جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای درویشی

رستم گلمحمدی، محسن علی آبادی، ابراهیم درویشی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: درصنعت فولاد دمنده‌های هوا که جهت تامین هوای فشرده مورد استفاده قرار می‎گیرند، از منابع صدای آزاردهنده محسوب می‎گردند. هدف این مطالعه تحلیل آکوستیکی سالن دستگاه دمنده هوای یک صنعت فولاد و مطالعه ویژگی‎های صدای آن به منظور طرح کنترل صدا می‌باشد. روش کار: اندازه‎گیری تراز صدا و تجزیه فرکانسی آن با استفاده از ترازسنج صدا مدلCASELLA-Cell,۴۵۰ انجام گردید. توزیع تراز صدا در سطح کارگاه به‌صورت نقشه صوتی با استفاده از نرم افزار Surfer تهیه شد و ویژگی‎های جذب صوتی سطوح سالن و عایق‎بندی صوتی اتاق کنترل از طریق محاسبات متداول مورد تحلیل آکوستیکی قرارگرفت. با توجه به هدف کنترل مواجهه کارگران برای تعیین میزان مواجهه آنان با صدا از دوزیمتر مدل TES-۱۳۴۵استفاده گردید. طراحی مجدد درب و پنجره اتاق کنترل و نصب مواد جاذب صوت در سقف سالن دمنده پیشنهاد و سپس با ارزیابی مجدد صدا میزان تاثیر مداخلات در واحد مورد بررسی برآورد گردید. یافته ها: در سالن دمنده، تراز کلی فشار صوت (dB (Lin ۴/۹۵ فرکانس غالب آنHz ۲۰۰۰ در شبکه خطی Lin تعیین شد. تراز کلی فشار صوت در داخل اتاق کنترل (‎dB(A ۴/۹۵ بود. سطح جذب موثر صوتی سطوح داخلی سالن مذکور Sab.m۲ ۰۸۲/۰و زمان بازآوایی معادل آن ۹/۳ ثانیه و برای اتاق کنترل به ترتیب Sab.m۲ ۰۴/۰ و ۴/۳ ثانیه برآورد گردید و افت انتقال صوت دیوار جداکننده بین این دو قسمت(‎dB(A ۷/۱۳ تعیین شد. میانگین دوز صدای دریافتی کارگران۲۳۰درصد تعیین گردید. نصب جاذب در سقف سالن سطح جذب موثر صوتی سطوح را به Sab.m۲ ۳۳/۰ افزایش داد و میزان افت انتقال صوت با اصلاح درب و پنجره ‎dB ۲۰ برآورد شد. نتیجه گیری: نتایج مطالعه خصوصا در بررسی توزیع تراز فشار صوت در محدوده داخل کارگاه و اتاق کنترل معلوم نمود که عامل اصلی نشت صدا در اتاق کنترل درب و پنجره بوده که در صورت اصلاح آن‌ها و نصب هم‌زمان جاذب در سقف سالن، دز مواجهه کارگران با صدا به ۶/۴۹ درصد و فقط با اصلاح درب و پنجره اتاق به ۶۵/۶۹ درصد کاهش می‎یابد.
مجید معتمدزاده، مسعود شفیعی مطلق، ابراهیم درویشی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده

مقدمه: فعالیت‌های جابه‌جایی دستی بار (Manual Material Handing) چه به‌صورت بلند یا کوتاه‌ مدت‎ می‎تواند عوارضی مانند پارگی، شکستگی، تنش‌های سیستم قلب و عروق، خستگی ماهیچه‎ای و اختلالات اسکلتی– عضلانی به‌خصوص در مهره‎های کمر ایجاد نماید. هدف این مطالعه ارزیابی جابه‌جایی دستی کپسول‌های اکسیژن توسط کارگران واحد ریخته‌گری و مداخله ارگونومیکی جهت کاهش ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی- عضلانی می‌باشد.

 .

روش کار: این یک مطالعه مداخله‎ای می‌باشد که بر روی ۱۸ نفر کارگر مرد واحد ریخته‎گری یک شرکت فولاد صورت گرفته است. ارزیابی جابه‌جایی دستی کپسول‎های اکسیژن با بهره‎گیری از جداول و نرم افزار اسنوک (Snook Tables) انجام شد. با طراحی و ساخت یک باکس که ۶ عدد کپسول اکسیژن درآن گنجانده شده است و توسط جرثقیل منتقل می‎شود، جابه‌جایی دستی کپسول‎ها حذف گردید.

 .

یافته ها: بر طبق نتایج، بلند کردن و پایین آوردن کپسول‎ها در اکثر موارد و فعالیت‎های حمل، کشیدن و هل دادن کپسول‌های اکسیژن در سه مورد برای کمتر از ۱۰ درصد کارگران واحد ریخته‎گری بی‌خطر. بلند کردن کپسول نیز برای ۲۵ درصد آنان خطری در پی نداشت. بر اساس روش اسنوک طراحی نحوه جابه‌جایی بار باید به گونه‎ای باشد که برای حداقل ۷۵ درصد کارگران ضرری نداشته باشد.

 .

نتیجه گیری: با اجرای مداخله ارگونومیکی در واحد ریخته‌گری، ریسک ابتلاء به اختلالات اسکلتی– عضلانی ناشی از جابه‌جایی دستی کپسول‎های اکسیژن حذف گردید و وضعیت ایمنی کارکنان در برابر ریسک انفجار این کپسول‎ها نسبت به شرایط قبل از مداخله بهبود یافت.


افشین ملکی، ابراهیم درویشی، افشار مرادی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: فرهنگ ایمنی، هسته سیستم مدیریت ایمنی یک سازمان است که به عنوان پتانسیل حرکت سازمان برای دستیابی به استانداردهای بالاتری از ایمنی در نظر گرفته می‌شود. هدف این مطالعه بررسی عوامل موثر بر فرهنگ ایمنی و ارتباط آن با حوادث رخداده در کارگران یک پروژه سدسازی بود.

.

روش کار: مطالعه توصیفی- تحلیلی حاضر در ۱۳۰ کارگر شاغل در یک پروژه سد سازی صورت گرفته است. به منظور بررسی وضعیت فرهنگ ایمنی و عوامل موثر بر آن از پرسشنامه استاندارد مشتمل بر ۵۹ سوال استفاده شد. همچنین میزان حوادث رخداده در پروژه در طول سال نیز بر حسب ویژگی‌های دموگرافیک جمع‌آوری گردید. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم افزار ۱۹ SPSS آنالیز گردید.

 .

یافته ها: میانگین سن، سابقه کار و نمره فرهنگ ایمنی افراد مورد مطالعه به ترتیب ۰۵/۳۵ ، ۵/۷ سال و ۲/۱۸۳ بود. تعداد ۲۷ مورد حادثه در پروژه در طول سال ثبت گردیده که شایعترین علت آنها بی‌احتیاطی (۳/۳۳%) بود. بین فرهنگ ایمنی و سابقه داشتن حادثه و نیز حوادث رخداده رابطه معنا‌دار وجود داشت بطوری‌که درصد فرهنگ ایمنی مثبت در افراد دارای سابقه حادثه (۸/۷۱%) از درصد افراد بدون سابقه (۱/۴۵%) بیشتر بود. بین متغیرهای سن، سابقه کار، تحصیلات و تاهل با فرهنگ ایمنی رابطه معنی‌داری وجود نداشت.

 .

نتیجه گیری: به نظر می‌رسد که فرهنگ ایمنی پروژه بیشتر متاثر از سابقه حادثه بوده و با درصد حوادث رخداده نیز کاملا معنی دار است. لذا به منظور ایجاد یک فرهنگ ایمنی مثبت باید بر روی فاکتورهایی از جمله آموزش ایمنی، افزایش تجربه کاری و آنالیز حوادث سرمایه‌گذاری کرد.


ابراهیم درویشی، عباس شفیع خانی، علی‌اکبر شفیع خانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: حمل دستی بار شایع ترین علت اختلالات اسکلتی، عضلانی مرتبط با کار است. پیشگیری از بروز این اختلالات بسیارضروری است. هدف از این مطالعه، ارزیابی مخاطرات جابه‌جایی دستی موکت توسط رانندگان تحویل و کارگران خرده فروش و مداخلات ارگونومی جهت کاهش ریسک اختلالات اسکلتی-عضلانی بود.

.

روش کار: این مطالعه مداخله ای بر روی ۳۶ نفر کارگر در ۱۹سایت خرده فروشی وابسته به یک شرکت نساجی صورت گرفته است. ارزیابی وضعیت ارگونومی خرده فروشی ها با بهره گیری از مدل ارزیابی ریسک جامع بنیاد فرش انگلستان و ارزیابی وضعیت اختلالات اسکلتی-عضلانی کارگران با استفاده از پرسشنامه نوردیک انجام شد. پس از اجرای مداخلات ارگونومی، ارزیابی مجدد صورت گرفت.

.

یافته ها: میانگین سنی و سابقه کار افراد به ترتیب ۲۸/۳۶ و ۲/۱۶سال بود. نتایج حاصل از پرسشنامه نوردیک قبل از مداخله نشان داد که درمجموع ۸/۳۷ درصد از کارگران حداقل یک‌بار درد را در یکی از اندام‌های نه‌گانه خود تجربه کرده‌اند که کمر (۷۵%)، شانه (۶۱%)، گردن و پشت (۵۵%) دارای بیشترین فراوانی بودند. پس از اجرای مداخلات، درصد شیوع اختلالات به حدود ۵/۲۳% کاهش یافت. نتایج ارزیابی ریسک در خرده‌فروشی‌ها قبل و بعد از مداخله نشان داد که از ۱۹سایت خرده فروشی ارزیابی شده، شش سایت خرده فروشی از شرایط ضعیف به شرایط متوسط و یک سایت از شرایط متوسط به خوب ارتقا یافتند.

.

نتیجه گیری: با اجرای مداخلات ارگونومی در سایت های تحویل موکت، عوامل خطرزایی ابتلا به اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از جابه‌جایی دستی موکت کاهش و وضعیت کیفی خرده‌فروش ها از لحاظ ایمنی و ارگونومی نسبت به شرایط قبل از مداخله بهبود یافت.


ندا مهدوی، حسن ختن‎لو، مهدی درویشی، جواد فردمال، ایمان دیانت، رشید حیدری مقدم،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: خستگی جسمانی از مهمترین ریسک‌فاکتورهای آغازگر اختلالات اسکلتی-عضلانی در محیط‌های کاری است که هزینه‌های جانی و مالی زیادی در پی داشته است. تأثیر ریسک‎فاکتورهای جسمانی/ بیومکانیکی، روانی-اجتماعی، محیطی و فردی بر خستگی عضلانی انکار ناپذیرست. هدف این مطالعه مدل‌سازی پدیده خستگی عضلانی (به عنوان خروجی) ناحیه دست در محیط‌های کاری واقعی بر اساس این ریسک‌فاکتورها (به عنوان ورودی) با استفاده از روش‌های نرم محاسباتی است.
روش کار: در گام اول ریسک‌فاکتورهای موثر بر خستگی ۱۵۶ آزمودنی در سه شغل با نیازمندی‌های جسمانی متفاوت اندازه‌گیری شد. این ۱۲ریسک‌فاکتورها با پرسشنامه‌های محیطی، روانی-اجتماعی کوپنهاگ، دموگرافیک و ابزار Man-TRA  استخراج شدند. سپس جهت اندازه‌گیری خستگی با داینامومتر و شتاب‌سنج سه-محوره به ترتیب از معادله Roman-Liu و میانگین مجذور دامنه امواج شتاب استفاده شد. در نهایت با توجه به ماهیت ریسک‌فاکتورها و پدیده خستگی از ۶ دسته (۲۴روش) یادگیری ماشین نظارت‎شده مبتنی بر طبقه‎بندی و با کمک نرم‌افزار  ،(MatLab R۲۰۱۷b, The Mathworks Inc., MA, U.S.A.) MatLab برای برازش مدل‎ها استفاده شد.  
یافته ها: بهترین مدل‌های برازش‎ شده در نیمه اول و دوم شیفت کاری، با استفاده از روش‎های ماشین بردار پشتیبان حاصل شد. ریسک‌فاکتورهای جسمانی بیشترین تأثیر را بر خستگی جسمانی داشتند. پس از فیلتر نمودن ریسک‌فاکتورهای کم‌اولویت، در نیمه اول شیفت کاری بهینه‎ترین مدل صحت %۷۱/۸، دقت %۷۲/۵، حساسیت %۷۶/۹، ویژگی %۷۰/۸ و قدرت افتراق برابر با %۷۳ و در نیمه دوم شیفت کاری با صحت، دقت، حساسیت و ویژگی به ترتیب برابر با %۶۰/۳، %۵۷/۵، %۵۰ و %۴۶/۹ و قدرت افتراق در حدود %۶۲ به دست آمد.
نتیجه گیری: مدل‌های برازش شده برای خستگی دست در هر دو بخش شیفت عملکرد قابل قبولی داشتند، اما همچنان قابلیت بهینه‎تر شدن را دارا هستند. لذا ضروری‌ست، مطالعات آینده ضمن ارتقای کیفی داده‌های ورودی و خروجی، سایر ابعاد مؤثر بر خستگی همچون بار کاری شناختی، نوع شیفت کاری و غیره را در مدل‌ها لحاظ کنند.

معصومه خوش کردار، رضا سعیدی، امین باقری، محمد حجارتبار، محمد درویشی، رضا غلام نیا،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: به منظور شناسایی و بررسی اثرات ظهور فناوری در صنعت و به خصوص صنعت معدن، در این مطالعه تاثیر استفاده از سامانه‌های هوشمند ماشین‌آلات، شامل سیستم نظارت بر سلامت خودرو (VHMS: Vehicle health monitoring system)، سیستم کنترل هوشمند عملیات معدنکاری (Dispatching) و سنسور پایش فشار باد لاستیک (TPMS: Tire pressure monitoring system) بر پارامتر‌های بهداشت، ایمنی، محیط‌زیست و نگهداشت پیشگیرانه در صنعت معدن مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که در دو بازه زمانی قبل و بعد از به کارگیری سیستم‌های هوشمند ماشین آلات معدنی انجام شده است. در ابتدا پارامتر‌های بهداشت، ایمنی، محیط‌زیست و نگهداشت پیشگیرانه شناسایی شد، سپس با مقایسه و تحلیل وضعیت و استفاده از روش دلفی، پارامتر‌های منتخب پیش‌و پس از راه اندازی سامانه‌های هوشمند ماشین‌آلات معدنی و میزان اثربخشی استفاده از این سامانه‌ها تعیین گردید. 
یافته ها: یافته‌ها نشان داد که به کارگیری سیستم‌های هوشمند ماشین آلات معدنی با فرض ثابت بودن شرایط محیطی منجر به کاهش حوادث تجهیزاتی به میزان ۳/۳۳ درصد، افزایش عمر مفید لاستیک ۱/۷ درصد، کاهش مصرف سوخت ۶/۱۴ درصد، کاهش میانگین زمان خاموشی ماشین جهت تعمیر ۵/۲۵ درصد و افزایش مطابقت با برنامه نگهداشت ۷/۵ درصد شده است.
نتیجه‌گیری: استفاده از سامانه‌های هوشمند ماشین آلات معدنی می‌تواند اثرات مثبتی در زمینه ایمنی ماشین آلات، کاهش اثرات زیست‌محیطی از جمله مصرف سوخت و همچنین بهبود شرایط نگهداشت ماشین‌آلات سنگین داشته باشد که این امر منجر به بهبود شرایط استخراج و کاهش هزینه‌ها می‌گردد.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb