جستجو در مقالات منتشر شده



پیمانه حبیبی، سید ناصر استاد، احد حیدری، محمدرضا منظم، عباس رحیمی فروشانی، محمود قاضی خوانساری، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: تغییرات اقلیم و وجود فرآیندهای گرمازا در محیط‌های کاری منجر به افزایش اثرات ناشی از استرس­ حرارتی در افراد شاغل شده که به‌عنوان یک نگرانی مهم به‌ویژه درکشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری به وجود آمده است. تشخیص زودرس بیومارکرها در القای آسیب DNA مرتبط با تنش گرمایی می‌تواند در شناسایی و ارزیابی‌های مرتبط با حوزه بهداشتی و ایمنی از جمله متخصصین بهداشت و سلامت شغلی و همچنین به پیشگیری از بیماری‌های جدی ناشی از استرس­حرارتی در مشاغل مختلف با ماهیت فرآیندهای گرمازا و یا فصول مختلف گرم سال کمک کند. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی بیومارکرهای تشخیصی در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی می‌باشد.
روش کار: به‌منظور دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظام‌مند در پایگاه‌های اطلاعاتی از قبیل PubMed، Scopus، Google Scholar و Web of Science انجام گردید. علاوه بر این، لیست رفرنس مقالات کاملاً مرتبط نیز موردبررسی و جستجو قرار گرفت. درنهایت بر اساس معیارهای ورود (مطالعات انجام‌شده بر روی مشاغل مختلف، بیومارکرهای مختلف در محیط‌های کاری گرم، کلیه مقالات منتشرشده بدون محدودیت زمانی تا پایان آوریل ۲۰۲۲ و انگلیسی‌زبان) و خروج از مطالعه، مقالات مرتبط شناسایی و موردبررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه تعداد ۹۲۳۴ مقاله جمع‌آوری شد. در این بین،  ۲۲۰۹ مقاله تکراری بوده و از مطالعه حذف گردید. ۷۱۶۶ مقاله بعد از مطالعه و بررسی عنوان و چکیده حذف شدند. ۲۱ مقاله به دلیل عدم تطابق با معیارهای ورود به مطالعه، حذف شدند. درنهایت ۷ مقاله به‌صورت کامل موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. بیومارکرهای تشخیصی شامل ۸-هیدروکسی-۲-دی آکسی گوانوزین (۸-OHdG)، میکرونوکلئی، مایع سیمن، پروتئین‌های شوک حرارتی (HSP۷۰) و لکوسیت در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی استخراج گردید.
نتیجه‌گیری: بر اساس مرور مطالعات، بیومارکرهای شناسایی‌شده در القای آسیب DNA به‌منظور بررسی اثرات استرس ­حرارتی درنتیجه مواجهه شغلی با شرایط آب و هوایی بسیار گرم مناسب می‌باشند. درک و شناسایی بیومارکرهای مناسب در القای آسیب DNA می‌تواند به متخصصین در حوزه سلامت و ایمنی از طریق تعیین مقدار و بزرگی پاسخ‌های استرس ­حرارتی در مواجهه شغلی با دماهای مختلف و انجام اقدامات و مداخلات مناسب به‌منظور کنترل و کاهش اثرات مخرب ناشی از استرس ­حرارتی شغلی کمک کند. همچنین این مطالعه می‌تواند به‌عنوان یک مطالعه اولیه برای انجام تحقیقات بیشتر در آینده در نظر گرفته شود.
زهرا هاشمی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، نفیسه نصیرزاده، احسان فرورش، زهرا بیگ زاده، سمانه سالاری،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: در دو دهه اخیر، رشد سریع صنایع و شهرنشینی باعث به وجود آمدن مشکلات متعددی همچون آلودگی صوتی شده است. یکی از مهمترین روش‌های حذف یا کاهش آلودگی صوتی استفاده از جاذب‌های صوتی است. معمولاً جاذب‌های صوتی متداول در محدوده فرکانسی پایین ناکارآمد بوده‌اند. برای بهبود خواص جذب در این فرکانس‌ها می توان از ترکیب‌های مختلفی بهره‌گرفت. این مطالعه با هدف، بررسی رفتار جذب صوت پانل ترکیبی الیاف کنف و صفحات میکرو سوراخ دار انجام گرفت.
روش کار: بعد از صحت سنجی نتایج الیاف کنف با روش عددی المان محدود۱ ، از نرم افزار COMSOL ۵,۳a جهت مدل سازی جذب صوتی استفاده شد. پانل ترکیبی مورد مطالعه از ترکیب صفحه میکروسوراخ دار (MPP)، الیاف کنف و لایه هوا تشکیل شده بود. در این تحقیق به ترتیب چیدمان‌های مختلف لایه‌های پشتی صفحه میکروسوراخ‌دار، خصوصیات ساختاری MPP و ضخامت و عمق مختلف لایه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. در هر مرحله، ساختاری که بهترین مقدار ضریب جذب را کسب کرده باشد؛ برای مرحله بعدی انتخاب و ثابت در نظر گرفته شدند.  
یافته ها: نتایج صحت‌سنجی نشان داد که روند مدل FEM با نتایج آزمایشگاهی (لوله امپدانس) منطبق است. همچنین چیدمان لایه‌های پشت MPP تأثیر مستقیمی بر عملکرد پانل ترکیبی داشته؛ بطوریکه با قرار دادن الیاف کنف در پشت MPP عملکرد بهتری در پیک فرکانسی حاصل شد. با وجود اینکه عمق محفظه پشت MPP تعیین‌کننده فرکانس رزونانسی است، اما در عمق یکسان، جنس و خصوصیات ماکروسکوپیک لایه‌های پشت MPP نقش مهمی در این زمینه داشته ‌است. همچنین در ساختارهایی‌که عمق بیشتری از لایه هوا نسبت به جاذب داشتند، در قطر (سوراخ) و عمق  (محفظه) مشابه، ماکزیمم جذب حاصل شد.
نتیجه گیری: پانل ترکیبی مطابق ساختار A با قطر سوراخ mm ۰/۵ و درصد سوراخ شدگی ۲% می‌تواند عملکرد جذبی ضعیف محدوده باریک و پایین فرکانسی را به ترتیب با استفاده از الیاف کنف و MPP بهبود بخشد. به طور کلی با انتخاب مناسب پارامترهای ساختاری، می‌توان در محدوده فرکانسی خاص، جذب مناسبی را بدست آورد. در این زمینه استفاده از روش برآورد عددی برای تعیین رفتار جذب صوتی یک ماده، می‌تواند با دقت بالایی جایگزین روش‌های سخت و هزینه بر آزمایشگاهی شود.
علی جعفری، محمدرضا منظم اسمعیل‌پور، علی خوانین، مائده لشگری، سیدعلی قریشی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: جاذب‌های آکوستیکی رشتۀ چوب - سیمان (WWCPs) موادی هستند که در کنار کاربردهای آکوستیکی به‌عنوان عایق‌های گرما، انرژی و رطوبت نیز مصرف دارند. پژوهش پیش رو جهت طراحی، ساخت و تعیین تأثیر پارامترهای اساسی تولید و عرضه این محصول یعنی ضخامت و دانسیته بالک بر روی ضریب جذب صدا در دو بازه فرکانسی پائین و بالا انجام شد.
روش کار: مراحل ساخت نمونه شامل آماده‌سازی و ترکیب مواد اولیه، قالب‌گیری با استفاده از قالب‌های منطبق با قطر لوله‌های امپدانس و نهایتاً خروج از قالب و خشک‌سازی می‌باشد. نمونه‌ها در دو ضخامت ۲ و ۴ سانتی‌متر و سه دانسیته بالک ۴۰۰، ۵۰۰ و ۶۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب ساخته شدند. اندازه‌گیری ضریب جذب آکوستیکی بر اساس استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ انجام شد.  
یافته ها: بر اساس یافته‌های این پژوهش در بازه فرکانسی پائین، افزایش ضخامت از ۲ به ۴ سانتی‌متر، افزایش ضریب جذب به مقدار ۰,۱۶ و ۰.۲۳ در فرکانس ۵۰۰ هرتز را به ترتیب برای دانسیته‌های ۴۰۰ و ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب به دنبال داشت. در بازه فرکانسی بالا نیز افزایش ضخامت موجب اضافه شدن یک پیک جذبی و بالا رفتن مقدار این پیک‌های جذب تا ۰.۹۲ شد. در نمونه‌های با ضخامت ۴ سانتی‌متر، با افزایش دانسیته بالک از ۴۰۰ به ۶۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب، پیک جذب در بازه فرکانسی پائین به مقدار ۰.۴ افزایش یافت. این افزایش دانسیته در ضخامت ۲ سانتی‌متر و بازه فرکانسی بالا نیز پیک جذب را به مقدار ۰.۲۶ افزایش داد.
نتیجه گیری: جاذب‌های WWCPs جزو معدود جاذب‌های آکوستیکی هستند که از قابلیت تولید انبوه در کنار زیبایی ظاهری و ویژگی‌های مکانیکی قابل‌قبول برخوردار هستند. افزایش ضخامت این نوع جاذب، جذب آن‌ها را در هر دو بازه فرکانسی بالا و پائین افزایش می‌دهد. با افزایش دانسیته بالک البته تا حدود ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب نیز کارایی جذب در هر دو رنج فرکانسی بهبود می‌یابد.

 
ویدا رضائی هاچه‌سو، حسن حدادزاده نیری، سعید فراهانی، محمدرضا منظم اسمعیل‌پور،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: صداهای رنگی با ویژگی‌های آکوستیکی و سایکوآکوستیکی خاص خود، اثرات بیولوژیکی متفاوتی بر سلامت انسان یا حیوان دارند. تحقیقات حوزه‌ی اثرات شنیداری، بر جنبه‌های آکوستیکی صدا متمرکز است؛ در حالی که ویژگی‌های سایکوآکوستیک نیز می‌توانند زمینه‌ساز خطرات مرتبط با سلامت و ایمنی باشند. هدف از این مطالعه، بررسی آسیب مبتنی بر فرکانس در اثر مواجهه با صداهای رنگی در قالب یک مدل حیوانی است.
روش کار: در مطالعه‌ی تجربی حاضر، ۲۴ موش صحرایی نر نژاد ویستار، به‌طور تصادفی در ۴ گروه (۶ سر در هر گروه) قرار گرفتند. گروه‌ها شامل گروه کنترل (بدون مواجهه) و سه گروه مواجهه (سفید، صورتی و بنفش) بودند که هرکدام ۴ ساعت در روز به مدت ۱۴ روز متوالی در معرض مواجهه با dB SPL ص۱۱۰ صدا قرار گرفتند. پاسخ شنوایی ساقه ی مغز (ABR) با محرک‌های Click و Tone-burst روز قبل از مواجهه، ۷ و ۱۴ روز پس از مواجهه اندازه‌گیری شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، با استفاده از آنالیز واریانس یک‌طرفه و آنالیز واریانس با اندازه‌های تکراری انجام شد.  
یافته ها: مقادیر آستانه‌ی ABR در گروه‌های مواجهه، به‌طور معنی‌داری افزایش یافت (۰/۰۵>P). تغییرات آستانه ی شنوایی در حیوانات گروه صدای سفید الگویی همگن، صدای بنفش الگویی افزایشی و صدای صورتی در فرکانس‌های پایین، الگویی کاهشی و با افزایش فرکانس الگویی همگن را نشان داد. بیشترین میزان تغییر در گروه‌های مواجهه، بین روزهای صفر تا ۱۴ مشاهده شد. میزان تغییر در هفته‌ی دوم در مقایسه با هفته‌ی اول، کمتر بود.
نتیجه گیری: چگالی طیفی توان صوت، بر شدت آسیب به سلول‌های مویی تأثیر دارد؛ به‌طوری که صدای صورتی در مقایسه با صدای سفید و بنفش، آسیب کمتری به حلزون گوش وارد می‌کند. همچنین، مطالعه ی حاضر نشان داد که با گذشت زمان پس از مواجهه با صدا، آسیب بافتی حلزون گوش، به‌تدریج کاهش یافته و آسیب پایدار می‌شود.
مریم قلع جهی، الناز رحیمی، اعظم بیابانی، زهرا بیگ زاده، فریده گلبابایی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات زیادی درخصوص توسعه ی عایق‌های مدرن، ازجمله نانو عایق‌ها در جهان انجام گرفته است؛ اما تاکنون مطالعه ی جامعی در جهت مرور و بررسی خواص حرارتی این عایق‌ها انجام نشده است؛ بنابراین، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تأثیرات استفاده از مواد نانو بر عملکرد عایق‌های حرارتی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه ی مروری، جستجوی مقالات در پایگاه‌های اطلاعاتی انگلیسی PubMed ،Web of  Science، ScienceDirect و پایگاه‌های اطلاعاتی فارسی Magiran ،SID و موتور جستجوگر Google Scholar صورت گرفت. کلیدواژه‌های مورد استفاده برای جستجو، شامل Insulation, Thermal Insulation ,Thermal Insulator Stability Thermal Conductivity Thermal به زبان انگلیسی و عایق، نانو مواد و هدایت حرارتی به زبان فارسی بود.  
یافته ها: ۴۰۶۸ مطالعه، از طریق جست‌وجو در پایگاه‌های اطلاعاتی یافت شد. با توجه به معیارهای ورود، ۱۵ مقاله انتخاب گردید. در بین مطالعات ورودی، بیشترین فراوانی مربوط به سه نوع عایق سیلیکونی، کامپوزیتی و آئروژلی (هر یک ۲۶/۶۷%) و رایج‌ترین نوع نانو ماده مورد استفاده، نانو ذرات SiO۲  (۲۶/۶۷%) بود. بر اساس مطالعات مورد بررسی، نوع نانو ماده مورد استفاده در عایق، منجر به بهبود خواص آن مانند مقاومت حرارتی، استحکام مکانیکی، استحکام دی‌الکتریک، استحکام کششی، کشسانی، سختی و... می‌گردد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، نشان داد استفاده از فناوری نانو می‌تواند گامی مؤثر جهت بهبود خواص مواد عایق باشد که مهم‌ترین آن، افزایش مقاومت حرارتی است. بدین ترتیب، استفاده از عایق‌های حرارتی نانو می‌تواند باعث جلوگیری از هدر رفتن انرژی حرارتی، کاهش هزینه و تأمین ایمنی و آسایش شود.
اکبر احمدی آسور، محمدرضا منظم، ابراهیم تابان، زهرا هاشمی، سمیه امینی نسب،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: اندازه ذرات عامل مهمی در کارایی جاذب‌های صدا می‌باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر اندازه ذرات (مش) بر ضریب جذب صوتی جاذب‌های ساخته شده از نی Arundo Donax و تعیین مش بهینه برای جذب صدا بوده است.
روش کار: ساقه نی پس از خردکردن در مش‌های ۱۰، ۱۶، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ با سود ۵ درصد شستشو داده شد. برای ساخت نمونه‌ها با قطرهای ۳ و ۱۰ سانتی‌متری از PVA ۱۰ درصد به‌عنوان. به عنوان چسب و برای تعیین ضریب جذب از لوله امپدانس دوکاناله طبق استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲  استفاده شد. ۲۲ نمونه از مش ۱۶ و ۲۰ برای دستیابی به مش بهینه بر اساس روش RSM ساخته شد و شاخص SAA  (میانگین جذب صوتی) برای مقایسه نمونه‌ها و تعیین مش بهینه محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین ضریب جذب صدا مربوط به مش ۱۶ و ۲۰ در فرکانس ۲۵۰۰ هرتز  به ترتیب ۹۴/۰ و ۹۸/۰. تأثیر افزایش ضخامت و دانسیته بر ضریب جذب  به وضوح مشهود است. نتایج نشان‌دهنده تأثیر افزایش ضخامت و چگالی بر ضریب جذب در مش ۲۰ است به ‌گونه ‌ای که با افزایش دانسیته از ۱۵۰ به ۲۵۰ کیلوگرم بر مترمکعب  و ضخامت از ۱۰ به ۳۰ میلی‌متر، ضریب جذب از ۲۱/. به ۵۱/. در مش ۱۶ و از ۱۹/. به ۵۷/. در مش ۲۰  افزایش‌یافته است. نمونه بهینه شده مش ۲۰ با ضخامت ۳۰میلی‌متر و چگالی ۲۵۰ کیلوگرم بر مترمکعب، بیشترین میانگین جذب را داشته است (۵۷/.=SAA). فاصله زیاد بخش‌های واقعی و مجازی امپدانس، راکتیو بودن نمونه را نشان می‌دهد. در مش ۱۶ این فاصله بیشتر است، در نتیجه مش ۱۶ راکتیویته بیشتر و به‌تبع آن جذب کمتری دارد.
نتیجه‌گیری: نقش مش ذرات به‌عنوان یکی از پارامترهای مهم و تأثیرگذار بر ضریب جذب مطرح می‌باشد که در این مطالعه مورد بررسی قرارگرفته است.
فریده گلبابایی، محمدجواد شیخ مظفری، جمال بیگانه، سقراط عمری شکفتیک،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات نشان داده‌اند که معلمی از جمله مشاغل با ریسک بالای سلامتی است. آسم و دیگر بیماری‌های تنفسی، مشکلات اسکلتی عضلانی و عوارض روانی در میان معلمان شایع هستند. علل این مشکلات را می‌توان در ویژگی‌های محیط کاری آنان جستجو کرد. لذا مطالعه حاضر به بررسی ارتباط کیفیت هوای محیط‌های آموزشی و سلامت معلمان می‌پردازد.
روش کار: مطالعه مروری حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سلامتی معلمان با ویژگی‌های فیزیکی هوا شامل دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه محیط‌های آموزشی انجام گرفته است. جستجو، در پایگاه‌های PubMed و Web of Science، با استفاده از کلیدواژه‌های teacher، temperature، humidity، ventilation، school، classroom، health symptoms و thermal comfort انجام گرفت. محدوده زمانی مطالعه، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۲ بوده است.
یافته ها: از ۱۰۳ مقاله اولیه، در نهایت ۱۳ مقاله مورد بررسی نهایی قرار گرفتند. ۶ مطالعه به بررسی ناهنجاری‌های صوتی معلمان در ارتباط با عوامل مختلف پرداخته بودند. ۲ مطالعه، ارتباط بین شیوع و تشدید علائم تنفسی و دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه مکان‌های آموزشی را مورد بررسی قرار داده بودند و نشان دادند که تهویه و رطوبت نسبی با این علائم در ارتباط هستند. ۵ مطالعه نیز ارتباط آنها با علائم غیراختصاصی شایع در بین معلمان، مانند سردرد، استرس، مشکلات سینوسی، مشکلات آلرژیک و ...، بررسی کرده بودند. نتایج نشان داد که شیوع این علائم بالا و در برخی موارد مرتبط با پارامترهای مذکور بوده است.
نتیجه‌گیری: علائم و اختلالات صوتی، تنفسی، علائم آلرژیک و سایر علایم غیراختصاصی درمیان معلمان شایع‌اند و می‌توانند با پارامترهای کیفیت محیط داخلی مکان‌های آموزشی (از جمله دما، رطوبت نسبی و نرخ تهویه) مرتبط باشند و لذا با کنترل و تنظیم این پارامترها در مقادیر توصیه شده، می‌توان از شیوع و یا تشدید آن‌ها جلوگیری کرد.
غلامرضا مرادی، سنا محمدی، عبدالرسول صفائیان، سعید احمدی، مهرنیا لک،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: صداهای مزاحم می توانند باعث ایجاد بیماری های جسمی و روحی در کارگران شوند.‏‎ ‎به همین دلیل کاهش صداهای مزاحم ‏به خصوص در محیط های کاری امری ضروری است. برای‎ ‎کاهش میزان صدا، استفاده از مواد جاذب صوت با خواص ‏آکوستیکی مناسب روند رو به رشدی داشته است. هدف از مطالعه حاضر، بهبود خاصیت آکوستیکی فوم پلی یورتان (‏PUF‏)‏‎ ‎‏ به ‏عنوان جاذب صوت می باشد. ‏
روش کار: در مطالعه حاضر ‏PUF‏ با درصدهای مختلف نانوذرات خاک رس (%‏wt.‎‏ ۲/۱ -۰) سنتز شدند و سپس ضریب جذب صوتی‎ ‎PUF ‎سنتز شده توسط لوله امپدانس صوتی در محدوده بسامد ۶۳ تا ۶۴۰۰ هرتز مطابق با استاندارد ‏ISIRI ۹۸۰۳‎‏ ‏اندازه گیری شد. مورفولوژی فوم ها نیز توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی (‏SEM‏) بررسی شد.‏
یافته ها: نتایج نشان داد افزودن نانو ذرات خاک رس به ‏PUF‏ منجر به بهبود رفتار جذب صوتی نمونه ها می شود و بهترین رفتار جذب ‏صوتی برای ‏PUF‏ با ۲/۱ درصد وزنی نانوذره در فرکانس های پایین (۲۶۰۰-۵۰۰ هرتز) بود. این افزایش در ضریب جذب ‏می تواند به دلیل افزایش تعداد و کوچک شدن منافذ با افزایش میزان نانوذره در ‏PUF‏ باشد. ‏
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد ضریب جذب صوت ‏PUF‏ با افزودن درصدهای مختلف نانو ذره خاک‎ ‎رس به ‏PUF‏ بهبود یافته ‏است. حضور نانو ذرات خاک رس منجربه کاهش اندازه سلولی و افزایش تعدا منافد و اصطکاک سطحی شده است که‎ ‎با افزایش ‏درصد نانو ذرات، افزایش ضریب جذب صوت در ‏PUF‏ مشاهده گردید‏
ایرج علیمحمدی، آتنا رفیعی پور، لیلا ‌ حسینی شفیعی، محمدرضا وفا، نرگس ‌ مقدسی، شهرام وثوقی، جمیله ‌ ابوالقاسمی، رعنا قاسمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: چاقی و اضافه وزن از چالش های مهم بهداشتی در سراسر جهان است. از این رو در مطالعه حاضر به بررسی تأثیر مواجهه با صدا فرکانس بالا بر بروز چاقی، مصرف غذا و وزن چربی احشایی شکمی در خوکچه های هندی پرداخته شد.
روش کار: ۲۴ خوکچه هندی نر بالغ در این مطالعه به طور تصادفی به ۳ گروه (کنترل و دو گروه مواجهه) تقسیم شدند. گروه های مواجهه به طور جداگانه در یک دوره ۳۰ روزه (به مدت ۸ ساعت در روز و ۵ روز در هفته) در مواجهه با صدای فرکانس بالا(۸۰۰۰ -۲۰۰۰ هرتز) با تراز فشار صوت ۶۵ یا ۸۵ دسی بل قرار گرفتند. میزان غذای دریافتی روزانه حیوانات ثبت شد. وزن بدن حیوانات در  ۶ نوبت (آغاز مطالعه، هر ۶ روز یکبار و در پایان مواجهه) اندازه‌گیری شد. سپس حیوانات قربانی شده و وزن چربی احشایی شکمی آنها تعیین شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS V,۲۲ و آزمون آماری ANOVA تحلیل گردید.  
یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه، نشان داد که مواجهه با صدای فرکانس بالا در ترازهای فشار صوت ۶۵ و ۸۵ دسی بل، موجب افزایش وزن و افزایش میزان مصرف غذا می گردد (P-value<۰,۰۵) که در گروه مواجهه یافته باصدا ۶۵ دسی‌بل، بیشتر از سایر گروه‌ها بود. همچنین صدای فرکانس بالا تأثیر معنی‌داری بر روی افزایش وزن چربی احشایی شکمی در حیوانات مورد مطالعه داشت (P-value<۰.۰۵) که میانگین وزن چربی احشایی شکمی در گروه مواجهه یافته باصدا ۸۵ دسی‌بل، نسبت به سایر گروه ها، بالاتر بود. اختلاف معنی داری بین گروه مواجهه ۸۵ دسی بل و ۶۵ دسی بل در وزن، میزان مصرف غذا و چربی احشایی شکمی یافت نشد (P-value>۰.۰۵).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که مواجهه با صدا در فرکانس های بالا می تواند یک عامل مستعد کننده برای چاقی و پرخوری باشد که منجر به تشدید تأثیر صدا بر بروز سایر پیامدهای سلامتی از جمله ناراحتی های قلبی و عروقی شود. 
 
علی جعفری، محمدرضا منظم اسمعیل پور، فردین زندسلیمی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: رشته‌های چوب در ترکیب با ملات سیمان پرتلند، جاذب پنل رشته چوب – سیمان (WWCP) را می‌سازند. این ماده آکوستیکی سازگار با محیط زیست می‌تواند به عنوان عایق حرارتی و نیز مقاوم در برابر حریق با خواص مکانیکی مطلوب استفاده شود. هدف از این مطالعه تعیین نوع مکانیسم جذب صدای WWCP و نیز تعیین تأثیر پارامترهای تولید و کاربرد بر روی فرآیند جذب می‌باشد. 
روش کار: نمونه‌ها از رشته‌های چوب و سیمان پرتلند، در دو نسبت سیمان به الیاف و سه دانسیته بالک متفاوت و نیز در ضخامت‌های ۲ و ۴ سانتی‌متر تهیه شدند. سه حالت قرارگیری بر روی سطوح، شامل قرارگیری همراه با یک لایه هوا یا فوم پلی‌اورتان و یا پشم شیشه به طور جداگانه مورد اندازه‌گیری قرار گرفتند. تاثیر رنگ‌آمیزی سطحی نیز موررد بررسی قرار گرفت. اندازه‌گیری ضریب جذب صوتی با استفاده از دستگاه لوله امپدانس براساس استاندارد ISO ۱۰۵۳۴-۲ در محدوده فرکانسی ۶۳ تا ۶۳۰۰ هرتز انجام شد.   
یافته ها: یافته‌های این پژوهش نشان داد که افزایش ضخامت نمونه‌ها و نیز افزایش دانسیته بالک تا ۵۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب برای اکثر نمونه‌ها منجر به افزایش کارآیی جذب می‌شود. در حالی که ادامه افزایش دانسیته تا مقدار ۶۰۰ موجب کاهش ضرائب جذب اغلب نمونه‌ها شد. بهینه‌ترین حالت لایه‌گذاری، قرار دادن ۴ سانتی‌متر فوم پلی‌اورتان در پشت نمونه بود که موجب اضافه شدن یک پیک جذبی شد. در بررسی تاثیر رنگ‌ روغنی نشان داده شد که رنگ‌آمیزی در فرکانس‌های بالا منجر به افت ضرائب جذب می‌شود؛ به گونه‌ای که مشخصا در فرکانس ۵۰۰۰ هرتز حدود ۶/۰ کاهش در مقدار ضریب جذب نمونه با ضخامت ۲ سانتی‌متر اتفاق افتاد. 
نتیجه گیری: مکانسیم جذب صوت WWCP بیشتر به مکانسیم‌های تشدیدی یا ری‌‌اکتیو شباهت دارد. با توجه به الگوی جذبی باند باریک در این نوع جاذب، تنظیم بازه‌های فرکانسی جذب حداکثری با تغییر عواملی مانند ضخامت یا دانسیته بالک امکان‌پذیر است. 
 
یحیی خسروی، فاطمه زهرا شکوریان، نرگس اسحاقی، عنایت اله صیدی، نرمین حسن‌زاده رنگی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: یکی از سؤالاتی که همیشه در ذهن محققان مخصوصاً محققان جوان شکل می‌گیرد این است که پیشرفت علم در حوزه تخصص آنها از چه الگویی پیروی می‌کند و جهت‌گیری مطالعات به چه سمتی است. هدف از این مطالعه، تحلیل محتوای مقالات منتشر شده طی سال های ۱۳۹۰ الی ۱۴۰۰ در مجلات معتبر فارسی در زمینه ایمنی در محل کار و تعیین جهت‌گیری روند علمی مطالعات این حوزه است.
روش کار: کلیه مطالعات منتشر شده طی سال‌های ۱۳۹۰ الی ۱۴۰۰ در مجلات علمی پژوهشی فارسی «سلامت کار»، «بهداشت و ایمنی کار»، «مهندسی بهداشت حرفه ای»، «ارگونومی»، « طب کار « و « بهداشت‌کار و ارتقا سلامت» به روش سرشماری از وبگاه مجلات استخراج شدند. تعداد ۵۹۵ مقاله منتشر شده بر حسب کدهای مضمونی مشخص شده با نظر متخصصان دسته‌بندی شدند و با استفاده از نرم‌افزار EXCEL ۲۰۱۰ آماده‌سازی و تحلیل داده ها صورت گرفت. 
یافته ها: مضمون «واکاوی خطرات، ارزیابی و مدیریت ریسک» دارای بیشترین درصد فراوانی (۱۸,۶۶%) و مضمون»کاربرد ایمنی در سایر صنایع یا محل کار خاص» دارای کمترین درصد فراوانی (۰.۳۴%) است. مضامین «واکاوی خطرات، ارزیابی و مدیریت ریسک»، «بررسی، واکاوی و مدل‌سازی حوادث»، «خطای انسانی و ایمنی»، «عوامل اجتماعی، سازمانی، فرهنگ و جو ایمنی، ایمنی مبتنی بر رفتار» حدود ۵۰% واریانس مقالات منتشر شده را تبیین می‌کند. موضوع «خطای انسانی و ایمنی»  و «بررسی، واکاوی و مدل‌سازی حوادث» در سال‌های اخیر بیش ‌از پیش‌سیر صعودی داشته است.
نتیجه‌گیری: جهت‌گیری موجود بر اهمیت درس‌آموزی از حوادث به ‌عنوان رویکردی واکنشی و مدیریت ریسک، عوامل انسانی و جنبه‌های رفتاری در مداخلات ایمنی به ‌عنوان رویکرد پیشگیرانه تأکید می‌کند. انتظار می‌رود روند توسعه تحقیقات حوزه ایمنی کشور با سیاست‌گذاری‌های جدید در حوزه‌های مختلف ضمن بهره‌گیری از پیشرفت‌های علمی بین‌المللی بر کارکردها و چالش‌های خاص کشور و با رویکرد مسئله ‌محور بهبود یابد. 
 
سجاد زارع، رضا اسمعیلی، فردین زندسلیمی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: عملکردهای شناختی نقش حیاتی در عملکرد بسیاری از وظایف بازی می کنند؛ بنابراین اختلال موقت در عملکرد شناختی و ذهنی می تواند منجر به عواقب جدی گردد، به ویژه هنگامی که پاسخ دقیق و فوری نیاز است. یکی از مؤثرترین عوامل برون‌زاد تأثیرگذار بر مکانیسم پردازشی مغز، توجه و زمان واکنش صدا است. بنابراین، این مطالعه طراحی گردید تا توجه پایدار متمرکز کارگران صنایع فولاد مواجهه یافته با ترازهای فشار صوت مختلف را بسنجد که درنتیجه راندمان و بهره وری کار افزایش خواهد یافت.
روش کار: مطالعه در ۴ مرحله کلی انجام شد که به ترتیب عبارتند از ۱- انتخاب متغیرهای پیش بین جهت (سن، سابقه کار، ترازهای مختلف فشار صوت) ۲- انجام آزمون عملکرد پیوسته۱  (CPT) ۳- انجام آزمون عملکرد شناختی N- BACK ۴- مدل سازی تغییرات عملکرد شناختی بر اساس هر دو روش و تعیین نرخ خطا و صحت هر مدل.  
یافته ها: نتایج آزمون عملکرد پیوسته نشان داد که خطای حذف، خطای ارتکابی و زمان پاسخگویی هر سه گروه تحت تأثیر زمان شیفت قرار می گیرند، هر سه مولفه به طور معنی داری در انتهای شیفت افزایش یافتند، به عبارتی عملکرد شناختی افراد کاهش یافت. همچنین تاثیر بالای صدا در مدلسازی های آزمون های CPT و N- Back بیانگر کاهش تمرکز و حواس پرتی کارگران ناشی از آن است.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که با توجه به وزن بالای به دست آمده از صدا در مدلسازی های آزمون ها، در سه زمان ابتدا، وسط و انتهای شیفت بر مولفه های عملکرد پیوسته (CPT) و عملکرد حافظه کاری (n-back) از جمله زمان پاسخگویی و زمان واکنش کارگران اثر می گذارد و در طول شیفت میزان خطای کارگران افزایش و دقت آنها کاهش می یابد.
زهرا هاشمی، محمد‌جواد شیخ‌مظفری، آزما پوترا، مرضیه صادقیان، نسرین اسدی، سعید احمدی، معصومه علی‌دوستی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: با وجود اینکه پنل‌های میکروسوراخدار (MPP) به عنوان نسل جدیدی از جاذب‌های صوتی و جایگزینی موثر برای جاذب‌های الیافی معرفی می‌شوند، این فناوری همچنان با چالش‌هایی مواجه است. مهم‌ترین ضعف این پنل‌ها، پهنای باند جذب محدود آنهاست که عمدتاً در اطراف فرکانس طبیعی متمرکز است. این محدودیت باعث می‌شود که MPP ها نتوانند به‌طور موثری طیف وسیعی از فرکانس‌ها را پوشش دهند، که این امر کارایی آنها را در کاربردهای مختلف کاهش می‌دهد. در نتیجه، بهینه‌سازی طراحی این پنل‌ها برای بهبود عملکرد جذب در گستره وسیع‌تری از فرکانس‌ها، به یکی از اهداف اصلی تحقیقات در این حوزه تبدیل شده است
روش کار: در این مطالعه از روش سطح پاسخ (RSM) با رویکرد طراحی مرکب مرکزی (CCD) و نرم‌افزار Design Expert برای تعیین میانگین ضریب جذب نرمال در محدوده فرکانسی ۱۲۵ تا ۲۵۰۰ هرتز استفاده شد. همچنین شبیه‌سازی‌های عددی به روش اجزاء محدود (FEM) برای اعتبارسنجی نتایج RSM انجام گرفت. پس از بهینه‌سازی، یک جاذب MPP طراحی، ساخته و ضریب جذب نرمال آن با استفاده از لوله امپدانس اندازه‌گیری شد. مدل تئوریک مدار معادل (ECM) نیز برای پیش‌بینی ضریب جذب نرمال برای MPP ساخته شده استفاده شد.  
یافته ها: فرایند بهینه‌سازی نشان داد که با تنظیم قطر سوراخ‌ها، درصد تخلخل و عمق حفره هوایی پشت پنل به ترتیب بر روی ۰.۳ میلی‌متر، ۲.۵% و ۲۵ میلی‌متر، حداکثر جذب در محدوده فرکانسی مورد نظر حاصل می‌شود. تحت این شرایط بهینه، میانگین ضریب جذب با پیش‌بینی‌های RSM در شبیه‌سازی‌های عددی، تئوریک و آزمایشگاهی هماهنگی نزدیک داشت و بهبود چشمگیری به میزان ۱۳.۸% نسبت به MPP غیر بهینه‌شده نشان داد.
نتیجه گیری: این مطالعه کارایی و اثربخشی استفاده از RSM را برای ارزیابی پارامترهای مختلف مؤثر بر عملکرد MPP به نمایش گذاشت. همچنین مدل عددی FEM و مدل تئوریک ECM همبستگی قابل توجهی با نتایج لوله امپدانس نشان دادند و به‌عنوان جایگزین‌های مقرون‌به‌صرفه و قابل اعتماد برای روش‌های آزمایشگاهی سنتی پیشنهاد می‌شوند. این مدل‌ها سطح توافق قابل قبولی با نتایج تجربی ارائه دادند و پتانسیل خود را در کاربردهای عملی تایید کردند.
الناز رحیمی، اعظم بیابانی، مریم قلع جهی، فریده گل بابایی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کارگرانی که در محیط های گرم کار می کنند، به لباس هایی با خواص تنظیم حرارتی خوب نیاز دارند. امروزه بهبود خاصیت تنظیم حرارت پارچه پنبه ای با تثبیت مواد تغییر فاز دهنده (PCMs) بر روی آن، مورد توجه قرار گرفته است. نوع پارچه نقش مهمی در تامین آسایش حرارتی دارد. پارچه پنبه ای به دلیل داشتن ویژگی های متمایز خود، محبوب ترین ماده اولیه در صنعت نساجی است. از این رو، هدف این مطالعه مرور سیستماتیک بررسی اثرات نانوکپسولاسیون PCM در پارچه‌های پنبه‌ای متداول، از جمله مورفولوژی، خواص حرارتی، پایداری حرارتی، استحکام کششی، مقاومت در برابر سایش، نشت، جذب آب، قابلیت شستشو و تنفس پذیری پارچه، چالش‌های مرتبط و روندهای تحقیقاتی آینده است. 
روش کار: این پژوهش با مقالات به‌دست‌آمده از جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های  Science Direct، 
Web of Sciences، Scopus و PubMed انجام شد. از کلیدواژه‌های « nanoencapsulated phase change materials»، « nanoenhanced phase change materials»، «cotton»، «cotton fabric» و « cotton textiles» استفاده شد.  
یافته ها: از ۱۲۵۱ مطالعه شناسایی شده از طریق پایگاه های جستجو، ۱۳ مطالعه بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند. نتایج نشان داد که در تمام مطالعات، نانوکپسول‌های PCM با موفقیت سنتز شدند و وارد پارچه پنبه‌ای شدند و خواص حرارتی پارچه را بهبود بخشیدند. در اکثر مطالعات، روش های پلیمریزاسیون درجا و پلیمریزاسیون مینی امولسیونی برای نانوکپسولاسیون استفاده شد. روش pad-dry-cure نیز روشی پرکاربرد برای استفاده از نانوکپسول ها بر روی پارچه های پنبه ای بود.
نتیجه گیری: این مطالعه سیستماتیک نشان داد که نانوکپسول‌های سنتز شده از مواد تغییر فاز دهنده و اعمال آن بر روی پارچه پنبه‌ای می‌تواند خواص تنظیم‌کننده حرارت پارچه را بهبود بخشد. پیشنهاد می‌شود تحقیقات در زمینه طراحی لباس‌های تنظیم‌کننده حرارت از پارچه‌های ارتقا یافته و بررسی عملکرد خنک‌کنندگی آن‌ها گسترش یابد.
سید‌محمد‌جواد گل‌حسینی، محسن علی‌آبادی، رستم گلمحمدی، مریم فرهادیان، مهدی اکبری،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: علی‌رغم وجود مطالعات فراوانی در مورد افت‌‌شنوایی ناشی از مواجهه با صدای شغلی (NIHL)، مستندات محدودی در ارتباط با تأثیر مواجهه با ارتعاش بر سیستم شنوایی شاغلین وجود دارد. رانندگان ‌ماشین‌ آلات سنگین، به‌طور هم‌زمان با سطوح بالایی از صدا و ارتعاش‌تمام‌بدن (WBV) مواجهه داشته و بنابراین در ریسک بالایی از NIHL قرار دارند؛ با این حال، سهم اثرگذاری WBV بر عملکرد سیستم شنوایی آنان در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. بنابراین، هدف از این مطالعه، بررسی پاسخ‌ شنیداری رانندگان ماشین‌آلات‌سنگین، در مواجهه با WBV و همچنین مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV می‌باشد.
روش کار: تعداد ۳۰ نفر مرد از رانندگان‌ ماشین‌آلات‌‌سنگین با میانگین سنی ۹۱/۴±۴۰/۳۲ سال در این مطالعه که بر اساس مدل اندازه‌گیری‌های مکرر طراحی شده بود، شرکت داشتند. در طول ۳ سناریوی تعریف شده: مواجهه با WBV، مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV و همچنین سناریوی بدون مواجهه، پاسخ شنیداری رانندگان با استفاده از گسیل‌‌های صوتی اعوجاجی گوش (DPOAE)، مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل‌های آماری مربوطه توسط نرم‌افزار SPSS-۲۵ صورت پذیرفت.  
یافته ها: محدوده صدای درون اتاقک ماشین‌آلات‌‌سنگین، ۸۹-۸۳ دسی‌بل و بیشترین مواجهه رانندگان با WBV در محور Z با میانگین شتاب m/s۲ ۲۹/۱ به دست آمد. دامنه DPOAE رانندگان در هر سه سناریو، تغییرات معناداری را در طول روز نشان داد (P<۰,۰۵)؛ ولی در مقایسه بین سناریوها، مواجهه با WBV و مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV، دارای تاثیر قابل‌توجهی در پاسخ سیستم شنوایی رانندگان، نسبت به سناریوی بدون مواجهه بود (P<۰.۰۵). همچنین اختلاف معناداری در تغییرات دامنه DPOAE در فرکانس‌های مختلف وجود داشت؛ بگونه‌ای که بیشترین تغییرات دامنه DPOAE در فرکانس‌های محدوده ۴۰۰۰ هرتز مشاهده گردید.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه تایید‌کننده پیامدهای منفی مواجهه با صدا و WBV بر روی پاسخ شنیداری موردبررسی در این پژوهش بود؛ ضمن اینکه شواهدی مبنی بر اثرات آسیب‌زای مواجهه تنها با WBV بر سیستم شنوایی رانندگان‌ ماشین‌آلات‌‌سنگین ارائه نمود.
 
محمدجواد شیخ‌مظفری، زهرا هاشمی، علی محسنیان،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: جاذب‌های میکروسوراخدار (MPP) به عنوان جاذب‌های نسل بعد دارای مزایای زیادی هستند. اما بزرگترین عیب آن‌ها نسبت به جاذب‌های دیگر پهنای باند اندک آن‌ها می‌باشد. هدف از این مطالعه بررسی چگونگی افزایش پهنای باند یک MPP در بازه فرکانسی ۱ تا ۱۵۰۰ هرتز از طریق شبیه‌سازی با استفاده از روش المان محدود (FEM) در نرم افزار کامسول می‌باشد.
روش کار: برای انجام مدلسازی از FEM در نرم افزار کامسول نسخه ۵,۳a استفاده گردید. به منظور افزایش پهنای باند از تکنیک‌های پیکربندی سری-موازی، عمق‌های هوایی متقارن و نامتقارن و بکاربردن دو ماده جاذب متخلخل در لایه‌های هوا به صورت متقارن و نامتقارن استفاده گردید. در مرحله اول ابتدا بهترین پیکربندی انتخاب و سپس برای مراحل بعدی ثابت در نظر گرفته شد.  
یافته ها: بهترین حالت چیدمان پیکربندی حالتی است که دو MPP‌ بالاتر نسبت به دو MPP پایین‌تر، دارای سوراخ‌های بزرگتر و درصد تخلخل کمتری باشد. همچنین مشخص گردید در صورتی که اختلاف عمق لایه‌های هوا دو MPP بالا و پایین از هم بیشترین باشد، پهنای باند افزایش بیشتری پیدا می‌کند تا زمانی که بهم نزدیک‌تر باشند. همچنین با استفاده از مواد متخلخل الیافی در یکی از لایه‌ها پیک رزونانس کاهش اما پهنای باند افزایش پیدا کرد.
نتیجه گیری: جاذب‌های MPP به دلیل ساختار هلم‌هولتزی و ساختار پارامتریک خود دارای رفتارهای متفاوتی هستند و در صورتی که پارامترهای تشکیل دهنده آن‌ها متناسب با خصوصیات آکوستیکی صدای مد نظر طراحی شود بالاترین راندمان را خواهند داشت. همچنین استفاده از روش‌های عددی مثل FEM جایگزین مناسبی برای روش‌های هزینه بر آزمایشگاهی باشد.
ایرج علیمحمدی، مهدی فرخی، سودا جوادی، مژگان نورائی، لیلا حسینی شفیعی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: از اصلی‌ترین عوامل آلودگی صوتی در محیط شهری، صدای ناشی از خروجی اگزوز خودروها می‌باشد. مافلرها به‌عنوان وسیله‌ای برای کنترل صدای غیرفعال جهت کاهش صدای خروجی اگزوز خودروها استفاده می‌شوند. کارایی مافلرها در کاهش صدا به ابعاد و اشکال مافلر و اجزا و لوله‌های تشکیل دهنده‌ آن بستگی دارد. در این پژوهش تأثیر تغییر طول لوله‌های رابط مافلر و وجود سوراخ در این لوله‌ها بر میزان افت انتقال صدا در مافلرهای ری‌اکتیو، از طریق شبیه‌سازی نرم‌افزاری مورد بررسی واقع شده است.
روش کار: به منظور بررسی تأثیر متغیرهای هندسی مورد مطالعه روی میزان افت انتقال صدا در مافلر، از مدل‌سازی نرم‌افزاری COMSOL استفاده شد. با تغییر متغیرهای هندسی مافلر، طرح‌های مختلفی بدست آمد و پس از شبیه‌سازی عملکرد آکوستیک هرکدام از آنها، نتایج بدست آمده جهت تعیین اثر هر متغیر بر روی میزان افت صدا مقایسه گردید.  
یافته ها: این مطالعه نشان داد تغییر در هر یک از متغیرهای هندسی در بازه‌های مختلف فرکانسی، تأثیر متفاوتی بر افت انتقال صدا در مافلر می‌گذارد. نتایج نشان دهنده اثر ترکیبی متغیر های هندسی بر روی افت انتقال صدا بود. به طوری که وجود سوراخ روی لوله قبلی و افزایش طول لوله های رابط محفظه های انبساط منجر به افزایش میانگین افت انتقال مافلر و در صورت عدم وجود سوراخ روی لوله قبلی، افزایش طول لوله‌های رابط منجر به کاهش میانگین افت انتقال مافلر می‌شود. افت انتقال صدا در مدل‌های مورد بررسی در فرکانس‌های پایین کم بوده و با افزایش فرکانس، افزایش می‌یابد. 
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده می‌تواند جهت طراحی بهینه مافلرها برای افزایش عملکردشان در افت انتقال صدا استفاده شود. همچنین باید در این طراحی به اثر ترکیبی اشکال هندسی لوله‌های موجود در داخل مافلر جهت دستیابی به کمترین صدای خروجی از دهانه اگزوز مورد توجه قرار گیرد.
 
شهرام وثوقی، انسیه السادات عالمشاه، ایرج علی‌محمدی، جمیله ابوالقاسمی طالخونچه، سمیه تقی زاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی با افزایش موج گرمای جهانی یک عامل خطرناک محیطی رایج برای انسان در بسیاری از موقعیت های شغلی است که  در هنگام انجام وظایف شناختی می‌تواند منجر به افزایش خستگی گردد. خستگی یک پدیده چند عاملی است که می تواند تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله متغیرهای محیطی، فیزیولوژیکی و روانی قرارگرفته و برمولفه های بیومکانیکی، فیزیولوژیکی و روانی تأثیر گذارد. مطالعه حاضر بر تاثیر مولفه های استرس حرارتی، فاکتورهای شغلی، فیزیولوژیکی و فرسودگی شغلی بر خستگی متمرکز است.
روش کار: این مطالعه توصیفی-تحلیلی  بصورت مقطعی برروی ۱۸۹ نفر ازکارکنان عملیات شرکت مناطق نفت خیز جنوب واقع در استان خوزستان در ایستگاه‌های کاری سرپوشیده و روباز در تابستان سال ۱۴۰۳ انجام شد. استرس حرارتی محیط‌کار توسط شاخص WBGT  و ارزیابی ریسک تنش حرارتی مورد بررسی قرارگرفت. اطلاعات دموگرافیک و شغلی افراد شامل سوالات مربوط به سن، قد، وزن، مصرف سیگار، وضعیت تاهل، تعداد ساعت خواب در شبانه روز، تعداد ساعت ورزش در طول هفته، سطح تحصیلات، سابقه کار،  نوع و محل شغل و نوع شیفت کار(ثابت صبح کار یا نوبت کار) به وسیله پرسش‌نامه جمع آوری شد. متغیرهای فیزیولوژیک دمای پوست، دمای گوش، فشار خون وتعداد ضربان قلب نیز اندازه گیری شدند. به منظور بررسی خستگی کلی و فرسودگی شغلی، پرسش نامه خستگی چند بعدی (MFI) و فرسودگی شغلی مسلش توسط کارکنان تکمیل گردید. آنالیز داده‌ها با آزمون ANOVA ، تی مستقل، تی زوجی و  ضریب همبستگی اسپیرمن  در نرم افزار spss نسخه ۲۴ انجام شد.  
یافته ها: نتایج نشان داد وضعیت مواجهه با استرس حرارتی ۹/۷۹ درصد شاغلین  غیرمجاز می‌باشد. در میان مشاغل مختلف نیروهای تعمیرات بیشترین میانگین خستگی عاطفی(۳۸/۲۳)، مسخ شخصیت(۳۴/۱۵)، خستگی عمومی(۰۰/۱۰) و خستگی جسمی(۰۵/۹) را داشتند. میان استرس حرارتی و خستگی و کاهش انگیزه، میان تمامی مولفه‌‌های فرسودگی شغلی و خستگی عمومی و میان دمای عمقی، فشارخون و خستگی عمومی ارتباط آماری معنادار مشاهده شد(p<۰/۰۵). همچنین اختلاف میانگین خرده مقیاس‌های خستگی در افراد متاهل و غیر متاهل، سیگاری و غیر سیگاری و افراد با سطح تحصیلات متفاوت معنادار نبود.
نتیجه گیری: خستگی با استرس حرارتی، متغیرهای فیزیولوژیک، فرسودگی شغلی، برخی عادت‌های فردی مانند مقدار خواب و ورزش و نوع شغل افراد بصورت معنی دار ارتباط دارد. در شرایط کاری گرم، توجه به متغیرهای فیزیولوژیکی و عوامل محیطی می‌تواند به پیش‌بینی و مدیریت خستگی کمک کند.
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb