۰۰۱/۰) و ریسک غیر سرطان(۰۰۲/۰) برای کارکنان همین واحد بود.
نتیجه گیری: بطور کلی در برخی از بخش های پتروشیمی مورد مطالعه بویژه در بخشPBL، میزان ریسک سلامتی بالاتر از حدود مجاز بود. لذا پیشنهاد می گردد، علاوه بر تهویه های طبیعی، از تهویه های مصنوعی به ویژه تهویه موضعی استفاده بشود.
مهران پورحسین، رضا پوربابکی، الهه رودی، وحید احمدی مشیران، هما ملک خانی، سمانه خداوردلو،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: خطاها محصول جانبی پردازش اطلاعات یا عملکرد شناختی انسان هستند. بااینکه همه افراد در انجام فعالیتهای مختلف مستعد خطا هستند با این حال تفاوت های فردی در تواناییهای شناختی آنها تعیینکننده نوع و نرخ خطاهایی است که ممکن است افراد در موقعیت های مختلف مرتکب شوند. خطاهای انسانی از مهمترین چالشهای محیط کاری میباشد. یکی از سیستمهایی که خطاهای انسانی بهوفور در آن رخ میدهد، سیستم مراقبتهای بهداشتی میباشد. خطا در ارائه داروی مناسب به علت شباهت ظاهری و شباهت نام دارو یکی از خطاهای شناختی هست که در مراقبتهای بهداشتی رخ میدهد. هدف از مطالعه مروری حاضر، ارزیابی منظم شواهد و رویکردهایی است که اخیراً برای کاهش خطاهای دارویی ناشی از برچسبهای داروهای همشکل و همآوا انجام شده است.
روش کار: جستجوی مقاله در ۳۰ آگوست ۲۰۱۸ از تمام سالهای در دسترس ازPubMed و EMBASE با استفاده از دستورالعمل بیانیه پریزما انجام شد. جستجو در بخش عنوان یا چکیده مطالعات با استفاده از اصطلاحات مدنظر و همچنین با استفاده از شاخص MeSH، در ترکیب با اصطلاحات انجام شد. در این پژوهش از بین ۲۵۶ مقاله، نهایتاً ۱۷ مقاله جهت مطالعه سیستماتیک انتخاب گردید. مطالعات بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب و بر اساس نوع مداخله آزمون شده و نوع خروجی دستهبندی شدند. درنهایت دادهها بهصورت توصیفی تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها: طرح کلی مطالعات و روشهای پژوهش بین مطالعات بهطور گستردهای متنوع بود. از آن جمله میتوان به تعداد شرکتکنندگان، تعداد آزمونها، نوع داروها و شرایط آزمونها اشاره کرد. نگارش Tall man، کدگذاری رنگی، تنوع زمینه برچسبها و استفاده از علائم، رویکردهای مورد آزمون بودند. درمجموع ۱۱ مطالعه از میان مطالعات بررسی شده، از نگارش Tall man استفاده کرده بودند و همچنین مهمترین متغیر گزارش شده در همه مطالعات « نرخ خطا» و « زمان پاسخ» بود. دامنه وسیعی از اسامی داروها مورد آزمون قرار گرفته بود.
نتیجه گیری: خطاهایی دارویی ابعاد مختلفی دارند و در مطالعه حاضر فقط به بررسی خطاهای ناشی از داروهای همشکل و همآوا و تأثیر نحوه نگارش نام دارو پرداخته شد. مطالعات آزمایشگاهی نشان داد نگارش Tall Man در کاهش نرخ خطا مؤثر است که احتمالاً به دلیل خوانایی بهتر برچسبهای دارویی است، اما ارزیابی در محیط کار واقعی برای تقویت این نتیجهگیری مورد نیاز است. شواهد کافی برای پشتیبانی از کدگذاری رنگی و چند روش دیگر مانند نمادها، وجود ندارد و به دلیل جدید بودن مطالعات در این زمینه هنوز سازوکار یکسانی برای همه مطالعات وجود نداشت.
سپیده کیوانی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، فاطمه فصیح رامندی، اکبر احمدی آسور، ملیحه کلاهدوزی، زهرا هاشمی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: در مطالعات متعددی عملکرد آکوستیکی مواد جاذب طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از این مواد در محدوده فرکانسی کمتر از ۱۰۰۰ هرتز عملکرد ضعیفی دارند. در مطالعه حاضر، سعی گردید تا نقش توالی قرارگیری ساختارهای دو لایه مرکب متشکل از الیاف طبیعی و مصنوعی در بهبود ضریب جذب صوتی لیف طبیعی در محدوده فرکانس پایین(۶۳ تا ۱۰۰۰ هرتز) بهوسیله مدلسازی با روش عددی اجزاء محدود بررسی گردد.
روش کار: در این پژوهش، عملکرد آکوستیکی ساختارهای دو لایه متشکل از مواد جاذب طبیعی و مصنوعی با روش عددی اجزاء محدود و مدل Johnson-Champoux-Allard در نرم افزار COMSOL نسخه ۵,۳a بررسی گردید. مواد جاذب صوتی مورد مطالعه شامل لیف خرما، فوم پلیاورتان و لاستیک بود. همچنین، هر یک از ساختارهای دو لایه مرکب متشکل از ضخامت۱۰ میلی متری لیف خرما به همراه ضخامت۱۰ میلی متری از هر یک از مواد جاذب مصنوعی شامل لاستیک یا فوم پلیاورتان بود که با چینش متفاوت مواد جاذب در هر ساختار، در مجموع چهار نوع ساختار دو لایه مرکب بررسی گردید.
یافته ها: جایگاه قرارگیری لیف طبیعی میتواند نقش مهمی در عملکرد صوتی ساختارهای دو لایه مرکب مورد بررسی ایفا نماید. به طوریکه در مقایسه ساختارهای دو لایه مورد بررسی با یکدیگر مشخص شد که هنگامیکه در ساختارهای دو لایه مرکب با ضخامت ۲۰ میلیمتر، لیف طبیعی بهعنوان اولین لایه مواجهه یافته با صوت نرمال بود، روند عملکرد آکوستیکی تقریبا مشابه با ساختار تک لایه متشکل از ماده طبیعی با ضخامت ۲۰ میلیمتر دیده شد؛ اما، زمانیکه در ساختارهای مرکب، جاذب مصنوعی اولین لایه مواجهه یافته با صوت بود، روند عملکرد جذب صوتی بهبود پیدا کرد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده، ساختار مرکب دارای لایه فوقانی با چگالی بیشتر و تخلخل کمتر، روند جذب صوتی بهتری نسبت به ساختار تک لایه شامل ماده جاذب طبیعی را نشان داد.
آیسا قاسمی کوزه کنان، وحید احمدی مشیران، محسن صادقی یارندی، حامده گل محمدپور، بابک سرباز، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: یکی از موارد مرتبط در حیطه منابع انسانی، کیفیت زندگی کاری است که از مهمترین عوامل اثر گذار بر آن بارکار به شکل های بارکار ذهنی و فیزیکی می باشد، بطوری که افزایش بارکار، می تواند باعث کاهش سطح عملکرد در یک و یا چند وظیفه شود.لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بارکار ذهنی- فیزیکی با کیفیت زندگی کاری کارگران در یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی – تحلیلی و مقطعی بوده و بر روی ۲۱۸ نفر از کارگران مرد یک صنعت ریخته گری انجام پذیرفت. در ابتدا بعد از بررسی شغلی، واحدهای با تنش های کاری بالا انتخاب گردیدند. برای جمع آوری و بررسی متغیرهای بار ذهنی و فیزیکی به ترتیب از پرسشنامه ناسا-تی ال ایکس و پرسشنامه بار فیزیکی استفاده شد. از پرسشنامه والتون نیز برای ارزیابی کیفیت زندگی کاری، استفاده شد. در نهایت تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی(ضریب همبستگی پیرسون، آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در محیط نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ انجام پذیرفت.
یافته ها: میانگین نمره کلی بارکار ذهنی و بارکار فیزیکی به ترتیب مقادیر ۱۴/۱۰ ± ۸۷/۷۰ و ۷۴/۲ ± ۱۸/۱۴ و میانگین نمره کلی کیفیت زندگی کاری نیز مقدار ۳۲/۱۱ ± ۷۶/۹۰ بدست آمد. مشخص گردید که ارتباط معکوس و معنی داری بین میانگین کیفیت زندگی کاری با بار فیزیکی (۰۰۱/۰=P) و بارکار ذهنی (۰۱/۰=P) وجود دارد. نتایج مقایسه میانگین کیفیت زندگی کاری در بین گروه های مختلف متغیرهای دموگرافیک نشان داد که فقط بین گروه های سنی مختلف و کیفیت زندگی کاری ارتباط معنی داری وجود دارد (۰۰۳/۰=p). در نهایت مشخص گردید متغیرهای بارکار فیزیکی، بارکار ذهنی و سن توامان بر میانگین نمره کیفیت زندگی کاری افراد تاثیر معنی داری دارند (۰۵/۰ >P).
نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که بین کیفیت زندگی کاری با بارکار ذهنی و فیزیکی ارتباط معناداری وجود دارد. از این رو پیشنهاد می شود که جهت افزایش سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان اقدامات سازمانی و اجرایی با تمرکز بر کاهش بارکار ذهنی و فیزیکی انجام پذیرد.
مسعود فیضی، علی جعفری، حجت احمدی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: به دلیل وضعیت رشدنیافته مکانیزاسیون، ارّه موتوری یکی از ابزارهای پرکاربرد در جنگلهای ایران است. این ابزار، بهواسطه ارتعاشات انتقالیافته از طریق دسته به اعضای بدن، میتواند موجب ایجاد اختلالات ناخواسته (مانند سندرم انگشت سفید) گردد. شناسایی این ارتعاشات میتواند موجب به حداقل رساندن شدت این اختلالات گردد. این مطالعه هدف بررسی تأثیر گونههای مختلف چوب جنگلی (راش، ممرز و توسکا) بر ارتعاشات انتقالیافته به مچ و بازو را دنبال میکند.
روش کار: آزمایشها در چهار عملیات شامل برش مقطعی راش، ممرز و توسکا و حالت بدون برش بهعنوان تیمار شاهد انجام شد. شتاب ارتعاشات در سه جهت تعریفشده در سیستم مختصات دکارتی در سه نقطه شامل دسته ارّه موتوری، مچ و بازوی کاربر اندازهگیری شد. با استفاده از دادههای حوزه زمان و فرکانس شتاب ارتعاشات، جذر میانگین مربعات (RMS)، برآیند شتاب ارتعاش، انتقالپذیری کلی ارتعاش و شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی بر اساس استانداردهای ISO ۵۳۴۹ (۲۰۰۱) و ISO ۱۰۸۱۹ (۲۰۱۳)، محاسبه شدند. پارامترهای محاسبهشده در نرمافزار SAS مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که تغییر گونه چوب، میتواند بهطور معنیداری بر میزان جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش در هر سه نقطه تأثیر بگذارد. مقدار جذر میانگین مربعات شتاب ارتعاش از دسته به سمت بازو روند کاهشی داشت. جالب است که تفاوتهای معنیداری در انتقالپذیری ارتعاش در فرکانسهای مختلف مشاهده شد. این مطالعه تأیید میکند که اندامهای بدن ارتعاشات با فرکانسهای بالا را بهتر از فرکانسهای پایین میرا میکنند.
نتیجه گیری: هرچند که میزان جذر میانگین مربعات در حالتهای برش چوب نسبت به نمونه شاهد کمتر است، امّا مقدار شتاب ارتعاش وزندار شده فرکانسی و درنتیجه خطر ابتلا به عارضه انگشت سفید در حالتهای برش چوب بیشتر است. همچنین، شتاب ارتعاش در برخی از فرکانسها (زیر ۴۰ هرتز برای مچ و زیر ۲۵ هرتز برای بازو) حین انتقال، باوجود میرایی معنیدار در ارتعاشات کلی، تقویت شده است.
اکبر احمدی آسور، محمدرضا منظم، ابراهیم تابان، زهرا هاشمی، سمیه امینی نسب،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: اندازه ذرات عامل مهمی در کارایی جاذبهای صدا میباشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اندازه ذرات (مش) بر ضریب جذب صوتی جاذبهای ساخته شده از نی Arundo Donax و تعیین مش بهینه برای جذب صدا بوده است.
روش کار: ساقه نی پس از خردکردن در مشهای ۱۰، ۱۶، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ با سود ۵ درصد شستشو داده شد. برای ساخت نمونهها با قطرهای ۳ و ۱۰ سانتیمتری از PVA ۱۰ درصد بهعنوان. به عنوان چسب و برای تعیین ضریب جذب از لوله امپدانس دوکاناله طبق استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ استفاده شد. ۲۲ نمونه از مش ۱۶ و ۲۰ برای دستیابی به مش بهینه بر اساس روش RSM ساخته شد و شاخص SAA (میانگین جذب صوتی) برای مقایسه نمونهها و تعیین مش بهینه محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب صدا مربوط به مش ۱۶ و ۲۰ در فرکانس ۲۵۰۰ هرتز به ترتیب ۹۴/۰ و ۹۸/۰. تأثیر افزایش ضخامت و دانسیته بر ضریب جذب به وضوح مشهود است. نتایج نشاندهنده تأثیر افزایش ضخامت و چگالی بر ضریب جذب در مش ۲۰ است به گونه ای که با افزایش دانسیته از ۱۵۰ به ۲۵۰ کیلوگرم بر مترمکعب و ضخامت از ۱۰ به ۳۰ میلیمتر، ضریب جذب از ۲۱/. به ۵۱/. در مش ۱۶ و از ۱۹/. به ۵۷/. در مش ۲۰ افزایشیافته است. نمونه بهینه شده مش ۲۰ با ضخامت ۳۰میلیمتر و چگالی ۲۵۰ کیلوگرم بر مترمکعب، بیشترین میانگین جذب را داشته است (۵۷/.=SAA). فاصله زیاد بخشهای واقعی و مجازی امپدانس، راکتیو بودن نمونه را نشان میدهد. در مش ۱۶ این فاصله بیشتر است، در نتیجه مش ۱۶ راکتیویته بیشتر و بهتبع آن جذب کمتری دارد.
نتیجهگیری: نقش مش ذرات بهعنوان یکی از پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر ضریب جذب مطرح میباشد که در این مطالعه مورد بررسی قرارگرفته است.
پوریا احمدی جلالدهی، ژیلا یاوریان، فریده گلبابایی، صبا کلانتری، عباس رحیمی فروشانی، حسین عباسلو،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کووید-۱۹ در سالهای اخیر یکی از مهمترین معضل بهداشتی در جهان بوده که منجر به مرگ و میر و بیماری بسیاری از افراد گردیده است. مراکز بهداشتی –درمانی به عنوان خط مقدم که غالباً بیماران و افراد مشکوک به آن مراجعه میکردند، منبعی برای انتقال بیماری از طریق هوا به عنوان راه اصلی انتقال آن بوده اند. لذا، مطالعه حاضر به بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد کووید-۱۹ در یک مرکز درمانی پرداخته است.
روش کار: در مطالعه حاضر، دو بخش اتاق نمونهگیری و سالن انتظار یک مرکز منتخب بهداشتی-درمانی منتخب کرونا جهت ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-۱۹ تحت دو سناریوی مختلف و با در نظر گرفتن فعالیت، تعداد مراجعین، مدت زمان مواجهه و نرخ تنفس انتخاب شدند. به منظور بررسی ارزیابی ریسک انتقال هوابرد ویروس کووید-۱۹ از معادله ویلز-ریلی استفاده شد.
یافته ها: این مطالعه نشان داد که با افزایش بار ویروسی، میزان کوانتای منتشر شده برای همه انواع فعالیتها افزایش پیدا میکند. میزان نرخ انتشارکوانتا، در فعالیت از نوع صحبت با صدای غیریکنواخت، در هر دو بخش مورد بررسی بیشتر از سایر فعالیتهای بازدمی بوده است (P-Value<۰,۰۰۱) و در عمل تنفس به نسبت سایر فعالیتها کمتر است. همچنین در اتاق نمونهگیری، میزان کلی نرخ انتشارکوانتا اندکی بیشتر از سالن انتظار بود که البته از نظر آماری معنادار نبود. همچنین، محاسبه ریسک انتقال هوابرد نشان داد که احتمال انتقال هوابرد ویروس در اتاق نمونه گیری حدود ۲ تا ۸ درصد بالاتر از سالن انتظار بوده و استفاده از ماسک میتواند به میزان ۷۷ تا ۸۱ احتمال انتقال ویروس را کاهش دهد.
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه همواره ریسک انتقال هوابرد در اتاق نمونهگیری و سالن انتظار وجود داشته و استفاده از ماسک باعث کاهش چشمگیر احتمال انتقال هوابرد ویروس میشود. بنابراین، اتخاذ تدابیر بهداشتی مناسب مانند جلوگیری از تجمع، استفاده از ماسک، پرهیز از صحبت با صدای بلند، رعایت فاصله گذاری اجتماعی میتواند به کاهش احتمال انتقال هوابرد ویروس کووید منجر شود.
غلامرضا مرادی، سنا محمدی، عبدالرسول صفائیان، سعید احمدی، مهرنیا لک،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: صداهای مزاحم می توانند باعث ایجاد بیماری های جسمی و روحی در کارگران شوند. به همین دلیل کاهش صداهای مزاحم به خصوص در محیط های کاری امری ضروری است. برای کاهش میزان صدا، استفاده از مواد جاذب صوت با خواص آکوستیکی مناسب روند رو به رشدی داشته است. هدف از مطالعه حاضر، بهبود خاصیت آکوستیکی فوم پلی یورتان (PUF) به عنوان جاذب صوت می باشد.
روش کار: در مطالعه حاضر PUF با درصدهای مختلف نانوذرات خاک رس (%wt. ۲/۱ -۰) سنتز شدند و سپس ضریب جذب صوتی PUF سنتز شده توسط لوله امپدانس صوتی در محدوده بسامد ۶۳ تا ۶۴۰۰ هرتز مطابق با استاندارد ISIRI ۹۸۰۳ اندازه گیری شد. مورفولوژی فوم ها نیز توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) بررسی شد.
یافته ها: نتایج نشان داد افزودن نانو ذرات خاک رس به PUF منجر به بهبود رفتار جذب صوتی نمونه ها می شود و بهترین رفتار جذب صوتی برای PUF با ۲/۱ درصد وزنی نانوذره در فرکانس های پایین (۲۶۰۰-۵۰۰ هرتز) بود. این افزایش در ضریب جذب می تواند به دلیل افزایش تعداد و کوچک شدن منافذ با افزایش میزان نانوذره در PUF باشد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد ضریب جذب صوت PUF با افزودن درصدهای مختلف نانو ذره خاک رس به PUF بهبود یافته است. حضور نانو ذرات خاک رس منجربه کاهش اندازه سلولی و افزایش تعدا منافد و اصطکاک سطحی شده است که با افزایش درصد نانو ذرات، افزایش ضریب جذب صوت در PUF مشاهده گردید
مهدی محمدیان، عمران احمدی، مهدی یاسری، علی کریمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: استفاده از سیستم امتیازدهی درجه شدت حادثه (ASG) یک رویکرد عمومی برای تعیین کمیت ریسک ناشی از حوادث میباشد که میتواند با توجه به عوامل مؤثر بر ریسک حوادث در محیط کار اصلاح شده و به یک ماتریس ریسک اختصاصی برای تحلیل حوادث تبدیل گردد؛ لذا هدف از این مطالعه تدوین یک ابزار ارزیابی ریسک اختصاصی با استفاده از سیستم ASG برای تعیین کمیت شدت آسیبهای شغلی ناشی از حوادث در یک صنعت خودروسازی بوده است که در نهایت امتیازهای شدت حوادث، برای ایجاد یک ماتریس ریسک اختصاصی سهبعدی، جهت تحلیل و ارزیابی ریسک حوادث صنعت استفاده شد.
روش کار: مطالعه حاضر بهصورت مقطعی در یکی از صنایع مونتاژ خودروسازی انجام شده است. با بررسی سوابق حوادث گذشته این صنعت از سال در یک دوره ۵ساله، در مجموع ۱۰۰ حادثه با روش نمونه گیری ساده تصادفی انتخاب شد. برای ارزیابی ریسک حوادث از شدت، فراوانی و قابلیت پیشگیری حادثه استفاده گردید و در نهایت تحلیل ریسک به کمک ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدی، طبق روش پیشنهادی Azadeh-Fard و همکاران، انجام گرفت.
یافته ها: بر طبق نتایج تحلیل حوادث، در مجموع ۶۹۰ حادثه و ۱۵۰۱۹ روز ازدسترفته کاری در این بازه زمانی ثبت شده است. با اعمالکردن نظر متخصصان در تعیین سطح تأثیر، بیشترین وزن مربوط به ویژگیهای سطح زمین (۶/۰) و کمترین آنها متعلق به فاکتور «شرایط آبوهوا « تخمین زدهشد.
نتیجه گیری: این مطالعه یک معیار برای «شدت رخ داد حادثه» پیشنهاد میکند که این معیار با در نظر گرفتن عوامل تأثیرگذار بر ریسک، توسط متخصصان ایمنی و بهداشت صنعت خودروسازی وزن گذاری میشود. در نهایت با در نظر گرفتن فاکتور سومی، تحت عنوان «قابلیت پیشگیری»، یک ماتریس سهبعدی ارزیابی ریسک اختصاصی برای صنعت ارائه مینماید. با استفاده از درجه شدت حادثه (ASG)، در ماتریس ارزیابی ریسک سهبعدیِ پیشنهادی، در این صنعت میتوان شدت حوادث را بلافاصله پس از وقوع آن کمیسازی نمود. این رویکرد امکان نظارت در زمان وقوع حادثه را فراهم میکند که منجر به اجرای بهموقع کنترل و پیشگیری از رخداد حوادث جدید میگردد.
مهدی محمدیان، نفیسه نصیرزاده، اکبر احمدی آسور، سپیده کیوانی، فاطمه فصیح رامندی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: در سال های اخیر مواجهه با نانو ذرات در محیط های شغلی به عنوان یک چالش شناخته شده، برای متخصصان بهداشت حرفه ای بوده است. در این زمینه استفاده از تجهیزات حفاظت فردی به عنوان راهکاری برای کاهش مواجهه شاغلان دانسته شده است. با توجه به اینکه مسیر استنشاقی و پوستی اصلی ترین مسیر مواجهه در محیط های کاری هستند، آگاهی از کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی اهمیت ویژه دارد. لذا این مطالعه با یک رویکر دامنه ای به بررسی کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی به منظور کنترل نانو ذرات موجود در محیط های کاری پرداخته است.
روش کار: این مطالعه در سال ۲۰۲۲ با رویکرد مرور دامنهای یا محدود انجام شد. چارچوب پنج مرحله ای Arksey و O’Malley به عنوان روش پژوهشی انتخاب گردید. به منظور دسترسی به داده ها، جست و جو در پایگاههای اطلاعات علمی PubMed, Google Scholar ,Science direct ,Web of Science, Scopus انجام گرفت. همچنین به منظور جمع آوری مطالعات از نرم افزار EndNote و برای تحلیل یافته ها از نرم افزار Microsoft Excel استفاده شد.
یافته ها: در جست و جوی اولیه ۱۰۱۴ مقاله شناسایی گردید، در نهایت ۳۸ مقاله برای بررسی کارایی تجهیزات حفاظت فردی وارد مطالعه شدند. ۲۵ مقاله در زمینه ماسکهای تنفسی، ۶ مقاله در رابطه با دستکشهای حفاظتی و ۷ مقاله دیگر لباسهای حفاظتی را به خود اختصاص دادند. کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی با شاخص های مختلفی در مطالعات سنجیده شده است که مهمترین آنها شاخص نافذترین اندازه ذره یا s می باشد. برای تجهیزات حفاظت پوستی نیز استانداری جهت سنجش کارایی وجود نداشته و فقط در برخی از مطالعات بر پایه قابلیت نفوذ هوا در منسوج و یا از طریق سیستم شبیهسازی بسته پیشنهاد شده است.
نتیجه گیری: گرچه کارایی تجهیزات حفاظت فردی موجود، نتایج خوبی را برای کنترل نانوذرات نشان می دهد، با این حال سایز ذره یکی از پارامترهای مهم در تعیین کارایی بوده که بایستی با توجه به شرایط محیط کار مورد توجه قرار گیرد. از این رو پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری برای بهبود کارایی آنها به کارگرفته شود، همچنین تست های استاندارد برای ارزیابی کارایی آنها توسعه داده شود.
زهرا هاشمی، محمدجواد شیخمظفری، آزما پوترا، مرضیه صادقیان، نسرین اسدی، سعید احمدی، معصومه علیدوستی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: با وجود اینکه پنلهای میکروسوراخدار (MPP) به عنوان نسل جدیدی از جاذبهای صوتی و جایگزینی موثر برای جاذبهای الیافی معرفی میشوند، این فناوری همچنان با چالشهایی مواجه است. مهمترین ضعف این پنلها، پهنای باند جذب محدود آنهاست که عمدتاً در اطراف فرکانس طبیعی متمرکز است. این محدودیت باعث میشود که MPP ها نتوانند بهطور موثری طیف وسیعی از فرکانسها را پوشش دهند، که این امر کارایی آنها را در کاربردهای مختلف کاهش میدهد. در نتیجه، بهینهسازی طراحی این پنلها برای بهبود عملکرد جذب در گستره وسیعتری از فرکانسها، به یکی از اهداف اصلی تحقیقات در این حوزه تبدیل شده است
روش کار: در این مطالعه از روش سطح پاسخ (RSM) با رویکرد طراحی مرکب مرکزی (CCD) و نرمافزار Design Expert برای تعیین میانگین ضریب جذب نرمال در محدوده فرکانسی ۱۲۵ تا ۲۵۰۰ هرتز استفاده شد. همچنین شبیهسازیهای عددی به روش اجزاء محدود (FEM) برای اعتبارسنجی نتایج RSM انجام گرفت. پس از بهینهسازی، یک جاذب MPP طراحی، ساخته و ضریب جذب نرمال آن با استفاده از لوله امپدانس اندازهگیری شد. مدل تئوریک مدار معادل (ECM) نیز برای پیشبینی ضریب جذب نرمال برای MPP ساخته شده استفاده شد.
یافته ها: فرایند بهینهسازی نشان داد که با تنظیم قطر سوراخها، درصد تخلخل و عمق حفره هوایی پشت پنل به ترتیب بر روی ۰.۳ میلیمتر، ۲.۵% و ۲۵ میلیمتر، حداکثر جذب در محدوده فرکانسی مورد نظر حاصل میشود. تحت این شرایط بهینه، میانگین ضریب جذب با پیشبینیهای RSM در شبیهسازیهای عددی، تئوریک و آزمایشگاهی هماهنگی نزدیک داشت و بهبود چشمگیری به میزان ۱۳.۸% نسبت به MPP غیر بهینهشده نشان داد.
نتیجه گیری: این مطالعه کارایی و اثربخشی استفاده از RSM را برای ارزیابی پارامترهای مختلف مؤثر بر عملکرد MPP به نمایش گذاشت. همچنین مدل عددی FEM و مدل تئوریک ECM همبستگی قابل توجهی با نتایج لوله امپدانس نشان دادند و بهعنوان جایگزینهای مقرونبهصرفه و قابل اعتماد برای روشهای آزمایشگاهی سنتی پیشنهاد میشوند. این مدلها سطح توافق قابل قبولی با نتایج تجربی ارائه دادند و پتانسیل خود را در کاربردهای عملی تایید کردند.
پروین سپهر، موسی جباری، حسن صادقی نائینی، علی صالحی سهل آبادی، منصور ضیائی، وحید احمدی مشیران، مریم احمدیان، یونس مهری فر،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: هارنس ایمنی نقش مهمی در جلوگیری از سقوط از ارتفاع دارد. هدف این مطالعه شناسایی علل عدم استفاده از هارنس ایمنی کار در ارتفاع و بررسی میزان راحتی، رضایت و قابلیت استفاده هارنس های ایمنی با ابزار محقق ساخته در بین کارگران ساختمانی شهر تهران بود.
روش کار: بدین منظور مصاحبه نیمه ساختار یافته ای با کارگران ساختمانی به منظور تعیین عوامل موثر بر عدم استفاده از هارنس انجام گردیده و داده ها وارد نرم افزار۱۰ MAXQDA شد. سپس با توجه به نتایج حاصله که نشان دهنده نارضایتی کارگران از هارنس های موجود بود، میزان راحتی، رضایت و قابلیت استفاده از هارنس با استفاده از پرسشنامه SHUCAT تعیین شد.
یافته ها: علل عدم استفاده از هارنس ایمنی در ۴ گروه شامل عوامل مدیریتی، نگرشی، راحتی و طراحی هارنس و ۲۷ زیر گروه شناسایی شد. میانگین رضایت و راحتی افراد از هارنس های ایمنی ۲۵/۶±۸/۲۶ بود که نشان می دهد افراد در استفاده از هارنس های ایمنی احساس راحتی و رضایت ندارند. میانگین قابلیت استفاده از هارنس های ایمنی نیز
۶۰/۵ ±۷۰/۳۸ بود که نشان دهنده عدم کاربردپذیری هارنس میباشد.
نتیجه گیری: طراحی مناسب هارنس ایمنی می تواند باعث افزایش راحتی و رضایت کارگران از هارنس گردیده و نهایتاً باعث افزایش تمایل به استفاده از هارنس گردد. نظرات کاربران و متخصصین می تواند به رفع نقص های موجود در هارنس ها کمک نموده و منجر به طراحی محصولی بهتر گردد.
خانم آیدا نقشبندی، آقای عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: شناسایی و مدلسازی علل اصلی حوادث، میتواند نقش مهمی در پیشگیری از آنها داشته باشد. هدف این مطالعه، شناسایی و مدلسازی علل حوادث گودبرداری و لولهگذاری خطوط لوله گاز با استفاده از شبکه بیزین و دیمتل فازی میباشد.
روش کار: در این مطالعه، حوادث شغلی حین عملیات گودبرداری و لولهگذاری خطوط لوله گاز، با استفاده از روش Bowtie ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش دیمتل فازی، برای تعیین روابط بین علل ریشهای حوادث و روش AHP فازی برای مقایسه زوجی علل و تعیین وزن آنها، استفاده شد. در نهایت خروجیهای Bowtie و Dematel، در شبکههای بیزی ترسیم و ریسک فاکتورهای مهم دخیل در حادثه تعیین شدند.
یافته ها: مهمترین ریسک فاکتورهای دخیل در حوادث ریزش دیواره کانال، شامل مدیریت ریسک (با وزن ١٦ درصد)، ارزیابی صلاحیت (با وزن ٢/١٤ درصد)، نظارت (با وزن ٨/١٣ درصد)، سیستم مجوز کاری (با وزن ٧/١٣ درصد)، رعایت قوانین و دستورالعملها (با وزن ٤/١٣ درصد)، آموزش (با وزن ٤/١١ درصد)، سیستم HSE (با وزن ٥/٩ درصد) و مدیریت پیمانکار (با وزن ٨ درصد)، شناسایی شدند.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج بهدستآمده در این مطالعه، میتوان گفت که مدیریت ریسک و ارزیابی صلاحیت، با درصد وزنی بالاتر، نقش مهمتری در وقوع حادثه ریزش دیواره کانال دارند. از نتایج این مطالعه، میتوان برای اولویتبندی اقدامات اصلاحی جهت جلوگیری از حوادث ناشی از ریزش دیواره کانال در عملیات گودبرداری و لولهگذاری خطوط لوله گاز استفاده کرد.
آقای علیرضا آذرمهری، دکتر علی کریمی، دکتر عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: موانع ایمنی برای کاهش ریسکهای موجود در صنایع فرایندی و جلوگیری از بروز حوادث حیاتی هستند. با این حال، درک جامع عملکرد موانع ایمنی نیازمند در نظر گرفتن تأثیر عوامل انسانی و سازمانی است. این بررسی سیستماتیک، چارچوبها و روشهای موجود را برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی مورد بررسی قرار میدهد.
روش کار: جستجوی سیستماتیک در پایگاههای داده «اسکوپوس» و «وبآوساینس»، با رعایت دستورالعملهای پریزما انجام شد. جستجو با هدف یافتن مطالعاتی که روشهایی را برای ارزیابی تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه داده بودند، انجام شد. سپس دادههای مورد نیاز از ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش استخراج گردید.
یافته ها: ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش حاضر، روشها و چارچوبهایی را ارائه کردهاند که در آن، تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر انواع موانع ایمنی، شامل موانع فنی و موانع عملیاتی و انسانی در دامنه گستردهای از صنایع، از جمله نفت و گاز، شیمیایی و فولاد، مورد بررسی قرار گرفتند. «آنالیز ریسک عملیاتی و مانع» یا «BORA» به عنوان چارچوب غالب در میان مطالعات شناسایی شد. مطالعات در مورد موانع عملیاتی و انسانی، که به اقدامات و رویههای انسانی وابسته هستند، اغلب عواملی مانند صلاحیت، آموزش، ارتباطات و نظارت را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر عملکرد آنها شناسایی کرده و در خصوص موانع فنی، مطالعات بر لزوم ارزیابی عواملی مانند مدیریت تعمیر و نگهداری و رویهها تأکید میکنند.
نتیجه گیری: در این پژوهش به بررسی نقش محوری عوامل انسانی و سازمانی در عملکرد موانع ایمنی پرداخته شده و با مرور سیستماتیک روشها و چارچوبهایی که برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه شدهاند، نقاط قوت و ضعف هر یک مشخص شد. یکی از یافتههای کلیدی این پژوهش، تأکید بر اهمیت در نظر گرفتن عدم قطعیت موجود در قضاوتهای کارشناسان در وزندهی به عوامل انسانی و سازمانی و تعاملات بین این عوامل در توسعه مدلهای ارزیابی است. در این راستا، تلفیق منطق فازی و شبکههای بیزین پیشنهاد شد. پژوهشهای آتی باید چارچوبهایی یکپارچه را توسعه دهند که ضمن حفظ مزایای روشهای موجود، محدودیتهای آنها را مرتفع سازند، همچنین دامنه کاربرد این روشها را بر طیف وسیعتری از صنایع گسترش دهند.