جستجو در مقالات منتشر شده


۴۹۸ نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

محمدصادق سهرابی، آتوسا رضایی، طیب محمدی، مهرانه شعبانی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در تمامی جوامع عموماً ابزارها و تجهیزات برای راست دستان که حدود ۹۰ درصد جمعیت جامعه را تشکیل می‌دهند طراحی‌شده‌اند ولی افراد چپ دست و دوسویه‌توان (آنان که از هر دو دست خود برای انجام فعالیت‌های دستی استفاده می‌کنند) نیز در میان ما زندگی می‌کنند و حتی در مشاغل ظریف و حساسی نیز فعالیت دارند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین اثر طیفی دست غالب با قدرت چنگش و چابکی دست انجام شده است.
روش کار: مطالعه به‌صورت مقطعی با اندازه‌گیری چنگش قدرتی و ظریف ۱۸۲ شرکت‌کننده بالغ (۵۶ درصد خانم و ۴۴ درصد آقا) انجام شد. دست غالب شرکت‌کننده‌ها با پرسشنامه دست برتر ادینبورگ مشخص شده بود. همچنین چابکی هر دو دست با آزمون پگبورد ۳۲۰۲۰A اندازه‌گیری شد. سنجش چنگش قدرتی با دستگاه Constant ۱۴۱۹۲-۷۰۹E و سنجش چنگش ظریف با استفاده از دستگاه Saehan Hydraulic Pinch Gauge SH۵۰۰۵ انجام شد.  
یافته ها: چنگش قدرتی و ظریف در مردان بیشتر از زنان به دست آمد (۰۰۱/۰> P). نیروی چنگش قدرتی در زنان راست دست و چپ دست متفاوت بود (۰۱۹/۰= P) به‌طوری‌که خانم‌های راست دست چنگش قدرتی بیشتری داشتند. نیروی چنگش ظریف در مردان چپ دست به‌طور معنی‌داری (۰۰۱/۰> P) از مردان راست دست بیشتر بود. چابکی دست مردان چپ دست نیز از مردان راست دست به‌طور معنی‌داری (۰۰۱/۰> P) بیشتر به دست آمد. چابکی دو دست (۰۰۱/۰> P) و چابکی مونتاژ (۰۰۱/۰> P) در افراد دوسویه‌توان به‌طور معنی‌داری بیشتر از راست و چپ دست‌ها به دست آمده است.
نتیجه گیری: چنگش قدرتی، ظریف و چابکی دست بین زنان و مردان متفاوت است. چنگش قدرتی و ظریف مردان قوی‌تر از زنان برآورد شده است. افراد دوسویه‌توان، چابکی دو دست و چابکی مونتاژ بیشتری داشتند، بنابراین در مشاغلی که نیازمند به استفاده از دو دست باشد این افراد عملکرد بهتری دارند و جهت استخدام در این دسته مشاغل توصیه می‌شوند.
سمانه سالاری، آذر سلطانی، مائده ندیم قاضیانی، علی کریمی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: ایمنی حریق در مراکز بهداشتی  و  درمانی به دلیل محدودیت توان حرکتی ساکنین و ضرورت عدم اختلال در عملکرد آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بنابراین، اقدامات احتیاطی ضعیف در برابر حریق منجر به تلفات جانی و خسارات مالی بیشتر می شود. در این مطالعه، ضمن اینکه ریسک حریق یک بیمارستان آموزشی و درمانی شهرستان بیرجند به روش جامع و کامل ارزیابی ریسک حریق برای مهندسین ۱ (FRAME) مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ پارامترهای مؤثر بر ایمنی حریق بیمارستان مورد تحلیل قرار گرفت و راهکارهای کنترلی نیز ارائه شده است. 
روش کار: در ابتدا در کلیه بخش های بیمارستان چک لیست ارزیابی ریسک حریق تکمیل گردید سپس مقادیر پارامترهای مؤثر بر ایمنی حریق بدست آمد در مرحله ی بعد، ریسک حریق برای اموال، ساکنین و فعالیت ها با استفاده از نرم افزار تحت اکسل تخمین زده شد. در نهایت، بر اساس مقادیر عوامل مؤثر بر ایمنی حریق، راهکارهای کنترلی ارائه گردید.  
یافته ها: نتایج بدست آمده از ارزیابی ریسک نشان داد ریسک ۲۲ درصد بخش های بیمارستان مورد مطالعه برای ساختمان و اموال نامطلوب بوده از طرفی سطح ریسک ۹۰ درصد بخش های بیمارستان برای ساکنین نامطلوب بدست آمد. نتایج ریسک اولیه ساختمان نشان داد در اکثر بخش های بیمارستان می توان با استفاده از سیستم های اطفاء حریق و کاشف های خودکار تعادل بین ریسک بالقوه حریق و پذیرش ریسک برقرار نمود. مطابق با نتایج بدست آمده بخش تاسیسات ساختمان نیاز به سیستم های اطفاء حریق از جمله اسپرینکلرها می باشد. همچنین در هنگام وقوع حریق در بخش های مختلف، نرخ انتشار حرارت (HRR) بین ۱۲۵-۲۵۰ کیلووات بر متر مربع تخمین زده شد.  
نتیجه گیری: به طور کلی نیاز به اقدامات کنترلی حریق به خصوص تدابیر ایمنی حریق برای افراد می باشد. نتایج این مطالعه می تواند برای خوانندگان و متخصصین در تفسیر ارزیابی ریسک حریق و ارائه ی دقیق راهکارهای کنترلی بر اساس ارزیابی ریسک و مقادیر پارامترهای بدست آمده از آن مفید واقع شود. 
فرزاد خلیلی، افشین مرزبان، محمود قاسمی‌نژاد رائینی، عبدالله حیاتی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: نیشکر محصولی مهم و استراتژیک در بسیاری از کشورها از جمله ایران است. با وجود این‌که با ورود مکانیزاسیون و ماشین‌های دروگر نیشکر، فرآیند تولید این محصول بهبود چشمگیری پیدا کرده‌است، اما کاربران این دروگرها، با مشکلات ارگونومیکی و ایمنی متعددی مواجه هستند.
روش کار: در مطالعه حاضر، وضعیت موجود ارگونومیکی کاربران دروگر نیشکر، با بررسی برخی ارزیابی‌های فیزیولوژیکی و فیزیکی آن‌ها انجام شد. ارزیابی‌های فیزیولوژیکی شامل ضربان قلب، دمای دهانی، انرژی مصرفی کاربر، شاخص‌های استرین گرمایی (شاخص استرین ادراکی و شاخص استرین فیزیولوژیکی) و ارزیابی فیزیکی شامل برآورد میزان درد و ناراحتی اعضای بدن بود. همبستگی بین درد و ناراحتی اعضای بدن با برخی شاخص های دموگرافیکی و فیزیولوژیکی کاربران با استفاده از نرم افزار IBM SPSS ۲۴ مورد بررسی قرار گرفت.  
یافته ها: میانگین ضربان قلب، انرژی مصرفی و شاخص استرین فیزیولوژیکی کاربران دروگر نیشکر به‌ترتیب ۰۵/۷۹ ضربه بر دقیقه، ۸۱/۱۸ کیلوژول بر دقیقه و ۸۳/۰ به دست آمد. میانگین سه شاخص احساس گرمایی، شدت فعالیت اعمال شده ادراکی و شاخص استرین ادراکی به‌ترتیب ۴۰/۴، ۲۱/۹ و ۸۶/۸ برآورد شد. همچنین، سابقه گرمازدگی، آسیب دیدگی حین کار و مشکلات عضلانی-اسکلتی بین کاربران مورد مطالعه به ترتیب ۵۶%، ۴۸% و ۴۸% بدست آمد. سطح تحصیلات با درد و ناراحتی در تمامی اعضای بدن ارتباطی منفی (معنادار یا غیرمعنادار) برقرار کرده بود؛ به این معنی که افراد با سوادتر درد و ناراحتی کمتری داشتند و بالعکس.
نتیجه گیری: درد و ناراحتی در نواحی گردن و کمر بین کاربران دروگر نیشکر همچون بسیاری از فعالیت های کشاورزی، مقادیر بالاتری را نسبت به سایر اعضای بدن به خود اختصاص داد. علاوه بر این، همبستگی معنادار درد و ناراحتی در برخی نواحی بدن با ابعاد فیزیکی کاربران (قد و جرم) نشان دهنده ارتباط مشخصه های آنتروپومتریکی افراد با میزان بدن درد است. در این خصوص باید گفت درد و ناراحتی در برخی نواحی بدن بین کاربران کوتاه‌قامت تر و لاغرتر بالاتر بود.
 
مریم قلع جهی، لیلا امیدی، علی کریمی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: ایمنی در صنایع فرآیندی از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا این صنایع معمولاً با مواد شیمیایی خطرناک و فرآیندهای پیچیده سروکار دارند که در صورت بروز حوادث می‌توانند پیامدهای جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشند. یکی از نگرانی‌های عمده در این صنایع، اثرات دومینو است که به انتقال و تشدید حوادث از یک بخش به بخش دیگر اشاره دارد. این پدیده می‌تواند منجر به وقوع حوادث زنجیره‌ای و افزایش شدت آسیب‌ها شود. به همین دلیل، کاربرد و قوت مدل‌های تحلیلی در ارزیابی این اثرات اهمیت ویژه‌ای دارد. در این راستا، هدف مطالعه حاضر، ارزیابی اثرات دومینو و تحلیل آسیب‌پذیری مخازن ذخیره فرآورده‌های نفتی با استفاده از تئوری گراف و شبکه بیزین در یک صنعت فرآیندی است. این رویکرد به شناسایی نقاط ضعف سیستم کمک کرده و امکان پیش‌بینی حوادث بالقوه را فراهم می‌آورد که در نهایت می‌تواند به بهبود تدابیر ایمنی و کاهش خطرات مرتبط منجر شود.
روش کار: در این پژوهش، پس از جمع‌آوری اطلاعات اولیه مرتبط با جایگاه مخازن ذخیره و تعیین سناریوی حادثه، مخازن مورد مطالعه با توجه به نوع مواد ذخیره‌شده و جانمایی آن‌ها، با نظر کارشناسان انتخاب شدند. این مخازن به صورت گره‌های گراف مدل‌سازی شده و احتمال گسترش حادثه میان آن‌ها به شکل کمان‌های گراف نمایش داده شد. برای مدل‌سازی پیامد حوادث و محاسبه میزان تشعشع حرارتی ناشی از وقوع حریق در هر مخزن به مخازن مجاور، از نرم‌افزار مدلسازی ALOHA استفاده شد. همچنین، برای مدل‌سازی اثرات دومینو و تحلیل آسیب‌پذیری، از تئوری گراف و شبکه بیزین بهره‌گیری شد و محاسبه شاخص‌های تئوری گراف با استفاده از نرم‌افزار آماری R و بسته igraph انجام گرفت.  
یافته ها: اثرات دومینو در مخازن با توجه به مخازن هدف مربوط به سناریوی حریق استخری مشخص گردیدند و به صورت گراف جهت دار مدل سازی شدند. مخزن شماره ۴ تاثیرگذارترین و تاثیرپذیرترین مخزن در گسترش و راه اندازی اثرات دومینو با بالاترین شاخص بینیت (۲۳۸۱/۰)، شاخص نزدیکی خارجی(۳۵۲۱۱/۰) و شاخص نزدیکی داخلی (۳۶۶۳/۰) تعیین شد. همچنین بر اساس شاخص نزدیکی کل، محتمل ترین توالی درگیر شدن مخازن در حریق های ناشی از اثرات دومینو مشخص گردید.
نتیجه گیری: مدل‌سازی اثرات دومینو با استفاده از شبکه‌های بیزین و تئوری گراف به‌منظور کاهش احتمال تشدید این اثرات پیشنهاد می‌شود و نتایج آن می‌تواند برای استراتژی‌های بهینه اطفای حریق نیز مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، تحلیل آسیب‌پذیری با استفاده از تئوری گراف و تعیین مخازن از نظر پتانسیل راه‌اندازی و گسترش حریق، می‌تواند در زمینه مدیریت ریسک اثرات دومینو مفید باشد.
داوود افشاری، نیلوفر چینی ساز، مریم سید طبیب، ایمان دیانت، مریم نوراللهی درآباد،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: یکی از مهم ترین فاکتورهای موثر بر میزان قدرت چنگش و تلاش درک شده، ریسک فاکتورهای بیومکانیکی شامل زاویه مچ و آرنج و وضعیت ایستاده و نشسته می باشند. اثرات متقابل این فاکتورها می تواند اثرات متفاوتی را بر میزان قدرت چنگش و تلاش درک شده داشته باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی و تعیین اثر متقابل زوایای مختلف مچ دست و آرنج  در دو وضعیت نشسته و ایستاده بر قدرت چنگش و تلاش ذهنی درک شده، انجام شد. 
روش کار: در مطالعه حاضر ۳۰ دانشجو (۳۰-۱۹ سال) شرکت کردند. قدرت چنگش بوسیله دینامومتر برای ۱۲ حالت مختلف با توجه به زاویه مچ دست و آرنج در دو وضعیت ایستاده و نشسته اندازه گیری شد. تلاش ذهنی درک شده نیز با استفاده از CR-۱۰ بورگ برای هر یک از شرایط ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS ۲۳ انجام شد. برای مقایسه تلاش ذهنی درک شده در پوسچر ایستاده و نشسته از آزمون ویلکاکسون استفاده شد. آنالیز تکراری سه طرفه برای بررسی سه عامل وضعیت ایستاده/نشسته، زاویه آرنج و زاویه مچ دست انجام شد. همچنین از آنالیز اندازه های تکراری سه طرفه با سه عامل وضعیت، بازو و مچ دست و آزمون کرویت ماچولی استفاده شد. برای بررسی اندازه اثر نیز ( partial η۲ ) محاسبه شد.  
یافته ها: برای دو وضعیت نشسته و ایستاده، بیشترین قدرت چنگش در زاویه ۰ مچ و زاویه ۹۰ آرنج ( ایستاده:
 ۸/۱۰ ± ۶/۲۸، نشسته: ۸/۹± ۸/۲۵) و کمترین قدرت چنگش در اکستنشن کامل مچ  و زاویه ۰ آرنج ( ایستاده:۵/۶ ± ۳/۱۹ ،  نشسته: ۹/۶ ± ۹/۱۷) اندازه گیری شد. در هر سه زاویه ی طراحی شده برای آرنج ( ۰، ۶۰ و ۹۰)، بیشترین میزان تلاش درک شده در زاویه ی اکستنشن کامل مچ دست بود. تغییرات میزان قدرت چنگش در زوایای مورد بررسی برای دو وضعیت نشسته و ایستاده روند یکسانی داشت و قدرت چنگش دست، در وضعیت ایستاده بیشتر از نشسته بود (۰۰۱/۰> P-value). 
اثر هر یک از فاکتورهای مورد بررسی (وضعیت نشسته و ایستاده، زاویه مچ دست و زاویه آرنج) به تنهایی بر قدرت چنگش دست و تلاش درک شده معنی‌دار بود (۰۰۱/۰> P-value). برای اثرات متقابل دوتایی، اثر متقابل زاویه آرنج و مچ دست بر روی قدرت چنگش (۰۹/۰= partial η۲ ، ۰۱۵/۰= P-value) و همچنین تا حدودی بر تلاش درک شده معنی دار بود ( ۰۸/۰=partial η۲ ، ۰۶/۰= P-value). از میان فاکتورهای مورد بررسی زاویه مچ دست نقش برجسته تری در تلاش ذهنی درک شده داشت (۳۱/۰=partial η۲ ، ۰۰۱/۰> P-value).
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه می توانند در  تعیین اثر فاکتورهای بیومکانیکی موثر بر طراحی ابزارهای دستی  و ایستگاه های کاری کمک کنند.
 
محمدجواد شیخ‌مظفری، زهرا هاشمی، علی محسنیان،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: جاذب‌های میکروسوراخدار (MPP) به عنوان جاذب‌های نسل بعد دارای مزایای زیادی هستند. اما بزرگترین عیب آن‌ها نسبت به جاذب‌های دیگر پهنای باند اندک آن‌ها می‌باشد. هدف از این مطالعه بررسی چگونگی افزایش پهنای باند یک MPP در بازه فرکانسی ۱ تا ۱۵۰۰ هرتز از طریق شبیه‌سازی با استفاده از روش المان محدود (FEM) در نرم افزار کامسول می‌باشد.
روش کار: برای انجام مدلسازی از FEM در نرم افزار کامسول نسخه ۵,۳a استفاده گردید. به منظور افزایش پهنای باند از تکنیک‌های پیکربندی سری-موازی، عمق‌های هوایی متقارن و نامتقارن و بکاربردن دو ماده جاذب متخلخل در لایه‌های هوا به صورت متقارن و نامتقارن استفاده گردید. در مرحله اول ابتدا بهترین پیکربندی انتخاب و سپس برای مراحل بعدی ثابت در نظر گرفته شد.  
یافته ها: بهترین حالت چیدمان پیکربندی حالتی است که دو MPP‌ بالاتر نسبت به دو MPP پایین‌تر، دارای سوراخ‌های بزرگتر و درصد تخلخل کمتری باشد. همچنین مشخص گردید در صورتی که اختلاف عمق لایه‌های هوا دو MPP بالا و پایین از هم بیشترین باشد، پهنای باند افزایش بیشتری پیدا می‌کند تا زمانی که بهم نزدیک‌تر باشند. همچنین با استفاده از مواد متخلخل الیافی در یکی از لایه‌ها پیک رزونانس کاهش اما پهنای باند افزایش پیدا کرد.
نتیجه گیری: جاذب‌های MPP به دلیل ساختار هلم‌هولتزی و ساختار پارامتریک خود دارای رفتارهای متفاوتی هستند و در صورتی که پارامترهای تشکیل دهنده آن‌ها متناسب با خصوصیات آکوستیکی صدای مد نظر طراحی شود بالاترین راندمان را خواهند داشت. همچنین استفاده از روش‌های عددی مثل FEM جایگزین مناسبی برای روش‌های هزینه بر آزمایشگاهی باشد.
فاطمه السادات میرنجفی زاده، مجتبی خسروی دانش، علی نحوی، عباس رحیمی فروشانی، محمد‌جواد شیخ‌مظفری، عادل مظلومی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: حواس‌پرتی راننده مشکلی مهم در بخش حمل و نقل عمومی به خصوص اتوبوس‌های درون‌شهری به شمار می‌آید؛ زیرا حوادث احتمالی آن می‌تواند منجر به خسارات مالی و جانی جبران ناپذیری گردد. با توجه به اهمیت موضوع، مطالعه حاضر با رویکرد کیفی و با هدف بررسی عوامل مؤثر بر حواس‌پرتی در بین رانندگان اتوبوس‌های درون‌شهری و دسته‌بندی این عوامل با رویکرد سیستم فنی اجتماعی بر اساس نظریه تعادل انجام شد. 
روش کار: در این مطالعه که در سال ۱۴۰۳ در شهر تهران انجام شد، ۱۸ راننده اتوبوس به روش خوشه‌بندی انتخاب شدند که شامل ۱۰ راننده BRT و ۸ راننده غیر BRT بود. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با رانندگان و همچنین مشاهدات مستقیم جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده‌های جمع‌آوری‌شده با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی هدایت شده مبتنی بر مدل نظریه تعادل انجام شد. در انتها، اعتبار یافته ها توسط مثلث سازی جمع آوری داده ها، کنترل اعضا (رانندگان) و مرور همتا بررسی شد.  
یافته ها: یافته‌ها نشان داد که منابع ایجاد کننده حواس پرتی مربوط به شش سطح از سیستم کاری است که مهم‌ترین آن‌ها عوامل مرتبط با محیط، وظیفه و سازمان شناسایی شدند. براساس یافته‌های مطالعه، فرهنگ نادرست و تخطی سایر استفاده‌کنندگان از خیابان در سطح عوامل محیطی و تعامل راننده با مسافران در سطح عوامل مربوط به وظیفه عوامل کلیدی مؤثر بر حواس‌پرتی شناسایی شدند. همچنین، عوامل سازمانی نظیر تعامل با سرپرست و همکاران و مسائل مربوط به حقوق از دیگر عوامل مهم تأثیرگذار بودند. بر خلاف بسیاری از مطالعات که استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی را به عنوان عامل اصلی حواس‌پرتی معرفی کرده‌اند، در این تحقیق به این عامل به‌طور محدود اشاره شد.
نتیجه گیری: این مطالعه به شناسایی عوامل گوناگون در سطوح مختلف سیستم کاری که بر حواس‌پرتی رانندگان اتوبوس‌های درون‌شهری تاثیر می‌گذارد، پرداخت. براساس نتایج این مطالعه، مهم‌ترین اجزای تأثیرگذار سیستم کاری، محیط، وظایف و سازمان شناسایی شدند. تعامل رانندگان با سایر کاربران خیابان و مسافران، ارتباط با سرپرستان و همکاران و مسائل حقوقی تأثیرات قابل توجهی بر حواس‌پرتی رانندگان داشتند. رفع این مشکلات با ارائه آموزش‌های مناسب به مسافران و کاربران خیابان و همچنین اجرای استراتژی‌های مدیریتی در سازمان به منظور بهبود روابط درون‌سازمانی و حل مسائل مربوط به حقوق امکان‌پذیر است.
اکرم تبریزی، مصطفی جعفری زاوه، حمید شیرخانلو، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: ترکیبات آلی فرار (VOCs) آلاینده های خطرناک و سمی موجود در هوا هستند و از منابع مختلف صنعتی منتشر می شوند. با توجه به اثرات نامطلوب زایلن بر سلامتی، حذف موثر VOCs از هوا توسط نانوجاذب ها مهم است. در این مطالعه به منظور بررسی کارایی حذف زایلن از نانو گرافن (NG) و نانو گرافن اکسید (NGO) به عنوان جاذب استفاده شد.
روش کار: در این مطالعه به منظور بررسی راندمان جذب نانوگرافن و نانو گرافن اکسید پس از سنتز نانو جاذب ها، در یک سیستم دینامیکی، بخار زایلن در یک محفظه در هوای خالص تولید و در کیسه نمونه‌برداری تدلار ذخیره و سپس به جاذب منتقل شد. سپس تاثیر پارامترهای مختلف مانند غلظت زایلن، سرعت جریان هوای ورودی و مقادیر جرم جاذب در رطوبت ۳۲ درصد و دمای ۲۵ درجه سانتی گراد بر میزان جذب و نحوه عملکرد جاذب های مورد نظر بررسی شد. در نهایت، آشکارساز یون شعله کروماتوگرافی گازی (GC-FID) غلظت زایلن در هوا را پس از فرآیند جذب-واجذب تعیین کرد.  
یافته ها: میانگین راندمان جذب برای NG و NGO به ترتیب ۸/۹۶% و ۵/۱۷% به دست آمد. خصوصیات جاذب NG و NGO نشان داد که محدوده اندازه ذرات کمتر از ۱۰۰ نانومتر است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کارایی جذب NG برای حذف زایلن از هوا بیشتر از NGO است. 
وحید کاظمی ‌زاده، امیرعباس منظمی، فخرالدین صبا، اندرو جی مک‌اینچ،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر مداخله تمرینات استقامتی (هوازی) بر سطوح نشانگرهای التهابی (IL-۶/ TNF-α) و برخی پارامترهای متابولیکی در رت‏های نر مبتلا به کبد چرب غیرالکلی ناشی از رژیم غذایی پرچرب، به منظور بررسی امکان‌سنجی استفاده از تمرین ورزشی برای کاهش التهاب بود.
روش کار: در این راستا، تعداد ۴۴ سر رت نژاد ویستار به‏ صورت تصادفی در دو گروه (I) رژیم غذایی استاندارد به تعداد ۲۲ سر رت و همچنین (II) تعداد ۲۲ سر رت در گروه رژیم غذایی پرچرب به همراه فروکتوزمایع (HFD+HF) با دسترسی آزاد قرار گرفتند. پس از ۱۷ هفته، دو رت در هر گروه قربانی شدند و بافت کبد برای مشاهده رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین گرفته شد. سپس، تعداد ۲۰ سر رت باقی‏مانده در گروه (I) به گروه کنترل (C)، گروه تمرین (T) و ۲۰ سر رت گروه (II) به گروه کبد چرب (FL) و گروه کبد چرب+ تمرین (FL+T)، (هر گروه شامل ۱۰ سر رت) تقسیم شدند. در مرحله بعد گروه‏ های T، مداخله تمرین استقامتی هشت هفته‏ ای را تکمیل کردند. سپس، سطوح IL-۶، TNF-α، گلوکز، انسولین، مقاومت و حساسیت به انسولین اندازه‏ گیری شد.   
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در اثر یک رژیم غذایی پرچرب به همراه فروکتوز مایع در رت‏های گروه HFD+HF،  بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) با عوارضی مانند: افزایش معنی‏ داری در سطوح IL-۶ و TNF-α، اختلال عملکرد کبدی و اختلال پارامترهای متابولیک، ایجاد می ‏شود  (۰۰۱/۰> p ). همچنین، تمرینات استقامتی با معکوس کردن روند بیماری اکثر این عوارض را بهبود ‏می‏بخشد (۰۰۱/۰> p ).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می‏توان نتیجه‏ گیری کرد که بهبود نشانگرهای التهابی، اختلال عملکرد کبدی و اختلال پارامترهای متابولیک از طریق انجام تمرینات استقامتی یکی از مکانیسم‌های کلیدی ورزش در درمان بیماری کبد چرب غیرالکلی است، این امر می‏تواند اهمیت تمرینات استقامتی را در درمان بیماری کبد چرب غیرالکلی نشان دهد.
 
زهره شرعی، شاهین ابراهیمی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: پیشرفت روز افزون تکنولوژی در زمینه دیجیتال و اتوماسیون منجر به تغییر در خط روند مشاغل و محتوای شغل گردیده و به نظر می‌رسد سازمان‌ها کارکنان خود را به‌سمت کارهای سخت‌تر و طولانی‌تر سوق می‌دهند که در سلامتی کارکنان تأثیر گذار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مطالبات - منابع شغلی بر اضافه‌کاری و سلامت مرتبط با کار و با واسطه‌گری اعتیاد به کار و عجین شدن با کار انجام‌شده است.
روش کار: کار از حیث هدف و ماهیت، توصیفی-پیمایشی و کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را کارکنان شرکت مترو اصفهان (۳۲۰ نفر) تشکیل می‌دهند که تعداد (۱۷۵ نفر) از آن‌ها به‌روش نمونه‌گیری تصادفی موردمطالعه قرار گرفتند. برای جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز، پرسشنامه اعتیاد به کار Spence و Robbins (۱۹۹۲)، عجین شدن با کار Lodahl و Kejner، سلامت ادراک‌شده مرتبط با کار Langseth-Eide (۲۰۱۹) و محتوای شغلی Karasek و همکاران (۱۹۹۸) بر اساس طیف لیکرت توزیع و تکمیل گردید. مدل معادلات ساختاری جهت بررسی آزمون فرضیه‌های پیشنهادشده به کار گرفته شد.  
یافته ها: یافته‌ها نشان داد مطالبات شغلی بر اعتیاد به کار (۳۹۴/۰ = β, ۹۶۹/۵= T،  ۰۵/۰> P) و منابع شغلی بر عجین شدن با کار(۵۰۲/۰ = β, ۸۳۲/۷= T،  ۰۵/۰> P) تأثیر مثبت و معناداری دارد و اعتیاد به کار و عجین شدن با کار تأثیر مطالبات و منابع شغلی بر اضافه‌کاری و سلامت ادراک‌شده مرتبط با کار را میانجیگری می‌کنند
(۳۸۳/۴ = β, ۱۸۹/۲= T،  ۰۵/۰> P). همچنین منابع شغلی تأثیر مطالبات شغلی بر اعتیاد به کار را تعدیل نمی‌کند (۰۴۹/۰- = β, ۳۳۳/۱= T،  ۰۵/۰> P) .
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین اعتیاد به کار و عجین شدن با کار به‌عنوان دو نوع مختلف سخت‌کوشی (منفی و مثبت) در روند سلامت در مدل مطالبات-منابع شغلی تمایز وجود دارد.
مرضیه محمدی، زینب کاظمی، مرضیه ایزدی لای بیدی، محمدصادق قاسمی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کارکنان اتاق عمل درگیر فعالیت های فیزیکی شغلی مانند وضعیت بدنی نامناسب، در دست گرفتن ابزار جراحی و ایستادن طولانی مدت می باشند که می تواند منجر به اختلالات اسکلتی-عضلانی شود. کمردرد شایع ترین و پرهزینه ترین مشکل در بین اختلالات اسکلتی-عضلانی در این افراد می باشد. هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین فعالیت فیزیکی شغلی با کمردرد و ناتوانی کارکنان اتاق عمل بود.
روش کار: در این مطالعه ۶۰ نفر از پرسنل اتاق عمل به صورت داوطلبانه با حداقل دو سال سابقه کار شرکت کردند. در پایان یک هفته کاری، به منظور تعیین میزان ناتوانی و درد از پرسشنامه میزان درد مزمن (GCP) و به منظور تعیین سطح فعالیت فیزیکی شغلی از پرسشنامه بین المللی فعالیت فیزیکی (IPAQ) استفاده شد. برای بررسی رابطه بین فعالیت بدنی با کمردرد و ناتوانی از رگرسیون خطی ساده استفاده شد.  
یافته ها: طبق پرسشنامهGCP، کمر درد شغلی دربین ۳/۵۸% افراد گزارش شد و ۷/۴۱% سالم بودند. از میان افراد دارای کمردرد، شدت درد (۲۲/۱۸) ۱۱/۴۳ ثبت شد. ثبات درد به طور میانگین برابر با (۹۵/۰) ۳/۲ روز بود و میزان ناتوانی حاصل از درد (۴۴/۲۷) ۰۹/۳۲ به دست آمد. با استفاده از رگرسیون خطی ساده برای متغیرهای فعالیت شدید (۰۲/۰ =P-value)، زمان نشستن (۰۱/۰ =P-value) و درد مزمن (۰۰۱/۰ >P-value) فرض معناداری تأیید شد.
نتیجه گیری: فعالیت فیزیکی شغلی با شدت کم و با تکرار بالا و ایستادن طولانی مدت در یک وضعیت ثابت از شاخص ترین عوامل ایجاد کننده کمردرد در ناحیه کمر کارکنان اتاق عمل گزارش شد. درد مزمن در این افراد درجه دو گزارش شد که درد شدید و ناتوانی کم می باشد و در صورت عدم پیگیری به محدودیت حرکتی منجر می شود. بنابراین، مداخلات ارگونومی مؤثر جهت جلوگیری از آسیب های ناحیه کمر در افراد در معرض ناتوانی و درد کمر در محیط های کاری پیشنهاد می شود.  
 
عاطفه احمدآبادی، شکوه سادات خالو، رضا سعیدی، رضا غلام نیا،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: یکی از مهم‌ترین عواملی که می‌تواند به مدیران و تصمیم‌گیران صنایع در پاسخ به تغییرات کمک کند، داشبورد هوش تجاری (Business Intelligence) است داشبوردها ابزاری هستند غنی از شاخص‌ها، گزارش‌ها و نمودارها تا مدیران با استناد به آن بتوانند در هر لحظه عملکرد صنعت خود را بررسی نمایند.
روش کار: جهت ارزیابی وضعیت ایمنی و پیشگیری از حوادث آتی، این امکان دارد که با استفاده از شاخص ریسک  RI که خود از طریق یک رابطه میانگین‌گیری هندسی به دست می‌آید آن را برای هر مخاطره شناسایی شده در صنعت محاسبه نمود و پس از آن با استفاده از مدل سری زمانی که در این مطالعه از مدل ARIMA(۲,۰,۰) استفاده گردیده میانگین شاخص ریسک روزانه به شاخص پیش‌بینی‌کننده ریسک PRI تبدیل گردید.   
یافته ها: با توجه بر این موضوع که حوادث و شبه‌حوادث به وقوع پیوسته، هنگامی که روند شاخص پیش‌بینی‌کننده ریسک پایین‌تر از عدد ۳ باشد ناحیه ایمن در آن صنعت به حساب می آید و هنگامی که روند شاخص پیش بینی کننده ریسک بین عدد ۳ الی ۴ باشد ناحیه هشدار و هنگامی که بالاتر از ۴ باشد احتمال وقوع حوادث خیلی زیاد ناحیه در نتیجه ناحیه اقدام می باشد.
نتیجه گیری: مدیر صنعت باتوجه‌به داشبورد ارائه شده و ناحیه‌بندی صورت‌گرفته، می‌تواند نتیجه بگیرید که ۳۳% مخاطرات در ناحیه اقدام،۲۴% مخاطرات در ناحیه هشدار و ۴۳% مخاطرات شناسایی شده در ناحیه ایمن قراردارد.
خانم آیدا نقشبندی، آقای عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: شناسایی و مدل‌سازی علل اصلی حوادث، می‌تواند نقش مهمی در پیشگیری از آن‌ها داشته باشد. هدف این مطالعه، شناسایی و مدل‌‌سازی علل حوادث گودبرداری و لوله‌گذاری خطوط لوله گاز با استفاده از شبکه بیزین و دیمتل فازی می‌باشد.
روش کار: در این مطالعه، حوادث شغلی حین عملیات گودبرداری و لوله‌گذاری خطوط لوله گاز، با استفاده از روش‌ Bowtie ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روش دیمتل فازی، برای تعیین روابط بین علل ریشه‌ای حوادث و روش AHP فازی برای مقایسه زوجی علل و تعیین وزن آن‌ها، استفاده شد. در نهایت خروجی‌های Bowtie و Dematel، در شبکه‌های بیزی ترسیم و ریسک فاکتورهای مهم دخیل در حادثه تعیین شدند.  
یافته ها: مهم‌ترین ریسک فاکتورهای دخیل در حوادث ریزش دیواره کانال، شامل مدیریت ریسک (با وزن ١٦ درصد)، ارزیابی صلاحیت (با وزن ٢/١٤ درصد)، نظارت (با وزن ٨/١٣ درصد)، سیستم مجوز کاری (با وزن ٧/١٣ درصد)، رعایت قوانین و دستورالعمل‌ها (با وزن ٤/١٣ درصد)، آموزش (با وزن ٤/١١ درصد)، سیستم HSE (با وزن ٥/٩ درصد) و مدیریت پیمانکار (با وزن ٨ درصد)، شناسایی شدند.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده در این مطالعه، می‌توان گفت که مدیریت ریسک و ارزیابی صلاحیت، با درصد وزنی بالاتر، نقش مهم‌تری در وقوع حادثه ریزش دیواره کانال دارند. از نتایج این مطالعه، می‌توان برای اولویت‌بندی اقدامات اصلاحی جهت جلوگیری از حوادث ناشی از ریزش دیواره کانال در عملیات گودبرداری و لوله‌گذاری خطوط لوله گاز استفاده کرد.
ایرج علیمحمدی، مهدی فرخی، سودا جوادی، مژگان نورائی، لیلا حسینی شفیعی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: از اصلی‌ترین عوامل آلودگی صوتی در محیط شهری، صدای ناشی از خروجی اگزوز خودروها می‌باشد. مافلرها به‌عنوان وسیله‌ای برای کنترل صدای غیرفعال جهت کاهش صدای خروجی اگزوز خودروها استفاده می‌شوند. کارایی مافلرها در کاهش صدا به ابعاد و اشکال مافلر و اجزا و لوله‌های تشکیل دهنده‌ آن بستگی دارد. در این پژوهش تأثیر تغییر طول لوله‌های رابط مافلر و وجود سوراخ در این لوله‌ها بر میزان افت انتقال صدا در مافلرهای ری‌اکتیو، از طریق شبیه‌سازی نرم‌افزاری مورد بررسی واقع شده است.
روش کار: به منظور بررسی تأثیر متغیرهای هندسی مورد مطالعه روی میزان افت انتقال صدا در مافلر، از مدل‌سازی نرم‌افزاری COMSOL استفاده شد. با تغییر متغیرهای هندسی مافلر، طرح‌های مختلفی بدست آمد و پس از شبیه‌سازی عملکرد آکوستیک هرکدام از آنها، نتایج بدست آمده جهت تعیین اثر هر متغیر بر روی میزان افت صدا مقایسه گردید.  
یافته ها: این مطالعه نشان داد تغییر در هر یک از متغیرهای هندسی در بازه‌های مختلف فرکانسی، تأثیر متفاوتی بر افت انتقال صدا در مافلر می‌گذارد. نتایج نشان دهنده اثر ترکیبی متغیر های هندسی بر روی افت انتقال صدا بود. به طوری که وجود سوراخ روی لوله قبلی و افزایش طول لوله های رابط محفظه های انبساط منجر به افزایش میانگین افت انتقال مافلر و در صورت عدم وجود سوراخ روی لوله قبلی، افزایش طول لوله‌های رابط منجر به کاهش میانگین افت انتقال مافلر می‌شود. افت انتقال صدا در مدل‌های مورد بررسی در فرکانس‌های پایین کم بوده و با افزایش فرکانس، افزایش می‌یابد. 
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده می‌تواند جهت طراحی بهینه مافلرها برای افزایش عملکردشان در افت انتقال صدا استفاده شود. همچنین باید در این طراحی به اثر ترکیبی اشکال هندسی لوله‌های موجود در داخل مافلر جهت دستیابی به کمترین صدای خروجی از دهانه اگزوز مورد توجه قرار گیرد.
 
شهرام وثوقی، انسیه السادات عالمشاه، ایرج علی‌محمدی، جمیله ابوالقاسمی طالخونچه، سمیه تقی زاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی با افزایش موج گرمای جهانی یک عامل خطرناک محیطی رایج برای انسان در بسیاری از موقعیت های شغلی است که  در هنگام انجام وظایف شناختی می‌تواند منجر به افزایش خستگی گردد. خستگی یک پدیده چند عاملی است که می تواند تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله متغیرهای محیطی، فیزیولوژیکی و روانی قرارگرفته و برمولفه های بیومکانیکی، فیزیولوژیکی و روانی تأثیر گذارد. مطالعه حاضر بر تاثیر مولفه های استرس حرارتی، فاکتورهای شغلی، فیزیولوژیکی و فرسودگی شغلی بر خستگی متمرکز است.
روش کار: این مطالعه توصیفی-تحلیلی  بصورت مقطعی برروی ۱۸۹ نفر ازکارکنان عملیات شرکت مناطق نفت خیز جنوب واقع در استان خوزستان در ایستگاه‌های کاری سرپوشیده و روباز در تابستان سال ۱۴۰۳ انجام شد. استرس حرارتی محیط‌کار توسط شاخص WBGT  و ارزیابی ریسک تنش حرارتی مورد بررسی قرارگرفت. اطلاعات دموگرافیک و شغلی افراد شامل سوالات مربوط به سن، قد، وزن، مصرف سیگار، وضعیت تاهل، تعداد ساعت خواب در شبانه روز، تعداد ساعت ورزش در طول هفته، سطح تحصیلات، سابقه کار،  نوع و محل شغل و نوع شیفت کار(ثابت صبح کار یا نوبت کار) به وسیله پرسش‌نامه جمع آوری شد. متغیرهای فیزیولوژیک دمای پوست، دمای گوش، فشار خون وتعداد ضربان قلب نیز اندازه گیری شدند. به منظور بررسی خستگی کلی و فرسودگی شغلی، پرسش نامه خستگی چند بعدی (MFI) و فرسودگی شغلی مسلش توسط کارکنان تکمیل گردید. آنالیز داده‌ها با آزمون ANOVA ، تی مستقل، تی زوجی و  ضریب همبستگی اسپیرمن  در نرم افزار spss نسخه ۲۴ انجام شد.  
یافته ها: نتایج نشان داد وضعیت مواجهه با استرس حرارتی ۹/۷۹ درصد شاغلین  غیرمجاز می‌باشد. در میان مشاغل مختلف نیروهای تعمیرات بیشترین میانگین خستگی عاطفی(۳۸/۲۳)، مسخ شخصیت(۳۴/۱۵)، خستگی عمومی(۰۰/۱۰) و خستگی جسمی(۰۵/۹) را داشتند. میان استرس حرارتی و خستگی و کاهش انگیزه، میان تمامی مولفه‌‌های فرسودگی شغلی و خستگی عمومی و میان دمای عمقی، فشارخون و خستگی عمومی ارتباط آماری معنادار مشاهده شد(p<۰/۰۵). همچنین اختلاف میانگین خرده مقیاس‌های خستگی در افراد متاهل و غیر متاهل، سیگاری و غیر سیگاری و افراد با سطح تحصیلات متفاوت معنادار نبود.
نتیجه گیری: خستگی با استرس حرارتی، متغیرهای فیزیولوژیک، فرسودگی شغلی، برخی عادت‌های فردی مانند مقدار خواب و ورزش و نوع شغل افراد بصورت معنی دار ارتباط دارد. در شرایط کاری گرم، توجه به متغیرهای فیزیولوژیکی و عوامل محیطی می‌تواند به پیش‌بینی و مدیریت خستگی کمک کند.
 
علی محمدی، محمود صمدیان، علی بهروزی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: یکی از ابزارهای مورد استفاده جهت ارزیابی عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای، مدل مدیریت ایمنی کیفیت جامع (TQSM) می باشد. در مطالعه حاضر، عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای در دو کارخانه تولید روغن خوراکی با استفاده از مدل مذکور مورد ارزیابی قرار گرفته است.
روش کار: ۷۸ معیار در چهار حیطه اصلی مدل TQSM شامل مدیریت کیفیت جامع (TQM)، خطوط راهنمای سیستم مدیریت کیفیت(ISO ۹۰۰۱) ،  برنامه حفاظت داوطلبانه(VPP)  و مدیریت ایمنی فرآیند (PSM) در کارخانه های سبوس مازند و مینو کاسپین، واقع در استان مازندران مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه مطالعه، ۲۰ نفر از هر کارخانه با شرایط مدیر، سرپرست و یا عضو کمیته حفاظت فنی و بهداشت کار و با حداقل سابقه کار یک سال در آن مسئولیت بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. با توجه به نوع صنعت، دو کارخانه مذکور در زمان انجام این مطالعه دارای سیستم های مستقر و فعال مدیریت کیفیت (ISO ۹۰۰۱)، مدیریت رضایتمندی مشتریان (ISO ۱۰۰۰۲) و HACCP (تجزیه و تحلیل خطر و کنترل نقاط بحرانی) بودند.   
یافته ها: نتایج نشان داد که مجموع امتیاز کسب شده در کارخانه های سبوس مازند و مینو کاسپین در حیطه های ۴ گانه فوق الذکر، به ترتیب ۱۱/۵۲ و ۸/۵۱ در حیطه TQM، ۹۴/۴۳ و  ۵/۴۵ در حیطه ۹۰۰۱ QMS-ISO، ۲۳/۴۵  و  ۴۵/۴۶ در حیطه VPP، و ۲۲/۳۰  و ۰۶/۳۰ در حیطه PSM بوده است. مجموع امتیاز کسب شده در مدل TQSM  در شرکت سبوس مازند ۵۱/۱۷۱  امتیاز و در شرکت مینو کاسپین ۸۱/۱۷۳ امتیاز بود که معادل ۹۷/۵۴% و ۷/۵۵% حداکثر امتیاز قابل دستیابی در این مدل بود. اختلاف معناداری بین میانگین امتیازات کسب شده در ۴ حیطه فوق در دو شرکت مشاهده نگردید (۰۵/۰ نتیجه گیری: هر دو شرکت از منظر سطح کلی عملکرد مدیریت بهداشت حرفه ای و ایمنی در حد متوسط قرار داشتند. معیارهای ارزیابی در چهار حیطه در مدل TQSM نشان دهنده وضعیت های ضعیف و متوسط در زیرحیطه های مورد ارزیابی بود. با استفاده از این مدل، معیارهای سازمانی و عملیاتی نیازمند تلاش و تمرکز بیشتر جهت ارتقاء سطح عملکرد مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه ای در دو کارخانه بخوبی متمایز گردید. 
 

کوثر افتخاری، الهه عموزاده، رویا نیکبخت، سیاوش اعتمادی نژاد،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: امروزه سیستم‌های مبتنی بر کامپیوتر در تمام جنبه‌های زندگی روزمره ما نفوذ کرده‌اند و عملکرد موفقیت‌آمیز یک سیستم کامپیوتری تا حد زیادی به نرم‌افزارهای عاری از خطای آن بستگی دارد. بنابراین با توجه به اهمیت استفاده از این سیستم‌ها به ابزاری جهت بررسی کاربردپذیری آن‌ها نیاز می‌باشد که یکی از ابزارهای مناسب، پرسش‌نامه کاربردپذیری سیستم پس از مطالعه است و هدف این مطالعه، بومی‌سازی و بررسی روان‌سنجی نسخه سوم فارسی پرسش‌نامه PSSUQ و ارزیابی کاربردپذیری وب‌سایت کتابخانه‌ای دانشگاه علوم پزشکی مازندران است.
روش کار: این مطالعه به روش توصیفی-مقطعی(cross-sectional) انجام شد. ترجمه این پرسش‌نامه به روش برگرداندن زبانی از طریق روش Backward-Forward انجام گرفت. جامعه آماری مطالعه حاضر جهت بومی‌سازی شامل ۳۱۴  و جهت ارزیابی وب‌سایت کتابخانه‌ای، ۱۴۷ نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علوم پزشکی مازندران بود. برای سنجش روایی محتوایی پرسش‌نامه از روش شاخص روایی محتوا (CVI) و نسبت روایی محتوا (CVR)، سنجش پایایی نیز از روش آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل داده‌ها از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ استفاده شد. تمامی مراحل مطالعه حاضر طبق موازین اخلاقی اجرا گردید.  
یافته ها: شاخص روایی محتوا ۹۶/۰و نسبت روایی محتوای کلی پرسش‌نامه (شفافیت: ۹۱/۰، سادگی: ۹۱/۰، ضرورت: ۷۵/۰) به‌دست آمد. آلفای کرونباخ پرسش‌نامه ۹۵/۰ و همبستگی بین گویه‌ها نیز بیشتر از ۳/۰ بود و کاربردپذیری وب‌سایت کتابخانه‌ای با سن، جنس، رشته و مقطع تحصیلی و سال ورودی اختلاف معنادار نداشت.
نتیجه گیری: نسخه سوم فارسی پرسش‌نامه PSSUQ به‌عنوان ابزاری معتبر و پایا برای ارزیابی کاربردپذیری سیستم‌ها و رضایت کاربران از سیستم‌های دیجیتال توصیه می‌شود و می‌تواند نقش مهمی در شناسایی مشکلات و نقاط ضعف آن‌ها داشته باشد.
 
مرضیه ایزدی لای بیدی، محمد اصغری جعفرآبادی، اعظم ملکی قهفرخی، الهام انتظاری زارچ، مجتبی خسروی دانش،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: عملکرد شغلی فردی نقش مهمی در اثربخشی سازمانی و بهبود رفاه کارکنان دارد. پرسشنامه IWPQ  به منظور بررسی اثربخشی دامنه وسیعی از مداخلات، رویه‌ها و استراتژی‌ها برای حفظ بهبود و بهینه‌سازی عملکرد شغلی فرد می‌تواند مناسب باشد. این مطالعه با هدف ترجمه، انطباق فرهنگی و ارزیابی ویژگی‌های روان‌سنجی پرسشنامه عملکرد شغلی فردی (IWPQ) به زبان فارسی انجام شد.
روش کار: این پژوهش توصیفی-روش‌شناختی در دو مرحله انجام شد: (۱) ترجمه و انطباق فرهنگی (بررسی روایی صوری و محتوایی)، و (۲) ارزیابی ویژگی‌های روان‌سنجی (بررسی همسانی درونی، پایایی آزمون-بازآزمون و روایی سازه). نمونه شامل ۲۰۶ کارمند اداری بود که میانگین سنی آن‌ها ۳/۳۴ سال (انحراف معیار = ۷/۷) بود. از بین افراد ۵۱ درصد آن‌ها (۱۰۵ نفر) مرد و ۴۹ درصد (۱۰۱ نفر) زن بودند. پرسشنامه IWPQ با روش ترجمه مستقیم و معکوس ترجمه شد و روایی سازه آن با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی بررسی شد.  
یافته ها: نسخه فارسی IWPQ روایی صوری و محتوایی قابل قبولی داشت. تحلیل عاملی اکتشافی ساختار سه‌عاملی شامل عملکرد وظیفه‌ای، عملکرد زمینه‌ای و رفتارهای تخریب‌گر را تأیید کرد. شاخص‌های تحلیل عاملی تأییدی (مانند CFI = ۰/۸۷, SRMR = ۰/۰۸ and RMSEA = ۰/۰۹ ) برازش مدل را قابل قبول نشان دادند. همسانی درونی و پایایی آزمون-بازآزمون در تمامی ابعاد مطلوب بود (Cronbach’s alpha > ۰/۷۰ and ICC > ۰/۸۰).  
نتیجه گیری: نسخه فارسی IWPQ ابزار معتبری برای ارزیابی عملکرد شغلی فردی در گروه‌های شغلی مختلف است و می‌تواند به‌عنوان ابزاری قابل اعتماد در ارزیابی مداخلات و استراتژی‌های بهبود عملکرد شغلی مورد استفاده قرار گیرد.

صفحه ۲۵ از ۲۵    
...
۲۵
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb