۳ نتیجه برای کرد
احسان گروسی، عادل مظلومی، امیرهمایون جعفری، احمدرضا کیهانی، علی شریف نژاد، منصور شمسی پور، رامین کردی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: استفاده از اگزواسکلتون ها بهعنوان یک مداخله ارگونومیک نوین جهت کاهش ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی عضلانی و افزایش عملکرد انسان در انقلاب صنعتی نسل چهارم نمود پیدا کرده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی استفاده از اگزواسکلتون گردنی هنگام کار در ارتفاع بالای سر از نقطهنظر سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی از ۱۴ شرکتکننده مرد خواسته شد تا وظیفه شبیهسازی شده بستن پیچ و مهره در ارتفاع بالای سر را در دو حالت استفاده و بدون استفاده از اگزواسکلتون گردنی (مداخله ارگونومیکی) و دو زاویه پوسچرال گردن بهصورت تصادفی انجام دهند. حین اجرای وظیفه، فعالیت الکتریکی عضلات هدف در ناحیه گردن و شانه با روش الکترومیوگرافی سطحی ثبت میشد. علاوه بر این، در پایان اجرای هر وظیفه، شرکتکنندگان پرسشنامه میزان ناراحتی درک شده را تکمیل میکردند. پردازش سیگنالهای الکترومیوگرافی با نرمافزار Matlab ۲۰۱۷b انجام شد و میزان سطح فعالیت الکتریکی عضلات هدف نسبت به حداکثر فعالیت عضلانی نرمالسازی شد. آنالیز دادههای با مدل Random intercept mix در نرمافزار STATA ۱۴ انجام شد.
یافته ها: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش معنادار میانگین ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانهها شد ولی در ناحیه سایر نواحی، تفاوتی آماری معناداری وجود نداشت. نتایج میانگین سطح فعالیت عضلات استرنوکلیدوماستوید و اسپلینوس کاپیتیس سمت راست و چپ در حین استفاده از اگزواسکلتون گردنی بهصورت معنیداری کاهشیافته بودند؛ اما این اختلاف برای عضلات ذوزنقهای افزایش معنیداری را نشان داد.
نتیجه گیری: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن شد که علت آن مربوط به توزیع وزن سر و گردن توسط جک نگهدارنده اگزواسکلتون در هنگام خمش رو به عقب گردن بود. در طراحی اگزواسکلتون گردنی برای ناحیه شانه و بازو حمایتی در نظر گرفته نشده بود که دلیل وجود نتایج غیر معنادار در ناحیه شانهها را توجیه میکند؛ بنابراین استفاده از اگزواسکلتون گردنی با اضافه کردن حمایت بیشتر در نواحی شانهها میتواند بهعنوان یک مداخله ارگونومیکی برای کار در ارتفاع بالای سر توصیه گردد.
نعمت اله کرد، عبدالرحمن بهرامی، عباس افخمی، فرشید قربانی شهنا، محمدجواد عصاری، مریم فرهادیان،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: بنزن، تولوئن، اتیل بنزن و زایلن (BTEX) دستهای از هیدروکربنهای آروماتیک تک حلقهای هستند که به دلیل ویژگیهای خطرناک آنها به عنوان ترکیبات فرار سمی طبقهبندی میشوند. ترانس، ترانس- موکونیک اسید (tt-MA)، ماندلیک اسید (MA)، هیپوریک اسید (HA)، و متیل هیپوریک اسید (MHA) به ترتیب می توانند به عنوان شاخص های بیولوژیکی قابل اعتماد در ارزیابی مواجهه شغلی با BTEX استفاده شوند.
روش کار: در مطاله حاضر، یک چارچوب آلی کووالانسی مغناطیسی با پیوند ایمین (Fe۳O۴@TFPA-Bd)، برای اولین بار سنتز گردید و به عنوان جاذب جدید در روش میکرواستخراج با جاذب انباشته (MEPS) استفاده شد. از بنزیدین (Bd) و تریس (۴- فرمیل فنیل) آمین (TFPA) به عنوان بلوک های ساختاری اصلی همراه با نانوذرات Fe۳O۴ به عنوان هسته مغناطیسی برای سنتز جاذب استفاده گردید. جاذب سنتز شده جهت استخراج میکرونی هیپوریک اسید، مندلیک اسید، ترانس، ترانس- موکونیک اسید و ۳- متیل اسید هیپوریک (m-MHA) از نمونه های ادرار و سپس تجزیه توسط کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) مورد استفاده قرار گرفت. برخی از پارامترهای موثر بر عملکرد استخراج همچون: حجم نمونه، حجم حلال استخراج کننده، تعداد سیکل های استخراج، pH و دمای محلول نمونه، بهینه سازی شدند. جاذب سنتز شده با میکروسکوپ الکترونی روبشی و عبوری (SEM و TEM)، طیف سنج مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) و پراش اشعه ایکس (XRD) بررسی کیفی شد.
یافته ها: روش توسعهیافته دارای حد آشکارسازی پایین (برای مثال ۰۲/۰ میکروگرم بر میلیلیتر برای tt-MA، ۳=S/N)، حد تشخیص خوب (۰۶/۰ میکروگرم بر میلیلیتر برای tt-MA، ۱۰=S/N)، حدود دینامیکی خطی (۵/۰-۳۲۰ میکروگرم بر میلی لیتر برای MA، ۹۹/۰ نتیجهگیری: این روش جدید برای تعیین بیومارکرهای BTEX از نمونههای ادرار قابل کاربرد و پیشنهاد می گردد و میتواند جایگزین مناسبی برای روشهای متداول آماده سازی باشد.
معصومه خوش کردار، رضا سعیدی، امین باقری، محمد حجارتبار، محمد درویشی، رضا غلام نیا،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: به منظور شناسایی و بررسی اثرات ظهور فناوری در صنعت و به خصوص صنعت معدن، در این مطالعه تاثیر استفاده از سامانههای هوشمند ماشینآلات، شامل سیستم نظارت بر سلامت خودرو (VHMS: Vehicle health monitoring system)، سیستم کنترل هوشمند عملیات معدنکاری (Dispatching) و سنسور پایش فشار باد لاستیک (TPMS: Tire pressure monitoring system) بر پارامترهای بهداشت، ایمنی، محیطزیست و نگهداشت پیشگیرانه در صنعت معدن مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که در دو بازه زمانی قبل و بعد از به کارگیری سیستمهای هوشمند ماشین آلات معدنی انجام شده است. در ابتدا پارامترهای بهداشت، ایمنی، محیطزیست و نگهداشت پیشگیرانه شناسایی شد، سپس با مقایسه و تحلیل وضعیت و استفاده از روش دلفی، پارامترهای منتخب پیشو پس از راه اندازی سامانههای هوشمند ماشینآلات معدنی و میزان اثربخشی استفاده از این سامانهها تعیین گردید.
یافته ها: یافتهها نشان داد که به کارگیری سیستمهای هوشمند ماشین آلات معدنی با فرض ثابت بودن شرایط محیطی منجر به کاهش حوادث تجهیزاتی به میزان ۳/۳۳ درصد، افزایش عمر مفید لاستیک ۱/۷ درصد، کاهش مصرف سوخت ۶/۱۴ درصد، کاهش میانگین زمان خاموشی ماشین جهت تعمیر ۵/۲۵ درصد و افزایش مطابقت با برنامه نگهداشت ۷/۵ درصد شده است.
نتیجهگیری: استفاده از سامانههای هوشمند ماشین آلات معدنی میتواند اثرات مثبتی در زمینه ایمنی ماشین آلات، کاهش اثرات زیستمحیطی از جمله مصرف سوخت و همچنین بهبود شرایط نگهداشت ماشینآلات سنگین داشته باشد که این امر منجر به بهبود شرایط استخراج و کاهش هزینهها میگردد.