جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای مهری

روح اله حاجی زاده، فریده گلبابایی، محمد رضا منظم اسماعیل پور، محمد حسین بهشتی، احمد مهری، مصطفی حسینی، اسماعیل خداپرست،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: استرس گرمایی در محیط های کاری بیشتر مشاغل خصوصا مشاغلی که محیط کارشان روباز است و همچنین از طریق فرایند کار گرما دریافت می کنند، یک خطر جدی برای سلامتی و ایمنی کارگران به شمار می آید. هدف از این پژوهش بررسی وضعیت استرس گرمایی در کارگاه های آجرپزی شهرستان قم بر اساس شاخص WBGT و همچنین بررسی ارتباط بین WBGT و شاخص های فیزیولوژیکی است.

 

روش کار: این مطالعه در ۴۰ کارگاه آجرپزی شهرستان قم انجام شد. اندازه گیری WBGT بر اساس استاندارد ISO۷۲۴۳ صورت گرفت. همچنین پاسخ های فیزیولوژیکی ۱۸۴ نفر کارگر( یک تا ۵ نفر از هرکارگاه) شامل دمای دهانی، دمای پوست، دمای سرخرگ کاروتید گوش، نبض، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک هم‌زمان با سنجش شرایط جوی اندازه گیری شد.. در نهایت با استفاده از نرم افزار SPSS۱۶ تجزیه و تحلیل آماری انجام گرفت.

 

یافته ها: میانگین شاخص WBGT برای مشاغل مختلف آجرپزی شامل کوره، جابجایی بار، نوار نقاله، خشت زنی و گلگیری ترتیب ○C ۸/۳۰، ○C ۷۴/۲۶، ○C ۵۸/۲۶ و ○C ۲۴/۲۵ و در مجموع میانگین WBGT، ۹۸/۲۷ به‌دست آمد. میزان WBGT در مقایسه با میزان استاندارد ISO۷۲۴۳ درتمام کارگاه ها اندازه گیری شده بیشتر از حد مجاز است. میانگین WBGT در بخش کوره دارای بیشترین میزان WBGT بود(○C ۸/۳۰) میانگین WBGT در سه ارتفاع سر، شکم و پا اختلاف معناداری نداشت (آزمون T-test). اختلاف بین میانگین WBGT با میانگین دمای دهانی، دمای پوست و دمای سرخرگ کاروتید گوش به ترتیب ۲۰۳/۰، ۳۱۹/۰، ۴۹/۰ به‌دست آمد که بیشترین ضریب همبستگی را با دمای سرخرگ کاروتید گوش نشان داد و همچنین بین شاخص WBGT با میانگین نبض، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک رابطه معناداری مشاهده نشد(۰۵/۰

P).

 

نتیجه گیری: میزان استرس حرارتی در کلیه ی کارگاه های آجرپزی مورد مطالعه بیشتر از حدود مجاز توصیه شده بود و در این میان کارگران بخش کوره با استرس حرارتی بیشتری مواجه بودند که نیاز به کنترل های ویژه ای می باشد و باید تدابیری برای کنترل استرس حرارتی این کارگران اتخاذ شود.


ایرج علیمحمدی، روح اله حاجی زاده، احمد مهری، جواد ساجدی فر، سهیل سعادت، جمشید غلامپور، مهدی کنگاوری،
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: صدای ترافیک یکی از مهمترین معضلات زیست محیطی در جوامع امروزی می باشد. طبق گزارشات سازمان بهداشت جهانی صدای ترافیک عامل ایجاد اختلالات فیزیولوژیکی و روانشناختی می باشد. صدای ترافیک می تواند باعث اختلال در عملکرد ذهنی افراد شود. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر صدای ترافیک بر عملکرد ذهنی شرکت کنند گان با توجه پیچیدگی فعالیت می باشد.
 

مواد و روش ها: این مطالعه بر روی ۳۵ نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. صدای ترافیک توسط دستگاه ضبط صوت، ضبط و همزمان با دستگاه صدا سنج ، تراز صدای  ترافیک اندازه گیری شد. سپس شرکت کنند گان در دو حالت محیط آرام و در مواجهه با صدای ترافیک قرار گرفتند و آزمون زمان واکنش انتخابی نوع به عنوان فعالیت ساده و آزمون تعیین نوع s۱  به عنوان یک فعالیت پیچیده از بسته نرم افزاری Vienna test System   را اجرا نمودند.
 

یافته ها: مقایسه نتایج حاصل از آزمون زمان واکنش انتخابی و آزمون تعیین در قبل و بعد از مواجهه با صدای ترافیک، نشان داد که با وجود تغییرات اندکی که در متغیرهای میانگین زمان واکنش ذهنی(۴۷/۰P=) و میانگین زمان واکنش حرکتی (۴۹/۰P=) در آزمون زمان واکنش انتخابی در بعد از مواجهه با صدای ترافیک نسبت به قبل از مواجهه وجود داشت، اما این تغییرات از لحاظ آماری معنی ‌دار نبود. در آزمون تعیین، میانه زمان واکنش(۰۰۱/۰P=)، تعداد محرکات ظاهر شده(۰۱۴/۰P=)، تعداد پاسخ افراد(۰۰۹/۰P=) بعد از مواجهه با صدای ترافیک به ‌طور معنی ‌داری کمتر از محیط آرام بدست آمد. همچنین در تعداد پاسخ ‌های صحیح(۰۹۱/۰P=) و تعداد پاسخ های ناصحیح(۰۷۳/۰P=) تغییرات مشاهده شده از لحاظ آماری معنی دار نبودند.
 

نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که صدای ترافیک در فعالیت ساده تأثیرگذار نبود. اما صدای ترافیک در هنگام فعالیتهای پیچیده، می تواند بر روی میانه زمان واکنش، تعداد محرکات ظاهر شده، تعداد پاسخ افراد به محرکات تاثیر منفی بگذارد.


روح اله حاجی زاده، علی‌رضا کوهپایی، سید محمد حسن رضوی اصل، محمد حسین بهشتی، احمد مهری، سمیه فرهنگ دهقان، آرش اکبر زاده، حمزه محمدی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: امروزه مواجهه با میدان مغناطیسی با فرکانس‌های بی‌نهایت پایین به دلیل ایجاد عوارض محتمل بر سلامت جسمانی-روانی انسان هدف مطالعات فراوان قرار گرفته است. از اینرو مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مواجهه جوش‌کاران قوس الکتریکی با میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین (ELF)، و بررسی رابطه آن با میزان ترشح هورمون پاراتورمون و حالات خلقی آن‌ها صورت گرفت.

روش کار: مطالعه حاضر بر روی ۷۰ نفر در دو گروه مواجهه یافته و مواجهه نیافته با میدان ELF انجام شد. پس از بررسی فعالیت کاری افراد، طبق راهنمای موسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی آمریکا (NIOSH)، میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت با استفاده از ELF سنج کالیبره شده در ناحیه‌ی دست، تنه، سر و گردن اندازه‌گیری گردید. میزان ترشح هورمون پاراتورمون (PTH) در دو گروه توسط روش آنالایزر الکتروکمی لومینسانس مورد بررسی قرار گرفت. چک لیست استرس-تحریک (SACL)‌ به منظور ارزیابی حالات خلقی برای هر دو گروه تکمیل شد.  سپس داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار SPSS۱۶ مورد آنالیز قرار گرفتند.

یافته ها: اختلاف میانگین میزان مواجهه با میدان ELF در دو گروه مورد بررسی از لحاظ آماری معنی دار به‌دست آمد (۰۰۰۱/۰>p). میانگین سطح ترشح PTH گروه مواجهه یافته نسبت به گروه مواجهه نیافته کم‌تر بود (به ترتیب ۵۴/۳۴ و ۳۷ pg/ml) ، اگرچه این اختلاف میانگین از نظر آماری معنادار نبود (۶۷/۰p). در خصوص نوع ارتباط بین میزان مواجهه با میدان ELF و نمره استرس و تحریک و سطح PTH در دو گروه مورد بررسی،  صرفاً رابطه مثبت و معنی داری بین میانگین مواجهه با میدان مغناطیسی ELF و سطح PTH در گروه مواجهه یافته دیده شد (۰۰۹/۰> p, ۴۴/۰=r).  

نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که جوش‌کاری به صورت پیوسته می‌تواند به عنوان یکی از منابع تولید کننده میدان الکترومغناطیس با فرکانس بی‌نهایت پایین مدنظر قرار گیرد. برای اثبات فرضیه تاثیر احتمالی میدان مغناطیسی با فرکانس بی‌نهایت پایین بر روی حالات روانی و خلقی افراد از طریق تغییرات هورمون پاراتیرویید، نیاز به انجام مطالعات آزمایش‌گاهی و میدانی دقیق تر و جامع تری می‌باشد.


حمیده پیرامی، زهرا زمانیان، فائزه عباسی بلوچخانه، یونس مهری فر، فاطمه کشی زاده،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه: سندرم تونل کارپال به دنبال تحت فشار قرارگرفتن عصب مدیان در تونل کارپال مچ دست بروز می کند.عوامل شغلی مانند حرکات تکراری دست و انگشتان و انحراف مکرر مچ دست در ایجاد این سندرم تاثیر گذارند. کیفیت زندگی دربرگیرنده مفهوم چند بعدی از توانایی عمل کرد جسمی و روحی -روانی فرد می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی شیوع CTS و تاثیر آن بر کیفیت زندگی افراد تایپیست در تهران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی -تحلیلی مقطعی در سال۱۳۹۶ روی ۳۶۳ تایپیست در ۵۰ موسسه تایپ در تهران انجام شد. اطلاعات با پرسش نامه ویژگی های دموگرافیک-شغلی، بوستون(BQ)، کیفیت زندگی(SF۳۶) و مقیاس بصری درد (VAS) جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS۲۲، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) و هم بستگی پیرسون آنالیز شدند.  
یافته ها: از ۳۶۳ نفر جمعیت مورد مطالعه، ۲۱۵ نفر زن(۲۳/۵۹%) و ۱۴۸ نفر مرد(۷۷/۴۰%) با میانگین سنی ۵۸/۱۲±۳۷ سال بودند. در بین کل تایپیست ها ۵۱ نفر (۰۵/۱۴%) درگیری دست یک طرفه و ۳۱۲ نفر (۹۵/۸۵%) درگیر دست دوطرفه گزارش کردند. نتایج شیوع علایم CTS در زنان را بیش تر از مردان نشان داد. مقدار ضریب هم بستگی پیرسون (۷۸۳/۰-۶۱۳/۰) هم بستگی متوسط تا قوی معناداری بین مقیاس های شدت علایم(SSS)، وضعیت عمل کردی(FSS) و مقیاس بصری درد(VAS) در تایپیست های مورد مطالعه نشان داد(۰۵/۰>p). هم چنین بین  BMI ≥ ۲۵ Kg/m۲با SSS و FSS در تایپیست ها هم بستگی قوی و معناداری مشاهده شد. در این مطالعه علایم CTS تاثیرمنفی معناداری بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تایپیست ها نشان داد اما بعد روانی کیفیت زندگی تحت تاثیر این علایم قرار نگرفته است.
نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای علایم CTS در تایپیست ها که مدت زمان زیادی با کامپیوتر کار می کنند و وجود رابطه معنادار بین علایم CTS و نمره کیفیت زندگی در این گروه شغلی، توجه بیش تر به این افراد، طراحی صحیح ابزار کار و انجام مطالعات بیش تر در این زمینه پیشنهاد می گردد.
یونس مهری فر، زهره محبیان، حمیده بیدل،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: استفاده از جوشکاری در سالهای اخیر روند افزایشی داشته و در همه کارگاه های کوچک و بزرگ برای تعمیر بخش های مختلف از آن استفاده می شود. فیوم ها و گازهای منتشر شده در حین جوشکاری اثرات بالقوه خطرناکی بر سلامت جوشکاران دارد. شناسایی و ارزیابی ریسک، یک روش مناسب برای متخصصین سلامت شغلی می باشد. هدف مطالعه حاضر تعیین میزان مواجهه شغلی با گازها و فیوم های فلزی و انجام آنالیز ریسک در سه نوع جوشکاری رایج در یک صنعت کشتی سازی می باشد.
روش کار: این مطالعه تحلیلی- مقطعی در یک صنعت کشتی سازی انجام گرفت. سه نوع جوشکاری شامل جوشکاری هایSMAW ، MIG و MAG مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه برداری از فیوم منگنز و کروم  با روش۷۳۰۰ NIOSH و از روش۶۰۱۴ NIOSH برای نمونه برداری NO۲و برای گازهای COو O۳ با استفاده از وسایل قرائت مستقیم انجام گردید.جهت تعیین سطح ریسک مواجهه از روش ارزیابی ریسک  نیمه کمی (SQCRA)استفاده شد. داده های گردآوری شده از سنجش مقدار آلاینده ها توسط نرم افزار SPSS ۲۱  و با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی، آزمون آنالیز واریانس یک طرفه(ANOVA) نیز مورد تحلیل قرار گرفتند.   
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد بیشترین و کمترین غلظت مواجهه با گازها  به ترتیب در فرآیندهای MIG و SMAWمشاهده گردید.همچنین بیشترین و کمترین غلظت مواجهه با فلزات به ترتیب در فرآیندهای SMAW و MIGمشاهده گردید. میانگین مواجهه کل با فلزات  Mnو Cr به ترتیب برابر با ۴۰/۲و ۶۶/۳وmg/m۳ و گازهایO۳ ،NO۲، co  به ترتیب برابر۰۹/۴۵ ، ۲۴/۴ و۳۱/۰ ppm می باشد. یافته های آنالیز ریسک نشان داد که در بین آلاینده های گازی O۳و NO۲ درکل فرآیندهای جوشکاری دارای سطح ریسک خیلی زیاد و  و در بین آلاینده های فلزی، فلز Mn در جوشکاری MIG وSMAWدارای سطح ریسک زیاد و خیلی زیاد بودند.
نتیجه گیری: جوشکاران فرآیند MIG بر اساس نتایج نمونه برداری و همچنین آنالیز ریسک در وضعیت خطرناکتری نسبت انواع دیگر جوشکاری قرار دارند . روش آنالیز ریسک نیمه کمی(SCQRA) می تواند بعنوان یک ابزار تکمیلی در غربالگری مواجهات محیط کار بکار گرفته شود. بنابراین لازم است که پایش های دوره ای آلاینده های هوای محیط کار جوشکاران و ارزیابی ریسک این جوشکاران بطور منظم انجام گردد. همچنین توصیه میگردد که مطالعات بعدی با تعداد  نمونه فیوم و گاز بیشتر و جوشکاری های متنوع تر انجام گیرد تا دقت و صحت نتایج مطالعات افزایش یابد.
میلاد عباسی، سیاوش اعتمادی نژاد، احمد مهری، مریم قلع جهی، روح الله فلاح مدواری، رقیه جعفری تالارپشتی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: اگرچه مشخصه های صوتی از قبیل شدت و فرکانس صدا عامل اصلی ایجاد اثرات مضر صدا هستند اما توجه به ویژگی ها و صفات شخصیتی افراد بعنوان میزبان اثرات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تیپ های شخصیتی بر حساسیت، آزردگی صوتی و درک بلندی صدا ناشی از مواجهه به صدای فرکانس بالا انجام گردید.
روش کار: این مطالعه مداخله ای و آزمایشگاهی در سال ۹۷ در میان ۸۰ دانشجو کارشناسی و کارشناسی ارشد انجام گردید. جهت انجام این مطالعه صدایی با طیف فرکانسی بالا با تراز dBA ۶۵ به مدت یک ساعت در اتاقک اکوستیک برای داوطلبین پخش گردید. سپس از افراد خواسته شد با تکمیل پرسشنامه های آزردگی صوتی، حساسیت صوتی، درک بلندی صدا، پرسشنامه شخصیت آیزنک و پرسشنامه اطلاعات زمینه و دموگرافیک، مقدار آزردگی، حساسیت، درک صوتی و صفات شخصیتی خود را مشخص نمایند. در نهایت با استفاده از آزمون های کای دو، تی مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره یا MANOVA  داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.  
یافته ها: در این مطالعه میانگین و انحراف معیار حساسیت، آزردگی و درک بلندی صدا برای کل افراد بترتیب ۷۱/۰۸±۷/۵۴، ۵۳/۰±۱/۷ و ۱۳/۱±۷۹/۲ بدست آمد. میانگین حساسیت، آزردگی، درک بلندی صدا بر حسب صفات شخصیتی افراد بطور معنی داری متفاوت بود بگونه ای که میانگین آنها در افراد روان رنجور و درون گرا بیشتر بود. براساس نتایج آزمون MANOVA، صفات شخصیتی افراد بر میزان حساسیت، آزردگی و درک افراد از بلندی صدا اثر معنی داری داشتند (P-value=۰,۰۰۱). بگونه ای که روان رنجوری و درون گرایی بترتیب بیشترین اثر را بر حساسیت و آزردگی افراد داشتند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که صفات شخصیتی از قبیل درون گرایی و روان رنجوری توانستند حساسیت، آزردگی و درک افراد از بلندی صدا را تحت تاثیر قرار دهند.
یونس مهری فر، سلیمان رمضانی فر، سونا بیرامی، سارا طالب الحق، احسان رمضانی فر، پردیس امیری، مصطفی پویاکیان،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: سالیانه در سراسر جهان، هزینه‌های زیادی از تولید ناخالص ملی کشورها در پی وقوع حوادث شغلی اتلاف می‌شود. برآورد این هزینه‌ها می‌تواند در راستای سرمایه‌گذاری بهینه و پایه‌گذاری سیاست‌های مناسب در بسیاری از کشورهای دنیا ازجمله ایران حائز اهمیت باشد. لذا، این مطالعه با هدف بررسی مطالعات انجام‌شده درزمینۀ اقتصاد ایمنی و هزینه‌یابی حوادث در ایران از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ انجام شده است.
روش کار: به‌منظور انجام این پژوهش مروری از پایگاه‌های داده معتبر «Web of Science»، «Embase»، «IranDoc»، «SID»، «Magiran»، «Google Scholar»، «PubMed» و «Scopus» استفاده گردید. مقالات در این پایگاه‌های داده با جستجوی کلیدواژه‌های فارسی همچون «حادثه»، «هزینه حوادث»، «حوادث شغلی»، «ایران» و معادل انگلیسی آن‌ها شامل «Accidents»، «Accident Costs»، «Occupational Accident» و «Iran» در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ جستجو و استخراج گردیدند.
یافته ها: از میان ۶۶ مقاله شناسایی‌شده، ۱۹ مقاله به‌عنوان مقالات نهایی انتخاب گردید که از این میان ۱۱ مطالعه در صنعت حمل‌ونقل و ۸ مطالعه در سایر صنایع اجرا شده بودند. در میان این مطالعات، ۹ مطالعه فقط به بررسی و بیان هزینه‌های کلی و ۶ مطالعه به تفکیک به بررسی و بیان هزینه‌های مستقیم، غیرمستقیم و کلی پرداخته بودند. ۴ مطالعه دیگر نیز به بررسی و بیان هزینه‌های ناشی از حوادث به صورت‌های دیگر پرداخته بودند. گفتنی است که در ۳ مطالعه میزان هزینه‌های مستقیم بیشتر از هزینه‌های غیرمستقیم برآورد شده است. همچنین، بر اساس مطالعات میزان خسارت وارده به تولید ناخالص داخلی از ۰,۰۳ تا ۶.۴۶ درصد از تولید ناخالص ملی بود.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از مرور مطالعات نشان داد که حوادث شغلی سبب اتلاف بخش قابل‌توجهی از تولید ناخالص ملی ایران می‌شود. لذا به‌منظور جلوگیری از اتلاف چنین هزینه‌های سنگینی توصیه می‌گردد تا مطالعات دیگری درزمینۀ ارتباط سرمایه‌گذاری در بخش ایمنی و کاهش هزینه‌های حوادث با توجه به گروه‌بندی مشاغل به‌ویژه در صنایع فرآیندی، خدماتی و تولیدی صورت بپذیرد.
مهری منگلی کمسفیدی، علیرضا شهرکی، فرانک حسین زاده سلجوقی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: روش FMEA، یک روش ساختار یافته جهت پیدا کردن و شناخت حالات شکست یک سیستم و محاسبه اثرات ناشی از آن می‌باشد. در این روش، عدد اولویت ریسک برای هر حالت شکست بر اساس ضرب سه پارامتر احتمال وقوع، شدت اثر و قابلیت کشف بدست می‌آید که مورد انتقاد بسیاری از محققان قرار گرفته است. در این تحقیق به منظور رفع معایب این روش نظیر رتبه بندی حالات شکست و وزن دهی پارامترها یک مدل پیشنهادی در محیط فازی ارائه گردید.
روش کار: مدل پیشنهادی در این مقاله شامل مدل غیرخطی میخایلوف برای وزن دهی پارامترهای روش FMEA و مدل تاپسیس تجدیدنظر شده برای رتبه بندی حالات شکست می‌باشد که از این ترکیب برای اولین بار به منظور بهبود روش تجزیه و تحلیل خطرات و اثرات ناشی از آن استفاده شد.  
یافته ها: مدل پیشنهادی در مجتمع مس شهربابک به منطور ارزیابی ریسک‌های ایمنی ارائه گردید بر اساس نتایج حاصل از تحقیق مشخص گردید که در این مدل پیشنهادی پارامتر شدت اثر و قابلیت کشف به ترتیب دارای وزن ۰/۴۷۹ و ۰/۱۸۶ می‌باشند و نتایج رتبه بندی نشان داده است که ریسک سقوط از ارتفاع از بالاترین و گیر افتادن بین اجسام از کمترین اولویت برخوردار می‌باشند.
نتیجه گیری: درمدل پیشنهادی با اتکا به روش‌های برنامه ریزی غیرخطی میخایلوف و تاپسیس تجدید نظر شده به ترتیب وزن قطعی پارامترها بدون مرحله رتبه بندی اعداد فازی و رتبه بندی ریسک‌ها با معیارهای بیشتری ارائه گردید؛ لذا مدل پیشنهادی از توانایی بالاتری نسبت به FMEA سنتی برخوردار می‌باشد و کاربرد آن برای تعیین رتبه بندی ریسک‌ها توصیه می‌گردد.
یونس مهری فر، مجید عباسی، کاظم صمیمی، صابر مرادی حنیفی، مصطفی پویا کیان،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: شاخص‌های عمومی زیادی برای بررسی عملکرد ایمنی در سازمان‌ها ارائه شده است؛ لیکن این شاخص‌ها به دلیل ماهیت کلی‌نگر آن‌ها، نمی‌توانند همواره منعکس‌کننده ی جنبه‌های ویژه ی عملکرد سازمان درخصوص ایمنی باشند؛ به بیان دیگر، ماهیت فعالیت‌های یک سازمان، ایجاب می‌کند که آن سازمان از شاخص‌های مختص به خود برای انعکاس بهتر عملکرد ایمنی استفاده نماید. این مطالعه، با هدف تعیین شاخص‌های کلیدی عملکرد ایمنی به روش دلفی و سنجش آن‌ها در شرکت توزیع نیروی برق استان البرز انجام شد.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی-پیمایشی، از نظرات خبرگان و کارشناسان ایمنی صنعت توزیع برق (n=۱۱) در قالب روش دلفی استفاده شد. نظرات، در چهار مرحله جمع‌آوری و شاخص‌های کلیدی نهایی شناسایی شدند. سپس از این شاخص‌ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی شرکت توزیع برق البرز در طی یک دوره ی ۳ ماهه استفاده شد.  
یافته ها: در این مطالعه، ۳۴ فعالیت ایمنی شناسایی و ثبت گردید. در مرحله ی اول روش دلفی، ۲۰ شاخص توسط گروه خبرگان پیشنهاد گردید. در مراحل دوم و سوم، به ترتیب ۴ و ۱ شاخص به دلیل عدم کسب امتیاز لازم حذف شدند. در مرحله ی چهارم، برای ۱۵ شاخص باقیمانده، نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVIAv) محاسبه شد. نتایج، نشان داد که میانگین امتیاز عملکرد سه‌ماهه‌ی مناطق و ادارات توزیع برق استان البرز در سال ۱۳۹۵، از ۱۰۰ امتیاز شامل نظرآباد، ساوجبلاغ، مهرشهر، فردیس، غرب، شرق، طالقان و اشتهارد، به ترتیب ۷۸/۹، ۵۴/۷، ۷۸/۸، ۷۵/۹، ۷۵/۷، ۸۰/۸، ۶۱ و ۸۳/۵ بود.
نتیجه گیری: روش دلفی، تکنیکی مؤثر در شناسایی شاخص‌های کلیدی عملکرد ایمنی است. شاخص‌های کلیدی انتخاب‌شده توسط خبرگان شرکت‌کننده در راندهای دلفی، جزو شاخص‌های فعال (پیش از وقوع حادثه) بودند که عملکرد ایمنی واحدهای عملیاتی شرکت توزیع نیروی برق استان البرز را به شکل کارآمدتری منعکس می‌کنند. پیشنهاد می‌شود این شاخص‌ها برای ارزیابی عملکرد ایمنی در سایر شرکت‌های توزیع برق کشور مورد استفاده قرار گیرند.
حسن مهری دیز، محمد صادق قاسمی، حسن سعیدی، مهسا ورمزیار، احسان گروسی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: بلندکردن بار در پوسچر نامناسب یکی از دلایل بروز اختلالات اسکلتی-عضلانی ناحیه کمر می‌باشد. در این راستا محققان از شاخص‌های گوناگونی به‌ منظور تعیین ارتباط بین متغیرهای بیومکانیکی و ریسک بروز این اختلالات استفاده کرده‌اند. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین نیروی فشاری وارده به کف پا با نیروی فشاری وارده به ناحیه کمری (BCF) و شاخص بلندکردن بار (LI) در وظایف بلندکردن متقارن بار بود.
روش کار: در این مطالعه آزمایشگاهی از ۱۳ نفر مرد سالم با محدوده سنی بین ۲۵ تا ۳۵ سال خواسته شد تا به صورت متقارن وظایف بلندکردن بارهای ۷,۵ و ۱۵ کیلوگرمی را در ۱۵ پوسچر شامل ضریب ۳ فاصله افقی
(A-B-C)  از بدن و ۵ ارتفاع (۱-۵) انجام دهند. فشار وارده به کف پاها توسط ۱۶ عدد سنسور FSR متناسب با ۸ ناحیه آناتومیک از کف هر پا ثبت گردید. علاوه براین، نیروی وارده به دیسک‌های بین مهره‌ای و شاخص ریسک بلندکردن بار (LI) به ترتیب با روش یوتا و‌ معادله نایاش محاسبه شد. همچنین برای آنالیز آماری از نرم افزار SPSS (نسخه ۲۱) استفاده شد.
یافته‌ ها: با توجه به نتایج، زمانی که بار در نزدیکترین فاصله به بدن قرار داشت (A۱-A۵) بیشترین میزان فشار در ناحیه پاشنه و ناحیه متاتارس ۴ و ۵ پای چپ و راست ثبت شده بود. علاوه بر این، در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای A۲, B۱, B۲, C۱, C۲ و در بلندکردن بار ۷,۵ کیلوگرمی در پوسچر C۲، میانگین نیروی فشاری وارده به کمر بیشتر از ۷۰۰ پوند محاسبه گردید. در بلندکردن بار ۱۵ کیلوگرمی در پوسچرهای B۱, B۲, B۴, B۵, C۱-C۵ و در بلندکردن بار ۷.۵ کیلوگرمی در پوسچرهای C۱, C۲, C۴, C۵ میانگین LI بیشتر از ۱ بود. در بسیاری از پوسچرهای بلندکردن بارهای ۷.۵ و ۱۵ کیلوگرمی، همبستگی معنی‌داری بین نیروی فشاری وارده به کف پا با مقدار LI و UTAH مشاهده شد (p-value < ۰.۰۵). 
نتیجه‌ گیری: یافته‌های این مطالعه گواه بر وجود همبستگی معنادار بین توزیع فشار وارده به کف پا و پوسچرهای ایمن و ناایمن بلندکردن بار بود. بنابراین، می‌توان از نتایج حاصل از تحلیل توزیع فشارهای وارده به کف پا بعنوان یک پیش بینی کننده تمایز ایمن و ناایمن بودن بلندکردن بار استفاده کرد. علاوه بر این، یافته‌های این مطالعه با شناسایی سطوح ریسک بلندکردن بار در هر پوسچر، راه را برای تحقیقات آینده در مورد شناسایی و دسته بندی الگوهای فشاری ایمن و ناایمن کف پا برای ارائه مداخلات بهینه برای بلندکردن ایمن‌ بار هموار می‌کند.
 
پروین سپهر، موسی جباری، حسن صادقی نائینی، علی صالحی سهل آبادی، منصور ضیائی، وحید احمدی مشیران، مریم احمدیان، یونس مهری فر،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: هارنس ایمنی نقش مهمی در جلوگیری از سقوط از ارتفاع دارد. هدف این مطالعه شناسایی علل عدم استفاده از هارنس ایمنی کار در ارتفاع  و بررسی میزان راحتی، رضایت و قابلیت استفاده هارنس های ایمنی با ابزار محقق ساخته در بین کارگران ساختمانی شهر تهران بود.
روش کار: بدین منظور مصاحبه نیمه ساختار یافته ای با کارگران ساختمانی به منظور تعیین عوامل موثر بر عدم استفاده از هارنس انجام گردیده و داده ها وارد نرم افزار۱۰ MAXQDA شد. سپس با توجه به نتایج حاصله که نشان دهنده نارضایتی کارگران از هارنس های موجود بود، میزان راحتی، رضایت و قابلیت استفاده از هارنس با استفاده از پرسشنامه SHUCAT تعیین شد.   
یافته ها: علل عدم استفاده از هارنس ایمنی در ۴ گروه شامل عوامل مدیریتی، نگرشی، راحتی و طراحی هارنس و ۲۷ زیر گروه شناسایی شد. میانگین رضایت و راحتی افراد از هارنس های ایمنی ۲۵/۶±۸/۲۶  بود که نشان می دهد افراد در استفاده از هارنس های ایمنی احساس راحتی و رضایت ندارند. میانگین قابلیت استفاده از هارنس های ایمنی نیز
  ۶۰/۵ ±۷۰/۳۸ بود که نشان دهنده عدم کاربردپذیری  هارنس میباشد.
نتیجه گیری: طراحی مناسب هارنس ایمنی می تواند باعث افزایش راحتی و رضایت کارگران از هارنس گردیده و نهایتاً باعث افزایش تمایل به استفاده از هارنس گردد. نظرات کاربران و متخصصین می تواند به رفع نقص های موجود در هارنس ها  کمک نموده و منجر به طراحی محصولی بهتر گردد.
آقای علیرضا آذرمهری، دکتر علی کریمی، دکتر عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: موانع ایمنی برای کاهش ریسک‌های موجود در صنایع فرایندی و جلوگیری از بروز حوادث حیاتی هستند. با این حال، درک جامع عملکرد موانع ایمنی نیازمند در نظر گرفتن تأثیر عوامل انسانی و سازمانی است. این بررسی سیستماتیک، چارچوب‌ها و روش‌های موجود را برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی مورد بررسی قرار می‌دهد.
روش کار: جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های داده «اسکوپوس» و «وب‌آوساینس»، با رعایت دستورالعمل‌های پریزما انجام شد. جستجو با هدف یافتن مطالعاتی که روش‌هایی را برای ارزیابی تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه داده بودند، انجام شد. سپس داده‌های مورد نیاز از ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش استخراج گردید.  
یافته ها: ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش حاضر، روش‌ها و چارچوب‌هایی را ارائه کرده‌اند که در آن، تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر انواع موانع ایمنی، شامل موانع فنی و موانع عملیاتی و انسانی در دامنه گسترده‌ای از صنایع، از جمله نفت و گاز، شیمیایی و فولاد، مورد بررسی قرار گرفتند. «آنالیز ریسک عملیاتی و مانع» یا «BORA» به عنوان چارچوب غالب در میان مطالعات شناسایی شد. مطالعات در مورد موانع عملیاتی و انسانی، که به اقدامات و رویه‌های انسانی وابسته هستند، اغلب عواملی مانند صلاحیت، آموزش، ارتباطات و نظارت را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر عملکرد آن‌ها شناسایی کرده و در خصوص موانع فنی، مطالعات بر لزوم ارزیابی عواملی مانند مدیریت تعمیر و نگهداری و رویه‌ها تأکید می‌کنند.
نتیجه گیری: در این پژوهش به بررسی نقش محوری عوامل انسانی و سازمانی در عملکرد موانع ایمنی پرداخته شده و با مرور سیستماتیک روش‌ها و چارچوب‌هایی که برای ارزیابی تأثیر این عوامل بر عملکرد موانع ایمنی در صنایع فرایندی ارائه شده‌اند، نقاط قوت و ضعف هر یک مشخص شد. یکی از یافته‌های کلیدی این پژوهش، تأکید بر اهمیت در نظر گرفتن عدم قطعیت موجود در قضاوت‌های کارشناسان در وزن‌دهی به عوامل انسانی و سازمانی و تعاملات بین این عوامل در توسعه مدل‌های ارزیابی است. در این راستا، تلفیق منطق فازی و شبکه‌های بیزین پیشنهاد شد. پژوهش‌های آتی باید چارچوب‌هایی یکپارچه را توسعه دهند که ضمن حفظ مزایای روش‌های موجود، محدودیت‌های آن‌ها را مرتفع سازند، همچنین دامنه کاربرد این روش‌ها را بر طیف وسیع‌تری از صنایع گسترش دهند.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb