زهره شرعی، شاهین ابراهیمی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: پیشرفت روز افزون تکنولوژی در زمینه دیجیتال و اتوماسیون منجر به تغییر در خط روند مشاغل و محتوای شغل گردیده و به نظر میرسد سازمانها کارکنان خود را بهسمت کارهای سختتر و طولانیتر سوق میدهند که در سلامتی کارکنان تأثیر گذار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مطالبات - منابع شغلی بر اضافهکاری و سلامت مرتبط با کار و با واسطهگری اعتیاد به کار و عجین شدن با کار انجامشده است.
روش کار: کار از حیث هدف و ماهیت، توصیفی-پیمایشی و کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را کارکنان شرکت مترو اصفهان (۳۲۰ نفر) تشکیل میدهند که تعداد (۱۷۵ نفر) از آنها بهروش نمونهگیری تصادفی موردمطالعه قرار گرفتند. برای جمعآوری اطلاعات موردنیاز، پرسشنامه اعتیاد به کار Spence و Robbins (۱۹۹۲)، عجین شدن با کار Lodahl و Kejner، سلامت ادراکشده مرتبط با کار Langseth-Eide (۲۰۱۹) و محتوای شغلی Karasek و همکاران (۱۹۹۸) بر اساس طیف لیکرت توزیع و تکمیل گردید. مدل معادلات ساختاری جهت بررسی آزمون فرضیههای پیشنهادشده به کار گرفته شد.
یافته ها: یافتهها نشان داد مطالبات شغلی بر اعتیاد به کار (۳۹۴/۰ = β, ۹۶۹/۵= T، ۰۵/۰> P) و منابع شغلی بر عجین شدن با کار(۵۰۲/۰ = β, ۸۳۲/۷= T، ۰۵/۰> P) تأثیر مثبت و معناداری دارد و اعتیاد به کار و عجین شدن با کار تأثیر مطالبات و منابع شغلی بر اضافهکاری و سلامت ادراکشده مرتبط با کار را میانجیگری میکنند
(۳۸۳/۴ = β, ۱۸۹/۲= T، ۰۵/۰> P). همچنین منابع شغلی تأثیر مطالبات شغلی بر اعتیاد به کار را تعدیل نمیکند (۰۴۹/۰- = β, ۳۳۳/۱= T، ۰۵/۰> P) .
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین اعتیاد به کار و عجین شدن با کار بهعنوان دو نوع مختلف سختکوشی (منفی و مثبت) در روند سلامت در مدل مطالبات-منابع شغلی تمایز وجود دارد.
عاطفه احمدآبادی، شکوه سادات خالو، رضا سعیدی، رضا غلام نیا،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین عواملی که میتواند به مدیران و تصمیمگیران صنایع در پاسخ به تغییرات کمک کند، داشبورد هوش تجاری (Business Intelligence) است داشبوردها ابزاری هستند غنی از شاخصها، گزارشها و نمودارها تا مدیران با استناد به آن بتوانند در هر لحظه عملکرد صنعت خود را بررسی نمایند.
روش کار: جهت ارزیابی وضعیت ایمنی و پیشگیری از حوادث آتی، این امکان دارد که با استفاده از شاخص ریسک RI که خود از طریق یک رابطه میانگینگیری هندسی به دست میآید آن را برای هر مخاطره شناسایی شده در صنعت محاسبه نمود و پس از آن با استفاده از مدل سری زمانی که در این مطالعه از مدل ARIMA(۲,۰,۰) استفاده گردیده میانگین شاخص ریسک روزانه به شاخص پیشبینیکننده ریسک PRI تبدیل گردید.
یافته ها: با توجه بر این موضوع که حوادث و شبهحوادث به وقوع پیوسته، هنگامی که روند شاخص پیشبینیکننده ریسک پایینتر از عدد ۳ باشد ناحیه ایمن در آن صنعت به حساب می آید و هنگامی که روند شاخص پیش بینی کننده ریسک بین عدد ۳ الی ۴ باشد ناحیه هشدار و هنگامی که بالاتر از ۴ باشد احتمال وقوع حوادث خیلی زیاد ناحیه در نتیجه ناحیه اقدام می باشد.
نتیجه گیری: مدیر صنعت باتوجهبه داشبورد ارائه شده و ناحیهبندی صورتگرفته، میتواند نتیجه بگیرید که ۳۳% مخاطرات در ناحیه اقدام،۲۴% مخاطرات در ناحیه هشدار و ۴۳% مخاطرات شناسایی شده در ناحیه ایمن قراردارد.
نرمین حسن زاده رنگی، بیان حسینی، یگانه اختری، احسان فرورش، یحیی خسروی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: این مطالعه باهدف ترسیم نمایه خدمات بهداشت حرفهای ایران و تبیین چالشها و رهیافتهای اجرایی و تحقیقاتی با تمرکز بر پوشش خدمات و مداخلات انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه تلفیقی کمی و کیفی، دادهها از طریق چندجانبه نگری و بر اساس مرور اسناد سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان بهداشت جهانی و سازمان بینالمللی کار، نمایه بهداشت حرفهای کشورها، قوانین و مقررات، مطالعات گذشته و مصاحبه با خبرگان گردآوری شد. دادههای ثانویه از پورتال وزارت بهداشت و بر اساس چکلیست بازرسی و همچنین دادههای ثانویه مرکز ملی آمار جمعآوری شد. دادههای کیفی از طریق تحلیل محتوای استقرایی و قیاسی و دادههای کمی از طریق آمار توصیفی تحلیل شد.
یافته ها: نمایه خدمات بهداشت حرفهای در قالب ۴۵ شاخص در ۹ حیطه و ۶ نوع برای ایران اختصاصی سازی شد. پوشش خدمات بازرسی برای کل کارگاههای موجود (۳۹ درصد) و برای کل شاغلان موجود (۱۵ درصد)، تخمین زده میشود. پوشش خدمات در کارگاههای تحت پوشش بازرسی شامل دسترسی به تسهیلات کامل بهداشتی (۴۸ درصد) و کنترل مواجهات شغلی (۱۸ درصد) است. پوشش خدمات برای شاغلان تحت پوشش بازرسی شامل معاینات شغلی (۵۸ درصد)، آموزش بهداشت حرفهای (۶۲ درصد) و استفاده از وسایل حفاظت فردی (۶۶ درصد) است.
نتیجه گیری: مهمترین مداخله در حیطه پوشش و پایداری خدمات، بهجز بازرسی که جنبه حاکمیتی دارد، سایر خدمات به گسترهای از خدمتدهندگان حقوقی با رفع موانع موجود و با محوریت ارائه خدمات به کارگاههای کوچک برونسپاری شود. بازطراحی خدمات بهداشت حرفهای تمرکز بر جنبههای اقتصادی کنترلها، سلسلهمراتب کنترلها، اولویتبندی کنترلها، کنترلهای کمهزینه و اثربخش مخصوصاً در کارگاههای کوچک ضروری است.
آقای علیرضا آذرمهری، دکتر علی کریمی، دکتر عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: موانع ایمنی برای کاهش ریسکهای موجود در صنایع فرایندی و جلوگیری از بروز حوادث حیاتی هستند. با این حال، درک جامع عملکرد موانع ایمنی نیازمند در نظر گرفتن تأثیر عوامل انسانی و سازمانی است. این بررسی سیستماتیک، چارچوبها و روشهای موجود را برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی مورد بررسی قرار میدهد.
روش کار: جستجوی سیستماتیک در پایگاههای داده «اسکوپوس» و «وبآوساینس»، با رعایت دستورالعملهای پریزما انجام شد. جستجو با هدف یافتن مطالعاتی که روشهایی را برای ارزیابی تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه داده بودند، انجام شد. سپس دادههای مورد نیاز از ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش استخراج گردید.
یافته ها: ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش حاضر، روشها و چارچوبهایی را ارائه کردهاند که در آن، تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر انواع موانع ایمنی، شامل موانع فنی و موانع عملیاتی و انسانی در دامنه گستردهای از صنایع، از جمله نفت و گاز، شیمیایی و فولاد، مورد بررسی قرار گرفتند. «آنالیز ریسک عملیاتی و مانع» یا «BORA» به عنوان چارچوب غالب در میان مطالعات شناسایی شد. مطالعات در مورد موانع عملیاتی و انسانی، که به اقدامات و رویههای انسانی وابسته هستند، اغلب عواملی مانند صلاحیت، آموزش، ارتباطات و نظارت را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر عملکرد آنها شناسایی کرده و در خصوص موانع فنی، مطالعات بر لزوم ارزیابی عواملی مانند مدیریت تعمیر و نگهداری و رویهها تأکید میکنند.
نتیجه گیری: در این پژوهش به بررسی نقش محوری عوامل انسانی و سازمانی در عملکرد موانع ایمنی پرداخته شده و با مرور سیستماتیک روشها و چارچوبهایی که برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه شدهاند، نقاط قوت و ضعف هر یک مشخص شد. یکی از یافتههای کلیدی این پژوهش، تأکید بر اهمیت در نظر گرفتن عدم قطعیت موجود در قضاوتهای کارشناسان در وزندهی به عوامل انسانی و سازمانی و تعاملات بین این عوامل در توسعه مدلهای ارزیابی است. در این راستا، تلفیق منطق فازی و شبکههای بیزین پیشنهاد شد. پژوهشهای آتی باید چارچوبهایی یکپارچه را توسعه دهند که ضمن حفظ مزایای روشهای موجود، محدودیتهای آنها را مرتفع سازند، همچنین دامنه کاربرد این روشها را بر طیف وسیعتری از صنایع گسترش دهند.
زهره شرعی، قربانعلی عباسی دره بیدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: سلامت کارکنانیک پیشبینی کننده مهم بهرهوری سازمان است لذا هدف از این پژوهش بررسی تأثیر منتورینگ معکوس و بازآفرینی شغل بر سلامت روانی و جسمی با نقش میانجی عجین شدن با کار بود.
روش کار: این پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی با محوریت کاربردی بود که بهصورت مقطعی و با استفاده از روشهای پیمایشی برای جمع آوری دادهها انجام شد. جامعه آماری شامل ۳۳۰ نفر از کارکنان شرکت فولاد امیرکبیر کاشان میباشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران ۱۸۰ نفر و از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه استاندارد شده با ۶۳ سؤال جمع آوری شد. روایی پرسشنامه از طریق آزمون روایی همگرا و واگرا تأیید شد و پایایی آن با آلفای کرونباخ تأیید شد که برای همه متغیرها از ۷/۰ فراتر رفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی (SPSS) و آمار استنباطی (PLS) انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که منتورینگ معکوس بر سلامت روانی و سلامت جسمی تأثیر منفی معنادار دارد
(P < ۰,۰۰۱) . بازآفرینی شغل بر سلامت روانی (P < ۰.۰۰۱) و سلامت جسمی (P = ۰.۰۰۱) تأثیر منفی معنادار دارند. عجین شدن در کار، تأثیر منفی منتورینگ معکوس بر سلامت روانی را بیشتر و تأثیر منفی منتورینگ معکوس بر سلامت جسمی را کمتر کرده است (P < ۰.۰۰۱) . همچنین عجین شدن در کار، تأثیر منفی بازآفرینی شغل بر سلامت روانی (P = ۰.۰۰۲) و سلامت جسمی (P < ۰.۰۰۱) را در بین کارکنان و مدیران شرکت فولاد امیرکبیر کاشان کاهش داده است.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهند که مدیران با پیادهسازی شیوههای منتورینگ معکوس و بازآفرینی شغل میتوانند میزان عجین شدن با کار را کنترل کنند و با ارتقا سلامت و رفاه کارکنان، بهرهوری سازمان را حفظ کنند.
علی محمدی، محمود صمدیان، علی بهروزی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
مقدمه: یکی از ابزارهای مورد استفاده جهت ارزیابی عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای، مدل مدیریت ایمنی کیفیت جامع (TQSM) می باشد. در مطالعه حاضر، عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای در دو کارخانه تولید روغن خوراکی با استفاده از مدل مذکور مورد ارزیابی قرار گرفته است.
روش کار: ۷۸ معیار در چهار حیطه اصلی مدل TQSM شامل مدیریت کیفیت جامع (TQM)، خطوط راهنمای سیستم مدیریت کیفیت(ISO ۹۰۰۱) ، برنامه حفاظت داوطلبانه(VPP) و مدیریت ایمنی فرآیند (PSM) در کارخانه های سبوس مازند و مینو کاسپین، واقع در استان مازندران مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه مطالعه، ۲۰ نفر از هر کارخانه با شرایط مدیر، سرپرست و یا عضو کمیته حفاظت فنی و بهداشت کار و با حداقل سابقه کار یک سال در آن مسئولیت بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. با توجه به نوع صنعت، دو کارخانه مذکور در زمان انجام این مطالعه دارای سیستم های مستقر و فعال مدیریت کیفیت (ISO ۹۰۰۱)، مدیریت رضایتمندی مشتریان (ISO ۱۰۰۰۲) و HACCP (تجزیه و تحلیل خطر و کنترل نقاط بحرانی) بودند.
یافته ها: نتایج نشان داد که مجموع امتیاز کسب شده در کارخانه های سبوس مازند و مینو کاسپین در حیطه های ۴ گانه فوق الذکر، به ترتیب ۱۱/۵۲ و ۸/۵۱ در حیطه TQM، ۹۴/۴۳ و ۵/۴۵ در حیطه ۹۰۰۱ QMS-ISO، ۲۳/۴۵ و ۴۵/۴۶ در حیطه VPP، و ۲۲/۳۰ و ۰۶/۳۰ در حیطه PSM بوده است. مجموع امتیاز کسب شده در مدل TQSM در شرکت سبوس مازند ۵۱/۱۷۱ امتیاز و در شرکت مینو کاسپین ۸۱/۱۷۳ امتیاز بود که معادل ۹۷/۵۴% و ۷/۵۵% حداکثر امتیاز قابل دستیابی در این مدل بود. اختلاف معناداری بین میانگین امتیازات کسب شده در ۴ حیطه فوق در دو شرکت مشاهده نگردید (۰۵/۰
نتیجه گیری: هر دو شرکت از منظر سطح کلی عملکرد مدیریت بهداشت حرفه ای و ایمنی در حد متوسط قرار داشتند. معیارهای ارزیابی در چهار حیطه در مدل TQSM نشان دهنده وضعیت های ضعیف و متوسط در زیرحیطه های مورد ارزیابی بود. با استفاده از این مدل، معیارهای سازمانی و عملیاتی نیازمند تلاش و تمرکز بیشتر جهت ارتقاء سطح عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای در دو کارخانه بخوبی متمایز گردید.