جستجو در مقالات منتشر شده


۲۴ نتیجه برای نوع مطالعه: مروری

مقداد کاظمی، ویدا رضایی هاچه سو، رجبعلی حکم آبادی، سیدجمال الدین شاه طاهری،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: آماده سازی نمونه ها، یکی از مهم ترین مراحل لازم برای تعیین مقدار آنالیت ها در فرآیند تجزیه و تحلیل نمونه های بیولوژیکی در ارزیابی مواجهه با سموم است. این فرآیند باعث افزایش میزان خلوص نمونه، استخراج و غنی سازی آنالیت ها و درصورت لزوم، اصلاح نمونه احتمالی برای تطبیق آن با نیازهای دستگاه های تجزیه می شود. مطالعه حاضر بصورت ساختار یافته، به مرور مطالعات انجام گرفته در زمینه تدوین و توسعه روش های آماده سازی نمونه های بیولوژیکی انسانی پرداخته است.
روش کار: در این مطالعه مروری ساختار یافته، کلیه مقالاتی که بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ در زمینه توسعه  و تدوین روش های آماده سازی نمونه، به منظور آنالیز مقادیر جزئی فلزات سنگین در نمونه های بیولوژیکی شغلی، به زبان انگلیسی چاپ شده بودند وارد مطالعه شدند. برای جستجوی مقالات، با تمرکز بر روی روش های فیزیکو-شیمیایی آماده سازی نمونه و از ترکیب کلیدواژه های Mesh و غیرMesh ، بدون اعمال محدودیت در نوع مطالعه، در پایگاه داده های Pubmed، Web of science، Scopus و Embase استفاده شد. لازم به ذکر است که تنها مطالعاتی که مربوط به نمونه های بیولوژیکی انسانی و مرتبط با شغل بودند مورد بررسی قرار گرفتند و وارد مطالعه شدند.  
یافته ها: با توجه به نتایج مطالعه، پس از بررسی کلید واژه ها در پایگاه های داده ای، تعداد ۲۹۶۴ مقاله جمع آوری شد. پس از حذف مقالات تکراری و بررسی مقالات با توجه به عنوان و چکیده آن ها، تعداد ۵۹ مقاله باقی ماند که متن کامل آن ها به دقت مورد مطالعه قرار گرفت و از این تعداد تنها ۸ مقاله با توجه به معیارهای مطالعه، وارد مرور سیستماتیک شدند. ۵ مورد از ۸ مقاله مورد مطالعه (۵/۶۲%)، اختصاص به توسعه و تدوین روش های آماده سازی نمونه جهت استخراج فلز جیوه از نمونه های بیولوژیکی داشت. درحالی که مهمترین و بیشترین نمونه بیولوژیکی مورد استفاده در بین مطالعات مورد نظر، نمونه ادرار (در ۷۵% مطالعات) بود. براساس نتایج، روش استخراج فاز جامد (SPE)که در ۵/۳۷% از مطالعات به کار رفته بود به عنوان پرکاربردترین روش در بین روش های آماده سازی نمونه در این مطالعه معرفی شد.
نتیجه گیری: به طور کلی با تدوین و توسعه روش های مختلف آماده سازی نمونه و همچنین اختصاصی کردن این روش ها برای فلزات مختلف، می توان ضمن کاهش قابل ملاحظه هزینه ها و زمان استخراج، باعث افزایش کارایی و ساده سازی مراحل آماده سازی و تشخیص نمونه ها شد.
عادل مظلومی، رامین مهرداد، زینب کاظمی، زهرا واحدی، لیلا حاجی زاده،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: اختلالات اسکلتی-عضلانی (MSDs) در محیط کاری به دلیل شیوع و هزینه های بالا دارای اهمیت زیادی بوده و ازجمله مشکلات اصلی مرتبط با کار می باشند. این نوع اختلالات دارای ماهیت چندعلتی می باشند. در این میان، نقش فاکتورهای شغلی بر ایجاد MSDs حائز اهمیت است. مطالعه حاضر با هدف بررسی ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی-عضلانی مرتبط با کار در جمعیت شاغل در کشور ایران طی سال های ۲۰۰۰تا ۲۰۱۵ صورت پذیرفت. 
روش کار: بمنظور جمع آوری داده ها، مقالات چاپ شده در ژورنال ها و ارائه شده در همایش ها مورد استناد قرار گرفت. بمنظور یافتن مستندات، پایگاه های معتبر انگلیسی زبان (Google Scholar، Scopus، PubMed) و فارسی زبان (Magiran، SID، IranMedex، Irandoc) مورد استفاده قرار گرفت. با استفاده از کلمات جستجو (اختلالات اسکلتی-عضلانی، ناراحتی اسکلتی-عضلانی، درد اسکلتی-عضلانی، ارگونومی، ناراحتی بدنی، ریسک فاکتور، ریسک فاکتورهای ارگونومیک، شیوع، پرسشنامه نوردیک، ناتوانی، عوامل ارگونومیک) چکیده مقالات استخراج شدند. سپس، متن کامل مقالات مرتبط تهیه و مورد بررسی جزئی تر قرار گرفتند.  
یافته ها: میانگین درصد شیوع ناراحتی برای ناحیه کمر برای شاغلین صنعت، اداری، خدمات، و کشاورزی دارای بیشترین درصد بود. در بخش صنایع دستی و آموزشی، بیشترین درصد شیوع مربوط به ناحیه گردن بدست آمد (۷/۶۶ %). یافته ها نشان داد که رایج ترین تکنیک ارزیابی اختلالات اسکلتی-عضلانی، پرسشنامه نوردیک (NMQ) (۷۶ درصد) و درخصوص روش شناسایی ریسک فاکتور نیز تکنیک REBA (۹/۱۳ درصد) می باشند. تمامی ریسک فاکتورهای گزارش شده در مطالعات مورد بررسی استخراج و در یازده گروه شامل بیومکانیکی، طراحی محیط کار، ابزار و تجهیزات، محیطی، جنبه های زمانی طراحی شغل، محتوای شغل، جنبه های سازمانی،  مسائل اقتصادی و مالی، جنبه های اجتماعی، مشخصه های فردی، و آموزش طبقه بندی شدند. 
نتیجه گیری: بررسی مطالعات انجام شده مؤید نقش ریسک فاکتورهای متعدد مربوط به ابعاد مختلف سیستم کاری در ایجاد اختلالات اسکلتی-عضلانی می باشد. لذا درخصوص کاهش اختلالات اسکلتی-عضلانی، می بایست مدیران با آگاهی از نتایج این پژوهش در جهت کاهش نیازهای فیزیکی، فشارهای روانشناختی و افزایش سطح آگاهی متمرکز شوند. 
میلاد عباسی، محمدرضا منظم، منصور شمسی پور، حسین عرب علی بیک،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: عملکرد شغلی یک ساختار اصلی در روانشناسی صنعتی و سازمانی است. مدل های عمومی و اختصاصی متعددی برای ارزیابی عملکرد شغلی فردی وجود دارند. اگرچه این روشها ممکن است اطلاعات ارزشمندی را ارائه دهند، اما هیچ یک از آنها پیچیدگی و طیف وسیعی از رفتارهایی را که عملکرد شغلی فردی را تشکیل می دهند، پوشش نمی دهند. لذا این مطالعه مروری با هدف شناسایی تمامی مدل های موجود و ادغام آنها جهت دستیابی به یک مدل مفهومی جامع برای ارزیابی عملکرد شغلی فردی انجام گردید.
روش کار: برای دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظام مند در پایگاه های اطلاعاتی از قبیل
 PubMed, Scopus,Embase,  و  ProQuest انجام گردید. علاوه بر این، لیست منابع مقالات کاملا مرتبط نیز مورد بررسی و جستجو قرار گرفت. در نهایت با تکیه برا معیارهای ورود و خروج، مقالات مرتبط شناسایی و مورد بررسی قرار گرفتند.   
یافته ها: جستجوی انجام شده در PubMed, Scopus,Embase  و  ProQuest در مجموع منجر به یافتن ۱۲۷۵۴ مقاله شد. پس از حذف مقالات تکراری و غیر مرتبط در نهایت ۱۵۵ مقاله واجد شرایط، انتخاب شدند. از این تعداد، ۸۳ مقاله بر اساس معیارهای خروج از مطالعه حذف شدند و ۷۲ مطالعه باقی ماند. با غربالگری براساس متن کامل مقاله، ۱۰ مطالعه غیرمرتبط و ۵ مطالعه در خارج از دسترس نیز حذف شدند. نهایتا با بررسی مراجع ذکر شده در مقالات منتخب، ۴ مقاله واجد شرایط دیگر که در استراتژی جستجو بازیابی نشده بودند، اضافه شدند. در نهایت، ۶۱ مقاله برای بررسی بیشتر انتخاب شدند. از این میان، ۱۹ مقاله به مدل عمومی و ۱۹ مقاله به مدل اختصاصی ارزیابی عملکرد شغلی فردی پرداخته بودند. ۲۳ مقاله باقی مانده نیز به توصیف و معرفی مدل ها پرداخته بودند.
نتیجه گیری: براساس مرور مطالعات، یک ساختار مفهومی برای ارزیابی عملکرد شغلی فردی استخراج گردید. ابعاد این ساختار عبارت بودند از: عملکرد وظیفه، عملکرد زمینه ای، عملکرد تطبیقی و رفتار کاری ضد تولید. این ابعاد تمامی رفتارهایی را که عملکرد شغلی فرد را تحت تاثیر قرار دهند پوشش دهد. با این وجود ممکن است بسته به زمینه کاربرد، اهمیت و جایگاه ابعاد اصلی متفاوت باشد. همچنین این مدل می تواند به عنوان یک مبنای نظری برای تحقیقات آینده در نظر گرفته شود.
علی محمد مصدق راد، فاطمه غضنفری، سیما کیخانی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: عفونت بیمارستانی عفونتی است که بیمار پس از ۴۸ ساعت بستری در بیمارستان یا تا ۷۲ ساعت پس از ترخیص از بیمارستان، به آن مبتلا شود، در زمان پذیرش بیمار وجود نداشته و در حالت نهفتگی هم نبوده باشد. استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی تأثیر بسزایی در پیشگیری و کنترل عفونت‌های بیمارستانی دارند. باوجوداین، استانداردهای اعتباربخشی کنترل عفونت بیمارستانی ایران با چالش‌هایی مواجه است. این پژوهش با هدف مقایسه استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی ایران و کشورهای پیشرو درزمینۀ اعتباربخشی انجام شد.
روش کار: این پژوهش با روش مرور تطبیقی در سال ۱۳۹۹ انجام شد. استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران در این پژوهش با استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی برنامه‌های اعتباربخشی بین‌المللی کشورهای آمریکا، کانادا و استرالیا مقایسه شد. از روش تحلیل موضوعی برای تحلیل داده‌های کیفی این پژوهش استفاده شد.  
یافته ها: بیشترین سهم سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی نسبت به کل سنجه‌های اعتباربخشی بیمارستانی مربوط به کشورهای ایران و آمریکا است. سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران به ترتیب حدود ۶۲/۱، ۴۶/۶ و ۴۹/۹ درصد با سنجه‌های پیشگیری و کنترل عفونت بین‌المللی آمریکا، کانادا و استرالیا مطابقت دارد. کنترل و کاهش عفونت‌های بیمارستانی مستلزم به‌کارگیری سیستم مدیریت عفونت‌های بیمارستانی شامل عناصر مدیریت و رهبری، برنامه‌ریزی، آموزش، مدیریت کارکنان، مدیریت بیماران، مدیریت منابع، مدیریت فرایندها و نتایج است. برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران تأکید زیادی بر محورهای مدیریت منابع و مدیریت فرایندها دارد. در استانداردهای مرتبط به پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران توجه کمتری به محورهای مدیریت و رهبری، آموزش، برنامه‌ریزی، مدیریت کارکنان، مدیریت بیماران و نتایج شده است.
نتیجه گیری: استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت برنامه اعتباربخشی بیمارستانی ایران نسبت به گذشته توسعه یافته است. باوجوداین، استانداردهای پیشگیری و کنترل عفونت بیمارستانی نیاز به بازنگری دارد. استفاده از یک رویکرد سیستمی شامل ساختارها، فرایندها و نتایج در تدوین استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانی، منجر به استفاده بهینه از منابع بیمارستانی و دستیابی به نتایج بهتر می‌شود.
ویدا رضائی هاچه سو، شادی نادریان فعلی، خدیجه ماجانی، رجبعلی حکم آبادی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: پاندمی کووید-۱۹ تأثیر قابل‌توجهی بر سلامت روان کارکنان بهداشتی-درمانی داشته است. هدف از این مرور نظام‌مند و متاآنالیز تعیین شیوع تجمیعی اضطراب و افسردگی بین کارکنان مراقبت‌های بهداشتی-درمانی ایران طی پاندمی کووید-۱۹ می‌باشد.
روش کار: در این مرور نظام‌مند و متاآنالیز، پایگاه داده‌های Web of Science، Scopus، Medline (PubMed)، Embase، SID، Magiran و موتور جستجوی Google Scholar به‌منظور یافتن مطالعاتی که شیوع اضطراب و افسردگی را در کارکنان بهداشتی-درمانی طی پاندمی کووید-۱۹ در بازه زمانی دسامبر ۲۰۱۹ تا دهم ژوئن ۲۰۲۱ گزارش کرده‌اند بررسی شدند. ارزیابی کیفیت مطالعات اولیه به‌وسیله ابزار Newcastle-Ottawa انجام و از مدل اثرات تصادفی برای برآورد میزان شیوع تجمیعی استفاده شد. همچنین برای ارزیابی میزان ناهمگنی (هتروژنیتی) بین نتایج مطالعات از آزمونχ۲ و شاخصI۲ استفاده گردید. میزان شیوع تجمیعی اضطراب و افسردگی در زیرگروه ها بر اساس شدت اضطراب و افسردگی، ابزار ارزیابی و شغل کارکنان گزارش شد.  
یافته ها: از مجموع ۴۸۸ مقالۀ به‌دست‌آمده در جستجوی اولیه، درنهایت ۱۰ مقاله مرتبط شناسایی و وارد مرور نظام‌مند و متاآنالیز شدند. شیوع تجمیعی اضطراب ۴۲% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۲۵ تا ۷۵) و شیوع تجمیعی افسردگی ۳۵% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱۹ تا ۵۵) بود. شیوع تجمیعی اضطراب در گروه شغلی پرستاران ۵۴% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۳۹ تا ۷۰) و در همۀ کارکنان بخش سلامت ۲۹% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱۷ تا ۴۴) بود. شیوع تجمیعی افسردگی در گروه شغلی پرستاران ۴۶% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۳۰ تا ۶۳) و در همۀ کارکنان بخش سلامت ۱۷% (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱۰ تا ۲۶) بود.
نتیجه گیری: یافته‌های این مطالعه حاکی از شیوع بالای اضطراب و افسردگی در کارکنان بهداشتی-درمانی در ایران طی همه‌گیری کووید-۱۹ است. برنامه‌ریزی در جهت انجام مداخلات پیشگیرانه و درمانی به‌منظور کاهش بار روانی ناشی از همه‌گیری ضرورت دارد.
شعیب قاسمی، فاطمه فصیح رامندی، محمدرضا منظم اسماعیل پور، سهیلا خداکریم اردکانی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: مطالعه بر روی صدا به عنوان یک عامل فیزیکی زیان آور در محیط کار همواره مورد توجه متخصصان بهداشت حرفه ای بوده است. لیکن، جنبه های روانی و سایکوآکوستیکی صدا کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. از این رو، مطالعه حاضر به رنگ‌های مختلف صدا و کاربرد آن‌ها در حوزه سایکوآکوستیک پرداخته است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری است که با جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی Google Scholar ،ProQuest ،Science Direct ،PubMed و Scopus برای استخراج مقالات مرتبط با موضوع تحقیق در فاصله زمانی ۵۰ ساله از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۰ انجام شد.  
یافته ها: بر اساس نتایج پژوهش، به نظر می‌رسد صداهای رنگی و نیز صدای سفید، پتانسیل کاربرد بعنوان محرک های آکوستیکی در زمینه بهبود وضعیت خواب شاغلین به ویژه نوبت کاران، بهبود وضعیت حافظه، توجه و تمرکز به ویژه در مشاغل نیازمند به دقت و توجه بالا، بهبود عملکرد شناختی افراد در مشاغل مختلف، کاهش فعالیت سیستم اعصاب سمپاتیک و اضطراب و استرس به ویژه در مشاغل با استرس شغلی بالا، حفظ حریم خصوصی افراد بخصوص در ایستگاه های کاری در مجاورت یکدیگر، خاصیت پوشانندگی صدا و کاربرد در اهداف کنترل صوت و نیز درمان اختلالاتی چون بیماری تینیتوس، ADHD و هایپراکوزیس و غیره را دارا می باشند.
نتیجه گیری: توجه به رنگ‌های صدا و تأثیرات سایکوآکوستیکی آن نشان می‌دهد که اثرات صدا محدود به اثرات نامطلوب و مخرب آن نمی باشد. بلکه، جنبه های مثبت و کاربردی آن نیز می بایست مورد توجه قرار گیرد. آشنایی با چنین جنبه ها و معرفی آنها می تواند خلأهای اطلاعاتی موجود در این زمینه را شناسایی و راه را برای مرتفع کردن آنها هموار نماید.

 
پیمانه حبیبی، سید ناصر استاد، احد حیدری، محمدرضا منظم، عباس رحیمی فروشانی، محمود قاضی خوانساری، فریده گلبابایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: تغییرات اقلیم و وجود فرآیندهای گرمازا در محیط‌های کاری منجر به افزایش اثرات ناشی از استرس­ حرارتی در افراد شاغل شده که به‌عنوان یک نگرانی مهم به‌ویژه درکشورهای گرمسیری و نیمه گرمسیری به وجود آمده است. تشخیص زودرس بیومارکرها در القای آسیب DNA مرتبط با تنش گرمایی می‌تواند در شناسایی و ارزیابی‌های مرتبط با حوزه بهداشتی و ایمنی از جمله متخصصین بهداشت و سلامت شغلی و همچنین به پیشگیری از بیماری‌های جدی ناشی از استرس­حرارتی در مشاغل مختلف با ماهیت فرآیندهای گرمازا و یا فصول مختلف گرم سال کمک کند. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی بیومارکرهای تشخیصی در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی می‌باشد.
روش کار: به‌منظور دستیابی به اهداف این مطالعه، جستجوی نظام‌مند در پایگاه‌های اطلاعاتی از قبیل PubMed، Scopus، Google Scholar و Web of Science انجام گردید. علاوه بر این، لیست رفرنس مقالات کاملاً مرتبط نیز موردبررسی و جستجو قرار گرفت. درنهایت بر اساس معیارهای ورود (مطالعات انجام‌شده بر روی مشاغل مختلف، بیومارکرهای مختلف در محیط‌های کاری گرم، کلیه مقالات منتشرشده بدون محدودیت زمانی تا پایان آوریل ۲۰۲۲ و انگلیسی‌زبان) و خروج از مطالعه، مقالات مرتبط شناسایی و موردبررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه تعداد ۹۲۳۴ مقاله جمع‌آوری شد. در این بین،  ۲۲۰۹ مقاله تکراری بوده و از مطالعه حذف گردید. ۷۱۶۶ مقاله بعد از مطالعه و بررسی عنوان و چکیده حذف شدند. ۲۱ مقاله به دلیل عدم تطابق با معیارهای ورود به مطالعه، حذف شدند. درنهایت ۷ مقاله به‌صورت کامل موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. بیومارکرهای تشخیصی شامل ۸-هیدروکسی-۲-دی آکسی گوانوزین (۸-OHdG)، میکرونوکلئی، مایع سیمن، پروتئین‌های شوک حرارتی (HSP۷۰) و لکوسیت در القای آسیب DNA ناشی از استرس­حرارتی در مواجهه شغلی استخراج گردید.
نتیجه‌گیری: بر اساس مرور مطالعات، بیومارکرهای شناسایی‌شده در القای آسیب DNA به‌منظور بررسی اثرات استرس ­حرارتی درنتیجه مواجهه شغلی با شرایط آب و هوایی بسیار گرم مناسب می‌باشند. درک و شناسایی بیومارکرهای مناسب در القای آسیب DNA می‌تواند به متخصصین در حوزه سلامت و ایمنی از طریق تعیین مقدار و بزرگی پاسخ‌های استرس ­حرارتی در مواجهه شغلی با دماهای مختلف و انجام اقدامات و مداخلات مناسب به‌منظور کنترل و کاهش اثرات مخرب ناشی از استرس ­حرارتی شغلی کمک کند. همچنین این مطالعه می‌تواند به‌عنوان یک مطالعه اولیه برای انجام تحقیقات بیشتر در آینده در نظر گرفته شود.
یونس مهری فر، سلیمان رمضانی فر، سونا بیرامی، سارا طالب الحق، احسان رمضانی فر، پردیس امیری، مصطفی پویاکیان،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: سالیانه در سراسر جهان، هزینه‌های زیادی از تولید ناخالص ملی کشورها در پی وقوع حوادث شغلی اتلاف می‌شود. برآورد این هزینه‌ها می‌تواند در راستای سرمایه‌گذاری بهینه و پایه‌گذاری سیاست‌های مناسب در بسیاری از کشورهای دنیا ازجمله ایران حائز اهمیت باشد. لذا، این مطالعه با هدف بررسی مطالعات انجام‌شده درزمینۀ اقتصاد ایمنی و هزینه‌یابی حوادث در ایران از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ انجام شده است.
روش کار: به‌منظور انجام این پژوهش مروری از پایگاه‌های داده معتبر «Web of Science»، «Embase»، «IranDoc»، «SID»، «Magiran»، «Google Scholar»، «PubMed» و «Scopus» استفاده گردید. مقالات در این پایگاه‌های داده با جستجوی کلیدواژه‌های فارسی همچون «حادثه»، «هزینه حوادث»، «حوادث شغلی»، «ایران» و معادل انگلیسی آن‌ها شامل «Accidents»، «Accident Costs»، «Occupational Accident» و «Iran» در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ جستجو و استخراج گردیدند.
یافته ها: از میان ۶۶ مقاله شناسایی‌شده، ۱۹ مقاله به‌عنوان مقالات نهایی انتخاب گردید که از این میان ۱۱ مطالعه در صنعت حمل‌ونقل و ۸ مطالعه در سایر صنایع اجرا شده بودند. در میان این مطالعات، ۹ مطالعه فقط به بررسی و بیان هزینه‌های کلی و ۶ مطالعه به تفکیک به بررسی و بیان هزینه‌های مستقیم، غیرمستقیم و کلی پرداخته بودند. ۴ مطالعه دیگر نیز به بررسی و بیان هزینه‌های ناشی از حوادث به صورت‌های دیگر پرداخته بودند. گفتنی است که در ۳ مطالعه میزان هزینه‌های مستقیم بیشتر از هزینه‌های غیرمستقیم برآورد شده است. همچنین، بر اساس مطالعات میزان خسارت وارده به تولید ناخالص داخلی از ۰,۰۳ تا ۶.۴۶ درصد از تولید ناخالص ملی بود.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از مرور مطالعات نشان داد که حوادث شغلی سبب اتلاف بخش قابل‌توجهی از تولید ناخالص ملی ایران می‌شود. لذا به‌منظور جلوگیری از اتلاف چنین هزینه‌های سنگینی توصیه می‌گردد تا مطالعات دیگری درزمینۀ ارتباط سرمایه‌گذاری در بخش ایمنی و کاهش هزینه‌های حوادث با توجه به گروه‌بندی مشاغل به‌ویژه در صنایع فرآیندی، خدماتی و تولیدی صورت بپذیرد.
ناصر نیک افشار، مصطفی کمالی، الهام اخلاقی پیرپشته، حسام‌الدین عسگری مجدآبادی، نصیر امانت، محسن پورصادقیان،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: در سال‌های اخیر خواب‌آلودگی راننده یکی از دلایل اصلی تصادفات جاده‌ای می‌باشد که می‌تواند منجر به صدمات فیزیکی، مرگ‌ومیر و تلفات قابل‌توجه اقتصادی شود. آمارها نشان می‌دهد که به یک سیستم مناسب برای آشکارساز وضعیت خواب‌آلودگی راننده موردنیاز می‌باشد، به‌طوری‌که بتواند قبل از اینکه رویداد ناگواری اتفاق بیافتد هشدار لازم را بدهد. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی مطالعات سنسورهای تشخیص‌دهنده خواب‌آلودگی راننده و ارائه روش‌های ترکیبی تشخیصی و طرح مدل کارآمد انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه مروری توصیفی از طریق یک جستجوی نظام‌مند و با استفاده از کلیدواژه‌های رانندگان و تشخیص خواب‌آلودگی در پایگاه‌های داده بین‌المللی شامل Scopus, Pubmed و  Web of Scienses انجام گرفت که شامل جدیدترین تحقیقات انجام‌شده مرتبط در این زمینه از سال ۲۰۰۵ تا سپتامبر ۲۰۲۱ بود. همچنین لیست منابع مطالعات نهایی برای یافتن مطالعات بیشتر بررسی شد تا روش‌ها و مطالعات خاص (تیپیک) مورد اشاره واقع شوند و با یکدیگر مقایسه شوند.
یافته ها: به‌طورکلی محققان خواب‌آلودگی راننده را با استفاده از سه روش انـدازه‌گیری بر اساس وسیله نقلیه، اندازه‌گیری رفتاری و اندازه‌گیری فیزیولوژیکی مورد ارزیابی قرار می‌دهند. جزئیات و نحوه انجام این اندازه‌گیری‌ها تأثیر و تفاوت زیادی روی سیستم‌های موجود ایجاد می‌کند. در این مطالعه مروری، هر سه اندازه‌گیری ذکرشده با استفاده از سنسورهای معین بررسی و همچنین مزیت‌ها و محدودیت‌های هر کدام موردبحث قرار گرفت. مقایسه شرایط رانندگی واقعی و شبیه‌سازی‌شده نیز موردبحث قرار گرفت. همچنین راه‌های مختلفی که میزان خواب‌آلودگی را به‌صورت آزمایشگاهی نشان می‌دهد، موردبررسی قرار گرفت. درنهایت پس از مقایسه تحلیلی بین روش‌های تشخیص خواب‌آلودگی، یک دیاگرام پیشنهادی برای ارائه مدل کارآمد که به‌صورت ترکیبی بود ارائه شد.
نتیجه گیری: به‌طورکلی می‌توان بیان داشت که با توجه به محدودیت‌های هریک از روش‌ها، نیاز است که با طراحی سیستم آشکارساز خواب‌آلودگی که ترکیبی از معیارهای رفتاری، عملکردی و سایر اندازه‌گیری‌ها است، بتوان به‌دقت سطح هوشیاری راننده را مشخص کرد. درنهایت این مدل ترکیبی (کارآمد) باید در محیط شبیه‌سازی ساخته و تست شده باشد تا با ارسال هشدار به راننده‌ای خواب‌آلود از تعداد تصادفات جاده‌ای اجتناب شود.
مریم قلع جهی، الناز رحیمی، اعظم بیابانی، زهرا بیگ زاده، فریده گلبابایی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: مطالعات زیادی درخصوص توسعه ی عایق‌های مدرن، ازجمله نانو عایق‌ها در جهان انجام گرفته است؛ اما تاکنون مطالعه ی جامعی در جهت مرور و بررسی خواص حرارتی این عایق‌ها انجام نشده است؛ بنابراین، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تأثیرات استفاده از مواد نانو بر عملکرد عایق‌های حرارتی انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه ی مروری، جستجوی مقالات در پایگاه‌های اطلاعاتی انگلیسی PubMed ،Web of  Science، ScienceDirect و پایگاه‌های اطلاعاتی فارسی Magiran ،SID و موتور جستجوگر Google Scholar صورت گرفت. کلیدواژه‌های مورد استفاده برای جستجو، شامل Insulation, Thermal Insulation ,Thermal Insulator Stability Thermal Conductivity Thermal به زبان انگلیسی و عایق، نانو مواد و هدایت حرارتی به زبان فارسی بود.  
یافته ها: ۴۰۶۸ مطالعه، از طریق جست‌وجو در پایگاه‌های اطلاعاتی یافت شد. با توجه به معیارهای ورود، ۱۵ مقاله انتخاب گردید. در بین مطالعات ورودی، بیشترین فراوانی مربوط به سه نوع عایق سیلیکونی، کامپوزیتی و آئروژلی (هر یک ۲۶/۶۷%) و رایج‌ترین نوع نانو ماده مورد استفاده، نانو ذرات SiO۲  (۲۶/۶۷%) بود. بر اساس مطالعات مورد بررسی، نوع نانو ماده مورد استفاده در عایق، منجر به بهبود خواص آن مانند مقاومت حرارتی، استحکام مکانیکی، استحکام دی‌الکتریک، استحکام کششی، کشسانی، سختی و... می‌گردد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، نشان داد استفاده از فناوری نانو می‌تواند گامی مؤثر جهت بهبود خواص مواد عایق باشد که مهم‌ترین آن، افزایش مقاومت حرارتی است. بدین ترتیب، استفاده از عایق‌های حرارتی نانو می‌تواند باعث جلوگیری از هدر رفتن انرژی حرارتی، کاهش هزینه و تأمین ایمنی و آسایش شود.
سید حسین نظیری، مصطفی پویاکیان، صدیقه صادق‌حسنی، سمیه فرهنگ دهقان،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در اثر پیشرفت چشمگیر فناوری نانو، افزایش مصرف نانومواد مهندسی‌شده، شکاف اطلاعاتی و عدم قطعیت‌های موجود در رابطه با ‏مخاطرات محصولات جدید نانو، توسعه و بکارگیری چارچوب‌ها و ابزارهایی که بتواند از منظر حفظ سلامت انسان و محیط‌زیست، ‏به شناسایی مخاطرات، کاهش احتمال مواجهه و کنترل ریسک نانومواد مهندسی‌شده بیانجامد، مورد توجه مراجع مختلف قرار ‏گرفته است. با‌ این حال، در اغلب رویکردهای ارزیابی یا مدیریت ریسک نانومواد مهندسی‌شده، تمام معیارهای مورد نظر برآورده ‏نمی‌شوند. این مطالعه با هدف بررسی و معرفی چارچوب‌ها و ابزارهای توسعه یافته مختلف برای نانومواد مهندسی‌شده در حوزه ‏مدیریت ریسک ایمنی، بهداشت و محیط‌زیست در فناوری نانو انجام گردید.‏
روش کار: جستجوی چارچوب‌ها و ابزارهای مربوطه در پایگاه‌های داده ‏Scopus، ‏Web of Science‏ و مراجع ‏NIOSH، ‏ECHA‏ و ‏ISO‏ با ‏استفاده از کلید واژه‌های «نانومواد مهندسی‌شده»، «چارچوب»، «ابزار»، «مدیریت ریسک»، «مواجهه شغلی»، «محیط‌زیست»، ‏‏«ارزیابی ریسک» و «فناوری نانو» انجام شد. از بین نتایج جستجو، چارچوب‌ها و ابزارهای مدیریت و ارزیابی ریسک ایمنی، بهداشتی ‏و زیست‌محیطی که به طور مستقیم به مخاطرات، اثرات بالقوه و مدیریت ریسک داده‌های نانومواد مهندسی‌شده پرداخته‌اند، برای ‏مطالعه انتخاب گردید.‏  
یافته ها: از میان نتایج بدست آمده، ۱۷ چارچوب مدیریتی و ۱۱ ابزار ارزیابی توسعه یافته در حوزه مدیریت ریسک شغلی، سم‌شناختی و ‏زیست‌محیطی در رابطه با مخاطرات نانومواد مهندسی‌شده انتخاب شده، مورد معرفی و بحث قرار گرفت. چارچوب‌ها و ابزارهای ‏مختلف با هدف شناسایی و ارزیابی مخاطرات بالقوه و ریسک ناشی از مواجهه با نانومواد مهندسی‌شده از منظر دامنه، اهداف، ‏رویکردهای ارزیابی ریسک و خروجی تفاوت داشته و کاربردهای مختلفی را ارائه می‌کنند.‏
نتیجه گیری: چارچوب‌ها و ابزارهای مختلف توسعه یافته در رابطه با ارزیابی و مدیریت ریسک‌ نانومواد مهندسی‌شده، هر یک دارای قابلیت‌ها، ‏کاربردها و محدودیت‌های به خصوصی بوده که می‌تواند سازمان‌ها را در نیل به اهداف ایمنی، بهداشت و محیط‌زیست در حوزه ‏فناوری نانو یاری نماید. در حال حاضر، هیچ اتفاق نظری در مورد بهترین ابزار ارزیابی یا چارچوب مدیریت ریسک نانومواد وجود ‏ندارد و نیاز به تحقیق، توسعه و همکاری بیشتر در این حوزه برجسته می‌باشد.‏
 
پریسا فرهمندیان، عبدالله محمّدیان هفشجانی، عبدالمجید فدایی، رمضان صادقی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: سرطان ریه دومین سرطان شایع جهان است. استعمال دخانیات، تماس شغلی و محیطی از مهم‌ترین علل بروز سرطان ریه هستند. کادمیم به‌دلیل توانایی در افزایش خطر سرطان ریه، به‌عنوان عنصری سرطان‌زا برای انسان شناخته می‌شود. هدف از این مطالعه، برآورد نتیجه‌ای کلی از تمام مطالعات انجام شده در زمینه ارتباط کادمیم با سرطان ریه است.
روش کار: در مطالعه حاضر، مطالعاتی که تا ماه می سال ۲۰۲۲ ارتباط بین کادمیم و سرطان ریه را ارزیابی کرده‌اند، جست‌وجو و بازیابی شده است. از نمودار قیفی با هدف تعیین وجود تورش انتشار، از آزمون‌‌های آماری (x۲) و  I۲ جهت تعیین هتروژنسیتی، از روش متارگرسیون برای تشخیص ریشۀ ناهمگنی‌ها و از رویکرد آنالیز حساسیت به‌منظور شناسایی اثر هر مطالعه بر نتیجۀ کلی استفاده شد. همۀ تجزیه‌وتحلیل‌ها در این مطالعه، توسط نرم‌افزار آماری Stata نسخه ۱۵انجام شد.  
یافته ها: در این مطالعه مشاهده شد که شانس ابتلا به سرطان ریه نسبت به گروه پایه، در افراد مواجهه یافته/مواجهه با دوز بالاتر از سطح پایه کادمیم، برابر با (۰۲۴/۰= p-value ; ۶۲/۱ - ۰۶/۱: CI ۹۵ %) ۳۱/۱ می‌باشد که از نظر آماری معنی‌دار است. بر اساس نتایج آزمون ایگر (۱۷۸/۰ = p-value) و بگ (۲۷۶/۰ = p-value) در این مطالعه تورش انتشار مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بر اساس نتیجه نهایی حاصل از این پژوهش مروری، مواجهه با کادمیم منجر به افزایش ۳۱% خطر ابتلا به سرطان ریه می‌شود که این میزان افزایش خطر از نظر آماری معنی‌دار است؛ بنابراین می‌توان بیان کرد کادمیم عامل خطری برای سرطان ریه می‌باشد.
مهدی محمدیان، نفیسه نصیرزاده، اکبر احمدی آسور، سپیده کیوانی، فاطمه فصیح رامندی، فریده گلبابایی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در سال های اخیر مواجهه با نانو ذرات در محیط های شغلی به عنوان یک چالش شناخته شده، برای متخصصان بهداشت حرفه ای بوده است. در این زمینه استفاده از تجهیزات حفاظت فردی به عنوان راهکاری برای کاهش مواجهه شاغلان دانسته شده است. با توجه به اینکه مسیر استنشاقی و پوستی اصلی ترین مسیر مواجهه در محیط های کاری هستند، آگاهی از کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی اهمیت ویژه دارد. لذا این مطالعه با یک رویکر دامنه ای به بررسی کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی و پوستی به منظور کنترل نانو ذرات موجود در محیط های کاری پرداخته است. 
روش کار: این مطالعه در سال ۲۰۲۲ با رویکرد مرور دامنه‌ای یا محدود انجام شد. چارچوب پنج مرحله ای Arksey و O’Malley به عنوان روش پژوهشی انتخاب گردید. به منظور دسترسی به داده ها، جست و جو در پایگاه‌های اطلاعات علمی PubMed, Google Scholar ,Science direct ,Web of Science, Scopus  انجام گرفت. همچنین به منظور جمع آوری مطالعات از نرم افزار EndNote و برای تحلیل یافته ها از نرم افزار  Microsoft Excel استفاده شد.  
یافته ها: در جست و جوی اولیه ۱۰۱۴ مقاله شناسایی گردید، در نهایت ۳۸ مقاله برای بررسی کارایی تجهیزات حفاظت فردی وارد مطالعه شدند. ۲۵ مقاله در زمینه ماسک‌های تنفسی، ۶ مقاله در رابطه با دستکش‌های حفاظتی و ۷ مقاله دیگر لباس‌های حفاظتی را به خود اختصاص دادند. کارایی تجهیزات حفاظت تنفسی با شاخص های مختلفی در مطالعات سنجیده شده است که مهمترین آنها شاخص نافذترین اندازه ذره یا s می باشد. برای تجهیزات حفاظت پوستی نیز استانداری جهت سنجش کارایی وجود نداشته و فقط در برخی از مطالعات بر پایه قابلیت نفوذ هوا در منسوج و یا از طریق سیستم شبیه‌سازی بسته پیشنهاد شده است.
نتیجه گیری: گرچه کارایی تجهیزات حفاظت فردی موجود، نتایج خوبی را برای کنترل نانوذرات نشان می دهد، با این حال سایز ذره یکی از پارامترهای مهم در تعیین کارایی بوده که بایستی با توجه به شرایط محیط کار مورد توجه قرار گیرد. از این رو پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری برای بهبود کارایی آنها به کارگرفته شود، همچنین  تست های استاندارد برای ارزیابی کارایی آنها توسعه داده شود.
الهه چوبینه، صابر اعظمی آغداش، علی اسماعیلی، سید شمس‌الدین علیزاده،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: انتشار غیرمنتظره مایعات و گازهای بسیار خطرناک در صنایع شیمیایی فرایندی سال ها گزارش شده است. اگر این مواد به درستی کنترل نشوند، احتمال وقوع فاجعه وجود دارد. در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، موضوع مدیریت ایمنی فرآیند همچنان مورد بحث می باشد. PSM برای مدیریت ریسک پرسنل، اموال، محصول، محیط‌زیست و اعتبار شرکت ایجاد شده است. این مطالعه با هدف بررسی و گردآوری چالش‌ها و دستاوردهای اجرای PSM و توصیه‌هایی جهت بهبود آن انجام شده است.
روش کار: طی یک بررسی سیستماتیک، مجموعه‌ای از مقالات علمی منتشر شده در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳، از پایگاه‌های اطلاعاتی مانند Science Direct، Web of Science، PubMed و Scopus انتخاب شدند. پس از بررسی کامل چکیده، عناوین و متون کامل آنها، در نهایت ۴۹ مقاله برای ورود به پژوهش انتخاب و بر اساس معیارهای مختلف از جمله سال انتشار، نویسندگان، دستاوردها، چالش ها و ... دسته بندی شدند.  
یافته ها: PSM در ایالات متحده به دلیل تعداد بالای صنایع شیمیایی فرآیندی و وجود آن در قالب قانون  OSHA در این کشور، بیشترین مطالعه را داشته است. حوزه های عملیاتی، ممیزی و منابع دارای بیشترین تعداد چالش در مسیر پیاده سازی PSM می باشد و کاهش شدت رویدادهای شیمیایی فرآیندی و افزایش بهره وری از مهمترین دستاوردهای پیاده سازی PSM به شمار می روند.
نتیجه گیری: ایمنی فرایند به‌عنوان یک حوزه بین‌رشته‌ای به مهارت‌های فنی و عملیاتی زیادی نیاز دارد. برنامه‌های مدیریت ایمنی فرایند در طول سال‌ها بهبود یافته‌اند و پیاده‌سازی آنها مؤثرتر شده است؛ ولی با این‌حال، حوادث هنوز اتفاق می‌افتد و با رشد صنایع شیمیایی فرآیندی و افزایش تقاضا، احتمال افزایش تعداد حوادث وجود خواهد داشت. برای دستیابی به تعالی در ایمنی فرایند و حفظ آن، نگاهی عمیق به موضوعات مقررات مبتنی بر ریسک، شایستگی، برتری عملیاتی و درس‌گرفتن از حوادث ضروری است.
 
الناز رحیمی، اعظم بیابانی، مریم قلع جهی، فریده گل بابایی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کارگرانی که در محیط های گرم کار می کنند، به لباس هایی با خواص تنظیم حرارتی خوب نیاز دارند. امروزه بهبود خاصیت تنظیم حرارت پارچه پنبه ای با تثبیت مواد تغییر فاز دهنده (PCMs) بر روی آن، مورد توجه قرار گرفته است. نوع پارچه نقش مهمی در تامین آسایش حرارتی دارد. پارچه پنبه ای به دلیل داشتن ویژگی های متمایز خود، محبوب ترین ماده اولیه در صنعت نساجی است. از این رو، هدف این مطالعه مرور سیستماتیک بررسی اثرات نانوکپسولاسیون PCM در پارچه‌های پنبه‌ای متداول، از جمله مورفولوژی، خواص حرارتی، پایداری حرارتی، استحکام کششی، مقاومت در برابر سایش، نشت، جذب آب، قابلیت شستشو و تنفس پذیری پارچه، چالش‌های مرتبط و روندهای تحقیقاتی آینده است. 
روش کار: این پژوهش با مقالات به‌دست‌آمده از جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های  Science Direct، 
Web of Sciences، Scopus و PubMed انجام شد. از کلیدواژه‌های « nanoencapsulated phase change materials»، « nanoenhanced phase change materials»، «cotton»، «cotton fabric» و « cotton textiles» استفاده شد.  
یافته ها: از ۱۲۵۱ مطالعه شناسایی شده از طریق پایگاه های جستجو، ۱۳ مطالعه بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند. نتایج نشان داد که در تمام مطالعات، نانوکپسول‌های PCM با موفقیت سنتز شدند و وارد پارچه پنبه‌ای شدند و خواص حرارتی پارچه را بهبود بخشیدند. در اکثر مطالعات، روش های پلیمریزاسیون درجا و پلیمریزاسیون مینی امولسیونی برای نانوکپسولاسیون استفاده شد. روش pad-dry-cure نیز روشی پرکاربرد برای استفاده از نانوکپسول ها بر روی پارچه های پنبه ای بود.
نتیجه گیری: این مطالعه سیستماتیک نشان داد که نانوکپسول‌های سنتز شده از مواد تغییر فاز دهنده و اعمال آن بر روی پارچه پنبه‌ای می‌تواند خواص تنظیم‌کننده حرارت پارچه را بهبود بخشد. پیشنهاد می‌شود تحقیقات در زمینه طراحی لباس‌های تنظیم‌کننده حرارت از پارچه‌های ارتقا یافته و بررسی عملکرد خنک‌کنندگی آن‌ها گسترش یابد.
سید‌محمد‌جواد گل‌حسینی، محسن علی‌آبادی، رستم گلمحمدی، مریم فرهادیان، مهدی اکبری،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: علی‌رغم وجود مطالعات فراوانی در مورد افت‌‌شنوایی ناشی از مواجهه با صدای شغلی (NIHL)، مستندات محدودی در ارتباط با تأثیر مواجهه با ارتعاش بر سیستم شنوایی شاغلین وجود دارد. رانندگان ‌ماشین‌ آلات سنگین، به‌طور هم‌زمان با سطوح بالایی از صدا و ارتعاش‌تمام‌بدن (WBV) مواجهه داشته و بنابراین در ریسک بالایی از NIHL قرار دارند؛ با این حال، سهم اثرگذاری WBV بر عملکرد سیستم شنوایی آنان در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. بنابراین، هدف از این مطالعه، بررسی پاسخ‌ شنیداری رانندگان ماشین‌آلات‌سنگین، در مواجهه با WBV و همچنین مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV می‌باشد.
روش کار: تعداد ۳۰ نفر مرد از رانندگان‌ ماشین‌آلات‌‌سنگین با میانگین سنی ۹۱/۴±۴۰/۳۲ سال در این مطالعه که بر اساس مدل اندازه‌گیری‌های مکرر طراحی شده بود، شرکت داشتند. در طول ۳ سناریوی تعریف شده: مواجهه با WBV، مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV و همچنین سناریوی بدون مواجهه، پاسخ شنیداری رانندگان با استفاده از گسیل‌‌های صوتی اعوجاجی گوش (DPOAE)، مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل‌های آماری مربوطه توسط نرم‌افزار SPSS-۲۵ صورت پذیرفت.  
یافته ها: محدوده صدای درون اتاقک ماشین‌آلات‌‌سنگین، ۸۹-۸۳ دسی‌بل و بیشترین مواجهه رانندگان با WBV در محور Z با میانگین شتاب m/s۲ ۲۹/۱ به دست آمد. دامنه DPOAE رانندگان در هر سه سناریو، تغییرات معناداری را در طول روز نشان داد (P<۰,۰۵)؛ ولی در مقایسه بین سناریوها، مواجهه با WBV و مواجهه هم‌زمان با صدا و WBV، دارای تاثیر قابل‌توجهی در پاسخ سیستم شنوایی رانندگان، نسبت به سناریوی بدون مواجهه بود (P<۰.۰۵). همچنین اختلاف معناداری در تغییرات دامنه DPOAE در فرکانس‌های مختلف وجود داشت؛ بگونه‌ای که بیشترین تغییرات دامنه DPOAE در فرکانس‌های محدوده ۴۰۰۰ هرتز مشاهده گردید.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه تایید‌کننده پیامدهای منفی مواجهه با صدا و WBV بر روی پاسخ شنیداری موردبررسی در این پژوهش بود؛ ضمن اینکه شواهدی مبنی بر اثرات آسیب‌زای مواجهه تنها با WBV بر سیستم شنوایی رانندگان‌ ماشین‌آلات‌‌سنگین ارائه نمود.
 
سقراط عمری شکفتیک، جمال بیگانه، مائده حسین زاده، حمیدرضا جعفری ندوشن، ندا مهرپرور،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: محیط های کاری اغلب دارای خطرات بالقوه ای همچون مواجهه با مواد شیمیایی سمی هستند. انجام یک ارزیابی ریسک بهداشتی به کارفرمایان در راستای شناسایی خطرات موجود ناشی از این مواد و اجرای کنترل های لازم کمک می کند. لذا هدف از انجام این مطالعه بحث، بررسی و معرفی روش های ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مرور روایتی است. بمنظور کسب اطلاعات لازم، جستجوی متون فارسی و انگلیسی در پایگاه های داده Web of Science، PubMed، Scopus، SID و Magiran انجام شد. در این جستجو از کلمات کلیدی مانند «health risk assessment»، «chemicals» و «nanomaterials» استفاده شده است.  
یافته ها: ارزیابی ریسک بهداشتی کمی و کیفی نقش مهمی در سلامت شغلی دارد، بطوریکه هر روش سطوح مختلفی از عمق و دقت را ارائه می دهد. مدل آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA)، مدل مالزی، شبیه‌سازی مونت کارلو، مدل‌سازی فارماکوکینتیک مبتنی بر فیزیولوژی (PBPK)، مدل‌های رابطه کمی ساختار-فعالیت (QSAR)، ارزیابی خطر احتمالی (PRA)، ارزیابی تأثیر چرخه زندگی (LCIA)  و مدل دوز-پاسخ مبتنی بر بیولوژی (BBDR) از جمله مهم‌ترین روش‌های کمی، مدل COSHH، مدل ICCT، مدل ICMM، مدل استرالیا و مدل رومانی از مهم‌ترین روش‌های کیفی و مدل سنگاپور، روش LEC و مدل SEP نیز روش‌های نیمه کمی برای ارزیابی ریسک بهداشتی مواد شیمیایی هستند. عدم قطعیت‌های اساسی در داده های سم‌شناختی، دسترسی محدود به داده‌ها و رفتارهای منحصربه‌فرد و پیچیده نانومواد در محیط‌های کاری سبب ارجحیت روش های کیفی نسبت به روش های کمی در ارزیابی ریسک فعالیت‌های مربوط به نانومواد شده است.
نتیجه گیری: بطور کلی، تکامل روش های ارزیابی ریسک بهداشتی نشان دهنده یک حرکت پیوسته در جهت افزایش دقت، صحت، قابلیت اطمینان و ارتباط بیشتر آنها است. همگام با شکوفایی و گسترش دانش ما، ارزیابی ریسک بهداشتی نیز برای رسیدگی به چشم انداز پیچیده و در حال تحول خطرات شیمیایی و تضمین حفاظت از سلامت انسان و محیط زیست، بخوبی در حال تحول است.
 
تارا روحانی، نرمین حسن‌زاده رنگی، یحیی خسروی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: علم‌سنجی به‌عنوان حوزه‌ای از پژوهش، به بررسی و تحلیل روندها و الگوهای علمی در مجلات علمی مختلف می‌پردازد. هدف از این مطالعه، تحلیل محتوای مقالات منتشر شده در ده سال اخیر در مجلات معتبر علمی‌پژوهشی به زبان فارسی در زمینه ارگونومی و تعیین الگوی توزیع مقالات بر حسب موضوع‌های استخراج شده است.
روش کار: کلیه مطالعات منتشر شده در یک دهه اخیر (۱۳۹۰ الی ۱۴۰۰) در مجلات علمی پژوهشی فارسی «فصلنامه بهداشت و ایمنی کار»، «ارگونومی»،  «سلامت کار»، «مهندسی بهداشت حرفه ای»، «طب کار» و «بهداشت‌کار و ارتقا سلامت» به روش سرشماری از وبگاه مجلات استخراج شدند. تعداد ۵۲۷ مقاله منتشر شده بر حسب کدهای موضوعی استخراج شده از مجلات بین المللی دسته بندی شدند. نرم افزار Excel  جهت آماده سازی و تحلیل داده ها استفاده شد.   
یافته ها: موضوع «وضعیت فیزیوسایکولوژی و فاکتورهای شغلی» دارای بیشترین درصد فراوانی (۶۵/۱۷ درصد) و موضوع «ارگونومی در کارگاه‌های کوچک» دارای کمترین درصد فراوانی (صفر درصد) است. موضوع های «وضعیت فیزیوسایکولوژی و فاکتورهای شغلی»، «متدولوژی ارگونومی، روش‌ها و تکنیک ها»، «بازرسی، نظارت و ارزیابی عملکرد» و «ویژگی های فیزیولوژی، فرایندهای شناختی» حدود ۵۵ درصد مقالات منتشر شده را تبیین می‌کند. موضوع «طراحی محل کار و تجهیزات» در سال‌های اخیر بیش‌ازپیش سیر صعودی داشته اند. سیمای تحقیقات ارگونومی کشور بیشتر بر رویکرد روش‌شناسی و نوآوری تا کاربردی، نیازهای صنایع تا خدمات و کشاورزی، کارکرد کارگاه‌های بزرگ تا کارگاه‌های کوچک و ساختمانی، و نگرش میکرو ارگونومی تا ماکرو ارگونومی متمرکز است.  
نتیجه گیری: جهت‌گیری موجود در راستای توسعه روش‎ها و تکنیک‎های علم ارگونومی و نهادینه‌کردن این علم در بسترهای مختلف اجتماعی به‌عنوان مداخله ای پیشگیرانه در جهت ارتقای سطح سلامت و افزایش بهره وری تأکید می‌کند. انتظار می‌رود روند توسعه تحقیقات حوزه ارگونومی کشور با سیاست‌گذاری‌های جدید در حوزه‌های مختلف ضمن بهره‌گیری از پیشرفت‌های علمی بین‌المللی بر کارکردها و چالش‌های خاص کشور و با رویکرد مسئله‌محور بهبود یابد.
مهندس پیام خانلری، مهندس لیلا سلیمانی، دکتر احمدعلی نوربالاتفتی، مهندس الهه عموزاده، دکتر سیدابوالفضل ذاکریان،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: سلامت روان در محیط‌کار، نقش مهمی در رفاه کارکنان و بهره‌وری سازمانی دارد، اما حالاتی نظیر استرس، اضطراب، افسردگی و فرسودگی شغلی می‌توانند تأثیرات منفی بسیاری بر عملکرد شغلی و کیفیت زندگی افراد داشته باشند. ابزارهای متعددی برای ارزیابی سلامت روان توسعه یافته‌اند، اما اغلب برای محیط‌های کاری طراحی نشده یا به‌روز نیستند. این مطالعه ابزارهای موجود را مرور کرده و مناسب‌ترین روش‌ها برای غربالگری و ارزیابی حالات سلامت روان در کار را معرفی می‌کند.
روش‌کار: این مطالعه از روش مرور دامنه‌ای برای شناسایی ابزارهای ارزیابی سلامت روان در محیط کار استفاده کرده است. جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی PubMed، PsycINFO، Web of Science و Scopus با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط با حالات سلامت روان شغلی انجام شد. مطالعات انتخاب شده شامل ابزارهایی بودند که پس از سال ۲۰۲۰ توسعه یافته و اعتبارسنجی شده بودند. داده‌ها توسط دو نویسنده استخراج و بررسی شده و ابزارها بر اساس کاربرد و ویژگی‌های خاص دسته‌بندی شدند.
یافته‌ها: از ۷۴۶ سند اولیه، پس از حذف موارد غیرمرتبط و بازبینی معیارها، ۱۲ مطالعه نهایی انتخاب شد. ابزارهای استخراج‌شده برای ارزیابی استرس، اضطراب، افسردگی و فرسودگی شغلی کاربرد داشتند. بیشتر این ابزارها برای عموم مشاغل طراحی شده‌اند، اما برخی کاربردهای خاص شغلی داشتند، مانند ابزارهای مرتبط با پرسنل نظامی، کارکنان مراقبت بهداشتی و امدادگران. ابزار فرسودگی شغلی بیشترین ارجاعات را به خود اختصاص داده است.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد بیشتر ابزارها کاربرد عمومی و برخی برای محیط‌های کاری طراحی شده‌اند. ابزارهای جدیدتر، مانند غربالگر استرس شغلی، سیاهه افسردگی شغلی و ابزار ارزیابی فرسودگی، می‌توانند جایگزین ابزارهای قدیمی شوند. پیشنهاد می‌شود ابزارهای کوتاه و تخصصی ارزیابی اضطراب شغلی توسعه یابد و سازمان‌‌ها از ابزارهای متناسب با شرایط کاری کارکنان برای ارتقای سلامت روان و بهره‌وری استفاده کنند.
کلمات کلیدی:  ابزارهای ارزیابی سلامت روان، استرس شغلی، افسردگی شغلی، فرسودگی شغلی، اضطراب شغلی

آقای علیرضا آذرمهری، دکتر علی کریمی، دکتر عمران احمدی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

مقدمه: موانع ایمنی برای کاهش ریسک‌های موجود در صنایع فرایندی و جلوگیری از بروز حوادث حیاتی هستند. با این حال، درک جامع عملکرد موانع ایمنی نیازمند در نظر گرفتن تأثیر عوامل انسانی و سازمانی (HOFs) است. این بررسی سیستماتیک، چارچوب‌ها و روش‌های موجود برای ارزیابی تأثیر HOFs بر عملکرد موانع ایمنی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
روش کار: جستجوی سیستماتیک در پایگاه‌های داده Scopus و Web of Science، با رعایت دستورالعمل‌های PRISMA انجام شد. سپس داده‌های مورد نیاز از ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش استخراج گردید.
یافته‌ها: ۱۶ مطالعه وارد شده به پژوهش حاضر، روش‌ها و چارچوب‌هایی را ارائه کرده‌اند که در آن، تأثیر عوامل انسانی و سازمانی بر انواع موانع ایمنی، شامل موانع فنی و موانع عملیاتی و انسانی در دامنه گسترده‌ای از صنایع، از جمله نفت و گاز، شیمیایی و فولاد، مورد بررسی قرار گرفتند. آنالیز ریسک عملیاتی و مانع (BORA) به عنوان چارچوب غالب در میان مطالعات شناسایی شد. مطالعات اغلب عواملی مانند صلاحیت، آموزش، ارتباطات، نظارت، مدیریت تعمیر و نگهداری و رویه‌ها را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر عملکرد شناسایی کرده‌اند.
نتیجه‌گیری: ارزیابی HOFs برای توسعه استراتژی‌های مؤثر مدیریت ریسک در صنایع فرایندی حائز اهمیت است. با وجود پیشرفت‌های قابل‌توجه در روش‌های ارائه‌شده حاصل شده است، می‌بایست دامنه کاربرد روش‌های ارزیابی برای پوشش طیف وسیع‌تری از صنایع و انواع موانع ایمنی گسترش یابد. علاوه بر این، ادغام داده‌ها از منابع متعدد، از جمله داده‌های عملیاتی و گزارش‌های حادثه، و استفاده از تکنیک‌هایی بر پایه منطق فازی و شبکه بیزین (BN) می‌تواند به کاهش وابستگی به قضاوت کارشناسان، عینی‌بودن ارزیابی‌ها و در نظر گرفتن روابط میان عوامل مختلف کمک کند. روش‌های ارائه‌شده همچنین می‌بایست با ارزیابی پویای عوامل انسانی و سازمانی و نظارت مداوم بر آن‌ها، از اثربخشی مستمر موانع ایمنی در پاسخ به شرایط پویای عملیاتی اطمینان حاصل کنند.

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به بهداشت و ایمنی کار می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb