یافتهها: نتایج اندازه گیری محیطی صدا حاکی از آن بود که از کل ۱۰۹۵ ایستگاههای اندازهگیری به ترتیب ۱۶,۷%،۷۴.۵%و۸.۸% آنهادر نواحی امن ،احتیاط و خطر قرار داشتند و سهم عمدهای از ناحیه خطر(۵۴ %) مربوط به واحد تامین هوا بود. ۲۴ درصد از کل نقاط مورد بررسی در نواحی احتیاط مجتمع، تراز صدایی بین ۸۰ -۸۵ dB Aداشته و از مجموع نواحی خطر این مجتمع ۳۳.۴ % دارای تراز بالای ۹۰ dB A بودند.
نتیجهگیری: مطابق نتایج فرمول محاسباتی ارائه شده جهت تعیین اولویت کنترل در بین بخشهای مختلف این مجتمع، بخش فشرده سازی در رتبه نخست قرار گرفت. از منابع صدا ساز بخش فشرده سازی "دستگاه درایر" به عنوان منبع اصلی جهت ارایه طرح کنترلی انتخاب گردید.
مقدمه: صدا به عنوان یکی از عوامل شایع زیان آور محیطهای کاری، علاوه بر مشکلات جسمانی سبب بروز اثرات سوء فراوانی بر سلامت روان افراد نیز می شود. این مطالعه توصیفی– مقطعی با هدف اندازه گیری مواجهه صدای کارکنان یک مجتمع پتروشیمی و ارزیابی میزان آزاردهندگی آن انجام پذیرفت.
.
روش کار: برای این منظور ۴۷ نفر از کارکنان بخش اداری و تولید این مجتمع پتروشیمی تحت مطالعه قرار گرفتند. ابتدا جهت ارزیابی میزان مواجهه صدای کارکنان، دزیمتری صدای کارکنان بخش تولید و آنالیز فرکانسی محیطهای اداری توسط دزیمتر CEL-۲۷۲ و صدا سنج ۲۲۳۶B&K- صورت گرفت. بعد از آن، پرسشنامه میزان آزاردهندگی صدای محل کار توسط این افراد تکمیل گردید. این پرسشنامه متشکل از سه بخش بود: نمره دهی به شدت صدای محیط کار، نمره دهی به میزان آزاردهندگی صدای محیط کار و تعیین حالاتی که افراد در طول روز تجربه میکنند، مانند احساس خستگی، سستی، کاهش قدرت تمرکز و غیره... بود.
.
یافته ها: نتایج حاصل از اندازه گیری صدای فردی نشان داد که میانگین تراز معادل ۸ ساعته در کارکنان بخش تولید ۸۶,۱۳ دسی بل A میباشد. طبق یافته های حاصل از آنالیز فرکانسی واحدهای اداری میانگین تراز معادل صدا و معیار (Preferred Noise-Criteria) و PNC به ترتیب ۶۹.۴ دسی بل A، و ۶۲ میباشد. نتایج حاصل از ارزیابی شدت صدای محیط کار نشان داد که به ترتیب ۱۷.۹ و ۶۳.۲ درصد از کارکنان بخش اداری و تولید، صدای محیط کار خود را بسیار زیاد ارزیابی نمودند. ۱۰.۷ درصد کارکنان بخش اداری میزان آزاردهندگی صدای محیط کار خود را خیلی آزاردهنده عنوان کردند و از نقطه نظر ۴۲ درصد کارکنان بخش تولید صدای محیط کار خیلی آزار دهنده بود. به طور متوسط حدود ۴۹ درصد شاغلین بخش اداری و حدود ۶۰ درصد کارکنان تولید برای تکرار تجربه حالاتی چون احساس خستگی در طی روز گزینه گاهی اوقات و بیشتر را برگزیدند
.
نتیجه گیری: با توجه به آن که نتایج دزیمتری و ارزیابی معیار های صوتی و البته طبق خود اظهاری پرسنل از برآورد شدت و آزاردهندگی صدای محیط کار خود، نیاز به ارایه راهکارهای فنی - مدیریتی اصولی جهت کاهش میزان مواجهه کارکنان بخش تولید و کاهش صدای محیطی در راستای کاهش مواجهه کارکنان اداری در این مجتمع بسیار احساس میشود.
مقدمه: استرس گرمایی بهعنوان یکی از خطرات و فاکتورهای آسیب رسان شغلی و مساله ساز در محیطهای کاری گرم محسوب میشود. کار کردن تحت شرایط استرس گرمایی ممکن است باعث اختلالاتی در سلامت فرد گردد. مطالعات مختلف نشان داده اند که استرس در محیط های کاری باعث افزایش غلظت هورمون های استرسی مانند کورتیزول میشود. از آنجایی که استرس گرمایی یکی از استرس های جدی در صنایع گرم همچون ذوب فلزات است، این مطالعه با هدف بررسی اثر استرس گرمایی بر غلظت هورمون کورتیزول کارگران شاغل در یکی از صنایع ذوب فلزات انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه مقطعی تعداد ۷۰ نفر در دو گروه مورد و شاهد (۳۵ نفر گروه مورد از واحد ریخته گری و ۳۵ نفر گروه شاهد از سالنی که در آن استرس گرمایی وجود نداشت) مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک برای هر فرد تکمیل گردید و سپس جهت بررسی تغییرات سطح هورمون استرسی (کورتیزول) از افراد در حین انجام کار (در ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰ صبح) نمونه خون گرفته شد و نتایج آن مقدار استاندارد هورمون کورتیزول بین ساعات ۷ تا ۱۰ صبح مقایسه شد. جهت بررسی شرایط محیطی نیز شاخص WBGT و (Wet Bulb Globe Temperature) در سه ارتفاع پا، کمر و سر جهت تعیین WBGT متوسط، ارزیابی گردید. همچنین اندازهگیری صدا و روشنایی نیز در نقاط توقف کارگران (ایستگاههای کاری) انجام شد. دادههای این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج سنجش WBGT نشان داد میانگین شاخص WBGT در گروه مورد C° ۳۳ و در گروه شاهد C° ۷/۱۶ بود. همچنین یافتههای آزمایشگاهی نشان داد که غلظت کورتیزول در گروه مورد (گروه مواجه با گرما) بهصورت معناداری از گروه شاهد بالاتر است (۰/۰۰۱
نتیجه گیری: نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که استرس های فیزیکی محیط کاری نیز می توانند باعث تغییرات فیزیولوژیکی در بدن انسان شوند. بنابراین تغییرات سطح هورمونی و پیامدهای آن در محیط های کاری گرم باید در مبحث بهداشت شغلی مد نظر قرار گیرد.
مقدمه: کار در محیطهای گرم و شرایط جوی نامناسب، بهعنوان یکی از متداولترین مشکلات بهداشت شغلی میتواند به بیماریهای ناشی از گرما و حتی در مواردی به مرگ منجر شود. استرس گرمایی فرآیند شناختی دخیل در تصمیم گیری و تبدیل وظایف ساده به پیچیده را مختل مینماید. لذا هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی توجه انتخابی و زمان واکنش کارگران ریخته گری یک شرکتخودروسازی و بررسی اثر استرس گرمایی بر پارامترهای مذکور می باشد.
.
روش کار: در این مطالعه کوهورت گذشته نگر ۷۰ نفر از کارگران شاغل در یک صنعت گرم در دو گروه مواجه و غیر مواجه مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک برای هر فرد تکمیل و میزان صدا و روشنایی محیط کار به عنوان عوامل مخدوش کننده احتمالی سنجش شد. سپس جهت بررسی اثر گرما بر توجه انتخابی و زمان واکنش از افراد قبل و در حین انجام کار آزمونهای استروپ ۱، ۲، و ۳ گرفته شد. جهت بررسی شرایط محیطی نیز شاخص WBGT در سه ارتفاع پا، کمر و سر اندازه گیری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
.
یافته ها: نتایج سنجش WBGT نشان داد که میانگین شاخص WBGT در گروه مواجه C° ۳۳ و در گروه غیر مواجه C° ۷/۱۶ بود. همچنین طبق یافته های حاصل از آزمون استروپ، بین طول آزمون، زمان واکنش و تعداد خطا در آزمونهای استروپ ۱ و ۲ با گرما رابطه معناداری وجود ندارد (۰۵/۰> Pvalue) ولی متغیرهای مذکور در آزمون استروپ ۳ با گرما رابطه مستقیم و معناداری دارند (۰۰۰۱/۰< Pvalue). بهعلاوه، شاخصهای طول آزمون، زمان واکنش و تعداد خطا در آزمون استروپ ۳ در گروه مواجه (گروه مواجه با گرما) بهصورت معناداری از گروه غیر مواجه بالاتر بود.
.
نتیجه گیری: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که استرس گرمایی موجب افزایش زمان واکنش و کاهش توجه انتخابی در افراد میشود. بنابراین میتوان گرما را به عنوان یک عامل استرسی در محیطهای کاری گرم، معرفی کرده و ضروری است در خصوص طراحی مشاغل و فعالیت هایی که مستلزم توجه انتخابی و یا زمان واکنش می باشند عامل گرما را مدنظر قرار داد.
مقدمه: ترکیبات هیدروکربن های آروماتیک چند حلقهای (PAHs) به یکی از مهم ترین نگرانی های زیست محیطی تبدیل شده-اند. جذب سطحی فنانترن و نفتالن بر روی بستر کربن فعال از انتشار این ترکیبات در محیطزیست جلوگیری می نماید. مطالعه حاضر با هدف مقایسه میزان جذب سطحی فنانترن و نفتالن بر روی بستر کربن فعال در حلال آلی ان - هگزان انجام گردید.
.
روش کار: این مطالعه تجربی ناپیوسته در مقیاس آزمایشگاهی و در محلول سنتتیک ان - هگزان که حاوی فنانترن و نفتالن بود انجام گردید. جهت تنظیم pH از اسید کلریدریک و سود یک نرمال استفاده گردید. غلظت اولیه و باقی مانده فنانترن و نفتالن به روش اسپکتروفتومتری به ترتیب در طول موج ۲۷۰ و ۲۶۶ نانومتر تعیین گردید.
.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که نفتالن در محیط اسیدی با ۵=pH و زمان تماس ۸ ساعت حداکثر جذب (۴/۷ میلیگرم بر گرم) را بر روی کربن فعال دارد. حداکثر جذب فنانترن ۳۴/۸ میلی گرم بر گرم و در ۷=pH و زمان تماس ۱۱ ساعت بوده است. افزایش زمان تماس و غلظت اولیه PAHsسبب افزایش ظرفیت جذب گردید. همچنین نتایج آزمایش ها نشان داد که فرآیند مدل سینتیک جذب این دو ترکیب از معادله درجه دوم کاذب و ایزوترم تعادلی مدل فروندلیچ پیروی میکند.
.
نتیجه گیری: فرآیند جذب PAHs ارتباطی قوی با مدل ایزوترم فروندلیچ نشان داد. تئوری لانگمیر دارای ارتباط ضعیفی با نتایج حاصل از جذب سطحی بر روی کربن فعال در حلال آلی ان - هگزان بود.
مقدمه: امروزه مواجهه با میدان مغناطیسی با فرکانسهای بینهایت پایین به دلیل ایجاد عوارض محتمل بر سلامت جسمانی-روانی انسان هدف مطالعات فراوان قرار گرفته است. از اینرو مطالعه حاضر با هدف ارزیابی مواجهه جوشکاران قوس الکتریکی با میدان مغناطیسی با فرکانس بینهایت پایین (ELF)، و بررسی رابطه آن با میزان ترشح هورمون پاراتورمون و حالات خلقی آنها صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر بر روی ۷۰ نفر در دو گروه مواجهه یافته و مواجهه نیافته با میدان ELF انجام شد. پس از بررسی فعالیت کاری افراد، طبق راهنمای موسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی آمریکا (NIOSH)، میدان مغناطیسی با فرکانس بینهایت با استفاده از ELF سنج کالیبره شده در ناحیهی دست، تنه، سر و گردن اندازهگیری گردید. میزان ترشح هورمون پاراتورمون (PTH) در دو گروه توسط روش آنالایزر الکتروکمی لومینسانس مورد بررسی قرار گرفت. چک لیست استرس-تحریک (SACL) به منظور ارزیابی حالات خلقی برای هر دو گروه تکمیل شد. سپس داده های جمع آوری شده به کمک نرم افزار SPSS۱۶ مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: اختلاف میانگین میزان مواجهه با میدان ELF در دو گروه مورد بررسی از لحاظ آماری معنی دار بهدست آمد (۰۰۰۱/۰>p). میانگین سطح ترشح PTH گروه مواجهه یافته نسبت به گروه مواجهه نیافته کمتر بود (به ترتیب ۵۴/۳۴ و ۳۷ pg/ml) ، اگرچه این اختلاف میانگین از نظر آماری معنادار نبود (۶۷/۰
p). در خصوص نوع ارتباط بین میزان مواجهه با میدان ELF و نمره استرس و تحریک و سطح PTH در دو گروه مورد بررسی، صرفاً رابطه مثبت و معنی داری بین میانگین مواجهه با میدان مغناطیسی ELF و سطح PTH در گروه مواجهه یافته دیده شد (۰۰۹/۰> p, ۴۴/۰=r).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که جوشکاری به صورت پیوسته میتواند به عنوان یکی از منابع تولید کننده میدان الکترومغناطیس با فرکانس بینهایت پایین مدنظر قرار گیرد. برای اثبات فرضیه تاثیر احتمالی میدان مغناطیسی با فرکانس بینهایت پایین بر روی حالات روانی و خلقی افراد از طریق تغییرات هورمون پاراتیرویید، نیاز به انجام مطالعات آزمایشگاهی و میدانی دقیق تر و جامع تری میباشد.
مقدمه: امروزه جوشکاری با الکترود دستی پوشش دار یا SMAWی (Shielded Metal Arc Welding) پرمصرف ترین نوع جوشکاری در میان جوشکاریهای قوس الکتریکی میباشد. در طول عملیات جوشکاری معمولاً عوامل زیانآور مختلفی از قبیل فیوم ها، گازها، گرما، صدا و پرتو فرابنفش تولید میشوندکه از دیدگاه بهداشت شغلی، مهمترین این عوامل فیومهای جوشکاری میباشند. مطالعه حاضر سعی دارد تا با مقایسه تراکم عددی و جرمی فیومهای منتشره در فرآیندهای جوشکاری SMAW مشخص کند که کدامیک از تراکمهای عددی یا جرمی شاخص بهتری از مواجهه با فیومها را در فرآیندهای جوشکاری نشان میدهد.
روش کار: این در مطالعه حاضر، دستگاه پایشگر گردوغبار GRIMM مدل ۱,۱۰۶ برای ارزیابی تراکم عددی و جرمی فیومهای جوشکاری SAMW بر روی استیل زنگ نزن ۳۰۴ با ضخامت ۴/۰ میلی متر مورد استفاده قرار گرفت. نمونه برداری از هوا به منظور پایش ذرات در فاصله ۴۱ سانتی متری که نماینده ناحیه تنفسی اپراتور جوشکار میباشد، انجام شد. سنجش تراکم عددی و جرمی فیومها در شرایطی صورت گرفت که ولتاژ ۲۵ ولت و قطبیت الکترود بهصورت جریان مستقیم الکترود مثبت یا DCEPی(Direct Current Electrode Negative) بود.
یافته ها: میزان تراکم عددی و جرمی کلی فیومهای جوشکاری در ناحیه تنفسی اپراتور جوشکار به ترتیب ۱۱۴۰۴۵۱ ذره بر لیتر و µg/m۳ ۱۱/۱۶۳۱ است. بیشترین تراکم عددی مربوط به ذرات در ردیف اندازه ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (NC۱) با ۹۳۸۹۷۶ ذره بر لیتر و کمترین آن مربوط به ذرات در ردیف اندازه ۵ تا ۵/۶ میکرومتر (NC۷) و ذرات بزرگتر از ۵/۶ میکرومتر (NC۸) به ترتیب با ۲۸۸ و ۴۶۳ ذره بر لیتر بود. همچنین، بالاترین میزان تراکم جرمی مربوط به ذرات در ردیف اندازه ۳۵/۰ تا ۵/۰ میکرومتر (MC۱) و ذرات بزرگتر از ۵/۶ میکرومتر (MC۸) به ترتیب با میزان ۴۵۰ و µg/m۳ ۳۵۵ میباشد.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین تراکم عددی و جرمی به عنوان دو شاخص ارزیابی ذرات در محدوده سایزی تطابق وجود ندارد و با کوچکتر شدن سایز ذرات این عدم تطابق مشهودتر است. از آنجایی که ذرات کوچکتر به قسمتهای تحتانی دستگاه تنفسی نفوذ میکنند و پتانسیل بالاتری برای اعمال اثرات نامطلوب بهداشتی را دارند، لزوم سنجش و ارزیابی ذرات در ردیف اندازههای مختلف و بخصوص کسر ریزتر ذرات احساس میشود. لذا تصور میشود صرفا در نظر گرفتن تراکم جرمی و عدم توجه به تراکم عددی در ارزیابی مواجهه با ذرات در محیطهای کار صنعتی و به خصوص در فرآیند جوشکاری، ارزیابی صحیح و درستی از اثرات بهداشتی فیومهای جوشکاری به عنوان سم سیستمیک ارگانهای بدن منعکس نخواهد کرد.
مقدمه: مواجهه با گردو غبار ناشی از ذرات سیلیس کریستالی میتواند سلامت کارگران مشاغل مختلف مانند ریختهگری، سنگ کوبی، سنگ زنی، فعالیتهای ساختمانی، مقره سازی، صنایع شیشهگری و سندبلاست را به طور جدی به خطر بیاندازد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی میزان مواجهه با سیلیس کریستالی و تعیین ریسک مرگ و میر ناشی از سیلیکوزیس و سرطان ریه در اثر مواجهه با سیلیس در بین کارگران یک صنعت مقره سازی بود.
روش کار: نمونه برداری فردی از ۶۰ کارگر مرد این صنعت با کمک سیکلون نمونه برداری نایلونی ۱۰ میلی متری و فیلترهای ممبران با قطر ۳۷ میلی متر و منافذ ۸/۰ میکرون صورت گرفت. نمونهها مطابق روش۷۶۰۱ انستیتو بین المللی ایمنی و بهداشت حرفهای آمریکا (NIOSH) آماده سازی و بهوسیله طیف سنجی مرئی تعیین مقدار شدند. ارزیابی ریسک مرگ و میر در اثر سیلیکوزیس ناشی از مواجهه با سیلیس کریستالی با استفاده از مدل Mannetje و همکاران برای بازه زمانی۱۰ ساله صورت گرفت. میزان مرگ و میر در اثر سرطان ریه با استفاده از مدل رگراسیون خطی استنتاج شده از مطالعه Rice و همکاران محاسبه گردید.
یافته ها: بیشترین میزان مواجهه با سیلیس در واحد بسته بندی مواد (mg/m۳ ۲۸/۰±۵۴/۰) و کمترین میزان مواجهه در قسمت کوره (mg/m۳ ۰۱/۰±۰۲/۰) صنعت مورد بررسی بود. به طور کلی در همه نمونهها، غلظت سیلیس کریستالی بالاتر از حد مجاز مواجهه شغلی توصیه شده توسط انجمن متخصصین بهداشت صنعتی آمریکا (ACGIH)د(mg/m۳ ۰۲۵/۰) بود. طبق مدل Mannetje و همکاران، میزان مواجهه تجمعی ۲۵ درصد افراد مورد مواجهه در دامنه ۰ تا ۹۹/۰ قرار میگیرند که نشان دهنده مرگ ۱ نفر در هر هزار نفر میباشد. در این مطالعه ریسک مرگ و میر بر اثر سرطان ریه بر اساس مدل خطی Rice و همکاران در دامنه ۹۴-۷ نفر در هر هزار نفر کارگر مواجهه یافته با سیلیس به دست آمد.
نتیجه گیری: به طور کلی میانگین مواجهه حسابی و هندسی سیلیس کریستالی افراد مورد آزمون، بالاتر از حدود توصیه شده شغلی بود. ریسک مرگ و میر ناشی از سیلیکوزیس برای بیشتر کارگران مقره سازی بالاتر از ۱ در ۱۰۰۰ (سطح غیر قابل قبول ریسک) تعیین گردید. تخمین مرگ و میر ناشی از سرطان ریه بهعلت مواجهه با سیلیس نیز سطح بالایی از ریسک مرگ و میر را نشان میداد.
مقدمه: نانوالیاف ساخته شده از طریق فرآیند الکتروریسی گزینه مناسبی جهت ساخت بسترهای فیلترکننده ذرات ریز مقیاس معرفی شده اند. مطالعه حاضر با هدف ساخت بسترهای نانولیفی پلی اورتان از طریق فرآیند الکتروریسی و بررسی تاثیر پارامترهای مختلف از قبیل دانسیته فشردگی، سرعت سطحی فیلتراسیون و نوع ذره تست بر راندمان فیلتراسیون نانو ذرات از هوا و عامل کیفیت بسترهای نانولیفی پلی اورتان انجام گرفت.
روش کار: بسترهای نانولیفی از طریق فرآیند الکتروریسی محلول پلیمر پلی اورتان (۱۵ درصد وزنی) با سیستم حلال متشکل از دی متیل فرمامید و تتراهیدروفوران با نسبت اختلاط ۳ به ۲ تولید گردیدند. سپس سیستم تست عمل کرد فیلتراسیون در آزمایش گاه گروه مکانیک سیالات دانشگاه هانیانگ کشور کره جنوبی ساخته شد و راندمان فیلتراسیون و افت فشار بسترهای تولیدی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته ها: افزایش مدت زمان الکتروریسی، موجب افزایش دانسیته فشردگی، افت فشار اولیه و راندمان فیلتراسیون بسترها می شود وعامل کیفیت بسترها به دلیل افزایش افت فشار کاهش می یابد. با افزایش زمان الکتروریسی از ۱۵ دقیقه به ۴۵ دقیقه، افت فشار بستر از ۷ به ۳۲ پاسکال افزایش یافته و میانگین درصد کارایی به طور متوسط بین ۱۰-۹ درصد برای ذرات تست KCl و DEHS اضافه شد.هم چنین نتایج نشان داد که با افزایش سرعت سطحی از ۲ سانتی متر در ثانیه به ۵ و ۱۰ سانتی متر در ثانیه، راندمان فیلتراسیون برای ذرات با اندازه کم تر از ۴۲۵ نانومتر و عامل کیفیت در تمامی سایزها کاهش می یابد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج فوق می توان نتیجه گیری نمود که بسترهای ساخته شده از لحاظ راندمان فیلتراسیون و عامل کیفیت مقادیر قابل قبولی را به منظور کاربردهای فیلتراسیونی دارا می باشند. علاوه براین ضخامت و وزن پایه کم و هم چنین سهولت در تولید نیز از دیگر مزایای بسترهای نانولیفی نسبت به بسترهای معمول می باشد.
مقدمه: یکی ازعوامل زیان آور درصنایع فولاد، استرسهای حرارتی میباشد که سلامت وایمنی شاغلین را مورد تهدید قرار میدهد وموجب بیماریها واختلالات متعددی میگردد. هدف ازمطالعه حاضر ارزیابی استرس حرارتی درصنایع فولاد ومقایسه شاخصهای استرس گرمایی WBGT، DI، HSI واسترین حرارتی پیش بینی شده (PHS) دربرآورد استرس گرمایی وتعیین شاخص بهینه میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر در قالب مطالعه ای توصیفی- تحلیلی برروی۲۲۰ نفر از کارکنان شاغل در سه صنعت فولاد کشور انجام گرفت. پارامترهای محیطی و فیزیولوژیکی مختلف براساس استاندارد هایISO ۷۷۲۶ و ISO ۹۸۸۶
در سه نوبت اندازه گیری و در نهایت متوسط وزنی زمانی شاخص های استرس گرمایی مذکورمحاسبه شد و با استفاده ازنرم افزار SPSS نسخه ۲۰ موردآنالیز آماری قرارگرفت.
یافته ها: متوسط وزنی زمانی شاخص های استرس حرارتی WBGT (℃۲۸,۲۸)، DI (℃۲۹.۱۱) و HSI (%۶۵.۷) بیش تر ازحدود مجاز بود. پارامترهای فیزیولوژیک (دمای دهانی، دمای گوش، دمای سطح پوست، فشارسیستول ودیاستول وضربان قلب) درنوبت دوم (ظهر) بیش ترین مقداررا نشان دادند. شاخص WBGT نسبت به شاخص های دیگربیش ترین همبستگی را با دمای گوش، دهانی، پوست وضربان قلب داشت (به ترتیب،
۴۰۸/۰= r، ۳۱۴/۰= r، ۴۵۹/۰= r و ۳۰۲/۰ = r وP < ۰,۰۵)، درحالی که بافشار خون سیستول ودیاستول، همبستگی معناداری نشان نداد(P >۰.۰۵) .ضریب همبستگی بین شاخص استرس حرارتی WBGT وشاخص های DI، PHS و HSI بیش ترین مقدار را دارا بود (به ترتیب، ۹۴۵/۰ = r، ۶۸۱/۰= r و ۶۰۰/۰= r وP < ۰.۰۵).
نتیجه گیری: باتوجه به همبستگی شاخص های موردبررسی وپارامترهای فیزیولوژیک، چنین نتیجه گیری شدکه شاخص WBGT بیش ترین ضریب همبستگی را با اکثر پارامترهای فیزیولوژیک موردمطالعه داراست و لذا برای ارزیابی استرس گرمایی باچنین شرایط آب و هوایی دراین صنعت، شاخص WBGT نسبت به شاخص های دیگر مورد مطالعه، بهینه ترین شاخص کاربردی است.
مقدمه: هوا در محیطهای بسته دارای انواع گستردهای از میکروارگانیسمها مانند باکتریها، قارچها و ویروسها است که برخی از آنها میتوانند سلامتی انسان را تحت تأثیر قرار دهند. فیلتراسیون یکی از متداولترین روشها برای حذف میکروارگانیسمها در نظر گرفته میشود. هدف از این مطالعه بررسی عمل کرد فیلترهای ساده و فوتوکاتالیتیکی هپا در سرعتهای سطحی متفاوت و شدتهای مختلف منبع نوری لامپ UVC در کاهش میکروارگانیسمهای هوابرد میباشد.
روش کار: این پس از نصب فیلترهای معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا در بستر تست، سوسپانسیون باکتریهای استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس و باسیلوس سوبتیلیس با غلظت CFU/ml ۱۰۷ توسط نبولایزر به داخل کانال بستر تست اسپری شدند. نمونهبرداری از میکروارگانیسمهای نفوذی از فیلترها با استفاده از روش ۰۸۰۰ NIOSH و در دمای هوای ℃ ۳±۲۲، رطوبت نسبی ۵±۳۵% و سرعت جریان مختلف هوا (m/s ۱/۰ و m/s ۳/۰)
و شدت تابش متفاوت UVC (mW/cm۲ ۱، mW/cm۲ ۸/۱ و حالت عدم تابش پرتو) در مدت زمان ۳۰ دقیقه صورت گرفت. تراکم میکروارگانیسمهای نفوذی از فیلترها برحسب CFU/m۳ تعیین گردید.
یافته ها: میان میزان نفوذ میکروارگانیسمها در حالت عدم تابش بین دو فیلتر معمولی و فوتوکاتالیتیک هپا اختلاف چشم گیری وجود نداشت (۰۵/۰
P). علاوه بر این، مقایسه فیلترها در حالتهای تابش mW/cm۲ ۱ و mW/cm۲ ۸/۱ نسبت به هم از لحاظ آماری رابطه معنیداری را نشان داد (۰۵/۰>P). هم چنین تابش UVC با شدت mW/cm۲ ۸/۱ در مقایسه با شدت mW/cm۲ ۱ باعث کاهش بیش تر نفوذ باکتریها از هر دو نوع فیلتر شده که این اختلاف از لحاظ آماری معنیدار میباشد (۰۵/۰>P). با افزایش سرعت سطحی از m/s ۱/۰ به m/s۳/۰ تحت تابش UVC با شدت mW/cm۲ ۱، mW/cm۲ ۸/۱ و هم چنین در حالت عدم تابش UVC در هر دو نوع فیلتر هپا میزان نفوذ باکتریها به طور قابل توجهی افزایش یافت (۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: فوتوکاتالیتیکی کردن فیلترهای هپا و افزایش شدت تابش پرتو UVC به خصوص در سرعتهای سطحی پایینتر باعث تأثیر مثبت چشم گیری در کاهش میکروارگانیسمهای هوابرد و افزایش راندمان فیلترهای هپا میشود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار میباشد.
طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb