۲۰ نتیجه برای حیدری
سکینه مهدوی، احسان حیدری فارسانی، عبدالحمید تاجور،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
مقدمه: عامل انسانی اصلی ترین نقش را در بروز حوادث دارد. آمارها نشان داده عامل بیش از ۸۰ درصد حوادث درصنایع پتروشیمی، اشتباه و خطای انسانی می باشد . هدف این مطالعه، شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی قابل پیش بینی منجر به حادثه و آسیب به تجهیزات در واحد بازیافت گوگرد و آب ترش می باشد.
روش کار: این مطالعه مورد پژوهی کیفی، جهت شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی کلیه اپراتور های شاغل در اتاق کنترل واحد آب ترش پالایشگاه نفت انجام شد. با مشاهده مستقیم فعالیتها ، اسناد و مصاحبه، وظایفی که باعث ایجاد حادثه بودند شناسایی شده و با روش تجزیه و تحلیل وظایف شغلی سلسه مراتبی (H.T.A) آنالیز شدند و نتایج در قالب چارتهای H.T.A ارایه شد. انواع خطاهای انسانی ممکن درمراحل کاری وظایف شناسایی شده با روش SHERPA بررسی شدند در روش SHERPA خطاهای عملکردی ، بازدید ، بازیابی ، ارتباطاعاتی و انتخاب مورد بررسی قرار گرفته و سپس اطلاعات بهدست آمده وارد برگه های کار شد.
یافته ها: تجزیه وتحلیل برگه های کار SHEPA نشان می دهد از مجموع ۱۱۸ خطای مورد شناسایی ۵۰ درصد یا نیمی از خطاها از نوع بازیابی می باشند. همچنین ۲۲/۲۲ درصد خطای ارتباطی و ۲۲/۲۲ درصد از نوع خطای عملی است. خطای انتخاب نیز ۵۵/۵ درصد پیش بینی شده است.
نتیجه گیری: برای کاهش وقوع هر خطای شناسایی شده و محدود کردن پیامدهای ناشی از آنها، اقدامات کنترلی مناسب در قالب تغییرات در طراحی از جمله نصب بر چسب با رنگ مناسب نصب نشانگر دیجیتالی و نصب چراغ هشدار ضروری است که باید بر اساس نوع سیستم بهکار رود. همچنین نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد SHEPA کارایی لازم را برای سایت های عملیاتی دارد.
محدثه حیدری، منوچهر امیدواری، ایرج محمد فام،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: در صنایع شیمیایی یکی از مهمترین خطرات موجود برای شاغلین تماس با مواد شیمیایی خطرناک است. عدم رعایت اصول احتیاطی و اقدامات کنترلی در هنگام کار با مواد شیمیایی می تواند عوارض جبران ناپذیری را برای افراد ایجاد نماید. لذا برای رسیدن به یک روش کنترلی اثربخش لازم است ارزیابی درستی را از فرایند تماس افراد در صنایع شیمیایی داشته باشیم. استفاده از روش William-fine می تواند ارزیابی مناسبی را از میزان ریسک خطر تماس ارایه دهد.
.
روش کار: در این تحقیق با استفاده از فرآیند تحلیلی سلسله مراتبی۴ (AHP) و تلفیق آن با روش William-fine
الگویی جهت ارزیابی خطرات تماس با مواد شیمیایی در صنایع نفت و گاز ابداع گردید. اعداد بعد از استخراج از پرسشنامه و وزن دهی وارد الگوی ارزیابی شدند و در انتها به صورت کمی همراه با لایه های حفاظتی ارایه گردیدند.
.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان می دهد که عدد کمی پیامد، احتمال و تماس در این تحقیق به ترتیب ۲/۸۳، ۴۵/۸ و ۲/۲ بهدست آمد و بهطور کلی عدد ریسک با مواد شیمیایی در این واحد ۱۵۴۶ برآورد شد که بیان میکرد از نظر اقتصادی لازم است اقدامات اصلاحی با اولویت به اجراء در آیند. استفاده از مدل William-fine این فرصت را ایجاد می نماید که با تلفیق شدت اثر و احتمال تماس و میزان خسارات وارد شده بتوان ارزیابی دقیق تری را از ریسک تماس با یک ماده شیمیایی داشته باشیم و همچنین تاثیر قضاوت های شخصی ارزیاب بر میزان ریسک را به حداقل برسانیم.
فریده گلبابایی، لیلا حیدری، ساناز غازی، کریم جباری،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: پیشگیری از بروز حوادث و بیماری های ناشی از کار در راستای توسعه پایدار و افزایش بهرهوری بدون در نظرگرفتن ایمنی کارکنان، مشتریان، پیمانکاران ودیگر افراد امکان پذیر نیست. از این رو ارزیابی وضعیت مدیریت ایمنی در صنایع یکی از فعالیتهایی است که میتواند منجر به کاهش این خسارات شود. مطالعه حاضر به ارزیابی وضعیت مدیریت ایمنی در یک شرکت تولیدی لوازم خانگی پرداخته شده است.
.
روش کار: این مطالعه در یک شرکت تولیدی لوازم خانگی واقع در شهرک صنعتی دماوند انجام گردید.ابتدا بر اساس مطالعات کتابخانه ای دو پرسشنامه وزن دهی و امتیازدهی طراحی شد که پرسشنامه شماره یک مشتمل بر چهار شاخص ایمنی ماشین آلات، ایمنی برق، شناسایی خطرات و ارزیابی خطر و ایمنی حریق و پرسشنامه شماره دو مشتمل بر یازده زیر شاخص طراحی شد. هر دو پرسشنامه توسط ۳۰ نفر از متخصصان HSE و سرپرستان واحدهای مربوطه تکمیل گردید. اعتبار پرسشنامه ها به روش ضریب آلفای کرونباخ تایید گردید.با استفاده از اطلاعات پرسشنامه ها وضعیت ایمنی در هریک از واحدهای شرکت تعیین و نمره دهی شد و در نهایت وضعیت ایمنی در کل شرکت استخراج گردید.
.
یافته ها: نتایج بهدست آمده حاکی از آن است که واحد پرسکاری با کسب نمره ۶۶,۶۶ و واحد انبار با کسب نمره ۶۰.۱۲ جزء رده خوب از نظر مدیریت ایمنی می باشند. واحدهای رنگ پودری با کسب نمره ۵۶.۲۵ ، لعابکاری با کسب نمره ۵۵.۹۲ ،آزمایشگاه با کسب نمره ۵۴.۱۵ در رده متوسط و واحدهای مونتاژ با کسب نمره ۴۶.۰۶ و درب سازی با کسب نمره ۴۶.۰۶ جزء رده ضعیف از نظر مدیریت ایمنی میباشند.
.
نتیجه گیری: نتایج ارزیابی نشان داد وضعیت مدیریت ایمنی در شرکت مورد نظر با کسب امتیاز ۵۵,۴۵ در سطح متوسطی میباشد. لذا انجام اقدامات اصلاحی در مورد شاخصهایی که حداقل امتیاز را کسب کردهاند ضروری است.
رشید حیدری مقدم، رستم گل محمدی، قدرت اله روشنایی، راضیه زارع،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: دانشآموزان زمان نسبتا زیادی را در مدرسه می گذرانند. آنها عادات نشستن خود را در این دوره می آموزند. نشستن بر روی نیمکت نامناسب و وضعیت نامناسب بدن میتواند منجر به ناهنجاریهای ستون فقرات، کمر درد، گردن درد، خستگی و ناراحتی گردد. از این رو این مطالعه با هدف بررسی تناسب ابعاد میز و نیمکتهای موجود در مدارس ابتدایی دخترانه شهر همدان با ابعاد آنتروپومتری این دانشآموزان انجام گرفت.
.
روش کار: در این مطالعه ۶۲۴ دانشآموز دختر ابتدایی شهر همدان مورد بررسی قرار گرفتند و تعدادی از ابعاد آنتروپومتری از قبیل ارتفاع شانه، ارتفاع آرنج، ارتفاع زانو، ارتفاع رکبی، طول باسن – رکبی و پهنای باسن در آنها مورد سنجش واقع شده. بدین منظور، از صندلی مخصوص اندازه گیری ابعاد آنتروپومتری (با قابلیت تنظیم ارتفاع، عمق نشیمنگاه و تکیه گاه آرنج) و کولیس با فک متحرک استفاده شد. اندازه گیریها در وضعیت تماس کامل رانها با سطح نشیمنگاه، قائمه بودن زاویه بین ران و ساق پا، تماس کامل پاها با جاپایی متحرک، صاف بودن تنه و تماس تکیه گاه با کمر و باسن، صورت گرفت. سپس، تناسب ابعاد میز و نیمکتهای موجود با میز و نیمکتهای مناسب (بر اساس ابعاد آنتروپومتری دانشآموزان) بررسی شد.
.
یافته ها: نتایج نشان داد که ارتفاع نشیمنگاه، عمق و عرض آن، ارتفاع تکیه گاه، ارتفاع میز و ارتفاع زیر میز به ترتیب برای ۱/۱۰%، ۳/۱۷%، ۶/۵%، ۵/۵۳%، ۹/۱% و ۱/۳۱% از دانشآموزان در محدوده قابل قبول قرار دارد.
.
نتیجه گیری: علی رغم تفاوتهای موجود در ابعاد بدنی دانشآموزان پایههای مختلف مقطع ابتدایی، نظم مشخصی در استفاده از میز و نیمکت با ابعاد متفاوت موجود نبود .بهطور کلی ابعاد میز و نیمکتهای موجود با ابعاد آنتروپومتری دانشآموزان تناسب ندارد.
حمیدرضا حیدری، فریده گلبابایی، شهرام ارسنگ جنگ، علی اکبر شمسی پور،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: با توجه به توسعه شاخصهای گرمایی متعدد و محدودیتهای مربوط به هر یک، در این مطالعه کاربردپذیری و اعتبار سنجی شاخص دما- رطوبت (Humidex) در مقابل شاخص استاندارد دمای تر گویسان (WBGT) و دمای تیمپانیک افراد مد نظر بوده است.
روش کار: این مطالعه بهصورت مقطعی در بهار و تابستان ۱۳۹۲ در مشاغل روباز نواحی بیابانی و نیمه بیابانی کشور ایران و بر روی۱۶۳کارگر مرد انجام گرفت. پارامترهای محیطی و دمای تیمپانیک افراد بهطور همزمان اندازهگیری و شاخصهای حرارتی تعیین شدند. با استفاده از نرم افزار SPSS ۲۰، نمودارهای همبستگی خطی و ضریب توافق Kappa تجزیه و تحلیل آماری انجام شد.
یافته ها: همبستگی دو شاخص Humidex و WBGT در هر دو ناحیه بیابانی و نیمه بیابانی، بسیار بالا بهدست آمد (۹۸/۰
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد شاخص Humidex میتواند به عنوان جایگزین مناسبی برای شاخص استاندارد WBGT مورد استفاده قرار گیرد، اما چنانچه ارزیابی شرایط دمایی پایین و یا بسیار بالا مد نظر باشد، اکتفا به نتایج ارزیابی شاخص Humidex نمی تواند برآورد واقع بینانه ای از استرینهای حرارتی وارد بر فرد را نشان دهد.
پیام حیدری، سکینه ورمزیار، چیا حکیمی، ثنا شکری،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: با توجه به روند افزایش حمل و نقل جاده ای مواد خطرناک، در صورت بروز حادثه، اولین گروه های حاضر در محل وقوع، گروه های امدادی (اورژانس، هلال احمر و آتش نشان) می باشند. لذا هدف مطالعه ی حاضر بررسی روایی و پایایی پرسشنامه ی سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای می باشد.
روش کار: در ابتدا پرسشنامه ی چهار گزینه ای به وسیله منابع علمی و برگه های اطلاعات ایمنی مواد طراحی شد. سپس به منظور بررسی میزان روایی پرسشنامه از نظر ۱۰ نفر از متخصصین و جهت بررسی پایایی پرسشنامه از روش آزمون – بازآزمون توسط ۲۰ نفر از گروه های امدادی در فواصل زمانی دو هفته ای استفاده شد. نقطه ی برش پرسشنامه نیز توسط منحنی ویژگی عملی گیرنده (ROC) تعیین گردید.
یافته ها: میانگین سنی و سابقه کار شرکت کنندگان به ترتیب ۵۷/۲±۴۲/۳۲ و ۷۰/۲±۷۵/۷ سال به دست آمد. نتایج همبستگی سؤالات آزمون با یکدیگر نشان داد که آلفای کرونباخ به دست آمده ۷۰۸/۰ می باشد و ثبات و پایایی نمره های آزمون در طول زمان نیز نشان داد که همبستگی بین سوالات در سری اول دوم در سطح معناداری قابل قبول است (۶۹۸/۰=r با ۰۱۲/۰ = P-value). بهترین مقدار نقطه ی برش پرسشنامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امداد و نجات با حساسیت ۶۰ درصد و ویژگی ۵۰ درصد (یک منهای ویژگی برابر ۵۰ درصد)، ۵/۱۸ به دست آمد.
نتیجه گیری: پرسشنامه سنجش میزان آگاهی کارکنان امدادی نسبت به علایم هشداردهنده ی نصب شده بر روی ماشین های سنگین جاده ای از نظر روایی و پایایی مورد تایید و استفاده از آن در مطالعات آینده از اعتماد و اعتبار کافی برخوردار است.
حمیدرضا حیدری، هدی رحیمی فرد، ابولفضل محمدبیگی، فریده گلبابایی، ربابه صحرانورد، زهرا شکری،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: با توجه به لزوم ارزیابی کارایی یک شاخص حرارتی جدید برای افراد و شرایط مختلف، هدف این مطالعه اعتبار سنجی شاخص جدید آنتالپی در ارزیابی استرس های حرارتی محیط های گرم و خشک می باشد.
روش کار: در این تحقیق که در یک منطقه گرم و خشک کشور انجام گرفت ۹۷ نفر از کارگران فضای سبز شهر قم به طور تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه هم بستگی شاخص آنتالپی و شاخص دمای تر گویسان (WBGT) و نیز هم بستگی هر یک با پاسخ فیزیولوژیکی دمای عمقی بدن مورد بررسی و آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد صرف نظر از زمان اندازه گیری شاخص ها، هم بستگی شاخص آنتالپی با شاخص WBGT بهتر از هم بستگی آن با پارامتر دمای عمقی گوش بوده است (۷۵۶/۰=R۲ در برابر ۳۹۱/۰=R۲). با لحاظ کردن زمان اندازه گیری، مشخص گردید که با افزایش دما و کاهش رطوبت، میزان هم بستگی شاخص ها کاهش می یابد، اگرچه نسبت هم بستگی بیش تر بین دو شاخص آنتالپی و WBGT نسبت به آنتالپی و دمای عمقی گوش در این حالت نیز حفظ شده است.
نتیجه گیری: با توجه به سادگی اندازه گیری شاخص آنتالپی، عدم وابستگی آن به سنجش دمای گویسان و امکان برآورد آن با استفاده از پارامتر های هواشناسی و از سوی دیگر اعتبار مناسب شاخص آنتالپی در مقابل شاخص WBGT و دمای عمقی گوش، می توان شاخص آنتالپی را به عنوان جایگزین مناسبی برای شاخص WBGT و نیز یک شاخص غربال گری محیط های حرارتی روباز در محیط های گرم و خشک مورد توجه قرار داد.
مجتبی جعفروند، پیام حیدری، سکینه ورمزیار،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: سیستم هماهنگ جهانی(GHS)، سیستمی برای برچسب گذاری مواد شیمیایی می باشد. لذا هدف مطالعه ی حاضر تاثیر مداخله ی آموزشی سریع بر میزان آگاهی دانشجویان نسبت به سیستم هماهنگ جهانی می باشد.
روش کار: این مطالعه ی توصیفی-تحلیلی و از نوع مقطعی بوده و در میان ۳۱۷ نفر از دانشجو یان دانش کده های بهداشت و پیراپزشکی دانش گاه علوم پزشکی قزوین که واحدهای عملی آزمایش گاهی دارند، در سال ۱۳۹۵ انجام شد. نمونه -گیری در جامعه مورد نظر به صورت تصادفی ساده انجام گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های ویژگی های دموگرافیک و برچسب گذاری سیستم جهانی استفاده شد. آموزش مداخله ای برای آشنایی با علایم مربوط به برچسب ایمنی مواد شیمیایی، نوع خطر مواد شیمیایی به صورت سریع و از طریق پاورپوینت به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط آزمون های تی تست، آنالیز واریانس و تی زوجی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی ۱۸ انجام گرفت.
یافته ها: دانشجویان علوم آزمایش گا هی با میانگین ۳۱/۴۸ % قبل از آموزش و دانشجویان بهداشت حرفه ای با میانگین ۴۴/۹۴ % پاسخ های درست بعد از آموزش، بیش ترین میزان آگاهی را نسبت به سیستم هماهنگ برچسپ گذاری جهانی(GHS) به خود اختصاص دادند. یافته های این مطالعه نشان داد که آموزش دارای اثر معناداری بر روی آگاهی نسبت به سیستم برچسب گذاری جهانی (GHS) می باشد.
نتیجه گیری: مطالعه ی حاضر نشان داد که میزان آگاهی اولیه ی دانشجویان نسبت به سیستم هماهنگ جهانی پایین می باشد، لذا جهت پیش گیری از حوادث ناگوار در محیط های آزمایش گاهی، اجرای یک آموزش کوتاه مدت می تواند نقش به سزایی در بالا بردن آگاهی دانشجویان از خطرات مواد شیمیایی و کاهش رفتارهای ناایمن در هنگام کارهای آزمایش گاهی داشته باشد.
احمد سلطانزاده، حمیدرضا حیدری، حیدر محمّدی، ابوالفضل محمّدبیگی، ولی سرسنگی، میلاد درخشان جزری،
دوره ۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: بر اساس نتایج مطالعات و گزارشهای ارائه شده، حوادث و آسیب های شغلی در صنایع شیمیایی باعث تحمیل خسارتهای انسانی و مالی شدیدی شدهاند. این حوادث می توانند حتی بقای یک صنعت شیمیایی را تهدید نمایند. شدت این حوادث در صنایع شیمیایی تحت تاثیر فاکتورهای متفاوتی میباشد. بنابراین، تحلیل علّی شدت حوادث شغلی در صنایع شیمیایی میتواند به طراحی برنامه های ایمنی برای کاهش آن در این صنایع کمک نماید. این مطالعه جامع با هدف شناسایی و همچنین تجزیهوتحلیل عوامل موثر بر شدت حوادث شغلی در صنایع شیمیایی طراحی و به اجرا درآمده است.
روش کار: این مطالعه یک بررسی جامع مقطعی و تحلیلی بود که در ۲۲ صنعت تولید مواد شیمیایی و طی سالهای ۱۳۹۵-۱۳۹۶ انجام شده است. داده های این مطالعه بر اساس سوابق و گزارش و تحلیل حوادث جمع آوری گردید. دادههای مطالعه شامل ۴۱ متغیر مستقل و ۸۷۲ حادثه در یک دوره ده ساله (۱۳۸۵-۱۳۹۴) به عنوان متغیر وابسته بود. تجزیه و تحلیل داده های این مطالعه با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه ۰/۲۲ و SPSS Modeler نسخه ۲/۱۴ و بر اساس تکنیک الگوریتم انتخاب ویژگی و همچنین آنالیز رگرسیون خطی چندگانه انجام شده است. سطح معنیداری در این مطالعه ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافته ها: میانگین شاخص شدت حادثه ۱۲/۱۴۵±۶۳/۲۱۴ روز محاسبه شد. میانگین سن و سابقه شغلی افراد حادثه دیده به ترتیب ۸۵/۵±۰۵/۳۸ و ۳۲/۶±۳۴/۹ سال بود. نتایج انتخاب ویژگی نشان داد که ۳۰ فاکتور دارای تاثیرگذاری بالا بر شدت حوادث بوده، بعلاوه بر اساس تحلیل رگرسیونی، شدت حوادث در صنایع شیمیایی مورد مطالعه تحت تاثیر ۲۲ فاکتور فردی، سازمانی، آموزش بهداشت، ایمنی محیط زیست (HSE)، مدیریت ریسک، اعمال ناایمن، شرایط ناایمن و همچنین نوع بروز حوادث بوده است (۰۵/۰>p).
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه تایید نمود که شدت حوادث در صنایع شیمیایی بالا می باشد. بعلاوه، میزان شدت حوادث در صنایع شیمیایی از تئوری چند عاملی در حوادث پیروی می کند. یافته مهم این مطالعه بیانگر این بود که بکارگیری ترکیبی دو روش تحلیلی انتخاب ویژگی و رگرسیون خطی چندگانه میتواند برای تحلیل جامع حوادث و دیگر دادههای مرتبط با حوزه بهداشت، ایمنی و محیط زیست کاربردی و سودمند باشد.
وحید غریبی، ابولفضل محمدبیگی، مهدی اسدی قالهری، حمیدرضا حیدری،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: این مطالعه با هدف اصلی بررسی انطباق دو شاخص دمای تر گویسان (WBGT) و استرین گرمایی پیش بینی شده(PHS) در ارزیابی شرایط گرمای محیطی و بار گرمایی تحمیل شده به افراد طراحی و به اجرا درآمد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی، ۱۶۳ کارگر نانوا وارد مطالعه شدند. استرس های حرارتی با استفاده از شاخص دمای ترگویسانWBGT و شاخص استرین گرمایی پیش بینی شده (PHS)، تعیین گردید. همزمان با ارزیابی استرس های حرارتی، پاسخ های فیزیولوژیک افراد شامل دمای تیمپانیک، ضربان قلب و میانگین دمای پوست ثبت گردید. در نهایت استرین های گرمایی پیش بینی شده بر اساس دو خروجی مهم مدل PHS شامل کل آب از دست رفته و دمای عمقی مورد ارزیابی قرار گرفت و ضمن مقایسه شاخص PHS با WBGT، مقادیر واقعی و پیش بینی شده دمای عمقی نیز مورد مقایسه و آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: بر اساس نتایج بدست آمده در مقایسه با دمای گوش، شاخص WBGT شرایط را کمتر از واقع و PHS شرایط را بیشتر از واقع برآورد می کند. همچنین شاخص WBGT با دمای عمقی گوش و نیز مولفه دمای رکتال پیش بینی شده شاخص PHS دارای بیشترین تطابق می باشد (مقدار Kappa به ترتیب برابر ۶۱۴/۰ و ۶۴۰/۰). در حالیکه مقدار Kappa بین میزان آب از دست رفته و شاخص WBGT، حاکی از عدم تطابق مناسب می باشد (۳۳۹/۰= Kappa).
نتیجه گیری: پیش بینی وضعیت استرین های گرمایی صرفا بر اساس شاخص PHS نمی تواند بازگو کننده بار گرمایی واقعی وارد بر افراد در محیط های حرارتی همچون نانوایی ها باشد و با برآورد بیشتر از واقع همراه است. بعبارتی دیگر، این شاخص بیشتر برای محیط های حرارتی داخلی پایا و با حداقل تغییرات در فاکتور های فردی و محیطی تاثیر گذار در استرس های حرارتی مناسب می باشد.
سمیه کم گو، خسرو عبدی، منیره خادم، محمود حیدری، امید هروی زاده، علی دانیالی، سید جمال الدین شاه طاهری،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: امروزه افزایش مواجهه زیست محیطی و شغلی با فلزات سنگین نظیر کادمیوم و ترکیبات آن، ضرورت ارزیابی محیطی و بیولوژیکی این دسته از آلاینده ها را ایجاب می کند. کاربرد کادمیوم در صنعت باطری سازی، آبکاری، در ساخت رنگدانه ها و همچنین صنایع پلاستیک و سرامیک سازی می باشد. سمیت مزمن این فلز سنگین تلاش فزاینده ای در جهت کاهش حد آشکارسازی و بالا بردن حساسیت روش های تجزیه ای جهت ارزیابی کادمیوم در نمونه های بیولوژیکی را باعث شده است.
روش کار: محلول استاندارد حاوی غلظت های معین یون فلزی کادمیوم ساخته شد پس از تنظیم pH مشخص و اضافه شدن دی تیزون کمپلکس بین فلز و کلیت کننده ایجاد شد. سپس جهت انجام فرایند استخراج از مخلوط حلال های استخراج کننده و پخش کننده استفاده شد. با تکمیل فرایند اختلاط از طریق ورتکس و انجام جداسازی توسط سانتریفوژ ، محلول وارد حمام آب سرد گردید و حلال آلی شناور بر روی حلال آبی منجمد شد. حلال آلی و آبی جدا شده و بخش آلی که حاوی آنالیت بود به دستگاه تزریق گردید. متغیرهای مورد بررسی جهت دستیابی به بالاترین راندمان جذب و بازیافت کادمیوم از نمونه بیولوژیکی مورد ارزیابی و بهینه سازی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل در این فرایند نقش متغیرهای مورد بررسی شامل pH نمونه، حلال کمپلکس کننده، حلال استخراج کننده، اثر سانتریفوژ و زمان استخراج را به اثبات رساند و در نهایت روش بهینه سازی شده با کمترین حد تشخیص (LOD) برابر با ۲میکروگرم برلیتر و فاکتور تغلیظ (EF) برابر با ۵۰ و همچنین بازیافت نسبی (RR) برابر با ۲۶,۱۰۱ به طور موفقیت آمیزی جهت استخراج فلز کادمیوم از نمونه ادرار مورد استفاده قرار گرفت.
نتیجه گیری: بررسی های بعمل آمده نشان داد روش میکرو استخراج مایع-مایع پخش شونده با استفاده از حلال آلی منجمد شده شناور در تعیین مقادیر جزئی کادمیوم در نمونه ادرار کارگران در مواجهه شغلی روشی ارزشمند است و pH نمونه و حجم حلال استخراج کننده از متغیر های مهم در استخراج کادمیوم از نمونه می باشند.
رشید حیدری مقدم، مجید معتمدزاده، رضا کاظمی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی تاثیر سرعت چرخش شیفت های شبانه بر الگوی ترشح ملاتونین و خواب آلودگی در اپراتورهای اتاق کنترل صنایع پتروشیمی بود.
روش کار: ۶۰ نفر از اپراتورهای اتاق کنترل صنایع پتروشیمی با دو الگوی متفاوت از منظر سرعت چرخش شامل(۷ شب و ۳ شب)برای مطالعه انتخاب شدند. ملاتونین از بزاق افراد نمونه برداری شد و خواب آلودگی و کیفت خواب با شاخص ذهنی خواب آلودگیKSS سنجیده شد. آنالیز داده ها بوسیله spss۱۸ و از آزمونهای Chi square و t test و مدل GLM استفاده شد.
یافته ها: مقادیر ملاتونین و تغیرات کلی آن در طول شیفت در دو الگوی مورد بررسی متفاوت بود(۰۵/۰>P). شاخص خواب آلودگی فقط در ساعت۳:۰۰ در هر دو الگوی مورد بررسی تفاوت معنی دار نشان داد و اثر متقابل نور و کافئین بر تغیرات ملاتونین و خواب آلودگی معنی دار نبود(۰۵/۰>P). همچنین بین روند تغییرات ملاتونین و خواب آلودگی در دو الگوی مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاده گردید(۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: انتخاب چرخش های آهسته تر در برنامه های نوبت کاری برای افراد شاغل در مکانهای حساس مانند اتاق های کنترل با توجه به اهمیت هوشیاری و عملکرد در پیشگیری از خطاهای انسانی مناسبتر می باشد.
سعید امیدی، قربانعلی جنت فریدونی، ربیع ا... فرمانبر، محمود حیدری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: درک ریسک در ایمنی و بهداشت از اهمیت بالایی برخوردار است و بر رفتار اثر می گذارد. بسیاری از حوادث به این علت رخ می دهند که افراد درک درستی از آنها ندارند. حوادث می توانند پیامد مهم درک ریسک یا به طور دقیق تر درک نادرست از ریسک باشند. آموزش همواره به طور گسترده ای به عنوان یکی از اجزای مهم در برنامه های کنترل خطرات شغلی و مدیریت خطرات شناخته می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه رفتاربرنامه ریزی شده بر درک ریسک کارکنان آتش نشانی واحدهای عملیاتی انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی شاهد دار تصادفی می باشد، که بر روی ۹۲ نفر از آتش نشانان شهر رشت در سال ۱۳۹۷ صورت گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ای بود و آتش نشانان به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل، هر گروه ۴۶ نفر قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر سه بخش، اطلاعات جمعیت شناختی، درک ریسک، تئوری رفتار برنامه ریزی شده بود. برنامه آموزشی شامل ۵ جلسه ۷۵-۳۰ دقیقه ای برای هرگروه (۶ گروه ۸-۷ نفری) براساس تئوری رفتار برنامه ریزی شده بود. داده ها در دو نوبت قبل و ۱ ماه بعد از مداخله آموزشی جمع آوری شد و به وسیله آزمون های آماری کای دو، تی مستقل و زوجی، یو من ویتنی و ویلکاکسیون با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین سنی آتش نشانان مورد مطالعه ۱۷/۵±۹۱/۳۵سال بود و اختلاف معناداری بین دو گروه از لحاظ متغیرهای دموگرافیک مشاهده نگردید. بین دو گروه تحت مداخله و کنترل قبل از مداخله آموزشی، اختلاف معناداری از لحاظ درک ریسک، سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده و رفتارهای خودگزارش دهی وجود نداشت، اما پس از اجرای مداخله آموزشی این متغیرها در گروه تحت مداخله افزایش معناداری یافت.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشانگر بهبود درک ریسک آتش نشانان بر اثر مداخله آموزشی مبتنی بر سازه های تئوری رفتار برنامه ریزی شده بود. بنابراین، تئوری رفتار برنامه ریزی شده می تواند به عنوان چهارچوب نظری مناسب برای طراحی و اجرای مداخلات درک ریسک آتش نشانان بکار رود.
فاطمه حیدری عبداللهی، علی صفری واریانی، محمد سلیمان آبادی، سکینه ورمزیار،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: از دست دادن تعادل بهعنوان یک عامل محرک در حوادث سقوط از ارتفاع در حین کار ساختوساز مشخص شده است. به نظر میرسد که ویژگیهای آناتومیکی و مورفولوژیکی پا بر آمادگی حرکتی افراد ازجمله تعادل تأثیرگذار است. درنتیجه تحقیق حاضر با هدف پیشبینی درصد انحراف از نقطه تعادل استاتیک، بر اساس ابعاد آنتروپومتری کارگران ساختمانی انجام شد.
روش کار: این مطالعۀ توصیفی- تحلیلی در سال ۱۳۹۸ در بین ۱۱۴ نفر از کارگران ساختمانی شهر قزوین انجام شد. پس از تکمیل پرسشنامه دموگرافیک و تعیین معیار ورود، ابعاد آنتروپومتریک نظیر قد، وزن، طول پا، طول کف پا، سطح کف پا، عرض مچ پا، عرض قدامی و خلفی کف پا، عرض لگن، محیط مچ پا و محیط ران برای هر آزمودنی اندازهگیری شدند. سپس تعادل استاتیک آزمودنیها توسط دستگاه استابیلومتر در حالت ایستاده با چشم باز ارزیابی شد. نتایج با استفاده از آزمونهای پیرسون، اسپیرمن، تیتست مستقل، U منویتنی و رگرسیون خطی چندگانه در نرمافزار SPSS نسخه ۲۵ بررسی شدند.
یافته ها: ۸/۲۹% از کارگران ساختمانی ازنظر تعادل استاتیک در طبقه ضعیف و خیلی ضعیف قرار داشتند. سن و وزن افراد بر اساس آزمون پیرسون و اسپیرمن با درصد شاخص انحراف معیار، ارتباط معناداری را نشان دادند. بر اساس رگرسیون خطی چندگانه، سن، وزن و سطح کف پا از عوامل پیشبینی کننده درصد انحراف از نقطه تعادل استاتیک کارگران ساختمانی میباشند.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که در جامعه کارگران ساختمانی سالم با توده بدنی نرمال، اطلاعات دموگرافیک نظیر سن، پارامترهای آنتروپومتری وزن و سطح پا از عوامل تأثیرگذار بر تعادل استاتیک میباشند.
علی فردی، محمّد کارخانه، حمیدرضا حیدری، ابوالفضل محمدبیگی، احمد سلطانزاده،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: گاز متان بهعنوان یکی از پرکاربردترین گازهای مورد استفاده در صنایع دارای پتانسیل اشتعالپذیری بسیار بالایی میباشد. لذا انجام تمهیدات ایمنی بهمنظور جلوگیری از بروز حریق این گاز باید در اولویت یک صنعت باشد. هدف از انجام این مطالعه سنجش و تحلیل اثربخشی عملکرد سیستم تهویه موجود بر روی گودال شیر یا ولوپیتهای انتقال گاز متان بر اساس استاندارد طبقهبندی فضاهای خطرناک بود.
روش کار: این مطالعه در یک صنعت تولید فولاد در استان قم در سال ۱۳۹۸ طراحی و اجرا شده است. بخش موردمطالعه شامل ولوپیتهای ورودی گاز متان و ولوپیتهای توزیع گاز متان در صنعت موردمطالعه بود. ابزارهای مورداستفاده در این مطالعه شامل دستگاه لوله پیتو DELTA OHM مدل DO-۲۰۰۳ برای اندازهگیری سرعت باد، دستگاه گاز سنج متان متعلق به شرکت BW مدل GasAlert Max XTII، پروتکل نشت تأسیسات هیدروکربنی مربوط به سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (EPA)، مدل ریاضی تعیین دبی جرمی گاز در زمان نشتی و استاندارد طبقهبندی فضاهای خطرناک IEC-۶۰۰۷۹-۱۰ برای تحلیل اثربخشی ایمنی ولوپیتهای انتقال گاز متان بود.
یافته ها: میزان LELm برای گاز متان در حدود ۰,۰۳۳۴kg/m۳ و میزان حجم محوطه نشت بر اساس معادلات استاندارد IEC-۶۰۰۷۹-۱۰ در حدود Vz = ۰,۰۵۳m۳ بود. بر اساس سناریوهای نشتی، نتایج اندازهگیریها، شبیهسازیهای نشت و محاسبات صورت گرفته در استانداردهای IEC-۶۰۰۷۹-۱۰ و EPA، نشتی رایج ناشی از اتصالات در محدوده Vz < ۰,۱ مترمکعب بوده است. بعلاوه، نتایج محاسبات میزان نشتی غیرمتداول ناشی از تأسیسات نشان داد برای سوراخهای با قطر بیش از ۰.۳mm، سیستم تهویه تعبیهشده بر روی ولوپیتهای توزیع گاز متان موردمطالعه اثربخش نبوده و بهسرعت حجم گاز داخل ولوپیتها از مرز تهویه بالا عبور کرده و احتمال تجمع خطرناک گازها در ولوپیتها را به همراه خواهد داشت.
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه بیانگر این بود که با وجود کوچکترین میزان نشتی، احتمال بروز جو انفجاری درون ولوپیتهای موردمطالعه وجود دارد، لذا بایستی تمهیدات ویژهای برای جانمایی، تعمیر و نگهداری، بازرسی نشتی، تمهیدات ایمنی برای ورود به ولوپیتها و همچنین پیشگیری از رسیدن منابع حرارتی لازم مانند الکتریسیته ساکن و غیره توسط کاربران این تأسیسات بکار گرفته شود.
پیمانه حبیبی، سید ناصر استاد، احد حیدری، محمدرضا منظم، عباس رحیمی فروشانی، محمود قاضی خوانساری، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: تغییرات اقلیم و وجود فرآیندهای گرمازا در محیطهای کاری منجر به افزایش اثرات ناشی از استرس حرارتی در افراد شاغل شده که بهعنوان یک نگرانی مهم بهویژه درکشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری به وجود آمده است. تشخیص زودرس بیومارکرها در القای آسیب DNA مرتبط با تنش گرمایی میتواند در شناسایی و ارزیابیهای مرتبط با حوزه بهداشتی و ایمنی از جمله متخصصین بهداشت و سلامت شغلی و همچنین به پیشگیری از بیماریهای جدی ناشی از استرسحرارتی در مشاغل مختلف با ماهیت فرآیندهای گرمازا و یا فصول مختلف گرم سال کمک کند. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی بیومارکرهای تشخیصی در القای آسیب DNA ناشی از استرسحرارتی در مواجهه شغلی میباشد.
روش کار: بهمنظور دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظاممند در پایگاههای اطلاعاتی از قبیل PubMed، Scopus، Google Scholar و Web of Science انجام گردید. علاوه بر این، لیست رفرنس مقالات کاملاً مرتبط نیز موردبررسی و جستجو قرار گرفت. درنهایت بر اساس معیارهای ورود (مطالعات انجامشده بر روی مشاغل مختلف، بیومارکرهای مختلف در محیطهای کاری گرم، کلیه مقالات منتشرشده بدون محدودیت زمانی تا پایان آوریل ۲۰۲۲ و انگلیسیزبان) و خروج از مطالعه، مقالات مرتبط شناسایی و موردبررسی قرار گرفتند.
یافتهها: در این مطالعه تعداد ۹۲۳۴ مقاله جمعآوری شد. در این بین، ۲۲۰۹ مقاله تکراری بوده و از مطالعه حذف گردید. ۷۱۶۶ مقاله بعد از مطالعه و بررسی عنوان و چکیده حذف شدند. ۲۱ مقاله به دلیل عدم تطابق با معیارهای ورود به مطالعه، حذف شدند. درنهایت ۷ مقاله بهصورت کامل موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. بیومارکرهای تشخیصی شامل ۸-هیدروکسی-۲-دی آکسی گوانوزین (۸-OHdG)، میکرونوکلئی، مایع سیمن، پروتئینهای شوک حرارتی (HSP۷۰) و لکوسیت در القای آسیب DNA ناشی از استرسحرارتی در مواجهه شغلی استخراج گردید.
نتیجهگیری: بر اساس مرور مطالعات، بیومارکرهای شناساییشده در القای آسیب DNA بهمنظور بررسی اثرات استرس حرارتی درنتیجه مواجهه شغلی با شرایط آب و هوایی بسیار گرم مناسب میباشند. درک و شناسایی بیومارکرهای مناسب در القای آسیب DNA میتواند به متخصصین در حوزه سلامت و ایمنی از طریق تعیین مقدار و بزرگی پاسخهای استرس حرارتی در مواجهه شغلی با دماهای مختلف و انجام اقدامات و مداخلات مناسب بهمنظور کنترل و کاهش اثرات مخرب ناشی از استرس حرارتی شغلی کمک کند. همچنین این مطالعه میتواند بهعنوان یک مطالعه اولیه برای انجام تحقیقات بیشتر در آینده در نظر گرفته شود.
طاهره پورطالمی، عبدالحسین امامی سیگارودی، محمود حیدری، نسرین مختاری، احسان کاظم نژاد لیلی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: پرستاران تحت تأثیر عوامل تنشزا و فشار کاری بالا می باشند که موجب افزایش خطاهای پرستاری میگردد. از عوامل تأثیرگذار بر رفتار و عملکرد پرستاران در محیط کار، بار ذهنی کار و شکستهای شناختی میباشد. این تحقیق به بررسی بار ذهنی کار و شکستهای شناختی در دو گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن در دوره زمانی شیوع کووید-۱۹ پرداخته است.
روش کار: این مطالعه مورد - شاهدی روی ۳۱۲ نفر از پرستاران در دوره سخت شیوع ویروس کووید-۱۹ در سطح بیمارستانهای دولتی استان گیلان انجام شد. روش نمونهگیری در گروه پرستاران با رفتارهای ناایمن (۱۰۴ نفر) و در گروه پرستاران بدون رفتار ناایمن (۲۰۸ نفر) به روش تمام شماری بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای سهبخشی شامل بخش اول اطلاعات دموگرافیک، بخش دوم پرسشنامه تخصصی و استانداردشده بار ذهنی کار (NASA – TLX) و بخش سوم پرسشنامه شکستهای شناختی شغلی بوده و بروز نیدل استیک بهعنوان پیامد رفتار ناایمن و یک معیار بهمنظور تحلیل عملکرد ایمنی پرستاران استفاده شد.
یافته ها: بار ذهنی کار در این تحقیق ۱۸,۲۶±۶۳.۹۶۳ و نمره کل شکستهای شناختی برابر با ۱۳.۹±۵۹.۱ به دست آمد. در دو گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن از لحاظ آماری اختلاف معنیداری وجود نداشت (۰.۰۵>P)؛ اما نمره کل بار ذهنی کار با همه حیطهها و نمره کل شکستهای شناختی در گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن همبستگی معنیداری داشته است (p=۰.۰۰۱, r=۰.۲۲۵).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه، بار ذهنی کار درک شده در شغل پرستاری بالا میباشد. با وجود همبستگی مستقیم بین بار ذهنی کار و شکستهای شناختی میتوان بیان کرد که این دو مؤلفه از طریق ابعادشان دارای تعاملی دوطرفه هستند. لذا این شغل نیازمند اتخاذ راهکارهای مهندسی و مدیریتی مطلوب جهت کاهش بار کاری میباشد.
ندا مهدوی، حسن ختنلو، مهدی درویشی، جواد فردمال، ایمان دیانت، رشید حیدری مقدم،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: خستگی جسمانی از مهمترین ریسکفاکتورهای آغازگر اختلالات اسکلتی-عضلانی در محیطهای کاری است که هزینههای جانی و مالی زیادی در پی داشته است. تأثیر ریسکفاکتورهای جسمانی/ بیومکانیکی، روانی-اجتماعی، محیطی و فردی بر خستگی عضلانی انکار ناپذیرست. هدف این مطالعه مدلسازی پدیده خستگی عضلانی (به عنوان خروجی) ناحیه دست در محیطهای کاری واقعی بر اساس این ریسکفاکتورها (به عنوان ورودی) با استفاده از روشهای نرم محاسباتی است.
روش کار: در گام اول ریسکفاکتورهای موثر بر خستگی ۱۵۶ آزمودنی در سه شغل با نیازمندیهای جسمانی متفاوت اندازهگیری شد. این ۱۲ریسکفاکتورها با پرسشنامههای محیطی، روانی-اجتماعی کوپنهاگ، دموگرافیک و ابزار Man-TRA استخراج شدند. سپس جهت اندازهگیری خستگی با داینامومتر و شتابسنج سه-محوره به ترتیب از معادله Roman-Liu و میانگین مجذور دامنه امواج شتاب استفاده شد. در نهایت با توجه به ماهیت ریسکفاکتورها و پدیده خستگی از ۶ دسته (۲۴روش) یادگیری ماشین نظارتشده مبتنی بر طبقهبندی و با کمک نرمافزار ،(MatLab R۲۰۱۷b, The Mathworks Inc., MA, U.S.A.) MatLab برای برازش مدلها استفاده شد.
یافته ها: بهترین مدلهای برازش شده در نیمه اول و دوم شیفت کاری، با استفاده از روشهای ماشین بردار پشتیبان حاصل شد. ریسکفاکتورهای جسمانی بیشترین تأثیر را بر خستگی جسمانی داشتند. پس از فیلتر نمودن ریسکفاکتورهای کماولویت، در نیمه اول شیفت کاری بهینهترین مدل صحت %۷۱/۸، دقت %۷۲/۵، حساسیت %۷۶/۹، ویژگی %۷۰/۸ و قدرت افتراق برابر با %۷۳ و در نیمه دوم شیفت کاری با صحت، دقت، حساسیت و ویژگی به ترتیب برابر با %۶۰/۳، %۵۷/۵، %۵۰ و %۴۶/۹ و قدرت افتراق در حدود %۶۲ به دست آمد.
نتیجه گیری: مدلهای برازش شده برای خستگی دست در هر دو بخش شیفت عملکرد قابل قبولی داشتند، اما همچنان قابلیت بهینهتر شدن را دارا هستند. لذا ضروریست، مطالعات آینده ضمن ارتقای کیفی دادههای ورودی و خروجی، سایر ابعاد مؤثر بر خستگی همچون بار کاری شناختی، نوع شیفت کاری و غیره را در مدلها لحاظ کنند.
عادل مظلومی، علیمحمد مصدقراد، فریده گلبابایی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، سجاد زارع، مهدی محمدیان، رمضان میرزایی، ایرج محمدفام، حسن صادقی نائینی، مسعود ریسمانچیان، یحیی رسول زاده، غلامعباس شیرالی، محمود حیدری، یحیی خسروی، حامد دهنوی، ملیحه کلاهدوزی، هانیه اخلاص، میرغنی سیدصومعه، سولماز بالاجمادی، مهدی غرسی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: مدیریت استراتژیک، با تعیین جهت حرکت سازمان و تهیه چشمانداز استراتژیک و بیانیه مأموریت، زمینه رشد، سودآوری، تولید و گنجاندن برنامههای ایمنی و سلامت کارکنان در سراسر سازمان را فراهم میکند. همچنین وجود یک برنامه استراتژیک جهت تقویت علمی و کاربردی رشته بهداشت حرفهای و ایمنی کار یکی از اولویتهای دانشگاهی و صنعتی کشور است. هدف از مطالعه حاضر ارائه برنامه استراتژیک توسعه رشته تخصصی مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار در ایران میباشد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مطالعات اقدام پژوهی مشارکتی است که در سال ۱۴۰۰ انجام شد. کمیته تدوین برنامهریزی استراتژیک متشکل از ۲۰ نفر از اساتید، کارشناسان و دانشجویان مقطع دکترا بودند طی ۱۴ هفته با تشکیل جلسات منظم هفتگی و با جمعآوری اطلاعات درون سازمان و برون سازمان و تحلیل محیط داخلی و خارجی سازمان و شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط اقدام به تعیین مأموریت، دورنما، ارزشها و اهداف کلی و اختصاصی سازمان برای سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۴ نموند. همچنین، اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف تعیین شده شناسایی و برنامه عملیاتی دستیابی به اهداف در زمینه ارتقای عملکرد رشته تخصصی بهداشت حرفهای و ایمنی کار تدوین شدند.
یافته ها: انجام این پژوهش کاربردی منجر به ارزشیابی استراتژیک محیط درونی و بیرونی رشته تخصصی بهداشت حرفهای و ایمنی کار، تعیـین جهـت استراتژیهای اساسی، مأموریت، دورنما، ارزشها و اهداف کلی شد. درنهایت هفت هدف اختصاصی و ۲۸۶ اقدام برای ارتقای عملکرد رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار مشخص شد. در تحلیل SWOT انجامگرفته از محیط داخلی و خارجی رشته بهداشت حرفهای و ایمنی کار، ۲۷ نقطه قوت، ۷ نقطهضعف، ۲۶ فرصت و ۱۲ تهدید به دست آمد. طبق نتایج ماتریس SWOT موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار در موقعیت استراتژیهای احتیاطی و حفظ شرایط موجود قرار دارد.
نتیجهگیری: این برنامه، در راستای برنامه ۴ ساله رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار نوشته شده است. در تدوین برنامه به اسناد و سیاستهای ارگانهای بالادستی توجه شده است. موقعیت استراتژیک رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار، استراتژی محتاطانه است. در این موقعیت میتوان استراتژیهای حفظ شرایط موجود را به کاربرد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود با تمرکز بر استراتژیهای محتاطانه تا حد امکان نقاط ضعف رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار و ایمنی کار کاهش یابد و قابلیتهای استراتژیک آن افزایش یابد. رشته مهندسی بهداشت حرفهای و ایمنی کار بهتدریج از سال دوم اجرای برنامه استراتژیک میتواند بر توسعه فعالیتها متمرکز شود.
رضا برزگر، امید کلات پور، مریم فرهادیان، رشید حیدری مقدم،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: آتشنشانی صنعتی (IFF) یک شغل پرخطر در صنایع فرآیندی است. تیمهای آتشنشانی به عنوان بازوی اجرایی تیمفرماندهی حادثه شناخته میشوند. هدف از این مطالعه، ارزیابی میزان انطباق آزمایشات فیزیکی انجام شده در حوزه آتشنشانی صنایع فرآیندی و تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از درصد تشابهات احتمالی با الزامات NFPA میباشد.
روش کار: این مطالعه از نوع مشاهده مقطعی بر روی ۱۴ شرکت فرآیندی ایرانی متشکل از دو شرکت پالایشگاهی و ۱۲ شرکت پتروشیمی از طریق نمونهگیری به روش سرشماری انجام شد. استاندارد مرجع مد نظر این مطالعه NFPA۱۵۸۲-۲۰۱۸ بود. تجزیه و تحلیل دادهها از نوع توصیفی تحلیلی بوده و به کمک نرمافزار SPSS ۲۷ انجام شد. در این مطالعه، مطابق با آزمونها و مولفههای مد نظر استاندارد نام برده، در پنج گروه با زیرمولفههای مربوطه به بررسی درصد تشابهات لازمه پرداخته شد.
یافته ها: اکثر شرکتهای منتخب (۵۸%) فاقد برنامه منسجم یا چهارچوب معینی جهت ارزیابی تناسب اندام آتشنشانهای شرکت فرآیندی خود بودند و مابقی شرکتهای دارای برنامه معین جهت ارزیابی تناسب اندام (۴۲%) به تعداد اندکی (کمتر از ۲۰%) به صورت موردی و تک به تک با مولفههای مد نظر استاندارد NFPA۱۵۸۲-۲۰۱۸ در زمینه ارزیابی تستهای تناسب اندام مطابقت داشتند.
نتیجه گیری: از آنجایی که ۵۸% از شرکتهای فرآیندی مورد بررسی در این مطالعه فاقد برنامه ارزیابی تناسب اندام منسجم و یکپارچه بوده و ۴۲% باقیمانده، از نظر مولفههای مورد بررسی تطابق خیلی کمی با استاندارد NFPA۱۵۸۲-۲۰۱۸
داشتند؛ این مسئله با توجه به کیفیت مولفهها و نیازسنجی فنی تدوین مولفههای متناسب و منعطف با شرایط کاری در صنعت فرآیندی و در مرحله بعدتر الزام قانونی جهت اجرای یک چهارچوب یکپارچه از طرف وزارتخانه مربوطه، شرایطی را ایجاد میکند تا شرکتهای فرآیندی از نظر گزینش و پایش نیروهای آتشنشان خود دارای مسیر مشخص و منظمی باشند.