وحید کاظمیزاده، ناصر بهپور،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: محرومیت از خواب یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد فیزیولوژیکی ورزشکاران بوده و شواهد آزمایشگاهی نیز ارتباط بین محرومیت از خواب و افت عملکرد بدنی ورزشکاران را محتمل دانستهاند. هدف مطالعه حاضر تعیین تأثیر محرومیت از خواب بر پاسخهای فیزیولوژیک عینی و ذهنی دانشجویان ورزشکار میباشد.
روش کار: پژوهش بهصورت تجربی میباشد. تعداد ۲۰ دانشجوی پسر رشته علوم ورزشی بهصورت داوطلب انتخاب و با شیوه انتخاب تصادفی ساده در طرح درونگروهی با موازنه متقابل در دو موقعیت موردبررسی قرار گرفتند. شرکتکنندگان در دو موقعیت ۱) پس از ۱۲ ساعت ناشتایی و ۸ ساعت خواب کافی و ۲) بعد از ۱۲ ساعت ناشتایی و ۳۰ ساعت بیخوابی کامل در محل خوابگاه دانشجویی با شرایط کنترلشده موردبررسی قرار گرفتند. اندازهگیری متغیرهای فیزیولوژیکی شامل فشارخون، ضربان قلب، لاکتات خون، مقیاس ذهنی درک فشار، VO۲max و حرارت بدن با ابزارهای تخصصی موردبررسی قرار گرفت. تغییرات در متغیر وابسته ناشی از مداخله با آزمون تی وابسته در سطح معناداری ۰/۰۵>p و با استفاده از نرمافزار SPSS ۲۲ آنالیز شد.
یافته ها: پاسخهای فیزیولوژیکی لاکتات خون (۰/۰۰۲=p)، ضربان قلب (۰/۰۱=p)، مقیاس ذهنی درک فشار (۰/۰۰۲=p)، زمان رسیدن به خستگی (۰/۰۰۱=p)، فشارخون (۰/۰۱=p) و حرارت بدن (۰/۰۰۲=p)، متعاقب محرومیت از خواب به یک فعالیت واماندهساز در پسآزمون نسبت به پیشآزمون، افزایش و اکسیژن بیشینه مصرفی (۰/۰۰۱=p)، کاهش معنادار داشته است که این تفاوت ازنظر آماری نیز معنیدار میباشد. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که محرومیت از خواب موجب تغییر معناداری در پاسخهای فیزیولوژیک عینی و ذهنی دانشجویان ورزشکار می شود.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، مشخص گردید ۳۰ ساعت محرومیت از خواب سبب تغییرات معناداری پاسخهای فیزیولوژیک عینی و ذهنی دانشجویان ورزشکار گردید. در یک نتیجهگیری کلی، یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که از محرومیت از خواب باید بهعنوان یکی از عوامل محدودکننده بالقوه عملکرد فیزیولوژیکی یاد کرد.
احسان گروسی، عادل مظلومی، امیرهمایون جعفری، احمدرضا کیهانی، علی شریف نژاد، منصور شمسی پور، رامین کردی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: استفاده از اگزواسکلتون ها بهعنوان یک مداخله ارگونومیک نوین جهت کاهش ریسک فاکتورهای اختلالات اسکلتی عضلانی و افزایش عملکرد انسان در انقلاب صنعتی نسل چهارم نمود پیدا کرده است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی استفاده از اگزواسکلتون گردنی هنگام کار در ارتفاع بالای سر از نقطهنظر سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانه بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی از ۱۴ شرکتکننده مرد خواسته شد تا وظیفه شبیهسازی شده بستن پیچ و مهره در ارتفاع بالای سر را در دو حالت استفاده و بدون استفاده از اگزواسکلتون گردنی (مداخله ارگونومیکی) و دو زاویه پوسچرال گردن بهصورت تصادفی انجام دهند. حین اجرای وظیفه، فعالیت الکتریکی عضلات هدف در ناحیه گردن و شانه با روش الکترومیوگرافی سطحی ثبت میشد. علاوه بر این، در پایان اجرای هر وظیفه، شرکتکنندگان پرسشنامه میزان ناراحتی درک شده را تکمیل میکردند. پردازش سیگنالهای الکترومیوگرافی با نرمافزار Matlab ۲۰۱۷b انجام شد و میزان سطح فعالیت الکتریکی عضلات هدف نسبت به حداکثر فعالیت عضلانی نرمالسازی شد. آنالیز دادههای با مدل Random intercept mix در نرمافزار STATA ۱۴ انجام شد.
یافته ها: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش معنادار میانگین ناراحتی درک شده در ناحیه گردن و شانهها شد ولی در ناحیه سایر نواحی، تفاوتی آماری معناداری وجود نداشت. نتایج میانگین سطح فعالیت عضلات استرنوکلیدوماستوید و اسپلینوس کاپیتیس سمت راست و چپ در حین استفاده از اگزواسکلتون گردنی بهصورت معنیداری کاهشیافته بودند؛ اما این اختلاف برای عضلات ذوزنقهای افزایش معنیداری را نشان داد.
نتیجه گیری: استفاده از اگزواسکلتون گردنی سبب کاهش سطح فعالیت الکتریکی عضلات و میزان ناراحتی درک شده در ناحیه گردن شد که علت آن مربوط به توزیع وزن سر و گردن توسط جک نگهدارنده اگزواسکلتون در هنگام خمش رو به عقب گردن بود. در طراحی اگزواسکلتون گردنی برای ناحیه شانه و بازو حمایتی در نظر گرفته نشده بود که دلیل وجود نتایج غیر معنادار در ناحیه شانهها را توجیه میکند؛ بنابراین استفاده از اگزواسکلتون گردنی با اضافه کردن حمایت بیشتر در نواحی شانهها میتواند بهعنوان یک مداخله ارگونومیکی برای کار در ارتفاع بالای سر توصیه گردد.
فائزه صراف، علی صفری واریانی، سکینه ورمزیار،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: میزان بروز شکایات اسکلتی-عضلانی به دلیل استفاده از کولهپشتی در بین دانشجویان افزایش یافته است. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط بین اطلاعات دموگرافیک و وزن کیف با شاخص ناتوانی گردن، زوایا و وضعیت سر و گردن در بین دانشجویان میباشد.
روش کار: این مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی در بین ۸۰ نفر از دانشجویان که بر اساس معیار ورود و بهصورت تصادفی انتخاب شدند، انجام شد. از پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک و شاخص ناتوانی گردن (NDI) جهت جمعآوری دادهها استفاده شد. بهمنظور اندازهگیری وزن افراد و وزن کیف به ترتیب از ترازوی دیجیتال معمولی و قلابدار استفاده شد. با استفاده از روش فتوگرامتری و نرمافزار کینوا، اندازه زوایای شیب سر و شیب گردن و میزان تغییر وضعیت سر به جلو تعیین گردید.
یافته ها: %۶۵ از دانشجویان وزن کیف بیشتر از ۲ کیلوگرم را حمل میکنند. %۹۲,۵ از دانشجویان از شدت درد خفیف در ناحیه گردن برخوردار بودند. بین زاویه شیب سر با سن (۰.۲۷ - =r ) و زاویه شیب گردن با شاخص توده بدنی همبستگی منفی و معنیدار (۰.۳۷ - = r) و بین میزان تغییر وضعیت سر به جلو با وزن بدن همبستگی مثبت و معنیداری (۰.۲۴ = r) مشاهده شد. همچنین، زاویه شیب سر در بین دانشجویان دختر و پسر و در مقاطع تحصیلی مختلف تفاوت معنیداری داشت. شاخص ناتوانی گردن (۰.۲۳ = r) و زاویه شیب گردن (۰.۲۶ = r) نیز بهطور معنیداری با افزایش وزن کیف افزایش یافت.
نتیجه گیری: بازنگری در وزن استاندارد کیف و رعایت نسبت وزن کیف به وزن بدن و تغییر در سبک زندگی میتوانند نقش مهمی در بهبود زوایا و وضعیت سر و گردن و همچنین کاهش شاخص ناتوانی گردن داشته باشند.
رجبعلی حکم آبادی، محسن مهدی نیا، ویدا رضایی هاچه سو، علی کریمی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: خواب یکی از مهمترین نیازهای فیزیولوژیک در چرخۀ شبانهروزی و بخش مهمی از کیفیت زندگی بشمار میرود. اختلالات خواب، یکی از معمولترین مشکلات سلامتی در جمعیتهای کاری است که میتواند بر عملکرد فیزیکی، ذهنی و توانایی انجام کار افراد تأثیر بگذارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط اختلالات خواب با شاخص توانایی انجام کار در کارگران شاغل در کارگاههای ساختمانی میباشد.
روش کار: این مطالعه، توصیفی–تحلیلی و از نوع مقطعی میباشد که نمونهها به تعداد ۲۲۰ نفر به روش نمونهگیری تصادفی و از بین کارگران و پرسنل پروژههای ساختمانی انتخاب شدهاند. ابزارهای گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسشنامه کیفیت خواب، پرسشنامه شدت بیخوابی و پرسشنامه شاخص توانایی انجام کار میباشد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۱۹ و با توجه به اهداف تعیین شده با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و آزمونهای تحلیلی شامل آزمون تی زوجی، همبستگی پیرسون، کروسکال-والیس، رگرسیون خطی چندگانه و رگرسیون لجستیک مورد آنالیز قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین سنی، شاخص توده بدنی، ساعت کار و سابقه کاری افراد به ترتیب برابر ۸,۵ ± ۳۴.۲ سال، ۲.۷۸ ± ۵۵.۵۸، ۱.۲۵ ± ۱۰.۵ ساعت و ۶.۵ ± ۱۲.۷ سال محاسبه گردید. میانگین شاخص شدت بیخوابی افراد، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ و شاخص توانایی انجام کار افراد به ترتیب برابر ۵.۳۵ ± ۶.۶، ۲.۴۳ ± ۴.۹۵ و ۵.۱۳ ± ۴۲.۵ محاسبه گردید. ارتباط بین توانایی انجام کار با اختلالات خواب کاملاً معنادار بود. متغیرهای وضعیت تأهل، نوع استخدام و استعمال دخانیات مستقل از متغیرهای شدت بیخوابی و کیفیت خواب، اثر معناداری بر شاخص توانایی انجام کار داشتند، بهطوریکه مقدار R۲ متغیرهای مذکور به ترتیب ۰,۲۴۶ و ۰.۲۴۲ از تغییرات شاخص توانایی انجام کار محاسبه گردید.
نتیجه گیری: هر گونه اختلال در خواب و استراحت میتواند باعث کیفیت نامناسب خواب شده که میتواند توانایی انجام کار شاغلین را به شدت کاهش دهد؛ بنابراین پیشنهاد میشود بهمنظور افزایش شاخص توانایی انجام کار و درنتیجه افزایش کارایی یک سازمان به برنامههای خواب-استراحت شاغلین توجه ویژهای گردد.
مجتبی بابایی خورزوقی، سید علی حسینی، مهناز منشوری، محمدرضا باتوانی، لیلی مهدیه،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: ناهنجاریهای اسکلتی–عضلانی مرتبط با کار، یکی از دلایل اصلی بروز آسیبهای اسکلتی-عضلانی و به دنبال آن ازکارافتادگی شغلی در بین کارمندان به شمار میرود. هدف از پژوهش حاضر ارتباط و مقایسه نیمرخ ناهنجاریها و میزان درد و ناتوانی و آسیبهای اسکلتی-عضلانی کارمندان مرد و زن دانشگاهی میباشد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع علّی پس از وقوع میباشد. جامعه آماری شامل کلیه کارمندان دانشگاه صنعتی اصفهان (۱۳۹۷) میباشد. به روش تصادفی تعداد ۶۴ مرد و ۵۹ زن بهعنوان نمونه انتخاب شدند. جهت ارزیابی ناهنجاریهای اسکلتی-عضلانی از پرسشنامه ارزیاب محور نیویورک و برای بررسی میزان درد و ناتوانی و آسیبهای اسکلتی-عضلانی از پرسشنامه نوردیک استفاده گردید. جهت آنالیز اطلاعات از آمار توصیفی و آزمون اسپیرمن در نرمافزار SPSS ورژن ۲۴ استفاده شد.
یافته ها: بیشترین ناهنجاری اسکلتی–عضلانی در بالاتنه مربوط به ناحیه شانه (%۰,۳۷)، در تنه مربوط به گودی کمر (%۰.۵۶) و در پایینتنه مربوط به مچ پا (%۰.۸۲) گزارش شد. از لحاظ میزان ارتباط درد، ناتوانی و آسیبها و ناهنجاریهای اسکلتی-عضلانی با جنسیت در ۷ روز گذشته بیشترین ارتباط با شانه (۰.۳۷۱ = r)، در ۱۲ ماه گذشته با مچ دست (۰.۴۰۱ = r) و در ناهنجاریهای اسکلتی–عضلانی با ناحیه شانه (۰.۴۱۱ = r) گزارش شد. وجود اختلاف معنیداری در میزان درد و ناتوانی با آسیب، در ناحیه شانه (۰.۰۰۱ = P)، مچ دست (۰.۰۰۱ = P)، پشت (۰.۰۰۲ = P)، باسن (۰.۰۳۲ = P) و زانوها (۰.۰۰۶ = P) مشاهده شد.
نتیجه گیری: نتایج نشاندهنده وجود سطح ریسک بالای آسیبهای اسکلتی-عضلانی با بروز ناهنجاریهای اسکلتی-عضلانی در کارمندان مرد و زن دانشگاهی میباشد. بهمنظور کاهش میزان بروز ناهنجاریها، انجام تمرینات اصلاحی و بهبود ارگونومی محیط کار ضروری به نظر میرسد.
زوتیق یازولی، پوتری جمیل، نور آتریا یوسف، کارمگام کاروپیا، کومار پریمال، حسن صادقی نایینی، سیواسانکار سامباسیوان، پوواناساواران پرومال،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: کار در صنایع، امور خدماتی و سایر مشاغلی که انجام کار در آنها مستلزم ایستادنهای طولانیمدت بیش از دو ساعت میباشد، کارگران را در معرض مخاطرات بهداشتی موقت یا دائم قرار میدهد. در این مطالعه سعی شده تا اثر بهکارگیری کفپوشهای ضد خستگی حین انجام کارهای ایستاده بر سطح ناراحتی، خستگی و تنشهای عضلانی پاها، موردبررسی قرار گیرد.
روش کار: تعداد ۱۰۰ کارگر در یکی از صنایع تولیدی در استان سلانگور مالزی در دو گروه مورد (استفاده از زیرپایی) و کنترل و در طی دو ساعت کار ایستاده ممتد موردمطالعه قرار گرفتند. میزان ناراحتی درک شده با استفاده از مقیاس بورگ و سطح فعالیت عضلات ناحیه ساق با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافی جمعآوری گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که میزان تنشهای عضلانی در اندامها در گروهی که که از کفپوشهای ضد خستگی استفاده میکردهاند به طور معنیداری در مقایسه با گروه کنترل برای نواحی زانو، عضلات ساق پا و کف پاها، به ترتیب به مقدار ۱/۸، ۲/۵ و ۲/۶ درصدکمتر بوده است. براساس مقیاس بورگ سطح ناراحتی احساس شده در عضلات نیز بین دو گروه اختلاف معنیداری داشته است (۰/۰۰۱> P).
نتیجه گیری: با استناد به نتایج بهدستآمده، تجهیز سطوح انجام کار به کفپوشهای ضد خستگی میتواند در کاهش ناراحتیهای اسکلتی عضلانی و خستگیهای ناشی از انجام کارهای ایستاده طولانیمدت مؤثر باشد.
لیلا حاجیزاده، زهرا واحدی، زینب کاظمی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: کاربردپذیری به معنای سودمندی، بهرهوری و رضایت کاربر از یک محصول میباشد. بهموازات رشد جمعیت سالمندان، نیاز به تولید محصولات متناسب با این گروه سنی نیز افزایش یافته است. از پرکاربردترین محصولات دنیای مدرن میتوان به گوشیهای همراه هوشمند اشاره نمود. پرسشنامه سودمندی، رضایت و سهولت استفاده (USE)، ابزاری دقیق، سریع و آسان جهت ارزیابی کاربردپذیری میباشد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین روایی و پایایی پرسشنامه USE جهت کاربری گوشیهای هوشمند در گروه سالمندان انجام پذیرفت.
روش کار: پرسشنامه USE در سال ۲۰۰۱ توسط Lund با هدف بررسی چهار بعد کاربردپذیری شامل سودمندی، رضایتمندی، راحتی در استفاده و راحتی در یادگیری در قالب ۳۰ آیتم و با استفاده از مقیاس لیکرت هفتدرجهای طراحی گردید. برای تعیین روایی پرسشنامه از نظرات ۹ نفر متخصص در حوزههای مرتبط استفاده شد. سپس شاخص روایی محتوا و ضریب نسبی روایی محتوا بر اساس فرمول محاسبه گردید. برای بررسی پایایی، پرسشنامه در بین ۵۰ نفر از سالمندان در دسترس که واجد شرایط بودند توزیع گردید. سپس، سازگاری درونی چهار بعد پرسشنامه توسط ضریب آلفای کرون باخ و سنجش تکرارپذیری پرسشنامه از طریق روش آزمون- بازآزمون بررسی شد. درنهایت، برای تعیین حساسیت، ویژگی و نقطه برش پرسشنامه از منحنی ویژگی عملی گیرنده (ROC) استفاده شد.
یافته ها: طبق نظر متخصصین، همه سؤالات از لحاظ شاخص روایی محتوا امتیاز بالای ۰/۷۸ را کسب نمودند، اما از لحاظ ضریب نسبی روایی محتوا چهار مورد از آیتمها امتیازی کمتر از ۷۸/۰ داشته و از پرسشنامه حذف شدند. همچنین طبق نتایج حاصل از سنجش پایایی، هر دو امتیاز همبستگی درونی و تکرارپذیری مقادیر قابل قبولی را کسب کردند. ضریب آلفای کرون باخ برای بعد سودمندی، ۰/۷۷۱؛ بعد رضایتمندی، ۰/۸۶۲؛ بعد راحتی در استفاده، ۰/۷۵۶ و راحتی در یادگیری، ۰/۷۹۸ به دست آمد. در منحنی ROC، نقطه برش با حساسیت و ویژگی، به ترتیب، ۹۷/۸ و ۷۵ درصد، ۴/۸۸ به دست آمد و سطح زیر منحنی در این نقطه برش، ۸۱ درصد بود.
نتیجه گیری: مقایسه یک محصول با معیارهای استاندارد جهت تعیین سطح کاربردپذیری آن محصول ضروری میباشد. نسخه فارسی پرسشنامه USE ابزاری قابلاعتماد جهت سنجش کاربردپذیری با مقادیر روایی و پایایی قابلقبول میباشد و میتوان از این پرسشنامه در مطالعات آتی در حوزه کاربردپذیری گوشیهای همراه استفاده نمود.
ایمانه السادات مستولی زاده، مینا ترابی فرد،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: ارگونومی به معنای تطبیق و سازگاری محیط کار، ابزار کار و شرایط کار با توانایی جسمی و روانی انسان میباشد. بر این اساس، فرهنگ ارگونومی بر خطمشی، اهداف و برنامههای ارگونومی تأکید دارد. هدف از این مطالعه سنجش ابعاد فرهنگ ارگونومی در ساختمان اداری مرکز بهداشت شمال تهران، به روش دلفی و با استفاده از پرسشنامه خبره است.
روش کار: در این پژوهش جهت سنجش ابعاد فرهنگ ارگونومی، از روش دلفی برای تدوین پرسشنامه خبره استفاده شد. معیارهای ارزیابی بر اساس ابعاد مهندسی فاکتورهای انسانی تحت عنوان مدل ستاره ۵ ضلعی و مدل فاکتورهای فرهنگسازمانی تعیین گردیدند و زیر معیارها بر اساس رویکرد ماکرو ارگونومی تعیین شدند. جهت معرفی مهمترین شاخصها، مبادرت به تشکیل تیم خبرگان به تعداد ۱۵ نفر گردید. بر اساس مهمترین شاخصها که به روش دلفی تعیین گردید، پرسشنامه، با ۱۵ سؤال، تهیه و تدوین شد. روایی پرسشنامه به روش محتوایی و نیز پایایی به روش آزمون آلفای کرونباخ با استفاده از نرمافزار SPSS ۲۴ انجام گردید. معیارهای فرهنگ ارگونومی بر اساس فراوانی پاسخهای منفی ردهبندی گردید. بیشترین فراوانی پاسخ منفی نشاندهنده وضعیت نامناسب ارگونومی و کمترین فراوانی نشاندهنده بهتر بودن نسبی شرایط فرهنگ ارگونومی میباشد.
یافته ها: روایی پرسشنامه، به دلیل تهیه لیست و پرسش از خبرگان بهصورت محتوایی مورد تأیید میباشد. همچنین با توجه به نرخ ضریب آلفای کرونباخ که معادل ۷۷/۰ است، پایایی پرسشنامه نیز مورد تأیید است. با توجه به نتایج حاصل از ارزیابی فرهنگ ارگونومی در این مرکز که بهصورت میانگین درصد فراوانی محاسبه شد، میتوان اذعان نمود از میان ۶ معیار اصلی ارزیابی، شاخص اطلاعات و ارتباطات با میانگین امتیاز ۶۶ دارای بیشترین میانگین امتیاز منفی و شاخصهای مدیریت، کارکنان، طراحی تجهیزات، چیدمان محیط و ویژگیهای شغلی به ترتیب با میانگین امتیازهای ۵۸، ۵۶، ۵۴/۶۷، ۴۹/۵ و ۳۶/۸ در ردههای بعدی قرار گرفتند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پرسشنامه فرهنگ ارگونومی و تحلیل آن که به روش دلفی و نظر تیم خبرگان تهیه شد میتوان اذعان نمود که سطح فرهنگ ارگونومی در این مرکز که بر اساس شاخصهای مربوطه موردبررسی قرار گرفت، شرایط قابل قبولی ندارد. ضروری است تا با برگزاری دورهها و سمینارهای ارگونومی و به اشتراکگذاری کلیپها، جزوات، پوسترها، دورههای آموزشی و تدوین دستورالعملهای ارگونومی به توسعه فرهنگ ارگونومی در سازمان کمک نمود.
سلیمان رمضانیفر، احسان رمضانیفر، الهه خدیو، علی صالحی سهلآبادی، داود اسکندری، مهشید نامداری،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: در بسیاری از محیطهای شغلی، به ویژه اتاقهای کنترل، امکان وقوع خطای انسانی وجود دارد. با توجه به نقش حیاتی اتاق کنترل مرکزی ترافیک راهآهن در هدایت و کنترل انواع قطارها در طول شبکه خطوط ریلی، رخداد هرگونه خطا در این اتاق کنترل میتواند منجر به وقوع حادثه فاجعهباری شود. لذا هدف از پژوهش حاضر شناسایی و ارزیابی خطاهای انسانی در اتاق کنترل مرکزی ترافیک راهآهن با استفاده از تکنیک HEART است.
روش کار: این مطالعه توصیفی-مقطعی در سال ۱۴۰۰ انجام شد. در این پژوهش با استفاده از روش HTA، وظایف و زیر وظایف شناسایی شدند. سپس با استفاده از تکنیک HEART احتمال خطای انسانی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: بر اساس نتایج روش HTA، ۶۷ وظیفه اصلی و ۱۴۹ زیر وظیفه شناسایی گردید. نتایج بررسی احتمال خطای انسانی با استفاده از تکنیک HEART نشان داد که سه وظیفه اصلی سمت شغلی کارشناس سیر و حرکت (تقسیم دیزلها، برقراری اولویت حمل بار و برنامهریزی حرکت قطارها) بیشترین احتمال خطا را به خود اختصاص داده بودند. علاوه بر این، از مهمترین عوامل مؤثر بر بروز خطای انسانی میتوان به «شواهدی از وجود بیماری در بین کارکنان»، «اختلال خواب»، «بیتجربگی»، «ناآشنا بودن» و «استرس» اشاره کرد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه بیانگر این امر است که کارکنان اتاق کنترل مرکزی ترافیک راه آهن مستعد بروز خطا هستند و در صورت بروز خطا توسط این کارکنان حوادث جبران ناپذیری به وقوع خواهد پیوست. به همین منظور میبایست در جهت کاهش احتمال خطای این کارکنان تدابیری از جمله بکارگیری برنامههای نوبتکاری منظم و مناسب، استفاده از افراد متبحر و با صلاحیت و غیره را در نظر گرفت.
دلنیا جهانی، فرانک جبارزاده تبریزی، عباس داداش زاده، پروین سربخش، مینا حسین زاده،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: پرستاران بخش اورژانس در محیطی پراسترس کار میکنند که این میتواند سلامت روانی آنها را تحت تأثیر قرار داده و باعث کاهش کیفیت زندگی کاری آنها شود. انطباقپذیری مسیر شغلی بهعنوان توانمندی فردی قلمداد میشود که کارکنان را قادر میسازد تا خود را به بهترین شکل با تغییرات دنیای کاری هماهنگ ساخته و از پیامدهای منفی ناشی از عدم تناسب با شغل در امان بمانند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین انطباقپذیری مسیر شغلی و ارتباط آن با کیفیت زندگی کاری در پرستاران شاغل در بخش اورژانس انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود که با مشارکت ۱۰۴ نفر از پرستاران شاغل در بخش اورژانس بیمارستانهای آموزشی-درمانی تبریز که با روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انتخاب شده بودند، انجام گردید. برای جمعآوری اطلاعات از چکلیست اطلاعات دموگرافیک، فرم فارسی پرسشنامه انطباقپذیری مسیر شغلی ساویکاس و پرسشنامه کیفیت زندگی کاری بروکس و اندرسون استفاده شد. دادههای جمعآوریشده توسط نرمافزار آماری SPSS۱۶ و با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی) تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها: در این مطالعه میانگین نمره کل انطباقپذیری شغلی و کیفیت زندگی کاری به ترتیب ۲۵/۰۱±۸۵/۵۵ از دامنۀ قابل کسب ۱۲۰-۲۴ و ۲۲/۵۶±۱۴۱/۱۵ از دامنۀ قابل کسب ۲۵۲-۴۲ بود که در حد متوسط میباشند. ۸۵/۶ درصد پرستاران شرکتکننده در این مطالعه از کیفیت زندگی کاری متوسط برخوردار بودند. همچنین نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین نمره کل انطباقپذیری شغلی و تمامی ابعاد آن با نمره کل کیفیت زندگی کاری ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد (۰/۰۵>P). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که انطباقپذیری مسیر شغلی بهطور معنیداری کیفیت زندگی کاری را پیشبینی میکند (۰/۰۰۱>P).
نتیجه گیری: انطباقپذیری مسیر شغلی و کیفیت زندگی کاری پرستاران شرکتکننده در این مطالعه در حد متوسط بود. ازآنجاییکه همبستگی بین انطباقپذیری شغلی پرستاران و کیفیت زندگی کاری وجود داشت و انطباقپذیری بهعنوان یک متغیر پیشبین در بهبود کیفیت زندگی کاری شناخته شد؛ لذا پیشنهاد میگردد بهمنظور بهبود کیفیت زندگی کاری پرستاران، اقداماتی در جهت افزایش انطباقپذیری شغلی از طریق آموزش یا مداخلات مشاورهای صورت گیرد.
صابر صوری، محمد عامرزاده، روحالله کلهر، سیما رفیعی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: کارکنان بهداشتی درمانی بهویژه پرستاران، در معرض خطر بالای ابتلا به ویروس کرونا و بروز مشکلات روحی-روانی مانند اضطراب، استرس و افسردگی قرار دارند. هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط میان اضطراب و استرس ناشی از بیماری کووید-۱۹ در پرستاران با رفتارهای پیشگیرانه آنها میباشد.
روش کار: این مطالعه مقطعی بر روی پرستاران شاغل در بیمارستانهای ارجاعی کووید-۱۹ شهر قزوین در سال ۱۳۹۹ انجام شد. از بین ۶۴۵ پرستار، ۲۶۰ پرستار بهصورت تصادفی انتخاب شدند. بهمنظور گردآوری دادهها از سه پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و زمینهای، پرسشنامه اضطراب و استرس کووید-۱۹ و پرسشنامه رفتارهای پیشگیرانه و احتیاطی کووید-۱۹ استفاده شد. از روشهای آماری توصیفی، همبستگی پیرسون، آزمون تی و آنالیز واریانس یکطرفه و تحلیل رگرسیون لجستیک دووجهی (Binary) در فاصله اطمینان ۹۵ درصد استفاده گردید.
یافته ها: شیوع علائم اضطراب در پرستاران ۳۲/۰۸ درصد و میانگین نمره رفتار حفاظتی آنان ۵/۶۶±۱۸/۴۵ و بیشترین نمره ۴/۷±۲۲/۰۶ بوده است. رابطه منفی بین اضطراب و رفتار احتیاطی پرستاران (۰/۳۶-=β) و تأثیر معنادار استرس کووید-۱۹ بر رفتار محافظتی آنها (۰/۲۲-=β) در سطح معناداری ۰/۰۵ تأیید گردید. با افزودن استرس بهعنوان یک عامل مداخلهگر، نقش میانجی استرس در رابطه بین اضطراب و رفتار احتیاطی پرستاران مورد تأیید قرار گرفت (۰/۱۸-=β). پرستاران زیر ۳۵ سال با احتمال بیشتری از دستورالعملهای حفاظتی تبعیت می کنند (۱/۶۲=OR) و نیز کارکنان با سابقه کاری بین ۶ تا ۱۰ سال به ترتیب ۳۲ و ۳۷ برابر احتمال بیشتری برای تبعیت از دستورالعمل های حفاظتی داشتند.
نتیجه گیری: احتمال استفاده مؤثر از وسایل حفاظت فردی و رعایت دستورالعملهای محافظتی در پرستاران با سطح اضطراب شدید و بسیار شدید کمتر میباشد. در افراد با سطوح استرس کنترلشده، این احتمال بهمراتب بیشتر است. لذا کلیه مراکز ارائهدهنده خدمات سلامت لازم است برنامههای حمایتی بر تأکید بر ارتقای سلامت روان کارکنان را ترتیب دهند
رضا فضلی، عادل مظلومی، حامد سلمانزاده، محمد پوری، عبدالصمد احمد وند، محسن امینی سراب،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: سیستمهای فنی اجتماعی پیچیده همچون صنایع خودروسازی، نیازمند یک رویکرد درست ماکروارگونومی برای طراحی سیستم کار و پیادهسازی آن طراحی در سطح میکرو ارگونومیک هستند. هدف از این مطالعه، تدوین و اعتبارسنجی فاکتورهای ماکروارگونومیکی مؤثر در افزایش بهرهوری و سلامت و ایمنی کارکنان در صنعت خودرو، بر اساس مدل هلدن و کارش میباشد.
روش کار: در مطالعه حاضر، ابتدا فاکتورهای ماکروارگونومیک با استفاده از مستندات و همچنین از طریق مصاحبه با خبرگان تعیین شده و بر طبق مدل هلدن وکارش در چهار گروه طبقهبندی شدند. سپس توسط پنل خبرگان و با استفاده از تکنیک دلفی، روایی محتوایی فاکتورها محاسبه شد و درنهایت از متوسط شاخص روایی محتوایی برای پذیرش اعتبار سنجی و از ضریب کاپای اصلاحشده برای ارزیابی کمی توافق قضاوت متخصصان استفاده گردید.
یافته ها: از بین ۲۸ مؤلفه اصلی که در چهار زیرگروه فاکتورهای ماکروارگونومیک مرتبط با پرسنل، واحد/بخش، سازمان و محیط بودند و اعتبار سنجی شدند، درنهایت ۱۹ فاکتور اصلی بهعنوان فاکتورهای ماکروارگونومیک مؤثر در افزایش بهرهوری و سلامت و ایمنی کارکنان، در قالب این چهار زیرگروه انتخاب شدند. همچنین متوسط شاخص روایی محتوایی و ضریب کاپای اصلاحشده به ترتیب ۰/۹۰۱ و ۰/۹۰ به دست آمد.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد فاکتورهای ماکروارگونومیک را میتوان بهعنوان فاکتورهای اختصاصی و بومیسازی شده در صنعت خودرو جهت افزایش بهرهوری و ارتقاء سلامت و ایمنی کارکنان ارائه داد. این عوامل میتواند بهعنوان مرجعی برای ارزیابی ارگونومیک در صنعت خودرو و حتی صنایع و سازمانها و شرکتهای مختلف دیگر به کار گرفته شود.
فخرالدین قاسمی، سپیده نوریان، محمد بابامیری،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: اشتیاق تعامل با تکنولوژی (ATI) به تمایل افراد به تعامل فعال با سیستمهای دیجیتال اشاره دارد. ATI یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی بوده که تمامی جنبههای تعامل انسان-تکنولوژی را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف این مطالعه بررسی ویژگیهای سایکومتری نسخه فارسی مقیاس ATI بوده است.
روش کار: با استفاده از ترجمه روبهجلو-روبهعقب، نسخه فارسی ATI تهیه گردید. روایی سازه مقیاس با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و اکتشافی موردبررسی قرار گرفت. همبستگی ATI با سایر متغیرهای دموگرافیک و شخصیتی از قبیل سن، جنسیت، پنج ویژگی بزرگ شخصیتی و نیاز به شناخت بررسی گردید.
یافتهها: برخلاف نسخه اصلی ATI، نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی نشان داد که نسخه فارسی دارای دو زیرمقیاس است. زیرمقیاس اول از همه آیتمها به جز آیتم ۳ تشکیل شده بود و آیتم ۳ بهتنهایی زیرمقیاس دوم را تشکیل میداد؛ بنابراین، آیتم ۳ از نسخه فارسی مقیاس ATI حذف گردید. پایایی مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرون باخ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که ضریب پایایی برای مقیاس ۹ آیتمی ۰/۸۶ و برای نسخه ۸ آیتمی ۰/۹۰ بوده است. درنتیجه، پایایی مقیاس از شرایط قابل قبولی برخوردار بوده است. ATI با برونگرایی، موافق بودن، وجدانی بودن و روانرنجوری رابطه معنیداری نداشت (۰/۰۵<p). ارتباط بسیار ضعیف ولی معنیداری بین ATI و باز بودن به تجربه مشاهده گردید. ارتباط متوسطی بین ATI و نیاز به شناخت وجود داشت. امتیاز ATI در آقایان بالاتر از خانمها بود و تفاوت معنیداری بین گروههای سنی مختلف ازنظر ATI مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: برخلاف نسخه اصلی، نسخه هشت آیتمی مقیاس ATI جهت استفاده در ایران پیشنهاد میشود. سایر مشخصههای مقیاس فارسی از قبیل تکبعدی بودن و همبستگی با ویژگیهای فردی، مشابه نسخه اصلی است.
زهرا قنبری، سید ابوالفضل ذاکریان، علیرضا چوبینه، محمد نامی، فرامرز قرهگوزلو،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: راهبرهای تنظیم شناختی هیجان بهعنوان پاسخهای مبتنی بر شناخت و همینطور تجارب انگیختگی هیجانی تعریف میشوند که میتوانند نوع و شدت واکنشهای افراد را تغییر دهند. این تغییر و تأثیر ممکن است بهگونهای مثبت و یا منفی بر عملکرد شناختی تأثیرگذار باشد که بهعنوان موضوعی مهم در محل کار تلقی میشود. شایانذکر است صنایعی مانند نیروگاههای سیکل ترکیبی باید کارکنانی با توانایی شناختی بالا داشته باشند بهگونهای که بتوانند به بهترین شکل ممکن از عهده انجام وظایف خود برآیند. با توجه به اینکه تنظیم شناختی هیجان برای سلامتی و عملکرد شناختی بسیار ضروری است، پروژه حاضر با هدف بررسی توانایی تنظیم شناختی هیجان در اپراتورهای اتاق کنترل نیروگاه سیکل ترکیبی فارس انجام شد.
روش کار: این مطالعه به روش مقطعی روی ۵۷ نفر از اپراتورهای اتاق کنترل نیروگاه فارس انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، نسخه کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و پرسشنامه دموگرافیک بود. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان ۹ راهبرد مقابله شناختی را در شرایطی که فرد با شرایط ناخوشایند مواجه است، اندازهگیری میکند که این ۹ راهبرد شناختی عبارتاند از: سرزنش خود، سرزنش دیگران، تمرکز بر فکر/ نشخوار فکری، فاجعهنمایی، کماهمیت شماری، تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت، پذیرش و تمرکز مجدد بر برنامهریزی. تجزیهوتحلیلهای آماری با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ انجام گرفت. برای آزمون نرمالیتی از آزمون شاپیرو-ویلک استفاده شد.
یافته ها: نتایج امتیازدهی پرسشنامه توانایی تنظیم شناختی هیجان نشان داد که میانه در گروههای مناسب و نامناسب بهترتیب (۳/۳۰-../۴) ۳/۵۰ و (۲/۲۵-۳/۰۶) ۲/۶۲ بود. بیشترین راهکار مورداستفاده در بین اپراتورهای اتاق کنترل، ابعاد مربوط به رویکرد سازگار یافته بود (۰/۰۰۱>P). تمرکز مجدد بر برنامهریزی، بیشترین امتیاز در بُعد سازگاریافته (۰/۰۰۱>P) و نشخوار فکری، بیشترین امتیاز در بُعد سازگار نیافته (۰/۰۰۱>P) را به خود اختصاص دادند. همچنین سن (۶/۱۹±۳۹/۰۷) و سابقه کار (۴۹/۲۶±۱۴/۶) افراد با نتایج پرسشنامه توانایی تنظیم شناختی هیجان ارتباط معناداری نداشت.
نتیجه گیری: درمجموع راهبردهای شناختی تطبیقی یا سازگار یافته (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، برنامهریزی، ارزیابی مجدد مثبت و کماهمیت شماری) بیشتر از راهبردهای سازگار نیافته مورداستفاده قرار میگیرد. بهطورکلی میتوان نتیجه گرفت که راهبردهای کارکنان پس از مواجهه با یک رویداد ناخوشایند، مناسب بوده است. اگرچه ضرورت ارزیابی توانایی تنظیم شناختی هیجان در محیطهایی با نیازمندی شناختی بالا آشکار است، ولی عواملی مانند سبکهای مدیریتی، دلبستگی شغلی، رضایت شغلی و همینطور حجم نمونه بیشتر باید در مطالعات آتی موردبررسی قرار گیرند.
فرشته عراقیان مجرد، دکتر اکرم ثناگو، دکتر لیلا جویباری،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: خشونت محل کار علیه پرستاران یک مشکل مداوم و گسترده در سراسر جهان است. شیوع بالای خشونت محل کار علیه پرستاران به دلیل تماس خیلی نزدیک آنان با بیماران و خانواده آنان میباشد. هدف از این مطالعه تبیین تجربیات پرستاران بخش سرطان از خشونت محل کار میباشد.
روش کار: در این مطالعه تحلیل محتوای کیفی، بر اساس نمونهگیری مبتنی بر هدف، با ۲۳ پرستار در بخش انکولوژی دو مرکز آموزشی درمانی، مصاحبههای نیمه ساختاریافته انفرادی به عمل آمد. مصاحبهها ضبط و دستنویس، کدگذاری، طبقهبندی و مطابق رویکرد «تحلیل محتوای گرانهیم و لوندمن» مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. برای استحکام مطالعه از معیارهای پیشنهادی گوبا و لینکلن استفاده شد.
یافته ها: پس از تحلیل دادهها دو مضمون اصلی با عنوان «تلاش برای حل تعارضات» با دو مضمون فرعی «رفتارهای خصمانه، مهار تعارضات» و «عدم تعادل بین عرضه و تقاضا» با دو مضمون فرعی «تقاضای مراقبت ویژه و عرضه مراقبت وظیفه مدار» استخراج شد.
نتیجه گیری: یافتههای این پژوهش نشان داد پرستاران بخش انکولوژی بیشتر در معرض خشونت کلامی میباشند. بر اساس یافتههای پژوهش، پیشنهاد میشود از پرستاران علاقهمند و با ویژگی اخلاقی مناسب با شرایط بیماران، برای پرستاری در این بخشها بهکارگیری شود. آموزش مهارتهای ارتباطاتی و مدیریت خشم نیز برای پرستاران این بخش اهمیت ویژهای دارد.
فاطمه کریمی اسد، شیرازه ارقامی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کاربردپذیری معیاری است که نشاندهنده کاربردی بودن و استفاده آسان و راحت از یک محصول است. یک محصول کاربردپذیر باعث انجام صحیح و سریع یک وظیفه در کاربر میشود و همچنین از خطا و خستگی جلوگیری میکند. این پژوهش با هدف تعیین میزان کاربردپذیری ارگونومیک وبسایت سیستم مدیریت امور آموزشی دانشگاه علومپزشکی زنجان از دیدگاه دانشجویان در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ انجام شده است.
روش کار: این مطالعه مقطعی با استفاده از پرسشنامه استاندارد «سنجش میزان کاربردپذیری نرمافزارهای تحت وب درزمینۀ اتوماسیون فرآیندهای پژوهشی»، کاربردپذیری یکی از وبسایتهای سیستم مدیریت امور آموزشی را موردبررسی قرار داده است. این پرسشنامه از طریق Google Form طراحی و برای دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان ارسال شد. درمجموع ۴۰۴ نفر پرسشنامه را تکمیل کردند. دادهها در سطح اطمینان ۰,۰۵ با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: دادهها از ۴۰۴ شرکتکننده نشان داد که از بین نُه عامل پرسشنامه، بیشترین مقدار میانه و دامنه بینچارکی بهترتیب برای سهولت کاربری (۱۹ و ۴)، سهولت یادگیری (۱۸ و ۴)، تواناییهای سامانه (۱۳ و ۳)، سودمندی سامانه (۱۳ و ۲)، رضایتمندی کاربر (۱۰ و ۲)، مدیریت خطاها (۱۰ و ۲)، صفحهنمایش (۱۰ و ۲)، اصطلاحات و اطلاعات سامانه (۸ و ۲) و شخصیسازی محیط کاربر (۵/۵ و ۳) به دست آمده است. بیشتر عاملهای پرسشنامه برای متغیر سن دارای تفاوت معناداری نبود و گروههای سنی مختلف به اکثر عوامل، پاسخهای مشابهی داده بودند. در پاسخهای بیانشده به عاملهای سودمندی سامانه، سهولت یادگیری و صفحهنمایش بین دو جنس تفاوت معنیداری وجود داشت. در بررسی ارتباط بین مقطع تحصیلی با عاملهای پرسشنامه مشخص گردید که بهغیراز مدیریت خطاها و صفحهنمایش که تفاوت معناداری نداشتند، برای سایر عاملها تفاوت معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد که در طراحی این سامانه، به سهولت کاربری و سهولت یادگیری توجه بیشتری شده است، درصورتیکه لازم است به همه عوامل مؤثر در کاربردپذیری توجه شود.
اصغر هادی، حنانه حقیقت نیا، آرینا حسامی، یحیی رسولزاده،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: استفاده از کامپیوتر بهصورت جهانی گسترش یافته است، اما استفاده از آن بهخصوص در محیطهای کاری، با یک سری مشکلات مرتبط بهسلامت همراه بوده که سندروم بینایی کامپیوتر از مهمترین این موارد میباشد. مطالعات گذشته شیوع سندروم بینایی کامپیوتر بین کاربران کامپیوتر را بین ۲۵% تا ۹۳% گزارش کردهاند. به همین خاطر سندروم بینایی کامپیوتر در حال تبدیل شدن به یک معضل بزرگ سلامت عمومی در سطح جهان میباشد. بنابراین با توجه به شیوع بالای سندروم بینایی کامپیوتر در مطالعات اخیر، وجود ابزاری مناسب جهت بررسی میزان شیوع آن ضروری میباشد. هدف این مطالعه ترجمه و بررسی روایی و پایایی پرسشنامه سندروم بینایی کامپیوتر و بررسی میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی تبریز میباشد.
روش کار: برای بررسی روایی محتوایی پرسشنامه به شکل کمی از دو ضریب نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا استفاده گردید. پایایی پرسشنامه به دو روش همسانی درونی (آلفا کرونباخ) و آزمون - بازآزمون موردبررسی قرار گرفت. همچنین برای بررسی میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی تبریز از ۲۶۰ نفر درخواست شد تا پرسشنامه را تکمیل نمایند. بعد از حذف پرسشنامههای غیرقابلقبول تعداد ۲۱۹ پرسشنامه موردبررسی قرار گرفت.
یافته ها: تمامی شاخصهای روایی و پایایی پرسشنامه مطلوب ارزیابی شد. تنها ۱۹ نفر زن از ۱۰۲ نفر و ۲۱ نفر مرد از ۱۱۷ نفر مبتلا به سندروم بینایی کامپیوتر نبودند. از بین ۱۶ علائم موردبررسی به ترتیب قرمزی چشم (۷۸,۱%)، سوزش چشم (۷۶.۷%) و سردرد (۷۴%) بیشترین شیوع را در جامعه موردمطالعه داشتند.
نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه سندرم بینایی کامپیوتر دارای روایی و پایایی قابلقبول میباشد. همچنین میزان شیوع سندروم بینایی کامپیوتر در بین کارکنان دانشکدههای دانشگاه علوم پزشکی تبریز بالا بوده و انجام مطالعات بیشتر برای بررسی علت آن پیشنهاد میگردد.
طاهره پورطالمی، عبدالحسین امامی سیگارودی، محمود حیدری، نسرین مختاری، احسان کاظم نژاد لیلی،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: پرستاران تحت تأثیر عوامل تنشزا و فشار کاری بالا می باشند که موجب افزایش خطاهای پرستاری میگردد. از عوامل تأثیرگذار بر رفتار و عملکرد پرستاران در محیط کار، بار ذهنی کار و شکستهای شناختی میباشد. این تحقیق به بررسی بار ذهنی کار و شکستهای شناختی در دو گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن در دوره زمانی شیوع کووید-۱۹ پرداخته است.
روش کار: این مطالعه مورد - شاهدی روی ۳۱۲ نفر از پرستاران در دوره سخت شیوع ویروس کووید-۱۹ در سطح بیمارستانهای دولتی استان گیلان انجام شد. روش نمونهگیری در گروه پرستاران با رفتارهای ناایمن (۱۰۴ نفر) و در گروه پرستاران بدون رفتار ناایمن (۲۰۸ نفر) به روش تمام شماری بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای سهبخشی شامل بخش اول اطلاعات دموگرافیک، بخش دوم پرسشنامه تخصصی و استانداردشده بار ذهنی کار (NASA – TLX) و بخش سوم پرسشنامه شکستهای شناختی شغلی بوده و بروز نیدل استیک بهعنوان پیامد رفتار ناایمن و یک معیار بهمنظور تحلیل عملکرد ایمنی پرستاران استفاده شد.
یافته ها: بار ذهنی کار در این تحقیق ۱۸,۲۶±۶۳.۹۶۳ و نمره کل شکستهای شناختی برابر با ۱۳.۹±۵۹.۱ به دست آمد. در دو گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن از لحاظ آماری اختلاف معنیداری وجود نداشت (۰.۰۵>P)؛ اما نمره کل بار ذهنی کار با همه حیطهها و نمره کل شکستهای شناختی در گروه پرستاران با و بدون رفتارهای ناایمن همبستگی معنیداری داشته است (p=۰.۰۰۱, r=۰.۲۲۵).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه، بار ذهنی کار درک شده در شغل پرستاری بالا میباشد. با وجود همبستگی مستقیم بین بار ذهنی کار و شکستهای شناختی میتوان بیان کرد که این دو مؤلفه از طریق ابعادشان دارای تعاملی دوطرفه هستند. لذا این شغل نیازمند اتخاذ راهکارهای مهندسی و مدیریتی مطلوب جهت کاهش بار کاری میباشد.
ناصر نیک افشار، مصطفی کمالی، الهام اخلاقی پیرپشته، حسامالدین عسگری مجدآبادی، نصیر امانت، محسن پورصادقیان،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: در سالهای اخیر خوابآلودگی راننده یکی از دلایل اصلی تصادفات جادهای میباشد که میتواند منجر به صدمات فیزیکی، مرگومیر و تلفات قابلتوجه اقتصادی شود. آمارها نشان میدهد که به یک سیستم مناسب برای آشکارساز وضعیت خوابآلودگی راننده موردنیاز میباشد، بهطوریکه بتواند قبل از اینکه رویداد ناگواری اتفاق بیافتد هشدار لازم را بدهد. لذا این مطالعه مروری با هدف بررسی مطالعات سنسورهای تشخیصدهنده خوابآلودگی راننده و ارائه روشهای ترکیبی تشخیصی و طرح مدل کارآمد انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه مروری توصیفی از طریق یک جستجوی نظاممند و با استفاده از کلیدواژههای رانندگان و تشخیص خوابآلودگی در پایگاههای داده بینالمللی شامل Scopus, Pubmed و Web of Scienses انجام گرفت که شامل جدیدترین تحقیقات انجامشده مرتبط در این زمینه از سال ۲۰۰۵ تا سپتامبر ۲۰۲۱ بود. همچنین لیست منابع مطالعات نهایی برای یافتن مطالعات بیشتر بررسی شد تا روشها و مطالعات خاص (تیپیک) مورد اشاره واقع شوند و با یکدیگر مقایسه شوند.
یافته ها: بهطورکلی محققان خوابآلودگی راننده را با استفاده از سه روش انـدازهگیری بر اساس وسیله نقلیه، اندازهگیری رفتاری و اندازهگیری فیزیولوژیکی مورد ارزیابی قرار میدهند. جزئیات و نحوه انجام این اندازهگیریها تأثیر و تفاوت زیادی روی سیستمهای موجود ایجاد میکند. در این مطالعه مروری، هر سه اندازهگیری ذکرشده با استفاده از سنسورهای معین بررسی و همچنین مزیتها و محدودیتهای هر کدام موردبحث قرار گرفت. مقایسه شرایط رانندگی واقعی و شبیهسازیشده نیز موردبحث قرار گرفت. همچنین راههای مختلفی که میزان خوابآلودگی را بهصورت آزمایشگاهی نشان میدهد، موردبررسی قرار گرفت. درنهایت پس از مقایسه تحلیلی بین روشهای تشخیص خوابآلودگی، یک دیاگرام پیشنهادی برای ارائه مدل کارآمد که بهصورت ترکیبی بود ارائه شد.
نتیجه گیری: بهطورکلی میتوان بیان داشت که با توجه به محدودیتهای هریک از روشها، نیاز است که با طراحی سیستم آشکارساز خوابآلودگی که ترکیبی از معیارهای رفتاری، عملکردی و سایر اندازهگیریها است، بتوان بهدقت سطح هوشیاری راننده را مشخص کرد. درنهایت این مدل ترکیبی (کارآمد) باید در محیط شبیهسازی ساخته و تست شده باشد تا با ارسال هشدار به رانندهای خوابآلود از تعداد تصادفات جادهای اجتناب شود.
مریم نوراللهی درآباد، داوود افشاری، ایمان دیانت، مریم مجدم،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کمردردهای شغلی یکی از اختلالات اسکلتی-عضلانی ناشی از بلند کردن دستی بار در میان خانمهایی میباشد که درگیر فعالیتهای بلند کردن دستی بار هستند. حدود مجاز بلند کردن بار بهعنوان ابزاری جهت ارزیابی ریسک ابتلا به کمردردهای شغلی و در نتیجه پیشگیری از آنها استفاده میشود. در کشور ایران از روش WISHA بهعنوان حدود مجاز ارزیابی بلند کردن بار دستی استفاده میشود. ازآنجاییکه تاکنون روش WISHA بهمنظور تعیین حدود مجاز باربرداری در افراد ایرانی و بخصوص در زنان شاغل موردبررسی و ارزیابی قرار نگرفته است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی حدود مجاز باربرداری در زنان ایرانی که مبتنی بر روش WISHA میباشد، با استفاده از معیارهای بیومکانیکی و سایکوفیزیکی انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه، ۱۰ کارگر زن با رنج سنی ۳۰-۲۰ سال که دارای سابقه فعالیت بلند کردن دستی بار بودند، داوطلبانه مشارکت کردند و از آنها خواسته شد ۲۱ وظیفه باربرداری برای بارهای خارجی ۳، ۴، ۶، ۷، ۸، ۹ و ۱۰ کیلوگرم با توجه به شرایط باربرداری (فواصل عمودی، افقی و فرکانس) که بر اساس روش WISHA طراحی شده بود، انجام دهند. جهت تعیین زوایای خمش تنه در حین بلند کردن بار از یک شیبسنج الکترونیکی بیسیم استفاده شد. با وارد کردن اطلاعات آنتروپومتریکی، وزن بار، زاویه کمر و پوسچر فرد در نرمافزار ۳DSSPP، نیروهای بیومکانیکی برای هر وظیفه بهدستآمده و با حدود توصیهشده NIOSH مقایسه گردید. همچنین بهمنظور ارزیابی ذهنی، پس از انجام هر وظیفه میزان تلاش ادراکی هر فرد برای هر وظیفه با استفاده از مقیاس بورگ جمعآوری گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که زاویه خمش برای ۴۷,۶۱ درصد از وظایف بلند کردن بار بیش از ۲۰ درجه بود. میانگین نیروی فشاری تخمینی برای ۶ وظیفه بیشازحد توصیهشدۀ NIOSH (۳۴۰۰ نیوتن) تخمینزده شد. همچنین میانگین مقیاس Borg برای ۳۳.۳۳ درصد از وظایف، سخت و برای ۹.۵۲ درصد از وظایف، بین سخت تا خیلی سخت تعیین شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر مشخص شد که استاندارد بلند کردن دستی بار خانمها ایران برای برخی از وظایف ممکن است قابلیت کافی بهمنظور کنترل و پیشگیری از کمردرد ناشی از بلند کردن دستی بار در خانمها را نداشته باشد و عدم انطباق برخی از حدود مجاز بلند کردن دستی بار با ویژگیهای آنتروپومتریکی و بیومکانیکی، ممکن است منجر به افزایش بارهای بیومکانیکی وارد بر کمر خانمها شود. لذا به نظر میرسد حدود مجاز بلند کردن بار برای زنان بر اساس روش WISHA نیاز به بازبینی و طراحی مجدد بر اساس ویژگیهای آنتروپومتریکی و بیومکانیکی دارد.